مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س)مرند

آمار

  • امروز: 42
  • دیروز: 50
  • 7 روز قبل: 220
  • 1 ماه قبل: 2084
  • کل بازدیدها: 150847
  • خانه 
  • عکس غرور 
  • تماس  
  • ورود 

ولادت معجزه آسای عیسی(ع)

ولادت معجزه آسای عیسی(ع)

مادام كه همانند كودكان، پاك و بي‌آلايش نشويد،
در بهشت پذيرفته نخواهيد شد.((عيسي مسيح))

یكی از پیامبران اولوا العزم و بزرگ، حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ است كه نام مباركش در قرآن 25 بار به عنوان عیسی، و 13 بار به عنوان مسیح آمده است، واژه عیسی ترجمه عربی كلمه «یشوع» است كه به معنی نجات دهنده می‎باشد.
او 1998 سال قبل (580 سال قبل از ولادت پیامبر اسلام) در سرزمین كوفه در كنار رود فرات چشم به جهان گشود. و به گفته بعضی او در دهكده ناصره یا بیت المقدس در عصر سلطنت فرهاد پنجم یكی از شاهان اشكانی متولّد گردید.
ولادت او به طور معجزه به اذن خدا، بدون پدر رخ داد. مادرش حضرت مریم ـ علیها السلام ـ دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصیتهای برجسته بنی اسرائیل بود، پدر مریم ـ علیها السلام ـ به نام عمران از نسل حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ بود و از علمای برجسته و پارسا و عابد بنی اسرائیل به شمار می
‎آمد.
نام مریم ـ علیها السلام ـ در قرآن 34 بار آمده، و یك سوره قرآن (سوره نوزدهم) به نام مریم است، كه از آیه 16 تا آیه 36 به ماجرای ولادت حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و سخن گفتن او در گهواره، و بخشی از زندگی او و چگونگی دعوتش می
‎پردازد.
قبل از آن كه عیسی ـ علیه السلام ـ متولّد شود، فرشتگان از جانب خداوند مریم ـ علیها السلام ـ را به تولّد او مژده دادند و شخصیت عیسی ـ علیه السلام ـ را معرّفی كردند، چنان كه در آیه 45 سوره آل عمران می
‎خوانیم:
«إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَهُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُكِ بِكَلِمَهٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ؛
به یاد آورید هنگامی را كه فرشتگان (از جانب خدا) به مریم گفتند خداوند تو را به كلمه‎ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش مژده می‎دهد كه نامش مسیح، عیسی بن مریم است، در حالی كه در دو جهان، انسان برجسته و از مقرّبان درگاه خدا خواهد بود.»
عیسی ـ علیه السلام ـ تحت سرپرستی مادرش مریم ـ علیها السلام ـ بزرگ شد، در سنّ دوازده سالگی به مجلس عابدان و پارسایان و اندیشمندان راه یافت، و با آنها به مباحثه و مناظره پرداخت. آثار عظمت و معرفت فوق العاده، در همان نوجوانی در چهره
‎اش دیده می‎شد.
عیسی ـ علیه السلام ـ در سی سالگی مبعوث به رسالت شد، گرچه طبق آیه 30 سوره مریم (وَ جَعَلَنِی نَبِیا) هنگام كودكی در گهواره سخن گفت و خود را پیامبر خواند، ولی رسمیت رسالتش از سی سالگی به بعد بود. او دارای معجزات فراوان از جمله درمان نمودن بیماری
‎های ناعلاج، و زنده كردن مردگان بود. كتاب انجیل بر او نازل شد، و دارای شریعت مستقل بود، و بنی اسرائیل را به سوی خدای یكتا و بی‎همتا دعوت می‎كرد، و بر اثر شرایط خاصّ زندگی و اجبار به سفرهای متعدد برای تبلیغ دین خدا، ازدواج نكرد و ناگزیر بود كه به طور مجرّد زندگی كند.
از زهد عیسی ـ علیه السلام ـ این كه می
‎گفت: «خدایا قرص نان جوینی صبح و ظهر و شب به من برسان، بیش از این نرسان كه موجب طغیان من گردد.»
عیسی ـ علیه السلام ـ دارای دوازده نفر یار مخصوص به نام «حواریون» بود، كه در عصرش و بعد از آن، او را بسیار یاری كردند و در گسترش آیینش كوشیدند، جز یك نفر از آنها به نام «یهودا اسخریوطی» كه منافق گردید.
عیسی ـ علیه السلام ـ 33 سال عمر كرد،‌ یهودیان او را دستگیر كردند تا بكشند، خداوند او را از دست آنها نجات داد و به آسمان برد، و در روزهای آخر عمر، شمعون را وصی و جانشین خود نمود.
حضرت یحیی ـ علیه السلام ـ او را تصدیق كرد و از مبلّغان آیین او گردید. آیین او تا بعثت پیامبر اسلام (610 سال) ادامه یافت، و اكنون به عنوان مسیحی خوانده می
‎شوند.

آيات و احاديث در ارتباط با میلاد عیسی مسیح

بشارت های حضرت عیسی در کلام امام رضا ع

حضرت عیسی ع در قرآن

همایش ملی جنسیت و خانواده از دیدگاه علامه طباطبایی

30 مرداد 1395 توسط جعفرثانی


همایش جنسیت و خانواده در نگاه علامه طباطبایی، اسفند ۹۵

اطلاعات برگزاری همایش

برگزار کننده: مرکز تحقیقات زن وخانواده

مکان برگزاري:

امکان ارسال مقاله: بله


حوزه های تحت پوشش:   دین و مذهب  •  علوم اجتماعی، روانشناسی


تاریخ های مهم

تاريخ برگزاري: 5 اسفند 1395

آخرين مهلت ارسال چکیده مقالات: 31 شهریور 95

آخرين مهلت ارسال اصل مقالات: 30 آذر 95

اعلام نتایج داوری اصل مقالات:  10 بهمن 95

اطلاعات تماس

دبیر علمی کنفرانس: خانم فریبا علاسوند

تلفن تماس با دبيرخانه: 32921430-025

وب سايت همايش: conf.isc.gov.ir/gfat95

ایمیل: allameh@wrc.ir

محورهای همایش


الف: محورهای کلی همایش در حوزه زن و خانواده: 

۱-      مبانی الهیاتی و فلسفی علامه طباطبایی در مباحث جنسیتی و خانوادگی؛

۲-      مواجهه علامه طباطبایی از فضای عمومی، نخبگانی، گفتمان عرب- اسلامی، اساتید و کلان­فکرهای مدرن؛

۳-      اثرگذاری علامه طباطبایی بر دانشوران و فضای گفتمانی؛

۴-      روش­شناسی علامه طباطبایی در تحلیل مسائل جنسیتی و خانوادگی؛

۵-      دیدگاه های اختصاصی علامه طباطبایی؛

۶-      علامه طباطبایی و دیگران (بررسی تطبیقی).

ب: موضوعات جزیی تر پیشنهادی:

مبانی الهیاتی و فلسفی علامه طباطبایی در مباحث جنسیتی و خانوادگی

۱-      تاثیر نظریه اعتباریات علامه

۲-      نظام احسن در اندیشه علامه

۳-       طبیعت گرایی و فطرت گرایی در اندیشه علامه

۴-      ثبات و تحول احکام در اندیشه علامه

۵-      دیدگاه علامه درباره عقل و احساس

۶-      دیدگاه های انسان شناسی علامه

۷-      نقش حاکمیت در اصلاح وضعیت اجتماعی

مواجهه علامه طباطبایی با  فضای عمومی، نخبگانی، گفتمان عرب- اسلامی، اساتید و کلان­فکرهای مدرن؛

۸-      مواجهه علامه با اندیشمندان معاصر اهل سنت

۹-      مواجهه علامه با فضای نواندیشی پس از مشروطه

۱۰-  مواجهه علامه با اندیشه های متاخر غربی

۱۱-  مساله بودگی جنسیت در نگاه علامه

اثرگذاری علامه طباطبایی بر دانشوران و فضای گفتمانی

۱۲-  تاثیر علامه بر گفتمان تفاوت و برابری

۱۳-  تاثیر علامه در بازنمایی جنسیت در آثار پس از وی

۱۴-  نقش علامه در تولید گفتمان جنسیت و خانواده

روش­شناسی علامه طباطبایی در تحلیل مسائل جنسیتی و خانوادگی

۱۵-  روش شناسی تفسیری و رویکرد هرمنوتیکی علامه

۱۶-  روش شناسی کلامی علامه

۱۷-  تحلیل های اجتماعی علامه

۱۸-  ظرفیت های روشی نوین در بسط دیدگاه علامه

دیدگاه های اختصاصی علامه طباطبایی

۱۹-  قوامیت مرد

۲۰-  مکملیت دو جنس

۲۱-  طبیعت و هدف ازدواج

۲۲-  خلقت زن

۲۳-  زن، حقوق و مسوولیت اجتماعی

 علامه طباطبایی و دیگران (بررسی تطبیقی)

۲۴-  مقایسه دیدگاه علامه با اندیشمندان شیعی

۲۵-  مقایسه دیدگاه علامه با اندیشمندان اهل سنت

۲۶-  مقایسه دیدگاه علامه با اندیشمندان دینی غیر مسلمان

 نظر دهید »

اطلاع رسانی همایش علمی- پژوهشی

30 مرداد 1395 توسط جعفرثانی

 نظر دهید »

دعای آخر شعبان المبارک

17 خرداد 1395 توسط جعفرثانی

 نظر دهید »

​​معرفی کتاب: اقتصاد در اندیشه امام خمینی (س)

13 خرداد 1395 توسط جعفرثانی

معرفی کتاب: اقتصاد در اندیشه امام خمینی (س)

کتاب «اقتصاد در اندیشه امام خمینی (س)» دفتر چهل و ششم از آثار موضوعی تبیانها است که توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) استخراج و تنظیم شده و توسط مؤسسه چاپ و نشر عروج به چاپ رسیده است.این اثر در 11 فصل با عناوینی چون «خطوط کلی اقتصاد اسلامی»، «منابع و ثروتهای ملی»، «کشاورزی»، «بانکداری» و «اقتصاد و جنگ تحمیلی» تنظیم شده است. هریک از این فصل ها به بخشهای متعددی تقسیم شده اند که نظر اسلام را از نگاه امام خمینی(س) درباره هر یک از موضوعات بیان میکند. در تدوین و گردآوری این نوشتار از منابع متعددی چون کتاب های شئون و اختیارات ولی فقیه، کشف اسرار، توضیح المسائل و صحیفه امام خمینی(س) استفاده شده است.
در تنظیم قطعات منتخب هر یک از فصول و عنوانهای فرعی، ترتیب و توالی تاریخی صدور آنها از طرف امام ملاک عمل بوده است نه توالی منطقی مطالب و مشخصات کامل مآخذ براساس شماره مسلسل مندرج در پایان هر فیش در انتهای کتاب آورده شده است.

 نظر دهید »

​صلاحیت علمی معلم در قرآن

12 اردیبهشت 1395 توسط جعفرثانی

صلاحیت علمی معلم در قرآن

بدون علم و آگاهی هرگز کاری سامان نمی یابد و دانستن راه و روش تعلیم از اساسی ترین شرط های شغل معلمی است.

ذات نایافته از هستی بخش

کی تواند که شود هستی بخش

هنگامی که حضرت موسی (ع) مامور شد که در نزد معلمی به آموزش بپردازد خداوند او را به نزد فردی عالم و آگاه تر از خودش راهنمایی کرد. قرآن در این زمینه می فرماید:«فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علماً.

 موسی و همراهش در ادامه سیر علمی خود[ بنده ای از بندگان ما را یافتند که رحمت ]و موهبت عظیمی از سوی خود به او داده، و علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.»

قال له موسی هل اتبعک علی آن تعلمن مما علمت رشداً (کهف -65)

موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟»

آری بدون علم و تخصص کافی، هرگز امر تعلیم و تعلم ممکن نخواهد شد. حرفه معلمی هم چنانکه از اسمش پیداست انتقال علم و دانشی است که دروجودش نهفته است. هر کس که بدون کسب صلاحیت لازم بخواهد به امر تعلیم و تعلم بپردازد علاوه بر اینکه موجبات خواری و ذلت خود را فراهم خواهد آورد لطمات جبران ناپذیری نیز به جامعه وارد خواهد کرد.

 نظر دهید »

نشست پژوهشی با محوریت سیاسی

15 بهمن 1394 توسط جعفرثانی


بمناسبت دهه فجر، 13 بهمن94 حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای نعمت زاده امام جمعه شهرستان و متولی حوزه در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س) با طلاب خواهر و کادر و اساتید این مدرسه نشست پژوهشی با محوریت سیاسی داشتند. ایشان در این نشست به ارزشهای انقلاب اسلامی و سبک زندگی امام خمینی¬(ره) استناد کرده و طلاب را دعوت به جهاد علمی و فرهنگی در عصر حاضر نمودند.ایشان با معرفی دو مورد از کتابهای انقلاب اسلام با عنوان گفتمان انقلاب اسلامی از آ.روحانی طلاب را تشویق به مطالعه آثار انقلاب، خاطرات انقلاب و آثار امام نمودند تا هرچه بهتر با انقلاب و آرمانهای آن آشنا شده و کشتی انقلاب را در طوفانهای حوادث پشتیبان باشند.

 نظر دهید »

بیانیه مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) مرند در اعدام رهبر شیعیان شیخ نمر

12 دی 1394 توسط جعفرثانی

بیانیه مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) مرند در اعدام رهبر شیعیان
مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) مرند در طی بیانیه ای اعدام شیخ نمر باقر النمر را محکوم کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ سَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ»( شعراء؛227)
دنیا بداند شهادت شیخ نمر رهبر شیعیان، به بهانه های واهی و ادعاهای پوچ هیچ اساس منطقی نداشته و عادلانه نیست؛ مسئولیت مستقیم این اقدام ننگین متوجه آمریکا و هم پیمانان آن است که به صورت مستقیم از رژیم سعودی حمایت می کنند و بر جنایات بزرگ این رژیم علیه مردم خود و ملت های منطقه سرپوش می گذارند و از تجاوزگری آن حمایت می کنند. مدیریت و کادر اداری و طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س) مرند این اعمال را محکوم نموده و از مسلمانان و آزادی خواهان جهان بالخصوص مردم مسلمان تقاضا می کند مراتب اعتراض خود را نسبت به عملکرد هیأت حاکمه عربستان در این خصوص به گوش جهانیان برسانند. دنیا باید بداند خون شهید نمر و سایر شهیدان قربانی، راه گشای بصیرت یافتن جوانان بیشتری به دریافت راه سعادت حقیقی و حقانیت اسلام است؛ آل سعود جنایتکار باید بداند بزودی تاوان این حرکت ظالمانه خود را خواهند داد و پایه‌های لرزان حکومتش خواهد ریخت و سکوت در برابر این جنایت روا نیست .

 نظر دهید »

شناخت عبد العظیم حسنی

18 مرداد 1394 توسط جعفرثانی

شناخت عبد العظیم حسنی
ولادت و نسب

عبدالعظیم حسنی، در روز پنج شنبه ۴ ربیع الثانی سال ۱۷۳ه.ق در مدینه (درباره محل ولادت وی اختلاف است) در زمان هارون الرشید چشم به جهان گشود.[۱] پدرش عبدالله بن علی قافه و مادرش دختر اسماعیل بن ابراهیم بوده که به «هیفاء» موسوم است.[۲] نسب وی به امام مجتبی(ع) می‌رسد. نجاشی از عالمان شیعی می‌گوید: پس از رحلت وی به هنگام غسل، رقعه‌ای در لباسش یافت شد که نسب وی در آن بدین صورت آمده است: من ابوالقاسم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند حسن بن علی بن ابی طالب هستم.[۳] محقق میرداماد نیز درباره وی می‌نویسد: او (عبدالعظیم) دارای نسب روشن و شرافت آشکار است.[۴]
همسر و فرزندان

همسر عبدالعظیم، دختر عمویش، خدیجه، دختر قاسم بن حسن امیر، مکنّی به ابومحمد بود. عبدالعظیم از او صاحب دو فرزند به نام‌های محمد و ام سَلَمِه شد.[۵]شیخ عباس قمی در وصف یکی از فرزندان او می‌گوید: محمد مردی بزرگوار بود و به مقام زهد و عبادت شهرت داشت.[۶]
مصاحبت با ائمه(ع)

آقا بزرگ تهرانی نقل می‌کند: عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشته و در زمان وی وفات یافته است.[۷]اما آیت الله خویی هم عصر بودن عبدالعظیم با امام رضا(ع) را نپذیرفته و رد می‌کند.[۸]

شیخ طوسی در کتاب رجالی خویش، وی را در زمره اصحاب امام عسکری(ع) نام می‌برد.[۹] عزیزالله عطاردی نیز تصریح می‌کند با توجه به حالات عبدالعظیم حسنی و تحقیق در روایات وی، می‌توان دریافت که او امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را درک کرده است.[۱۰]
زندگی در دوران سرکوب شیعیان

دوران زندگی عبدالعظیم مصادف با شرایط خفقان و سرکوب شیعیان توسط بنی عباس بود. عبدالعظیم نیز همچون پدرانش سالها تحت تعقیب بود. به همین دلیل، گرچه وی زمانی که در مدینه، بغداد و سامرا می‌زیست دارای روش تقیه و پنهان داشتن عقیده و مرام بود، بااین حال مورد غضب متوکل و معتز قرار داشت.[۱۱]
فضائل و مقامات

علامه حلی در شرح حال وی، او را عالمی پرهیزکار معرفی می‌کند.[۱۲] محدث نوری درباره فضائل عبدالعظیم حسنی از رساله صاحب بن عباد نقل می‌کند: او مردی با ورع، پارسا، معروف به امانت، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به توحید و عدل و دارای احادیث بسیار بود.[۱۳] تقوا پیشگی و درستکاری عبدالعظیم حسنی باعث بلندی جایگاه و مقام وی نزد ائمه اطهار بود.[۱۴]
در بیان امام معصوم(ع)

امام هادی(ع) در سفری که عبدالعظیم به سامرا داشته، او را تصدیق می‌کند. امام هادی(ع) وی را این گونه خطاب می‌کند: یا اباالقاسم! تو به حق ولی ما هستی… تو همان دینی را که پسندیده خداست، از ما گرفته‌ای… خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند.[۱۵] این گفتگو میان امام و عبدالعظیم به «حدیث عرض دین» مشهور است.
مقام علمی

ابو تراب رویانی می‌گوید: شنیدم که ابو حماد رازی می‌گفت در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و از بعضی مسائل حلال و حرام پرسیدم. چون قصد وداع داشتم حضرت فرمود: چنانچه در امور دینی در [تشخیص] حلال و حرام، مسئله‌ای بر تو دشوار شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و سلام مرا به او برسان.[۱۶]
روایات عبدالعظیم

در کتب حدیثی و متون روایی، بیش از صد روایت از عبدالعظیم حسنی آمده است. صاحب بن عباد می‌گوید: وی کثرت روایت و حدیث دارد و از امام جواد(ع) و امام هادی(ع) روایت می‌کند.[۱۷]

از وی کتاب‌هایی در دست است؛ مانند کتاب «خُطَب امیرالمؤمنین‌»[۱۸]و کتاب «یوم و لیله»[۱۹] که ظاهرا اعمالی است که بر حسب اخبار ائمه اطهار(ع) با اذکار خاصه روایت شده است و هر مکلفی می‌تواند در تمام روز و شب از مستحبات و واجبات به جا آورد.[۲۰] از وی کتابی با عنوان «روایات عبدالعظیم حسنی‌» نیز شهرت دارد.[۲۱]

عده‌ای از بزرگان شیعه احادیثی را از عبدالعظیم حسنی روایت کرده‌اند و شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان «جامع اخبار عبدالعظیم‌» گردآوری کرده است.[۲۲]در شمار احادیثی که وی بی‌واسطه از امامان(ع) نقل می‌کند، دو روایت از امام رضا(ع)، ۲۶ روایت از امام جواد(ع) و ۹ روایت از امام هادی(ع) است و روایات باواسطه وی هم به ۶۵ حدیث می‌رسد.
هجرت به ری

بنابرگزارش‌های تاریخی، عبدالعظیم در زمان معتز خلیفه عباسی، به جهت اذیت و آزار و خوف از قتل، به امر امام هادی(ع) از سامرا به ری - که از پایگاه‌های مهم عباسیان بود - هجرت کرد. برخی هم نقل کرده‌اند به قصد زیارت قبر علی بن موسی الرضا(ع) به قصد خراسان هجرت کرد و در ری برای زیارت حمزة بن موسی بن جعفر(ع) توقف کرد و در آن جا مخفی شد.[۲۳]

نجاشی می‌گوید: احمد بن محمد بن خالد برقی ماجرا را این گونه روایت می‌کند: عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه مردی از شیعه در محله «سکة الموالی» ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت می‌پرداخت. روز را روزه می‌گرفت و شب را به عبادت می‌گذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون می‌آمد و به زیارت قبری می‌رفت که می‌گفت: این قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) است. پیوسته در آن سرداب بود و خبر ورود او به شیعیان آل محمد یکی پس از دیگری می‌رسید تا اکثر شیعیان با وی آشنا شدند.[۲۴]
رحلت عبدالعظیم و چگونگی آن

گفته شده رحلت عبدالعظیم حسنی در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هق و در زمان امام هادی(ع) بوده است.[۲۵]آن چه درباره چگونگی رحلت عبدالعظیم حسنی آمده است، دو قول مرگ طبیعی و شهادت او را روایت کرده‌اند. نجاشی نقل می‌کند: عبدالعظیم مریض شد و از دنیا رفت.[۲۶] یا شیخ طوسی می‌گوید: عبدالعظیم در ری مُرد و قبر او در آن جاست.[۲۷]

در مقابل، روایتی نیز هست که قائل به زنده به گور کردن و شهادت عبدالعظیم شده است. طریحی می‌نویسد: از اولاد ابوطالب، کسی که در ری زنده مدفون شد عبدالعظیم حسنی است.[۲۸] واعظ کجوری در این باره تصریح می‌کند: در کتاب رجال و انساب، از احوال حضرت عبدالعظیم تفحص نمودم و از شهادت آن جناب خبری صحیح و موثق نیافتم.[۲۹]
مدفن و ثواب زیارت عبدالعظیم

بنا بر نقل محدث نوری، فردی از شیعیان، رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا زیارت می‌کند که به او می‌فرماید: فردا یکی از اولاد من در باغ سیب در منزل عبدالجبار بن عبدالوهاب رازی تشییع و دفن خواهد شد. وی آن باغ را خرید و وقف عبدالعظیم و دیگر شیعیان کرد که در آن دفن شوند.[۳۰] به همین علت، آرامگاه وی به «مسجد شجره» یا «مزار نزدیک درخت» معروف است.[۳۱]

شیخ صدوق در باب زیارت مرقد وی، روایتی را نقل می‌کند که فردی از اهالی ری بر امام علی النقی(ع) وارد شد و گفت: به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) مشرف شدم. امام(ع) فرمود: ثواب زیارت قبر عبدالعظیم که نزد شماست مانند کسی است که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کرده است.[۳۲]
آثار درباره عبدالعظیم

برای معرفی شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در خرداد سال ۱۳۹۲، کنگرۀ بزرگداشت حضرت عبد العظیم حسنی(ع) در تالار شیخ صدوقِ آستانه مقدس ایشان برگزار شد و مجموعه آثار این کنگره در ۲۹ جلد منتشر گردید، واز جمله آثار:

رسالة فی فضل سیدنا عبد العظیم الحسنی المدفون بالری، نوشته صاحب بن عباد.
أخبار عبد العظیم بن عبد الله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)، نوشته شیخ الصدوق، و در الذریعة به نام “حیاة عبد العظیم الحسنی” ذکر کرد.
جنات النعیم فی أحوال سیدنا الشریف عبد العظیم، عربی، نوشته ملا اسماعیل کزازی اراکی متوفای سال ۱۲۳۶ ه.
روح وریحان، یا جنة النعیم والعیش السلیم فی أحوال السید الکریم والمحدث العلیم عبد العظیم الحسنی (علیه‌السلام)، فارسی، نوشته : الحاج الشیخ باقر کجوری مازندرانی متوفای سال ۱۲۵۵ ه.
التذکرة العظیمیة، عربی، نوشته الحاج الشیخ محمد إبراهیم الکلباسی متوفای سال ۱۳۶۲ ه.
الخصایص العظیمیة فی أحوال السید أبی القاسم عبد العظیم بن عبد الله الحسنی(ع)، نوشته شیخ جواد شاه عبدالعظمی متوفای سال ۱۳۵۵ ه.
عبد العظیم الحسنی حیاته ومسنده،
مسند حضرت عبد العظیم حسنی، فارسی، نوشته عزیز الله عطاردی قوچانی، متوفای ۳ مرداد ۱۳۹۲.
آشنائی با حضرت عبد العظیم حسنی(ع) ومصادر شرح حال او، نوشته رضا استادی.
بررسی کلی روایات حضرت عبد العظیم حسنی(ع)، نوشته محمد کاظم رحمان ستایش.
شناخت نامه حضرت عبد العظیم حسنی وشهر ری، نوشته سید محمد حسین حکیم و علی أکبر زمانی نژاد.
مجموعة مقالات کنگره حضرت عبد العظیم حسنی(ع).

همچنین:

حکمت نامه حضرت عبد العظیم الحسنی(ع)، فارسی، نوشته محمد محمدی ریشهری.
عبدالعظیم الحسنی العالم الفقیه والمحدّث المؤتمن، سیرته ومسنده، عربی، نوشته أحمد بن حسین العبیدان.
1-الذریعه، ج۷، ص۱۶۹. بر آستان کرامت، ص۵.
2- عمده الطالب، ص۹۴.
3-رجال نجاشی، ص۲۴۸.
4-الرواشح السماویة، ص۸۶.
5- جنه النعیم، ج۳، ص۳۹۰. عمده الطالب، ص۹۴.
6-منتهی الآمال، ج۱، ص۵۸۵.
7- الذریعه، ج۷، ص۱۹۰.
8-معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۳.
9-رجال طوسی، ص۴۰۱.
10-عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده، ص۳۷.
11-بر آستان کرامت، ص۷.
12-خلاصه الاقوال، ص۲۲۶.
13- خاتمه مستدرک، ج۴، ص۴۰۴.
14- بر آستان کرامت، ص۹.
15-امالی، ص۴۱۹ و ۴۲۰. روضه الواعظین، ص۳۱ و ۳۲.
16-مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۲۱.
17-مسند الامام الجواد، ص۳۰۲.
18- رجال نجاشی، ص۲۴۷.
19- الذریعه، ج۷، ص۱۹۰.
20 -جنه النعیم، ج۵، ص۱۸۲.
21- خاتمه مستدرک، ج۴، ص۴۰۴.
22- الهدایه، ص۱۷۴. (مقدمه)
23- جنه النعیم، ج۴، ص۱۳۱.
24- رجال نجاشی، ص۲۴۸.
25-الذریعه، ج۷، ص۲۹۰.
26-رجال نجاشی، ص۲۴۸.
27-الفهرست، ص۱۹۳.
28-المنتخب، ص۸.
29-جنه النعیم، ج۵، ص۳۶۰.
30-خاتمه مستدرک، ج۴، ۴۰۵.
31- عمده الطالب، ص۹۴. بر آستان کرامت، ص۱۲.

32- ثواب الاعمال، ص۹۹.

 1 نظر

شناخت نیازهای همسران

15 مرداد 1394 توسط جعفرثانی

شناخت نیازهای همسران(در خانواده خوشبخت)

درک متقابل برای شادی و سلامت رابطه عاطفی در بلند مدت ضروری است. اگر چه فهرستی که در اینجا برایتان نام برده ایم، برای تمام زوج ها یکسان عمل نمی کند (زیرا هر یک از ما شخصیت خاص خود را داریم) اما برای اکثر مردها صادق است.
1. احترام

یک مرد همان قدر که به رابطه زناشویی نیاز دارد به احترام نیز محتاج است حتی زمانی که همسر شما عکس العملی نسبت به رفتارتان نشان نمی دهد، از احترام به او دست نکشید.

باید بگوییم که او حتی زمان هایی که تظاهر می کند احتیاجی به رفتارهای احترام آمیز شما ندارد، بیش از هر زمان دیگری به آن محتاج است. در ازدواج، اختلاف نظر طبیعی اما احترام به یکدیگر واجب است و این شما هستید که با انتخاب خود آن را در رفتارتان نشان می دهید یا به راحتی از آن می گذرید.
2. تنهایی

مردها در طول روز احتیاج به زمانی برای تنهایی دارند. آنها دوست دارند گاهی گوشه ای آرام بگیرند و دقایق یا حتی ساعاتی را در سکوت سپری کنند. اگر چه این نیاز بهانه ای برای ساعت ها نشستن در مقابل تلویزیون و عدم گفتگو با شما نیست اما بهترین راه این است که گاهی به آنها فرصت دهید تا با خود خلوت کنند.
3. رابطه زناشویی

تمایل مردها به برقراری رابطه جنسی همیشه بیشتر از زنان نیست اما اکثر آقایان رابطه زناشویی را در ابتدای فهرست نیازهای خود برای ازدواج قرار می دهند. لازم نیست هر روز با همسر خود رابطه زناشویی داشته باشید اما آن را در اولویت برنامه های زندگی خود قرار دهید.
4. مفید بودن

مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانه آنها تاثیر مثبتی بر جای می گذارد و از طریق رضایت کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست می آورند. وظیفه شما این است که هم در داخل و هم در خارج از خانه او را برای کاری که انجام می دهد و تلاش می کند، تشویق کنید.
5. حس قدرت

حتما شما هم دیده اید که تمام پسر بچه ها دوست دارند هر چه سریع تر بزرگ و تبدیل به یک ابر قهرمان شوند. این حس قدرت در آنها از بین نمی روند و حتی در دوران بزرگسالی نیز همراه آنها خواهد بود. آنها دوست دارند برای خانواده و شریک زندگی خود یک قهرمان باشند و این شما هستید که می توانید با کلام خود به او قدرت دهید. با به کار بردن القاب مناسب، بهترین احساس را به او دهید.

منبع:تبیان زنجان

 نظر دهید »

تاریخچه قبرستان بقیع

03 مرداد 1394 توسط جعفرثانی

تاریخچه قبرستان بقیع
بقیع تنها یک گورستان نیست، بلکه گنجینه تاریخ اسلام است. قبور چهار امام معصوم شیعیان و نیز قبور همسران، دختران، برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و بستگان پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) و نزدیک به ده هزار نفر از شخصیتهای نامدار تاریخ اسلام در آنجا واقع است. پیشینه این قبرستان به دوران قبل از اسلام می‌رسد، لیکن در اسناد به روشنی مشخص نیست که قدمت آن به چه تاریخی مربوط است و از چه زمان مردمان مدینه جنازه درگذشتگان خود را در این گورستان به خاک می‌سپرده‌اند.

منابع تاریخی گواهی می‌دهد که پیش از هجرت، مردم مدینه اجساد مردگان خود را در دو گورستانِ «بنی حرام» و «بنی سالم» و گاهی نیز در منازل خود دفن می‌کردند.( تاریخ حرم ائمّه بقیع، 61) لیکن با هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان گردید و به مرور زمان و با دفن اجساد تعدادِ زیادی از صحابه و تابعین و نیز همسران و دختران و فرزندان و اهلبیت رسول الله(صلی الله علیه وآله) از اهمیت ویژهای برخوردار شد.( مدینه شناسی، 1/321) و گورستانهای پیشین، رفته رفته به حالت متروکه در آمد و از میان رفت.

در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده است «اسعد بن زراره» و از مهاجرین «عثمان بن مظعون» بوده است. پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن حضرت به صحابه فرمودند ابراهیم را به سلف صالح ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید. پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقه‌مند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشه‌های بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند. در روایت آمده است که: رسول الله(صلی الله علیه وآله) به دستور خداوند، کنار این قبرستان حضور می یافت و به مدفونین آن سلام می‌کرد و برای آنان از خداوند آمرزش می‌طلبید(اصول کافی، 4/559)
بقیع را از آن رو «بقیع الغرقد» نامیده اند که نوعی درخت خاردار در آنجا می‌روییده و نامش «غرقد» بوده است. سپس آن درخت از میان رفت اما نامش ماندگار شد.(لسان العرب، 1/462) بقیع تا یکصدسال پیش، دیوار و حصاری نداشت، اما اکنون با دیواری بلند محصور گشته و از گذشته تاکنون مسلمانان از هر فرقه و مذهبی، پس از زیارت پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) به اینجا آمده، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دیگر آرمیدگان در این گورستان را زیارت می‌کنند. قبر امامان معصوم(علیهم السلام) و تعداد دیگری از دفن شدگان در بقیع نیز دارای قبه و سایبان بوده، که در حمله وهابیان تخریب گردید و اکنون این قبرستان به صورت فضای باز و سادهای درآمده و تنها برخی از قبور از دیواره‌های کوتاهی برخوردار است.

*ساخت حرم و بارگاه برای مدفن ائمه اطهار(علیهم‎السلام)

ساخت حرم و بارگاه در بقیع در چند مرحله صورت گرفت. پس از زمان بنی‌امیه که شیعیان در سخت‎ترین شرایط به سر می‌بردند و حتی جرأت اظهار عقیده خود را نداشتند عباسی‌ها به روی کار آمدند و در این زمان بود که شیعیان به آزادی‌هایی دست یافتند، تا جایی که سفاح به حقانیت امیرمؤمنان علی (علیه‎السلام) اعتراف کرد و اقدام به بازگرداندن فدک به بنی‌الحسن نمود. طبیعی است در چنین شرایط و با برداشته شدن همه موانع، شیعیان خاندان عصمت و به ویژه سادات بنی‌الحسن در تعمیر و توسعه مدفن ائمه بقیع و تبدیل خانه عقیل به حرم به عنوان یک وظیفه دینی و نماد مذهبی اهتمام ورزند. همچنین انتساب عباسی‌ها به عباس؛ عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) مهمترین انگیزه برای شیعیان آن دوره بود که به تعمیر و توسعه بارگاه جد خود اقدام کنند. بر اساس مدارک تاریخی پیکر مطهر امام صادق(علیه‎السلام) در سال 148 هـ . ق و پس از دوران خلافت سفاح و منصور در سال‌های 136 تا 157هـ . ق در داخل حرم و پس از تبدیل شدن خانه عقیل به مسجد و زیارتگاه عمومی در کنار قبور ائمه سه‌گانه دفن شده است.
متأسفانه در مورد تغییر و تحولی که پس از این تاریخ تا قرن پنجم در این حرم شریف به وجود آمده است، اطلاع دقیق و مستند تاریخی در دست نیست ولی با توجه به بحث‌های گذشته به یقین این حرم در طول این سه قرن نیز مورد توجه عباسیان و شیعیان بوده و در هر فرصت ممکن به تعمیر و تجدید بنای آن اهتمام ورزیده‌اند.

اما مرحله بعدی تجدید بنای حرم از قرن پنجم آغاز شده که خوشبختانه اسناد و مدارک تاریخی زیادی در این زمینه وجود دارد. طبق مدارک مسلم تاریخی، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع که از نظر استحکام و ارتفاع، ظرافت و زیبایی بر همه قبه‌های موجود در بقیع تفوق داشته و به مدت هشتصد سال سر بر آسمان می‌سوده و نظر مورخان و جهانگردان را به خود جلب می‌کرد، به دستور «مجد‌الملک ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی البراوستانی القمی»، وزیر برکیارق از سلاطین سلجوقی در بین سال‌های 486 الی 498 هـ . ق ساخته شده است.

در این زمینه مورخ معروف ابن اثیر در حوادث سال 495 هـ . ق می‌گوید: «در این سال امیر مدینه؛ منظور بن عماره حسینی دنیا را وداع گفت و او معماری را که از اهالی قم بود و از سوی مجد‌الملک براوستانی برای ساختن قبه حسن بن علی و عباس عموی پیامبر در مدینه به سر می‌برد، به قتل رسانید.»

همچنین عبدالجلیل قزوینی زنده (در سال 556 ق) در کتاب النقض می‌گوید: «قبه حسن بن علی که عباس بن عبدالمطلب پدر خلفا آنجا مدفون است مجدالملک فرموده است». شاید بهترین راه برای به دست آوردن کیفیت این بنای شریف و مشخصات آن مراجعه به ثبت مشاهدات و خاطرات مورخان و جهانگردان باشد. مشخصات «قبه‌ای بزرگ و سر به فلک کشیده و بسیار مستحکم» مشترک در بین مشاهدات مورخان می‌باشد؛ جهانگردانی همچون ابن جبیر ابن نجار در قرن هفتم، خالد بن عیسی البلوی المغربی و ابن بطوطه (جهانگرد معروف) در قرن هشتم.

اولین تعمیر در حرم ائمه بقیع در سال 519 هـ.ق و پس از گذشت بیست و چهار سال از ایجاد ساختمان آن می‌باشد که به دستور مسترشد بالله، خلیفه عباسی انجام گرفته است. دومین تعمیر در حرم بقیع بین سال‌های 623 و 640 هـ. ق به وسیله یکی دیگر از خلفای عباسی به نام مستنصر بالله انجام گرفته است. تعمیر سوم حرم شریف متعلق به اوایل قرن سیزدهم هجری است که به دستور سلطان محمود عثمانی انجام گرفته است. فرهاد میرزا که در سال 1292 هـ . ق به حج مشرف شده است، می‌نویسد: «تعمیر بقعه مبارکه در بقیع از سلطان محمودخان در سنه 1234 هجری به دست محمدعلی پاشای مصری و به امر سلطان واقع شده است.»

ویژگی‌ها و خصوصیت‌های معماری حرم شریف: آنکه حرم بقیع هشت ضلعی بوده است. برای نمونه میرزا محمدحسین فراهانی که در سال 1302 هـ.ق این حرم شریف را زیارت کرده است، می‌گوید: «‌چهار نفر از ائمه اثنی عشر ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ است که در بقعه بزرگی که به صورت هشت ضلعی ساخته شده است واقع‌اند و اندرون و گنبد آن سفیدکاری است.»

حرم بقیع دارای دو در بوده است. ابن نجار مدینه‌شناس معروف متوفای 647 هـ.ق می‌گوید:«بقیع دارای دو در بوده است که یکی از آنها همیشه و در تمام ساعات روز به روی زائرین باز بوده است.» بارگاه بقیع محرابی هم داشته است. حرم بقیع خادمانی نیز داشته است. این خدام شامل کفش‌دار و زیارتنامه‌خوان بود. امین‌الدوله در سفرنامه خود می‌نویسد: «یکشنبه یازدهم محرم 1316 هـ.ق هوای بقیع و زیارت ائمه هدی کردم. آنجا جز حاج صادق یزدی و یک ضعیفه کفش‌دار و یک سقا کسی نبود. کلیددار، متولی و زیارتنامه‌خوان هنوز نیامده بودند.» همچنین در برخی سفرنامه‌ها برای حرم تزئیناتی ذکر شده و اینکه این حرم صحن نداشته است.

آنچه از تاریخ به دست می‌آید این است که قبور ائمه بقیع و جناب عباس از قدیم‌الایام و بلکه پیش‌تر از قرن هفتم تا زمان تخریب دارای ضریح‌های متعددی ‌بوده‌‌اند که به مناسبت نزدیکی و اتصال قبور ائمه (علیهم‎السلام) همه آنها در داخل یک ضریح و قبر عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علت فاصله آن با این قبور دارای ضریح مستقل بوده است. همه مورخان از ظرافت و زیبایی این ضریح‌ها تعریف و تمجید کرده‌اند.

در تاریخ برای اولین بار که از صندوق قبور ائمه بقیع سخن به میان آمده به وسیله جهانگرد معروف ابن جبیر (متوفای 614 هـ . ق) می‌باشد. او می‌گوید: «‌قبرشان بزرگ و از سطح زمین بلندتر و دارای ضریحی از چوب می‌باشد که بدیع‌ترین و زیباترین نمونه از نظر فن و هنر است و نقوشی برجسته از جنس مس بر روی آن ترسیم و میخ‌کوبی‌هایی به جالب‌ترین شکل در آن تعبیه شده که نمای آن را هرچه زیباتر و جالب‌تر نموده است» و عده‌ای مورخ دیگر که شبیه به این تعابیر را به کار برده‌اند.

این ضریح‌ها به دستور مجدالملک ساخته شده است، می‌توان گفت اولین ضریح بقیع نیز به دستور مجدالملک ساخته شده است. همچنین دو ضریح دیگر نیز برای بقیع ساخته و نصب شده است که سومین آنها تا زمان تخریب این حرم پا برجا بوده است. مرحوم سید محسن می‌گوید: «‌در اصفهان ضریح دیگری از فولاد به صورتی ظریف و زیبا ساخته شد که در قسمت بالای آن اسماء حسنی با آب طلا و خط زیبا ترسیم شده بود که با سختی فراوانی به جده منتقل و به خاطر ممانعت سران مدینه سه سال متوقف و با پرداخت مبالغ کلانی به مخالفان، در حرم نصب گردید.»
تخریب بقیع

بیش از سیصد سال است که جامعه بزرگ اسلامی از پدیده ای به نام وهابیت رنج می‌برد که پیامدهای جبران ناپذیر و زیان بار این گروه سالهاست که جهان اسلام را مورد تهدید قرار داده است.
اندیشه های مخرب و بدعت گذار وهابی براساس اعتقادات موجود در فقه حنبلی در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هشتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت و در قرن چهاردهم هجری این مکتب به عنوان کالای سیاسی ازنقطه‌ای به نقطه دیگر صادر می گردید. تاریخچه و جریان شناسی این گروه نشان از توطئه‌هایی دارد که دولت‌های استعمارگر علیه مسلمین طراحی کرده‌اند تا با ایجاد انشقاق و تفرقه بین امت اسلامی و تزریق ادبیات زور و بدون پشتوانه عقلی در اعتقادات اسلامی، راه را برای حاکمیت خویش بر جهان اسلام باز نموده و تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن را در جهان اسلام عملی کنند.

محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده‌اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد. به عنوان مثال کتابهایی چون “پایه های استعمار” از خیری حماد و “تاریخ نجد” از سنت جان ویلبی یا و “خاطرات حاییم وایزمن” اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز “خاطرات مستر همفر” و …، پرده از این راز برداشته و نقش جاسوسان وزارت مستعمرات انگلیس را در شکل گیری و تثبیت این فرقه، حکایت می‌کند.

همفر در خاطرات خویش آشنایی خود را با محمد ابن عبدالوهاب مؤسس فرقه وهابیت اینگونه بیان می کند:« این‌ جوان‌ مغرور (محمد بن‌ عبدالوهاب‌) در فهم‌ قرآن‌ و سنت‌ از درك‌ خودش‌ پیروی‌ می‌كرد، و آراء و نظریات‌ بزرگان‌ مذاهب‌ را طرد می‌كرد. نه‌ تنها بزرگان‌ زمانش‌ و بزرگان‌ مذاهب‌ اربعه‌ بلكه‌ حتی‌ درباره‌ ابی‌ بكر و عمر نیز ـ در صورتیكه‌ از كتاب‌ و سنت‌ چیزی‌ خلاف‌ نظریات‌ آنان‌ می‌یافت‌ ـ آراء آنان‌ را هم‌ به‌ دیوار می‌زد. من‌ گمشده‌ خودم‌ را در محمد بن‌ عبدالوهاب‌ یافته‌ بودم‌، زیرا آزادگی‌ و غرور و منش‌ و تنفری‌ كه‌ از علمای‌ عصر خود داشت‌ و استقلال‌ نظرش‌ كه‌ حتی‌ به خلفای‌ چهارگانه‌ نیز اهمیتی‌ نمی‌داد، و تنها به‌ فهم‌ خودش‌ در قرآن‌ و سنت‌ اتكاء می‌كرد… سخت‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌ می‌تاخت‌، و درباره‌ خودش‌ می‌گفت‌: من‌ از ابوحنیفه‌ خیلی‌ بیشتر می‌فهمم و مدعی بود که: نصف‌ كتاب‌ بخاری‌ باطل‌ است‌.»(دستهای ناپیدا، 32)

همفر می‌گوید زمانی که در لندن بودم، دبیر كل‌ گفت‌: وزارت‌ مستعمرات‌ نقشه دقیقی‌ برای‌ شیخ عبدالوهاب‌ تهیه‌ نموده‌ است‌ كه‌ آن‌ را باید اجرا كند، و این‌ نقشه‌ عبارتست‌ از:

1. تكفیر تمام‌ مسلمانان‌ و مباح‌ بودن‌ قتل‌ آنان‌، و غارت‌ كردن‌ اموالشان‌، و هتك‌ آبروی‌ آنان‌، و فروختن‌ آنان‌ در بازار برده‌ فروشان‌، و جواز برده‌ ساختن‌ مردانشان‌ و كنیز گرفتن‌ زنانشان‌.

2. نابود ساختن‌ كعبه‌ به‌ نام‌ اینكه‌ جزء آثار بت‌ پرستی‌ است‌ ـ اگر بتواند ـ و مانع‌ شدن‌ مردم‌ از حج‌، و تحریك‌ عشایر و قبایل‌ به‌ غارت‌ قافله‌های‌ حجاج‌ و كشتن‌ آنان‌.

3. كوشش‌ به‌ منظور ایجاد روح‌ نافرمانی‌ نسبت‌ به‌ خلیفه عثمانی‌ و تحریك‌ مردم‌ برای‌ جنگیدن‌ با او و تجهیز لشكرهایی‌ برای‌ این‌ منظور، و نیز لازم‌ است‌ با شریف‌های‌ حجاز با تمام‌ وسائل‌ ممكنه‌ مبارزه‌ شود، و از نفوذ آنان‌ كاسته‌ گردد.

4. ویران‌ ساختن‌ قبه‌ها و ضریحها و اماكن‌ مقدسه‌ مسلمانان در مكه‌ و مدینه‌ و دیگر بلاد اسلامی‌ كه‌ برایش‌ امكان‌ داشته‌ باشد، به‌ نام‌ اینكه‌ اینها بت‌پرستی‌ و شرك‌ و نوعی‌ اهانت‌ به‌ شخصیت‌ پیامبر و خلفای‌ او و رجال‌ اسلام‌ است‌.

5. ایجاد هرج‌ و مرج‌ و آشوب‌ در بلاد به‌ هر اندازه‌ كه‌ بتواند.

انتشار قرآنی‌ دست کاری شده، که‌ احادیثی‌ كه‌ ناظر به تحریف‌ قرآن‌است‌ در آن‌ عملی‌ شده‌ باشد.(دستهای آلوده،92)

از اینرو همفر پس از بازگشت از انگلستان به سوی بصره روانه شد و پس از آن در جستجوی محمدابن عبدالوهاب عازم نجد گردید. وی با هماهنگی وزارت مستعمرات بریتانیا دور جدیدی از رایزنی‌های خویش را برای قیام علیه حکومت عثمانی شروع کرد و در نهایت با همکاری محمدابن سعود حاکم درعیه و محمدابن عبد الوهاب مکتب وهابیت را به عنوان یک مکتب ابداعی به جوامع اسلامی تحمیل نمودند.
اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشته‌اند و پس از توحید به شرک گراییده‌اند. زیرا آنان در دین بدعت گذاشته‌اند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیاء و صالحین به کفر و شرک روی آورده‌اند، لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.

پس از تسلّط سعودیان بر حجاز، با توجه به پیوند فکری و مذهبی آنان با محمدبن عبدالوهاب، در هر شهر و منطقه ای که وارد می‌شدند، آثار و ابنیه ساخته شده بر روی قبور بزرگان صدر اسلام را خراب و ویران می‌کردند.

وهابیان، بار نخست در سال 1221هـ.ق بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران نموده و سپس با تکمیل سلطه خود بر حجاز در شوال سال 1344هـ.ق کلیه این بناها و گنبدها و آثار را ویران و اموال و اشیای گرانقیمت موجود در این اماکن را به تاراج بردند و نه تنها در مدینه، بلکه در هرجا گنبد و بارگاه و زیارتگاهی بود، به ویرانی آن اقدام کردند.

مرحوم سید محسن امین، ابعاد ویرانی‌های وهابیان در حجاز را اینگونه وصف میکند:« وقتی وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنانکه یکبار دیگر این کار را کرده بودند. آنان هنگامی که وارد مکه شدند، گنبدهای قبر عبدالمطّلب، ابوطالب و خدیجه ام‌المؤمنین(علیها السلام) را ویران نمودند و زادگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را با خاک یکسان کردند و آنگاه که وارد جده شدند، گنبد و قبر حوا را خراب کردند و به طور کلی، تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده، طائف و نواحی آنها ویران نمودند و زمانی هم که مدینه منوره را محاصره کردند، به ویران کردن مسجد و مزار حمزه پرداختند. پس از تسلط وهابیان بر مدینه منوره، قاضی‌القضات وهابیان، شیخ عبدالله بن بلیهد، در رمضان 1344هـ.ق. از مکه به جانب مدینه حرکت کرد و اعلامیه ای صادر نمود و ضمن آن، جواز ویران کردن گنبدها و زیارتگاه‌ها را از مردم سؤال کرده بود. بسیاری از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخی نیز لزوم ویران کردن را خواستار شده بودند.(مدینه شناسی، 1/333)

البته هدف او از این اعلامیه و سؤال، نظرخواهی واقعی نبود، بلکه می خواست در میان مردم آمادگی ایجاد کند، چون وهابیان در هیچ یک از اعمال خود و در ویران کردن گنبدها و ضریح‌ها، حتی گنبد مرقد حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) منتظر نظر مردم نبودند و این اعمال، پایه مذهب آنان است. شاهد سخن آنکه، آنان پس از نشر این اعلامیه و سؤال و جواب، همه گنبدها و زیارتگاه‌ها را در مدینه و اطراف آن ویران کردند و حتی گنبد مضاجع ائمه اهلبیت(علیهم السلام) را در بقیع، که قبر عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در کنار آنها بود، خراب نمودند و دیوارها و صندوق ها و ضریح‌هایی که روی قبرهای شریف قرار داشت، همه را از بین بردند، آنها در این زیارتگاه‌ها، جز تلّی سنگ و خاک، به عنوان علامت باقی نگذاشتند.
از جمله تخریب‌ها، از میان بردن گنبد مرقد عبدالله و آمنه، پدر و مادر حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و نیز مزار همسران آن بزرگوار و قبر عثمان بن عفان و قبر اسماعیل بن جعفرالصادق(علیه السلام) و قبر مالک، امام دارالهجره و غیر آن بود که بیان همه آنها به طول می‌انجامد و به طور خلاصه، تمام مزارات مدینه و اطراف آن و ینبع را خراب کردند و پیش از آن، قبر حمزه عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و قبور بقیه شهدای احد را از بین برده بودند و از آنها جز مشتی خاک برجای نمانده بود و کسی که بخواهد قبر حمزه را زیارت کند، در صحرا جز تپه ای از خاک نمی‌بیند.
وهابیان از ترس نتیجه کارشان، از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کردند وگرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثنا نکرده‌اند، بلکه قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آن جهت که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از دیدگاه آنها و از نظر دلایل وهابیان، اولی به خرابی است و اگر از این نظر خاطرشان جمع بود، حتماً قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نیز ویران میکردند! بلکه پیش از مزارهای دیگر، به تخریب آن اقدام میکردند. در کتاب تاریخ حرم ائمّه بقیع اینچنین نقل شده: این اقدام دقیقاً در هشتم شوال 1344هـ. ق. انجام گرفت و به کارگرانی که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال مجیدی دست مزد پرداخت گردید. (تاریخ حرم ائمه، 51)

 نظر دهید »

شمه ای از ماه شوال

29 تیر 1394 توسط جعفرثانی

ماه شوال دهمین ماه قمری است. واژه شوال به معنای «باربرداشتن به قصد رفتن به جایی» است. از آنجا که در هنگام نامگذاری ماه‌های عربی، این ماه در فصل سیر و شکار رفتن عرب ها قرار گرفت «شوال» نامگذاری شد.
ماه شوال از ماههای حج است و روز اول آن، عید سعید فطر، از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار می‌رود.
حوادث تاریخی مهمی در این ماه روی داده است که مهمترین آنها عبارت‌اند از:
شهادت حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در سال 148 قمری، غزوه احد و شهادت حضرت حمزه در سال 3 هجری، غزوه خندق و قتل عمرو بن عبدود، دلاور عرب، به دست امام علی ابن ابیطالب علیه السلام در سال 5 قمری.

منابع :
هدایة الانام الی وقایع الایام، محدث قمی، ص 32؛ مفاتیح الجنان، ص 440

 نظر دهید »

امام خامنه اي (مدظله العالي) مي فرمايند: فاطميه را بايد عاشورايي برگزار نماييم.

03 فروردین 1394 توسط جعفرثانی

شهادت حضرت فاطمه‏ ي زهرا(س) به روايت 75 روز (11ق)

هر دم به ضريح بي نشانت اي ماه

بسته ست دخيل، قلب من با هر آه

عمريست تپش هاي دلم مي گويد

يا فاطمه اشفعي لنا عندالله

امام خامنه اي (مدظله العالي) مي فرمايند: فاطميه را بايد عاشورايي برگزار نماييم.

روز شهادت حضرت فاطمه‏ زهرا(س) مورد اختلاف مورخين است و يكي از اين موارد، سيزدهم جمادي الثاني مي‏باشد. فاطمه(س) پس از پدر بزرگوار خود، روز به روز بدنش رو به ضعف و سستي مي‏گراييد.

پيوسته سوخته دل و اشك ريزان بود و در فراق پدر مي‏گريست. پس از به خلافت نشستن ابوبكر، خواستند تا از امام علي(ع) براي ابوبكر بيعت بگيرند

كه در اين مسير حضرت زهرا(س) مخالفت كرده و به آتش كشيده شدن در خانه‏ آن حضرت و وقايع بعدي انجاميد. حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول خدا(ص) از مردم آزار بسيار ديد.

به خانه ‏اش هجوم برده و كودكش را سقط كردند. در اثر ضرباتي كه به آن حضرت وارد شد، حضرت زهرا(س) اين نور چشم پيامبر و پاره‏ تن رسول خدا، پس از تحمل روزها بيماري،

به پدر بزرگوار خود، ملحق گشت. به وصيت آن حضرت، محل دفن وي مخفي مي‏باشد. گرچه اقوالي در اين باره است، از جمله اين كه شيخ صدوق مرقد مُنوّر آن بانو را خانه‏ آن حضرت مي‏داند,

كه اكنون جزء مسجد مي‏باشد. اين قول را ديگران نيز تاييد كرده ‏اند.

برترین بانوی جهان

حضرت فاطمه ‏عليها السلام :

بِشرٌ في وَجهِ المُؤمِنِ يُوجِبُ لِصاحِبِهِ الجَنَّةَ

خوش‏رويي هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب مي‏كند

بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۴۰۱

حضرت فاطمه ‏عليها السلام :

حُبِّبَ إلَي من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللَّهِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللَّهِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللَّهِ

از دنياي شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا

نهج الحياة ، ح ۱۶۴

اللهم صل و سلم… علی سیدة الجلیلة

دعا کن من به جای زهرا بمیرم

حضرت فاطمه ‏عليها السلام :

إلزَم رِجلَها ؛ فَإنَّ الجَنَّةَ تَحتَ أقدامِها

در خدمت مادر باش ؛ زيرا بهشت زير قدم‏هاي مادران است

حضرت فاطمه‏ عليها السلام :

إنْ كُنتَ تَعمَلُ بِما أمَرناكَ و تَنتَهي عَمّا زَجَرناكَ عَنهُ فَأنتَ مِن شيعَتِنا و إلّا فَلا

اگر به آنچه تو را به آن فرمان مي‏دهيم عمل كني و از آنچه برحذر مي‏داريم دوري كني ، از شيعيان مايي و الّا هرگز

بحار الأنوار ، ج ۶۸ ، ص ۱۵۵

حضرت فاطمه‏ عليها السلام :

إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَةِ أشفَعُ عُصاةَ اُمَّةِ النَّبِيّ‏صلي الله عليه وآله

آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم ، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد
باميد شفاعت ایشان منتظر ظهور فرزندش هستیم.

 نظر دهید »

تاثیر نماز در زندگی

06 اسفند 1393 توسط جعفرثانی

تاثیر نماز در زندگی

«سوره عنکبوت آیه 45»

و نماز را به جای آر که همانا نماز است که اهل نماز را از هر کار زشت و منکر باز میدارد و همانا ذکر خدا بزرگتر است و خدا به هر چه کنید آگاه است.

خداوند در قرآن می فرمایید: کسانی مرتکب گناه می شوند که از یاد من غافلند و از آنجایی که نماز راه ارتباط و گفتن ذکر خداست مانع از غفلت و در نتیجه انجام گناه می شود.«سوره اعراف آیه 179»

مطمئن باشید عده ای را به جهنم می افکنیم که حقیقت آنها مانند چهارپایان است و آنها غافلانند.

1- دور شدن از گناهان و کارهای زشت

«سوره بقره آیه 153»

ای اهل ایمان در زندگی خود صبر پیشه کنید و نماز بپا دارید که خداوند یاور صابران است.

نماز بهترین راه ارتباط با خداست و خداوند در این آیه از انسان می خواهد که به هنگام مشکلات نماز بپا دارد و برای حل مشکلش از خداوند یاری بخواهد.

2- رد شدن از مشکلات

هیچ گاه نگوییم که خدایا مشکل بزرگی دارم بلکه به مشکلاتمان بگوییم که خدای بزرگی دارم…

«سوره رعد آیه 28»

آنها که ایمان آورده و دلهاشان با یاد خدا آرام می گیرد،آگاه شوید که دلها تنها با یاد خدا آرام می گیرد.

با توجه به این آیه و آیات دیگری از قرآن می توان نتیجه گرفت که یاد خداوند موجب آرامش روحی و روانی انسان می شود.

اما آیا منظور از یاد خدا نماز است؟؟!

«سوره طه آیه 14»

منم خدای یکتا که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا به یگانگی بپرستید و نماز را مخصوصاً برای یاد من بپا دارید.

از این آیه می توان نتیجه گرفت که نماز یاد خداست و همانا دل آرام گیرد با یاد خدا بنابراین نماز باعث آرامش انسان می شود.

3- آرامش روانی

«سوره طه آیه 132»

تو اهل بیت خود را به نماز امر کن و خود نیز بر نماز و ذکر حق صبور باش ما از تو روزی کس را نمی طلبیم بلکه کا به تو روزی می دهیم.

از آیه نیز می توان نتیجه گرفت که یکی دیگر از فوائد نماز افزایش روزی انسان است.

4- افزایش رزق و روزی

«سوره شعراء آیات 217 و 218»

و توکل بر آن خدای مقتر و مهربان کن آن خدایی که چون از شوقش به نماز برخیزی تو را می نگرد.

از این آیه نیر می توان نتیجه گرفت که یاد و توکل به خدا باعث یاری از سوی خداوند می شود و این یعنی حضور خدا در زندگی ما.

 نظر دهید »

به مناسبت ١٨ ربیع الاول سالروز بنای مسجد النبی به دست نبی اکرم(ص)

20 دی 1393 توسط جعفرثانی

به مناسبت ١٨ ربیع الاول سالروز بنای مسجد النبی به دست نبی اکرم(ص)
پس از ورود حضرت محمد(ص) به مدینه، ایشان دستور ساخت مسجد را صادر کرده با کمک مهاجرین و انصار، شروع به بنای آن نمودند.

زمانی که رسول خدا(ص) وارد یثرب شد، همه طوایف و افراد سرشناس این شهر مایل بودند تا حضرت به منزل ایشان وارد شود و هر یک از آنان دوست داشتند میزبان وی باشند اما آن حضرت فرمود: درجایی توقف خواهد کرد که شترش زانو بزند. شتر در زمینی که اکنون مسجد است، زانو زد. نزدیک ترین خانه به محل زانو زدن شتر، خانه ابوایوب انصاری بود که دو اتاق یکی بر بالای دیگری داشت و حضرت در آنجا اقامت گزید.

زمین مسجد النبى از آنِ دو یتیم به نام های سهیل و سهم بود که در آن جا خرما خشک مى کردند. رسول خدا (ص) آن زمین را به مبلغ ده دینار از ولىّ دو طفل خرید تا در آن جا خانه و مسجدش را بنا نهد. مساحت این زمین در آن روز حدود ٢٠٧١ متر مربع بوده که صحن آن را با ریگ سیاه فرش کردند و دیوارها را با خشت و گل بالا بردند.

پس از تغییر سوی قبله از بیت المقدس (شمال مسجد) به کعبه (جنوب مسجد(، پیامبر(ص) درِ گشوده در دیوار جنوبی را مسدود کرد و در دیگری گشود که شاید به گفتهٔ حافظ محمد بن محمود بن نجار با واقعیت مطابق باشد که درِ بر روی دیوار شمالی و روبروی دری بوده است که پس از تغییر قبله بسته شده بود. در سال هفتم هجری پس از فتح دژهای خیبر به دست مسلمانان، سوی مدینه بازگشتند و کم کم ضرورت توسعهٔ مسجد به خاطر افزایش روزانهٔ جمعیت مسلمانان، در نظر پیغمبر(ص) و اصحابش آمد.

به گفته جعفرمحمدصادق در کتاب اخبار الهجره، رزین و… پیامبر(ص) مسجد را از درازا و پهنا چنان فراخ کرد که چون مربعی ١٠٠× ١٠٠ ارشی (ذرعی) درآمد. با توجه به برابری نسبی اَرَش با متر، مساحت مسجد در سال هفتم می بایست ٢٤٣٣ متر مربع شده باشد و این متراژ عینی از بنای مسجد، طبق معیارهای نقشه ای که کارشناسان ترک در اواخر سده ششم خورشیدی که ٢٤٧٥ متر مربع ارایه داده اند، مطابقت محاسباتی دارد.

محله ای که پیامبر(ص) در آن اقامت گزید، در قیاس با طول و عرض منطقه ـ میان حره شرقی و غربی و احد و قبا ـ نقطه میانی به حساب می آمد و این یکی از دلایل اصلی انتخاب این نقطه برای مسجد بوده است.

چندی پس از ورود رسول خدا(ص)، سنگ بنای مسجد نهاده شد و همه اصحاب از زن و مرد با اشتیاق شروع به ساختن مسجد کردند. خود رسول خدا(ص) نیز با تمام توان در ساختن مسجد شرکت کرد.

مسجدی که رسول خدا(ص) بنا کرد، از جهات زیادی با آنچه امروز در جای آن ساخته شده، تفاوت دارد؛ زیرا در زمینی محدودتر و با بنایی ساده تر و خلوص بیشتر بنا شده بود.

طول مسجد هفتاد ذراع، عرض شصت ذراع ـ هر ذراع حدود نیم متر ـ و ارتفاع آن ۷۵/۱ متر بود، به طوری که سر برخی افراد به سقف می رسید.

نخستین بنای آن از شاخ و برگ و تنه درخت نخل و پس از سال چهارم هجری از خشت و گِل بود.

مکان های مسجدالنبی

صُفّه

در داخل مسجد النبى صفه یا ایوانچه مانندى آماده ساخته بودند که مهاجران بى سر پناه در آن جا به سر مى بردند. اینان همان دسته از مسلمانان اند که به «اصحاب صُفه» معروف گشتند. پیش از آن که قبله از بیت المقدس به طرف کعبه تغییر کند محراب رسول خدا (ص) در ناحیه شمال مسجد بود. پس از تغییر قبله به دستور پیامبر(ص)، آن قسمت را مسقف کردند و آن مکانى براى استراحت و سکونت مسلمانان مهاجر و بى پناه گردید که در توسعه مسجد در سال هفتم هجرى داخل مسجد قرار گرفت. آن چه امروزه به صفه معروف است، روزگارى «دکة الاغوات» و جایگاه خواجه هاى حرم بوده که وظیفه حراست و خدمتگزارى حرم را به عهده داشته اند.

روضه شریفه

روضه شریفه قسمتی از مسجد النبی(ص) است که در ناحیه جنوب شرقی قرار دارد. حدود روضه ٣٣٠ متر است و طول آن ٢٢ متر و عرض آن ١٥ متر است و در محدوده آن سه مکان مقدس دیگر با نام های مرقد مطهر پیامبر(ص)، منبر و محراب نیز وجود دارد.

١. مرقد مطهر رسول خدا

یکی از بهترین نقاط مسجد، مدفن رسول خداست. در کناره شرقی مسجد، پیامبر(ص) حجره هایی برای زندگی همسران خود ساخته بود که تا قریب نود سال پس از رحلت آن حضرت برپا بود. مورخان نوشته اند رسول خدا در حجره ای که وفات یافت دفن شد.

.

٢. منبر

در روایات آمده است که پیامبر(ص) در آغاز با تکیه بر درخت خرما خطبه می خواند. یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد که رسول خدا روی آن بنشیند تا هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن خسته نشود. منبری که در حال حاضر وجود دارد در سمت غربى محراب مسجد قرار گرفته که سلطان مراد عثمانی آن را در محرم سال ٩٩٨ هجرى به مسجد هدیه کرده است. این منبر دارای دوازده پله است که یک اثر ارزشمند هنری می باشد.

٣. محراب

محراب جایگاه نماز پیامبر(ص) بوده است که در جریان توسعه مسجد در زمان ولیدبن عبدالملک اموی، در محل نماز پیامبر(ص) ساخته شد.

به جز محراب اصلی، دو محراب دیگر هم در سمت قبله مسجد با عنوان های محراب عثمانی در دیوار جنوبی مسجد و محراب سلیمانی در سمت مغرب محراب پیامبر(ص) قرار دارد. به علاوه در انتهای دیوار شمالی ضریح پیامبر(ص)، «محراب تهجد» قرار دارد که رسول خدا در برخی شب ها نماز شب را در آن جا اقامه می کردند.

ستون های مسجدالنبی(ص)

ستون هاى مسجد النبی ستون هایى است که هر یک نامى خاص دارد. هشت ستون از زمان پیامبر (ص) هنوز در مسجد باقى است که با رنگ سفید مشخص شده اند و عبارتند از:

١. ستون حنانه: ستونی است که پیامبر(ص) در هنگام خواندن خطبه بر آن تکیه مى کرد و پس از آن که براى آن حضرت منبرى ساختند از آن ستون ناله اى برخاست و به همین دلیل به آن ستون «حنّانه» مى گفتند.

٢. ستون توبه: آن را ستون « ابولبابه» نیز مى نامند. پس از شکست بنوقریظه ابولبابه به خاطر گناهى که مرتکب شد، مورد بى توجهى پیامبر(ص) و یاران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن که آیه اى در پذیرفته شدن توبه او به رسول خدا (ص) نازل شد.

٣. ستون توبه: آن را ستون « ابولبابه» نیز مى نامند. پس از شکست بنوقریظه ابولبابه به خاطر گناهى که مرتکب شد، مورد بى توجهى پیامبر (ص) و یاران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن که آیه اى در پذیرفته شدن توبه او به رسول خدا (ص) نازل شد.

٤. ستون مَحرَس: در کنار این ستون، على (ع) مى ایستاد و از رسول خدا(ص) محافظت مى کرد. این ستون را به نام «استوانه على (ع)» نیز مى شناسند؛ زیرا جایگاه نماز آن حضرت بوده است.

٥. ستون وُفُود: در کنار این ستون، رسول اللَّه (ص) با سران قبایل و هیأت هاى نمایندگى و سیاسى دیدار می کردند و آنان را به حضور مى پذیرفتند.

٦. ستون سریر: رسول خدا (ص) در کنار این ستون تختى از شاخه هاى خرما مى گذاشت و شب بر روى آن استراحت مى کرد.

٧. ستون مربعه القبر (مقام جبرئیل امین) : این ستون چسبیده به ضلع شمالی ضریح مطهر است و در خانه حضرت فاطمه از آن جا گشوده می شده است. این همان دری است که به روایت ابن عباس، حضرت محمد هر روز پنج بار در وقت نمازهای پنج گانه به مدت نه ماه کنار آن می ایستاد و می گفت: السلامُ علیکم و رحمه اللهِ وَ برکاتُهُ انما یُریدُ الله لیذهبَ عنکمُ الرجسَ اهلَ البیتِ و یطهرَ کُم تَطهیراً.(٧)

زمانى که مسجد النبى ساخته شد، سه در براى ورود و خروج مردم ساختند، برخى از اصحاب نیز در حاشیه مسجد خانه ساخته و درى به درون مسجد باز کردند. در سال سوم هجرت، قبل از غزوه احد، به دستور پیامبر (ص) همه درهاى خانه ها به جز در خانه على (ع) به مسجد بسته شد.

درهای مسجدالنبی

تعداد درهاى مسجد در امتداد زمان تغییراتى یافته است. مشهورترین آن ها عبارتند از:

١. باب الرحمه

٢. باب جبرئیل

٣. باب السلام

http://www.sunna.info/souwar/data/media/2/al_salam_gate.JPG

٤. باب النساء

مسجد النبى هم اکنون ٧ در دارد. در توسعه زمان ولید بن عبدالملک بر چهار گوشه مسجد النبى چهار مناره ساخته شد، پس از آن مناره دیگرى نیز ساخته شد که مناره اصلى مسجد عبارت بود ازمناره هاى سلیمانیه، مجیدیه که در دو سوى ضلع شمالى قرار داشت و مناره هاى قایتباى و باب السلام که در دو سوى ضلع جنوب شرقى و ضلع غربى مسجد واقع بود.

در افزوده هاى جدید مسجد، ٦ مناره دیگر ساخته شده و بدین ترتیب مجموع آنها به ١٠ عدد مى رسد.

منابع:

١. سوره مومنون. آیه ١٩.

٢. حافظ محمد بن محمود بن نجار، اخبار مدینه الرسول، ص ٦٩.

٣. ابوبکر احمد بیهقی، دلائل النبوة، جلد١، ص١٥٨.

٤. سامعی، احمد، راهنمای زائران مکه و مدینه، ص ٢٦٨.

٥. همان، ص٢٦٩.

٦. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص ٢٢٢.

٧. سوره احزاب/ آیه ٣٣.

٨. نجفی، محمد صادق، مدفن حضرت زهرا از دیدگاه روایات، میقات شماره ٧، ص ٩٤

٩. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، به نقل از کافی، ج ٤، ص ٥٥٦

 نظر دهید »

توافق قرآن و سنت بر وحدت

17 دی 1393 توسط جعفرثانی

قرآن کریم: وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِيعاً و لاتَفَرَّقُوا همگی به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد

آل عمران ، آيه ۱۰۳ .

پيامبرصلي الله عليه وآله : أيُّهَا النّاسُ! عَلَيكُم بِالجَماعَةِ و إيّاكُم و الفُرقَةَ اي مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهيزيد از جدايي

ميزان الحكمه ، ح ۲۴۳۴ .

پيامبرصلي الله عليه وآله : الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ وحدت مايه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است

كنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲ .

پيامبرصلي الله عليه وآله :

يَدُاللَّهِ عَلَي الجَماعَةِ و الشَّيطانُ مَعَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ يَركُضُ دست خدا بر سر جماعت است و شيطان با كسي همراه است كه با جماعت ناسازگاري كند

كنزالعمّال ، ح ۱۰۳۱ .

پيامبرصلي الله عليه وآله : عَلَيكَ بِالجَماعَةِ ؛ فَإنَّما يأكُلُ الذِّئبُ القاصِيَةَ

با جماعت همراه شو ؛ زيرا گرگ ، گوسفند دورمانده را مي‏خورد

مسند أحمد ، ج ۶ ، ص ۴۴۶ .

امام علي‏ عليه السلام : لَوسَكَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ اگر نادان خاموشي مي‏گزيد ، مردم دچار اختلاف نمي‏شدند

بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۸۱ .

امام علي‏ عليه السلام : عَلَيكُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إيّاكُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ بر شما باد به ارتباط و بخشش به يكديگر و دوري گزيدن از جدايي و پشت كردن به يكديگر

نهج البلاغه ، نامه ۴۷ .

 1 نظر

دليل بزرگداشت اربعين چيست؟

19 آذر 1393 توسط جعفرثانی

دليل بزرگداشت اربعين چيست؟

مهمترين نکته درباره اربعين، روايت امام عسکري(ع) است. حضرت در روايتي که در منابع مختلف از ايشان نقل شده، زيارت اربعين را يکي از پنج نشانه مؤمن دانسته‌اند.

اين حديث تنها مدرک معتبري است که جداي از خود زيارت اربعين که در منابع دعايي آمده، به اربعين امام حسين(ع) و بزرگداشت آن روز تصريح کرده است. اما اينکه منشأ اربعين چيست، بايد گفت، در منابع به اين روز به دو اعتبار نگريسته شده است.

نخست روزي که اسيران کربلا از شام به مدينه بازگشتند. دوم روزي که جابر بن عبدالله انصاري، صحابي پيامبر خدا(ص) از مدينه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را زيارت کند. شيخ مفيد(م413) در «مسار الشيعه» که در ايام مواليد و وفيات ائمه اطهار(ع) است، به روز اربعين اشاره کرده و نوشته است: اين روزي است که حرم امام حسين(ع)، از شام به سوي مدينه مراجعت کردند. نيز روزي است که جابر بن عبدالله انصاري براي زيارت امام حسين(ع) وارد کربلا شد.

در کتاب «نزهه الزاهد» هم که در قرن ششم هجري تأليف شده، آمده است: در بيستم اين ماه بود که حرم محترم حسين(ع) از شام به مدينه آمدند. (نزهه الزاهد، ص241) همين طور در ترجمه فارسي«فتوح ابن اعثم» (الفتوح ابن اعثم، تصحيح مجد طباطبائي، ص916) و کتاب «مصباح، کفعمي که از متون دعايي بسيار مهم قرن نهم هجري است اين مطلب آمده است. برخي عنوان کرده‌اند که عبارت شيخ مفيد و شيخ طوسي، بر آن است که روز اربعين، روزي است که اسرا از شام به مقصد مدينه خارج شدند، نه آنکه در آن روز به مدينه رسيدند. (لؤلؤ و مرجان، ص154) به هر روي، زيارت اربعين از زيارتهاي مورد وثوق امام حسين(ع) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است.

 1 نظر

فراخوان استخراج نکات پژوهشی

19 آذر 1393 توسط جعفرثانی

فراخوان استخراج نکات پژوهشی
زلف عفاف، رشته دامان زینب است آیات صبر، پایه ی ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
بمناسبت ایام عزاداری سالار و سرور شهیدان امام حسین (علیه السلام) و تقارن هفته پژوهش مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س) مرند از پژوهشگران علاقمند در امر پژوهش دعوت به استخراج نکات پژوهشی بامحوریت گسترش فرهنگ ایثار و مقاومت با موضوعات ذیل می کند.
- تبیین مقام اهل بیت در بیان حضرت زینب(س).
- ولایت پذیری در خطبه تاریخی حضرت زینب(س).
- بررسی تطبیقی ویژگی های مردم کوفه با خطبه بیان شده حضرت زینب(س).
- شخصیت شناسی حضرت زینب از یزید و یزیدیان.
- مهلت ارسال آثار:27آذر1393
- نحوه ارسال:مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)
- یا ارسال الکترونیکی به آدرس: marand@whc.ir
- شرایط مقالات و نکات استخراجی:
الف: فونت us blotیاbzar14
ب: نکات: حداقل 5نکته حداکثر 10نکته استخحراجی از متن خطبه های حضرت با رعایت اولویت بندی
- از پژوهشگران دقیق و نکته سنج تقدیر خواهد شد.
- برای اطلاعات بیشتر به معاونت پژوهش مراجعه نمایید.

 نظر دهید »

چهارده صفر

16 آذر 1393 توسط جعفرثانی

شهادت محمد بن ابى بكر

در اين روز در سال 38 هـ محمد بن ابى بكر در سن 28 سالگى به دستور معاويه و عمروعاص به وسيله زهر به شهادت رسيد، و به قولى در نيمه جمادى الثانى بوده است.[1]

بعد از شهادت، او را در شكم حمار مرده اى گذاشتند و سوزاندند.[2]

قبر منصوب به او از مابقى بدن سوخته آن بزرگوار است. دشمنان اهل بيت(عليهم السلام) هنگامى كه كنار قبر آن بزرگوار مى روند پشت به قبر مى كنند و براى ابوبكر فاتحه مى خوانند!؟

[1] . فيض العلام: ص 249. مصباح المتهجد: ص 733.

[2] . قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 395. مستدرك سفينة البحار: ج 6 ص 294.

 1 نظر

سیزدهم صفر سال 303 هجرى قمرى

15 آذر 1393 توسط جعفرثانی

سیزدهم صفر سال 303 هجرى قمرى ·

وفات احمدنسایى صاحب سنن نسایى ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن على ، و به روایتى دیگر احمد بن على بن شعیب بن على ، معروف به نسایى ، صاحب کتاب السّنن الکبیر یکى از منابع معتبر و معروف روایى اهل سنّت ، در سال 215 قمرى در منطقه نساء از مناطق خراسان بزرگ دیده به جهان گشود. در آغاز نوجوانى به دنبال تحصیل علم رفت . بدین منظور از روستاى خود به بغلان در طخارستان در نزد قتیبة بن سعیدبن جمیل عالم معروف منطقه رفت . پس از چندى به نیشابور، سپس به حجاز، مصر، عراق ، جزیره سرزمین هاى دجله و فرات ، شام و ثغور مهاجرت کرد. وى پس از مدتى گشت و گذار علمى و زیارتى ، در محله قنادیل مصر، ساکن گردید نسایى پس از تلاش هاى فراوان علمى ، به یکى از دانشمندان بزرگ عصر خویش تبدیل شد. درباره ویژگى هاى شخصى اش گفته شد: داراى چهار همسر، خوش خوراک و یک روز در میان روزه مى گرفت و هر روز یک مرغ بریان تناول مى کرد نسایى در رشته هاى حدیث ، فقه ، رجال و درایه ، سرآمد روزگار خود بود. به طورى که برخى گفته اند: وَ کان اءفقه مَشایخ مِصر فى عصره ، و اءعلمهم بالحدیث و الرّجال وى داراى تاءلیفات چندى است که برخى از آن ها، معروف و مشهور است . برخى از نوشته هاى وى عبارتند از: 1 - السنن الکبیر جامع روایى اهل سنت . 2 - خصائص على علیه السّلام . این کتاب که جزئى از سنن کبیر او است ، درباره ویژگى ها و فضایل امام على بن ابى طالب علیه السّلام به رشته تحریر آورده است . نوشتن این کتاب براى وى سنگین تمام شد و در جوامع اهل سنت ، به ویژه در میان نواصب و خوارج منطقه شام ، به شیعه گرى متهم شد و با وى در این باره برخورد نامناسب و ناروایى به عمل آوردند. 3- مسند على علیه السّلام . 4 - عمل یوم و لیلة . این کتاب در برخى از چاپ هاى سنن کبیر، جزیى از این کتاب به حساب مى آید و گاهى به طور جداگانه چاپ و منتشر شده است . 5 - التفسیر. درباره تفسیر قرآن کریم است . 6 - فضائل الصّحابة . 7 - کتابى درباره کنیه ها درباره وى گفته شد: مدتى امارت شهر حمص از توابع شام را بر عهده داشت نسایى در اواخر عمر خود از مصر به شام مسافرت کرد. در آن هنگام نوشتن کتاب خصائص على علیه السّلام بسیار معروف شده بود. به همین جهت هنگامى که وارد شام شد، به تحریک بدخواهان و رشک ورزان هر روز عده اى براى وى مزاحمت هایى به وجود مى آوردند. در این باره ، تاریخ ‌نگاران و سیره نویسان سخن هاى زیادى گفته اند. از جمله این که گفته شد: گروهى بر او خورده گرفته و وى را مورد اعتراض قرار دادند. چون او درباره امام على بن ابى طالب علیه السّلام کتاب خصائص را نوشته بود ولى درباره شیخین ابوبکر و عمر کتابى تاءلیف نکرده بود. این گلایه به وى گفته شد. وى در پاسخ منتقدان خود گفت : هنگامى که وارد دمشق شده بودم ، در مردم انحراف هاى زیادى درباره حضرت على علیه السّلام مشاهده کردم . همین امر سبب گردید که کتابى درباره فضایل آن حضرت به عنوان خصائص تاءلیف کنم . تا شاید خداوند سبحان به وسیله آن ، اهالى دمشق را هدایت کند. نسایى پس از کتاب خصائص على علیه السّلام ، کتابى با عنوان فضایل صحابه تاءلیف کرد. در آن زمان به وى گفتند: چرا فضایل معاویه را در این کتاب ، نقل نکردى ؟ وى در پاسخ گفت : براى معاویه چه فضیلتى نقل کنم ؟ من فضلى براى او نیافتم مگر این که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره او فرموده بود: اءللّهم لاتشبع بطنه ؛ خدایا هیچ گاه شکمش را سیر مگردان پس از این گفت وگو، بدخواهان و بى خردان دمشق بر وى هجوم آورده و به صورت تحقیرآمیزى ، شکنجه و آزار دادند و وى را بیمار نمودند. نسایى از آن ماجرا، جان سالم به در نبرد و بر اثر همان آزارها، بدرود حیات گفت . وى سفارش کرد که او را از دمشق خارج کرده و به رمله در منطقه فلسطین ببرند. به روایتى دیگر سفارش کرد که وى را به مکه معظمه ، منتقل نمایند. درباره تاریخ وفات ، محل وفات و محل دفنش ، اتفاقى در میان تاریخ ‌نگاران نیست . برخى مى گویند: وى در رمله ، وفات یافت و در بیت المقدس دفن شد. برخى دیگر مى گویند: وى در شام یا رمله وفات یافت و جسدش را به مکه منتقل کردند. برخى هم گفته اند: وى در حال بیمارى از شام به مکه رفت و در مکه وفات یافت و میان صفا و مروه دفن شد. تاریخ وفات وى را برخى شعبان سال 302 قمرى و برخى دیگر صفر سال 303 قمرى دانسته اند اکثر مورخان ، سیزده صفر سال 303 قمرى را صحیح تر از موارد دیگر مى دانند. به هر تقدیر، مردى از دانشمندان اهل سنت ، به جرم دوستى امام على بن ابى طالب علیه السّلام و خاندان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله ، به دست سنیّان متعصّب و نادان کشته گردید

 نظر دهید »

وقایع نهم صفر

11 آذر 1393 توسط جعفرثانی

وقایع نهم صفر

شهادت عمار و خزیمه(ع)

در این روز در سال ۳۷ هـ عمار یاسر به سن ۹۳ سالگی سالگی و خزیمه بن ثابت در جنگ صفین به شهادت رسیدند. پدری عمار جناب یاسر بن عامر است، و او اول مردی در اسلام بود که در مکه به دست مشرکین به شهادت رسید. مادر عمار جناب سمیه بود که بر اذیت کفار مکه صبر فراوان کرد، و اولین زن شهیده در اسلام بود که به دست ابو جهل به شهادت رسید. اما عمار را ابوالعادیه و ابوحواء سکسکی شهید کردند. زمانی خبر به امیر المومنین(ع) رسید بسیار محزون شد و بر بالین عمار آمد و سر او را بر زانو نهاد و با حزن و اندوه فراوان اشعاری در بی وفایی دنیا و دوری از دوستان قرائت فرمود. سپس فرمود:« انا لله و انا الیه راجعون. هر کس بر قتل عمار غمگین نباشد او را از مسلمانی بهره ای نیست. بهشت نه یک بار بلکه بارها بر عمار واجب شده است».

جنگ نهروان در نهم صفر سال ۳۹هـ فتح نهروان واقع شد، و ذوالثدیه رئیس خوارج به درک واصل شد. التماس دعا!

 نظر دهید »

سلمان فارسی: از شش چیز در شگفتم

10 آذر 1393 توسط جعفرثانی

سلمان فارسی: از شش چیز در شگفتم

از شش چیز در شگفتم: سه چیز آن مرا می خنداند و سه چیز دیگر به گریه ام می اندازد. آن سه چیز که مرا به گریه می اندازد: جدایی از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خدای عزوجل است، و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می دارد: یکی کسی است که در پی دنیاست، حال آنکه مرگ در پی اوست؛ دیگری کسی که در غفلت به سر می برد، حال آنکه از او غافل نیستند؛ و سومی کسی که دهانش به خنده باز می شود، در صورتی که نمی داند آیا خداوند از او خشنود است یا ناخشنود.

 4 نظر

هشتم صفر و وفات "سلمان فارسی"

10 آذر 1393 توسط جعفرثانی

هشتم صفر و وفات “سلمان فارسی”
هشتم ماه صفر، وفات سلمان فارسی است؛ یکى از کارهاى بسیارمهم سلمان که بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته، تلاش پیگیر وی در معرفى اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) بود، تا جایی که برخی او را اصلی ترین عامل تشیع ایرانیان می دانند.

سالها قبل از هجرت، در یکی از روستاهای اصفهان فرزندى به دنیا آمد که نامش را “روزبه‏” گذاشتند و بعدها پیامبر اسلام(ص) او را “سلمان‏” نامید.

پدر سلمان “بدخشان کاهن‏” روحانى زرتشتى بوده و کار همیشگى ‏اش هیزم نهادن بر شعله آتش بود؛ با اینکه سلمان در میان خاندان و محیطى زرتشتى دیده به جهان گشود، ولى هرگز در برابر آتش سر فرود نیاورد و به خداى یکتا اعتقاد یافت؛ در دوران کودکى مادرش را از دست داد و عمه‏ اش سرپرستى او را به عهده گرفت.

سرانجام سلمان در همان آغاز هجرت، گمشده‏ اش را یافت و در حالى که برده یک یهودى بود، در محضر رسول خدا(ص) مسلمان شد.

ولادت سلمان و دوران کودکی او

سلمان در خانواده‌ای زرتشتی و صاحب نفوذ، در روستای “جی” از توابع اصفهان به دنیا آمد. پدرش نام او را “روزبه” گذاشت.

پدرش روحانی زرتشتی، کدخدای روستای “جی” و یکی از ثروتمندان آن ناحیه بود. او آتش ‌پرستی متعصب و سرسخت بود، و چون آتشکده داشت، مردم آن ناحیه برای پرستش آتش نزد او می ‌رفتند؛ به همین خاطر نزد مردم از منزلت سیاسی مذهبی خاصی برخوردار بود.

سلمان وقتی به شام رسید، سراغ داناترین و متدین ‌ترین مرد مسیحی را گرفت، مردم او را به سمت رهبر مذهبی خود در کلیسا راهنمایی کردند. او به کلیسا رفت و به رهبر مذهبی آن قوم گفت: من دوست دارم به دین شما روی بیاورم و در خدمت شما باشم تا اصول و احکام این دین را از شما یاد بگیرم.

او درخواست سلمان را قبول کرد و بدین صورت او یکی از خدمتکاران و شاگردان آن رهبر مذهبی شد.

کم‌ کم سلمان پی برد که آن کشیش، مردی خیانتکار و بد کردار است؛ زیرا او مردم را به صدقه دادن تشویق می‌ کرد ولی صدقاتی را که از مردم برای فقرا جمع می ‌کرد، پس ‌انداز می کرد و به مستمندان نمی ‌رساند؛ در واقع آنچه به مردم می‌ گفت، شعاری بیش نبود.

به همین خاطر سلمان از دست او بسیار خشمگین بود، بعد از مدتی که کشیش ریاکار از دنیا رفت و سلمان مردم را از عمل زشت او مطلع ساختند، مردم به جای او دانشمند دیگری را برگزیدند که زاهد و عبادتکار بود و همیشه به کمک مستمندان و ناتوانان می ‌شتافت.

سلمان او را بسیار دوست ‌داشت و با اخلاص کامل در خدمت او ماند، تا وقتی که زمان مرگ او فرا رسید؛ قبل از این که بمیرد، سلمان بر سر بالین او رفت و خواست که او را به دانشمند شایسته ‌ای همانند خودش راهنمایی کند؛ او هم سلمان را به عابد دانشمندی راهنمایی کرد و به او گفت: که آن شخص انجیلی صحیح و بدون تحریف در اختیار دارد و می ‌تواند تو را به حقیقت برساند.

باخبر شدن سلمان از نزدیک بودن بعثت پیامبر آخر زمان

سلماناز آنجا به شهر عموریه رفت و در خدمت آن دانشمند راهب ماند و در کنار کسب علم و معرفت، اموال بسیاری نیز به دست آورد، تا بالاخره اجل آن دانشمند نیز فرا رسید و رحلت کرد، اما قبل از این که بمیرد سلمان را از تحریف کتب سماوی و گمراه شدن همه‌ مردم بر روی زمین خبر داد و به او گفت که هیچ شخصی را سراغ ندارد که هم عابد باشد و هم نسبت به احکام دین مسیح بسیار آگاه باشد و در پایان سخنانش نیز او را از نزدیک بودن بعثت پیامبر آخر زماندر دیار عربستان آگاه ساخت و به او گفت: آن پیامبر از شهر خود “مکه” به نخلستانی که میان دو کوه قرار گرفته “مدینه” هجرت خواهد کرد و آن پیامبر تابع حضرت ابراهیم است.

او به سلمان گفت: پیامبر آخر زمان، سه نشانه دارد: صدقه قبول نمی ‌کند، هدیه را قبول می‌ کند و میان دو شانه‌ او مهر نبوت وجود دارد.

سلمان در سرزمین عربستان/ سلمان به عنوان برده فروخته شد

سلمان مدتی بعد از وفات آن دانشمند، یک کاروان تجارتی را که از عربستان به آن جا رفته بود، ملاقات کرد. با آنها قرار گذاشت که اگر او را به عربستان ببرند، گله‌ گوسفندان خود را به آنها خواهد داد. آنها پیشنهاد سلمان را قبول کردند اما در میانه‌ راه، در منطقه ‌ای به نام “وادی‌القری” او را به یک تاجر یهودی فروختند. بدین وسیله او بعد از یک عمر جستجوی حقیقت و کسب علم و معرفت، بالاخره به عنوان برده فروخته شد.

پس از مدتی، یکی از یهودیان بنی قریظه که به وادی القری رفته بود سلمان را از صاحبش خرید و به مدینه برد.

سلمان با دیدن مدینه و نخلهای فراوان و کوههای بزرگ مدینه، اوصافی را که از راهب عموریه شنیده بود، به یاد آورد و از این که یکی از نشانه ‌های راهب به تحقق پیوسته بود، بسیار خوشحال بود.

در آن زمان حضرت رسول(ص) در مکه‌ مکرمه مبعوث شده بود و مردم را به توحید و یکتا رستی دعوت می فرمود، اما فقط آنهایی که به مکه می‌ رفتند، از دعوت آن حضرت آگاه می‌ شدند.

سلمان که شب و روز نزد صاحبش مشغول کارهای سنگین و سخت بود، فرصتی برای صحبت کردن با کسی نداشت؛ بنابراین، از همه‌ حوادث و پیشامدها بی ‌خبر بود، تا این که بالاخره حضرت‌ رسول(ص) به سوی مدینه هجرت کردند، اما قبل از اینکه وارد مدینه شوند، چند روزی در قبا به استراحت پرداختند.

رسیدن سلمان به خدمت حضرت رسول(ص)

در همان روزها سلمان بالای درخت خرما مشغول کار بود و آقایش پای درخت نشسته بود که پسرعمویش آمد و به او گفت: خدا قبیله‌ اوس و خزرج را نابود کند. پرسید: چرا؟

گفت: مردی به نام “محمد” پیدا شده که ادعای پیغمبری می ‌کند؛ او از مکه به قبا آمده و همه‌ مردم را دور خود گرد آورده است.

سلمان با شنیدن این سخن از خوشحالی به لرزه افتاد و نزدیک بود از بالای درخت بیفتد. با عجله پایین آمد و از آنها پرسید: ماجرا از چه قرار است؟ محمد کیست؟ الان کجاست؟

آقایش خشمگین شد و سیلی محکمی به او زد و گفت: برو به کارت برس! سلمان نشانه‌ های پیامبر آخر زمان را که از راهب عموریه شنیده بود را به خاطر داشت. شب هنگام مقداری خرما برداشت و مخفیانه به قبا رفت و به حضور حضرت رسول ‌اکرم(ص) مشرف شد و خدمت آن سرور عرض کرد: شنیده‌ام که شما انسان صالح و شایسته‌ ای هستید و گروهی از غریبان و مستمندان نیز همراه شما هستند. من مقداری خرما به عنوان صدق برای شما آورده‌ ام تا تناول بفرمایید. حضرت رسول(ص) به یاران خود اشاره فرمودند که آن خرماها را بردارند و بخورند اما خودشان از آن خرماها تناول نکردند.

سلمان از این که توانسته بود نشانه‌ دیگری از محبوب و گمگشته‌ خویش بیابد بسیار خوشحال و مسرور شد، اما چون فرصتی نداشت تا بیشتر با پیامبر بحث کند، نزد آقایش برگشت و ادامه‌ تحقیقش را به فرصتی دیگر واگذار کرد.

چند روز بعد باخبر شد که حضرت‌ رسول(ص) از قبا به مدینه تشریف برده‌اند؛ بنابراین، در اولین فرصت اندکی خرما را که برای خود جمع کرده بود، برداشت و مخفیانه به مدینه رفت و در مجلس حضرت رسول ‌اکرم(ص) حاضر شد و خرماها را خدمت آن حضرت تقدیم و عرض کرد: این خرماها را به عنوان هدیه قبول فرمایید.

حضرت(ص) آن را قبول فرمودند و اندکی از آن خوردند و سپس میان یاران خود تقسیم کردند.

به این طریق دو نشانه از نشانه ‌های پیامبری حضرت رسول(ص) برای سلمان ثابت شد و تنها یک مورد دیگر باقی مانده بود که سلمان می ‌بایست راجع به آن اطمینان حاصل کند و آن مهر نبوت بود، سلمان منتظر بود تا بتواند آن را نیز مشاهده کند.

مسلمان شدن سلمان

سلمان روزی پیامبر (ص) را در قبرستان بقیع در حال تشیع جنازه‌ ای مشاهده کرد. پس از سلام و عرض ادب، پشت سر آن حضرت به راه افتاد تا بتواند مهر نبوت آن سرور را ببیند.

سلمان وقتی مهر درخشان آن حضرت را دید، جلو رفت و آن را بوسید و به گریه افتاد و شهادتین را بر زبان جاری ساخت و مسلمان شد.

رسول‌ اکرم(ص) از گریه‌ سلمان به شگفت آمده و علت گریه‌ اش را از او پرسید، سلمان سرگذشت خود را از اول تا آخر برای پیامبر بازگو کرد.

انتخاب نام سلمان، نشانه پاکی و سلامت روح سلمان است

حضرت پس از شنیدن سخنان سلمان و سرگذشتش از او خواست تا شرح حال خود را برای یاران نیز بازگو کند.

پیامبر گرامى اسلام(ص) سلمان را به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه “هر وقیه معادل چهل درهم"، از مرد یهودى، خرید و آزادش ساخت و نام زیباى “سلمان‏” را بر او نهاد.

این تغییر نام، بیانگر آن است که: برخى از نامهاى عصر جاهلیت، شایسته یک مسلمان نیست و دیگر اینکه واژه “سلمان‏” از سلامتى و تسلیم گرفته شده است و انتخاب این نام زیبا از سوى پیامبر(ص) نشانه پاکى و سلامت روح سلمان است.

بعد از اسلام آوردن وی، پیامبر اکرم(ص) به او فرمود: نام خود را از امروز به بعد سلمان بگذار و لذا او به همین نام سلمان، معروف و مشهورتر است. او یکی از معمرترین و از زاهدان دوران خود بوده و در علم و دانش سرآمد اهل زمان به حساب
می ‌آمد؛ چنانکه در بسیاری از روایات نقل شده که سلمان علوم پیشینیان و آیندگان را می‌داند و در راه اسلام رنج فراوان برد.

سلمان، یار راستین پیامبر و افتخار این مرز و بوم

دین مبین اسلام از آغاز تولد، شاهد تربیت و پرورش افراد برجسته و وارسته ای بود که گام به گام با پیامبر پیش رفتند و هیچ زمان دچار گمراهی و انحراف نشدند. یکی از این شخصیتها که نژاد ایرانی داشت و موجب افتخار این مرز و بوم است، سلمان است که از یاران خاص و حواریون آن حضرت به شمار می آید.

اسلام آوردن سلمان، برآمده از انگیزه احساسی و عاطفی یا مصلحت جویی نبود، بلکه او پس از اینکه در جستجوی دین حق، از وطنش مهاجرت کرد و رنجهای زیادی در این راه کشید، با اسلام آشنا شد و به علت اقناع فکری و پذیرش قلبی، اسلام آورد.

سلمان، یار راستین پیامبر(ص)، پس از رحلت آن حضرت، سعی در زنده نگه داشن سنت و سیره رسول خدا(ص) داشت. دوران استانداری او در مدائن، آمیخته با زهد و تقوا و اخلاص بود و با عدالتی مثال زدنی که نشأت گرفته از راه و روش امام علی(ع) بود، سراسر حکمت و عبرت و تعهد و مسئولیت را به نمایش گذاشت که می تواند به عنوان یک الگوی ناب، مورد استفاده و بهره برداری جوامع امروز بشری قرار گیرد.

سلمان جزو خانواده رسالت است

سلمان دست پرورده اسلام است و اختصاص به قوم و قبیله خاصی ندارد. هنگام کندن خندق در جنگ احزاب، انصار می ‌گفتند سلمان از ماست چون جز مهاجران از مکه نبوده است و مهاجران می‌ گفتند او از ماست چون اهل مدینه نبوده است و پیامبر(ص) با شنیدن این سخنان، آنان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: سلمان، از ما اهل‌ بیت(ع) است.

سلمان بیش از اینکه به نژاد عرب یا عجم وابسته باشد به اسلام منتسب است و از این رو به سلمان محمدی معروف گشت. سلمان از کسانی است که پیامبر(ص) با او قرارداد بهشت بسته است؛ درباره او نوشته‌ اند که خداوند سلمان را دوست دارد و با خشمناک شدنش، خشمگین می ‌شود. او جز خانواده رسالت و از پرورش ‌یافتگان خانه وحی محسوب می ‌شد و در تمام لحظات از حضور پیامبر(ص) و امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) بهره‌ های معنوی می ‌برد. از جمله فیضهایی که سلمان از حضرت زهرا(س) آموخته بود، دعای نور است که حضرت زهرا(س) از پدرش رسول خدا(ص) فراگرفته بود و هر صبح و شام
می ‌خواند و آن را به سلمان هم آموخت.

فضایل و معارف علمی سلمان/اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دست می یافت

سلمان به عنوان یک مسلمان وارسته، ارزشهای متعالی و فضایل گوناگونی را در جود خویش جمع کرده‌ بود. پیامبر(ص) فرموده‌است: اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می ‌کرد و این جمله،‌ میزان تلاش این مرد را در راه حق‌ جویی می‌ رساند.

در میان صحابه پیامبر(ص) کسی در علم و دانش به پای سلمان نرسیده است. او در عمر طولانی خود به صورت مداوم در راه کسب آگاهی و معرفت می ‌کوشید و به همین منظور هم سالیانی دراز در خدمت رجال بزرگ مسیحیت بود و پس از مسلمان شدن هم،‌ از یاران ویژه پیامبر(ص) محسوب می‌ شد؛ در اوقات خاصی با آن حضرت خلوت می‌ کرد و کسب علم می کرد ؛ بی‌جهت نیست که در روایات او را نظیر لقمان حکیم دانسته‌اند.

امام صادق(ع) درباره او می‌ فرماید: در اسلام، مردی همچون سلمان که فقیه‌ تر از همه مردم باشد، آفریده نشده است. حضرت علی(ع) و دیگر پیشوایان معصوم(ع) نیز از سلمان به عنوان دانا به علوم گذشتگان و آیندگان یاد کرده‌اند. هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) احوال یاران رسول خدا(ص) را بیان می‌ کند، چون به نام سلمان می‌ رسد، می ‌فرماید: سلمان از ما اهل ‌بیت(ع) است، شما همانند سلمان را کجا می ‌یابید؟ او همچون لقمان حکیم است و علم اول و آخر را می ‌داند؛ سلمان دریای بیکران است.

سلمان دریای بی پایان دانش است

حضرت رسول (ص) در باره علم سلمان فرمود: سلمان دریای بی‌ پایان دانش است، خدا دشمن می‌ دارد کسی را که سلمان را دشمن بدارد و دوست می ‌دارد کسی را که سلمان را دوست بدارد. در حدیث دیگری آمده‌است که: سلمان گنجینه پایان ‌ناپذیر حکمت و برهان است. دانش سلمان به معارف فکری منحصر نمی ‌شد و آگاهی‌های فنی او هم در حد بالایی بود. در جنگ خندق، طرح کندن خندق را سلمان خدمت پیامبر(ص) پیشنهاد کرد و عملی نیز شد. همچنین در جنگ طائف، برای درهم کوبیدن
قلعه ‌های مشرکان، طرح ساختن منجنیق، از ابتکاراتی است که به سلمان نسبت داده شده‌است.

سلمان و حکومت مدائن

مدائن، یکی از شهرهای سرسبز و خرم پایتخت ساسانیان در ایران بود که به دست مسلمانان فتح شد. خلیفه دوم، با مشورت حضرت علی(ع) سلمان را پس از “حذیقه بن یمان” حاکم مدائن قرار داد. شاید دلیل این انتخاب، هم زبانی سلمان با مردم این شهر بود و مردم پارسی زبان آنجا، با یک حاکم ایرانی الاصل بهتر می ‌توانستند کار کنند و نام سلمان برای ایرانیان، تا اندازه‌ای آشنا بود. وقتی خبر یافتند که سلمان به حکمرانی مدائن منصوب شده و قرار است به آن دیار بیایند، برای استقبال از والی جدید در بیرون شهر تجمع کردند. ناگهان پیرمردی را دیدند که تنها بر مرکبی سوار است و بسوی آنان می ‌آید، مردم چون او را نمی ‌شناختند پرسیدند آیا صحابی پیامبر(ص) و امیر و حاکم جدید مدائن را در راه ندیدی؟ او گفت: امیر و حاکم را ندیدم اما اگر سلمان را می‌ خواهید من هستم. اینچنین ساده و بی ‌آلایش وارد شهر شد و حکومت مدائن را به دست گرفت و بر دلها حکومت کرد.

زندگی ساده و مردمی سلمان، انتقادی غیرمستقیم به کسانی بود که در حکومت به دنبال سود شخصی بودند

سلمان در ایام حکومت خود، بیت‌المال را صرف مردم می ‌کرد و حتی حقوق شخصی خویش را نیز به نفع جامعه و نیازمندان خرج می ‌کرد. زندگی ساده و روش مردمی سلمان، بر محبوبیت او می ‌افزود و این‌ گونه رفتار، طبیعتاً انتقادی غیر مستقیم از شیوه کسانی بود که در حکومت، به سود شخصی می ‌اندیشیدند و در سایه امکانات به دست آمده از بیت‌المال، به وضع خود سر و سامان بخشیده و زندگی راحتی برای خود فراهم می ‌کردند.

سلمان در ایام حاکمیت، هرگز به واسطه قدرت و ریاست از مسیر تواضع و حق ‌گرایی دور نشد و فراموش نمی ‌کرد که همیشه عبد و بنده خداست.

دفاع از حریم ولایت

آنچه در زندگى سلمان، بسیار چشمگیر و جالب است عدم بى ‏تفاوتى اوست. او با هوشیارى و جدیت کامل در صحنه‏ هاى مختلف حضور داشت و در پیروى از امام‏ حق لحظه ‏اى تردید نکرد. او همواره، از هر فرصتى، براى گفتن حق بهره مى ‏برد و مسلمانان را به امامت ‏حضرت على(ع) فرا مى ‏خواند. آن بزرگوار پیوسته این سخن رسول خدا را براى مردم تکرار
مى ‏کرد:

“همانا على(ع) درى است که خداوند گشوده است، هر کس در آن وارد شود، مؤمن است و هر کس که از آن خارج شود، کافر است.”

بعد از رحلت جانسوز رسول خدا(ص) و غصب خلافت و مظلومیت ‏حضرت على(ع)، سلمان در خطبه‏ اى بسیار فصیح، که مى‏ توان آن را کوبنده و افشاگرانه‏ خواند، چنین گفت: “اى مردم! هر گاه فتنه ‏ها و آشوبها را همچون پاره ظلمانى شب دیدید که برجستگان در آن به هلاکت مى ‏رسند، بر شما باد به آل محمد(ص)، چرا که آنها راهنمایان به سوى بهشتند، و بر شما باد على(ع). اى مردم! ولایت را در میان خود همانند سر قرار دهید."یعنى اگر ولایت اهل بیت (ع) را نداشته باشید، مسلمان حقیقى نیستید و دین شما سودى ندارد.

نقش سلمان در تشیع ایرانیان

یکى از کارهاى بسیار مهم سلمان، که بخش اعظم زندگى او را فرا گرفته بود، تلاش پیگیر او در معرفى اسلام ناب و تشیع راستین بعد از رحلت رسول خدا(ص) است. او در این راستا در مدینه جهاد کرد و از هر فرصتى بهره برد. وقتى به مدائن آمد، همین عقیده را دنبال کرد و نقش بسیارى در تشیع ایرانیان داشت.

مى‏ پرسند: با اینکه اسلام در عصر خلافت‏ خلیفه دوم وارد ایران شد، چرا اکثریت قاطع مردم ایران، شیعه حضرت على(ع) هستند؟

عوامل متعددى سبب این گرایش است اما می توان سلمان فارسی را از اصلیترین عامل ان دانست، چرا که از نخستین عوامل این گرایش، وجود سلمان در مدائن، رفت و آمد او به کوفه و حوالى آن و حتى اصفهان و … بوده است. سلمان پیام‏ آور اسلام ناب، منادى تشیع و نوید بخش مذهب اهل بیت (ع) بود و اکثر ایرانیان این ندا و نوید را شنیدند و پذیرفتند.

سلمان فارسی بعنوان اصلی ترین عامل در پیدایش و گسترش تشیع مردم ایران، نقش ایفا کرده است.سلمان فارسی، بزرگترین صحابی پیامبر اسلام، و مهمترین مدافع حقانیت تشیع، شخصیتی است که در نوع خود، در تاریخ اسلام و در بین مسلمانان، بی نظیر بوده است، عقل سلیم به خود اجازه نخواهد داد که مانندی برای این حقیقت تاریخ، تصور کند. بهمین دلیل است که بعضی او را افسانه، اسطوره، و یا دارای شخصیتی پیچیده خوانده‌ اند.

وفات سلمان

یکی از خصوصیات انسانهای کامل و اولیای مقرب درگاه خداوند، این است که گاهی از حوادث غیبی مطلع می‌شوند و از نزدیک شدن زمان مرگ خویش با خبر می شوند. سلمان، یکی از این چهره‌ ها است.

وقتی سلمان در مدائن مریض شد، روز به روز بیماریش شدت می ‌یافت و کم‌ کم یقین پیدا می ‌کرد که فرصتهای آخر زندگیش را می ‌گذراند و باید آماده هجرت بزرگ به سوی پروردگارش باشد.

سلمان سرانجام، پس از عمرى طولانى و با برکت که حدود 250 سال بود، در اواخر خلافت عثمان در سال 35 ه .ق وفات یافت؛ حضرت على(ع) پیکرش را غسل داد، کفن کرد و بر آن نماز گزارد.

مرقد شریف سلمان در شهر مدائن، در پنج فرسخى بغداد، نزدیک تاق کسرى قرار دارد.

 نظر دهید »

اطلاعیه نمایشگاه کتاب حوزه علمیه فاطمه الزهراء(س)خواهران

08 آذر 1393 توسط جعفرثانی

هوالحق
اطلاعیه نمایشگاه کتاب حوزه علمیه فاطمه الزهراء(س)خواهران
به اطلاع خواهران گرامی می رساند:
نمایشگاه کتاب حوزه در سالن اداره ارشاد و فرهنگ شهرستان مرند واقع در میدان مادر دایر است.
- ساعات بازدید از غرفه حوزه روزانه از ساعت 30/9تا 30/16
- بازدید از خودنمایشگاه ازساعت 8صبح لغایت 18
- اتمام زمان بازدید 18آذر 93.
- کتابهای نمایشگاه با تخفیف 30 درصدی بفروش می رسد.

 نظر دهید »

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 8 آذر 1393 )

08 آذر 1393 توسط جعفرثانی

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( 8 آذر 1393 )

• اولتيماتوم چهل و هشت ساعته دولت روس به ايران (1290ش)
در حالي كه اوضاع مالي ايران پس از روي كار آمدن احمد شاه به شدت مختل بود، مجلس شوراي ملي تصميم گرفت تا از آمريكا، كارشناس امور اقتصادي و مالي استخدام نمايد. در نتيجه، علي‏رغم مخالفت روس‏ها، مورگان شوستر به عنوان خزانه‏دار كل كشور استخدام شد. اين امر به مذاق روس‏ها كه گمرك را در اختيار …

• شهادت “سيد عبدالحسين واحدي” مرد شماره دو فداييان اسلام توسط رژيم پهلوي (1335ش)
سيد عبدالحسين واحدي از پيشگامان تاسيس جمعيت فدائيان اسلام بود و از آغاز مبارزه اين جمعيت با دستگاه جور تا زمان شهادت به عنوان مرد شماره 2 اين تشكُّل شناخته مي‏شد. او به همراه ديگر ياران فدائيان اسلام، مسير تاريخ را در جهت منافع ملت مسلمان ايران تغيير داد. آنان پس از اعدام انقلابي …

• لغو تصويب نامه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي در هيئت وزيران (1341 ش)
در اين روز هيئت وزيران در يك نشست طولاني، تصويب نامه انجمن‏هاي ايالتي و ولايتي مورخ 16 مهر 1341 را لغو كرد. اين اقدام دولت در اثر فشاري بود كه از طرف جامعه روحانيت و پي‏گيري حضرت امام خميني(ره) وارد شد و دولت در مقابل حمله و فشار علما، ناچار سرتسليم فرود آورد. هرچند دولت اين نتيجه …

• آغاز عمليات بزرگ “طريق القدس” و آزاد سازي بُستان (1360 ش)
عمليات بزرگ طريق القدس از تاريخ هشتم آذر 1360 با رمز يا حسين در منطقه بستان به وسعت 350 كيلومتر مربع، با هدف آزادسازي شهر بُستان، قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب، انهدام نيروهاي دشمن و رسيدن به مرزهاي بين المللي آغاز شد و تا 15 آذر به طول انجاميد. نتايج عمليات بزرگ طريق القدس: تلفات …

• ارتحال فقيه نامدار معاصر حضرت آيت ‏اللَّه العظمي “محمدعلي اراكي” (1373 ش)
شيخ الفقهاء و المجتهدين حضرت آيت‏اللَّه العظمي شيخ محمدعلي مصلحي اراكي در سال 1273ش (1312 ق) در اراك به دنيا آمد. ايشان از يازده‏سالگي به طور جدي و به شوق فراگيري علوم اسلامي، نزد استادان برجسته عصر خود حاضر شد. اين عالم برجسته از محضر علماي بزرگي همچون آيات عظام؛ سيدعبدالكريم حائري …

• پيروزي تيم فوتبال ايران در برابر استراليا و راه ‏يابي ايران به جام جهاني 98 فرانسه پس از 20 سال (1376ش)
تیم ملی فوتبال ایران برای صعود به جام جهانی و دومین تجربه خود دیدارهای دشواری را پشت سر گذاشت و در روزی که کسی انتظار پیروزی و صعود ایران به جام جهانی را نمی‌کشید با خلق حماسه در ورزشگاه« آدلاید» شهر ملبورن استرالیا مجوز حضور در فرانسه را دریافت کرد. تیم ایران در مرحله اول با …

• شهادت شهید جلال عباسی (1360ش)
شهید جلال عباسی، پانزدهم آذرماه سال ۱۳۴۴ش در آغوش گرم خانواده‌ای متدین و مذهبی چشم به جهان هستی گشود. وی از کودکی علاقه زیادی به آموختن احکام و قوانین اسلامی داشت و همین مسأله سبب پیوند ناگسستنی او با مسجد گردید. جلال با شور و عشقی بی‌مانند پا به سنگر مسجدالنبی گذاشت و در‌‌ همان مسجد …

• امیرعباس هویدا برای پاره ای مذاکرات به بحرین رفت(1354ش)

• هوشنگ انصاری وزیر امور اقتصادی و دارائی به جای دکتر منوچهر اقبال به ریاست شرکت نفت منصوب شد(1356ش)

• شهادت شهید دکتر مجید شهریاری (1389ش)
دکتر مجید شهریاری در سال 1345 و در زنجان متولد گردید . ایشان متاهل و دارای دو فرزند به نام های محسن و زهرا بودند . همسر ایشان شهید زنده خانم بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی می باشد . شهید مجید شهریاری تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان ، دوره کارشناسی را در رشته …

• برف سنگینی در آذربایجان بر زمین نشست به طوری که مردم تا سه روز نتوانستند از خانه های خود خارج شوند (1291ش)

• احمدشاه از سفر اروپا به ايران بازگشت و وارد بندر بوشهر شد (1301ش)

 نظر دهید »

jتوصیه های رهبری به طلاب

28 آبان 1393 توسط جعفرثانی

اخلاق و تهذیب در حوزه

عزیزان من! وقتش حالاست. از این فضاى معنوى، مواریث و یادگارهاى معنوى‏اى كه در این فضا انباشته است، استفاده كنید. مرحوم سیّد حسین رضوى، از همین آستان مقدّسه و از علماى اوایل قرن چهاردهم است كه از حالاتش نقل مى‏كنند، مثلاً در قنوت نماز وتر، دعاى «ابى حمزه» را از ابتدا تا انتها مى‏خوانده است! چنین عابدان و زاهدانى رااین حوزه تربیت كرده است. من از بزرگان حوزه خواهش مى‏كنم، درس اخلاق و تهذیب را براى جوانان مستعد، روشن و نورانى - كه در این حوزه فراوان هستند - جدّى بگیرند. پس، نكته اوّل مغتنم شمردن این فضا، جوانى، فراغت و نورانیّتى است كه بحمداللَّه در شما وجود دارد، و این فرصتْ پایه همه چیز است.

 نظر دهید »

توصیه های اخلاقی و استاد اخلاقی

25 آبان 1393 توسط جعفرثانی

حضرت‌آیة‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند:
وقتی شخصی طلبه می‌شود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس می‌شود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر می‌سازد و یک طلبه باید آن‌قدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیة‌الله هم بشوی نَفْس تو هم، آیة‌الله می‌شود آن‌وقت بیچاره می‌شود.
اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلی‌ها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش می‌خواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر می‌کند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمی‌گوید.
درس اخلاقی که شما را بی‌حال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان می‌آید.

 نظر دهید »

توصیه های اخلاقی و استاد اخلاقی

25 آبان 1393 توسط جعفرثانی

حضرت‌آیة‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری (ره) فرمودند:
وقتی شخصی طلبه می‌شود مانند انگور است که بر اثر جوشاندن نجس می‌شود و راه پاک شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزکیه کند زیرا علم و دانش و مدرک آدمی را مغرور و متکبر می‌سازد و یک طلبه باید آن‌قدر تلاش کند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینکه بتوان از او استفاده کرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیة‌الله هم بشوی نَفْس تو هم، آیة‌الله می‌شود آن‌وقت بیچاره می‌شود.
اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلی‌ها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش می‌خواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر می‌کند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمی‌گوید.
درس اخلاقی که شما را بی‌حال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان می‌آید.

 نظر دهید »

کتاب و کتابخوانی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی

24 آبان 1393 توسط جعفرثانی

کتاب و کتابخوانی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی
از آنجا كه تغییرات اساسی و بنیادین در هر جامعه، وابستگی كامل به همۀ نهادهای فكری و فرهنگی آن جامعه دارد، و نیز به دلیل اهمیت كارآیی و شدت تأثیرگذاری‌ای كه در مسائل فرهنگی مشهود است، می‌توان به این درك و دریافت رسید كه رهبران خردمند و جوامع‌ِ خواهان پیشرفت و اعتلاء، همواره باید نگران اوضاع فرهنگی خود باشند؛ چه آنكه هر تحول و جهش مطلوبی، در پرتو رشد فرهنگی حاصل می‌شود و به بار می‌نشیند. خوشبختانه برخورداری فرهنگ ارزشمند ما از ریشه‌های قوی و مانا، نگرشها و پویشهای فرهنگی ما را قدرت و استحكام فزاینده‌ای می‌بخشد؛ زیرا ما با فرهنگی رشد كرده‌ایم كه تمامی جلوه‌های افتخارآفرین‍َش، نمودهای راستین فرهنگی‌اند. نخستین جلوۀ باشكوه چنین ارزشی را می‌توان در ابتدای برنامه‌های پیامبر عظیم‌الشأن اسلام یافت، كه رسالتش را با فرمان‌ِ «خواندن» از سوی خداوند آغاز می‌كند و پی می‌گیرد. در همین فرهنگ مقدس است كه خداوند یگانه، به قلم و حرمت آن سوگند یاد می‌كند و معجزۀ جاودانۀ آخرین سفیر الهی را یك كتاب آسمانی تشكیل می‌دهد. این نشانه‌های روشن، به افزودۀ پیشینۀ پ‍ُربار فرهنگی ما، یعنی شمار كتابها و كتاب‌خانه‌ها و كتاب‌نگاران، و ظهور و وجود بزرگان و نام‌آوران و اهالی دانش و اندیشه و بینش در عرصۀ شكوفایی تمدن و گسترش فرهنگ مطلوب، ما را متقاعد می‌سازد كه «كتاب» را یكی از برترین، زیباترین و مهم‌ترین تجلیات فرهنگی بدانیم و آن را از گران‌سنگ‌ترین پدیده‌ها و میراث بشری به شمار آوریم. كتاب، حتی در روزگار پیشرفتهای چشمگیر بشر در عرصه‌های دانش و نوآوری و فرهنگ، نه تنها اهمیت خود را از دست ننهاده، كه ابعاد گسترده‌تر و تازه‌تر و جلوه‌هایی پایدارتر یافته است. بی‌گمان، آنان كه گامهای بلندی در وادی پیشرفتهای گوناگون برداشته‌اند، هرگز با كتاب و كتابخوانی بیگانه نبوده‌اند و یا اقبالی اندك بدان نداشته‌اند؛ بلكه مطالعه را به عنوان یك عنصر اصلی و ضروری در زندگی خود دانسته‌اند. كتاب باید والاترین جایگاه را در گستره‌های فردی و اجتماعی دارا باشد؛ حال آنكه سوگمندانه و به دلایلی گوناگون، اكنون كتاب از چنین موقعیتی به شایستگی در جامعۀ ما برخوردار نیست و هنوز مطالعه به عنوان یك نیاز دایمی برای همگان مطرح نمی‌باشد. این مسئله، با توجه به چنان پیشینۀ درخشان و درك ضرورتها و نیازهای این زمان، درخور تأمل فراوان است و بازنگری آن باید از اولویتهای زندگانی ما باشد.

 نظر دهید »

توصیه های رهبری به طلاب(پرهیز از مدرك گرایی در حوزه)

20 آبان 1393 توسط جعفرثانی

پرهیز از مدرك گرایی در حوزه

تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت كرد. خیلى باید مراقب بود. ببینید اینجا صحبت مدرك شد. بنده جزو كسانى هستم كه از اوائل بر روى مدرك مستقل حوزه‌اى تكیه كردم، الان هم اصرار دارم. مدرك؛ خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم؛ چون اعتبار حوزه عمیق‌تر، ثابت‌تر و مهمتر از اعتبار هر وزارتى است. با اعتبار خودش، حوزه مدرك بدهد. حالا اسم مدرك را هر چه می خواهند بگذارند. بعضى از دوستان اعتراض كردند كه چرا می گریزید از اسم دكترا و كارشناسى ارشد و اسمش را گذاشته‌اید سطح سه و سطح چهار؛ این ها را من بحثى ندارم. این ها را بنشینند بحث كنند، هر جور تصمیم گرفتند، همان درست است؛ لیكن اصلِ مدرك را بنده قبول دارم، اما مدرك‌زدگى آفت مدرك است. طلبه براى مدرك درس بخواند، این عیب بزرگى است. این، همان خط میانۀ تحول است. این، مدیریت تحول در زمینۀ مدرك. مدرك بدهید، اما از مدرك‌گرایى و مدرك‌زدگى كه ما همیشه آن را عیب تعلیمات جدید می دانستیم، پرهیز كنید. این يك نمونه است.

 1 نظر

“والت دیزنی” و کنترل ذهن کودکان دنیا

08 آبان 1393 توسط جعفرثانی

“والت دیزنی” و کنترل ذهن کودکان دنیا

والت‌دیزنی چگونه بوجود آمد؟ بزرگترین شرکت رسانه‌ای کنترل اذهان کودکان چگونه به ترویج همجنس‌بازی می‌پردازد؟ پیام‌ها چگونه از طریق انیمیشن به ناخودآگاه کودکان رسوخ می‌کنند؟

جنگ نرم و عملیات روانی قریب به یک قرن است که شرکت والت‌دیزنی (Walt Disney)، فیلم‌های سینمایی و انمیشن‌های مخصوص کودکان را که حاوی ارزش‌ها و سنن آمریکایی هستند تولید و منتشر می‌کند. این شرکت طی دهه‌ها تبدیل به یک امپراطوری بزرگ شده است که به نوعی می‌توان آن را سردمدار صنعت سرگرمی‌های خانوادگی در جهان نامید.

والت دیزنی

دیزنی شرکتی است برای تسخیر اذهان کودکان و جهت دادن بدان‌ها. البته در دهه‌های اخیر تولیدات این شرکت بزرگسالان را نیز هدف گرفته و در کنار سایر چهره‌ها و شرکت‌های هالیوودی تبدیل به یکی از پیشگامان حمایت از ارزش‌های جدید غربی به مانند همجنس‌‌بازی و یا شیطان‌پرستی شده است.

والت‌دیزنی چگونه بوجود آمد؟

شرکت والت‌دیزنی (Walt Disney Company) پردرآمدترین شرکت رسانه‌ای در جهان محسوب می‌شود. این شرکت در سال ۱۹۲۳ با عنوان “استدیوی کارتون برادران دیزنی” بنیان نهاده شد و در سال ۱۹۸۶ عنوان کنونی را بر خود گرفت. شخصیت‌های کارتونی، فیلم‌های متحرک و پارک‌های سرگرمی این شرکت در تمام جهان شناخته شده هستند.

والت دیزنی در۵ دسامبر سال ۱۹۰۱ در شیکاگو دیده به جهان گشود. او از یک خانواده کشاورز بود. از کودکی به آموختن نگارگری پرداخت. در جنگ جهانی اول راننده آمبولانس بود.او پس از جنگ به تبلیغات تلویزیونی پرداخت.

در سال ۱۹۲۲ با کسی به نام اوب ایورکز شرکتی به راه انداخت.در ۱۹۲۳ به هالیوود رفت و آغاز به ساخت کارتون کرد. نخستین کار بزرگش آفرینش چهره‌ای به نام میکی ماوس بود. در ۱۹۳۰ بسیار نامدار شده بود. وی در ۱۹۳۷ نخستین فیلم بلند پویانمای خود به نام سپیدبرفی را ساخت. وی همچنین کارگاهی فراهم کرده بود که در آن به اموزش پویانماگران می‌پرداخت. وی در ۱۷ ژوئیه ۱۹۵۵ دیزنی‌لند را گشود.

شرکت والت‌دیزنی (The Walt Disney Company) یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ای و سرگرمی جهان است.

این شرکت در ۱۶ اکتبر ۱۹۲۳ به وسیلهٔ دو برادر، «والت» (Walt) و «روی او.» (.Roy O) دیزنی، به عنوان یک استودیو کوچک انیمیشن‌سازی تأسیس شد و چندی بعد به یکی از بزرگ‌ترین استودیوهای هالیوود، صاحب یازده شهر بازی و چند شبکه تلویزیونی از جمله ای‌بی‌سی تبدیل شد. این شرکت در سال ۱۹۳۰ با کمک شرکت کلمبیا پیکچرز موفق به عرضه مجموعه تلویزیونی کارتونی میکی ماوس شد.

دفتر مرکزی شرکت دیزنی و امکانات اصلی تولید آن در کالیفرنیا، در استودیوی والت دیزنی (بربنک) قرار دارند. این شرکت یکی از اعضای میانگین صنعتی داو جونز است و در سال ۲۰۰۶، مبلغ ۳۴٫۳ میلیارد دلار درآمد داشته‌است. تا سال ۱۹۵۵، شرکت دیزنی فقط روی فیلم‌های کارتون کار می‌کرد. شرکت دیزنی از سال ۲۰۰۲ توسط «دیک کوک» اداره می‌شود.

والت دیزنی، در سال ۱۹۲۸ شخصیت میکی ماوس (Mickey Mouse) را در کارتون “قایق بخاری ویلی” (Steamboat Willie) ارائه نمود که با استقبال فراوانی مواجه شد.

“قایق بخاری ویلی” اولین محصول شرکت والت‌دیزنی با حضور شخصیت میکی‌ماوس

برخی دیگر از کارتون‌های این شرکت که برای خوانندگان بزرگسال ما نیز یقینا آشنا هستند عبارتند از: “سفید برفی و هفت کوتوله” (۱۹۳۷)، “پینوکیو” (۱۹۴۰)، “بامبی” (۱۹۴۲)، “سیندرلا” (۱۹۵۰) و “رابین‌هود” (۱۹۵۲). از دیگر محصولات این شرکت عظیم می‌توان به کارتون‌هایی چون “شیر شاه” (۱۹۹۴)، مجموعه “داستان اسباب بازی‌ها” (۱۹۹۵-۲۰۱۰) “در جستجوی نمو” (۲۰۰۳)، “بالا” (۲۰۰۹)، “وال‌ای” (۲۰۰۸)، مجموعه “اتومبیل ها” (۲۰۰۶ و ۲۰۱۱) و یا فیلم‌های سینمایی چون “هوانورد” (۲۰۰۴)، مجموعه “بیل را بکش” (۲۰۰۱ و ۲۰۰۴)، “جایی برای پیرمردها نیست” (۲۰۰۷) و مجموعه “دزدان دریای کارائیب” (۲۰۰۶ – ۲۰۱۱) اشاره نمود. قابل ذکر است که اسامی ذکر شده در بالا تنها بخش بسیار کوچکی از تولیدات این غول رسانه‌ای را تشکیل می‌دهند.

مجسمه والتر دیزنی و میکی‌ماوس که در پارک دیزنی‌لند نصب شده است

در سال ۱۹۸۴ و متعاقب مرگ وات دیزنی، یک یهودی به نام مایکل ایزنر (Michael Eisner) ریاست شرکت دیزنی را بر عهده گرفت.

وی بلافاصله هم‌کیشان یهودی خود را وارد شرکت نمود و به قول مایکل مدود (Michael Medved)، منتقد سینمایی، به زودی یهودیان سراسر دیزنی را در برگرفتند. تحت مدیریت جدید، فروش و سود شرکت دیزنی افزایشی ناگهانی یافت و این شرکت که بار دیگر احیاء شده بود بار دیگر به قله جهانی صنعت سرگرمی بازگشت.

مایکل ایزنر مدیر عامل یهودی والت‌دیزنی

والت‌دیزنی، یکی از فعال‌ترین شرکت‌های رسانه‌ای در حوزه کنترل اذهان

“مالکیت تیم هاکی “اردک‌های بزرگ آناهیم” (The Mighty Ducks of Anaheim) نمی تواند شروعی برای توصیف وسعت این پادشاهی باشد. هالیوود هنوز هم قلب نمادین این شرکت است. والت‌دیزنی هشت استدیوی فیلم‌سازی در اختیار دارد که عبارتند از: “والت‌دیزنی‌پیکچرز″ (Walt Disney Pictures)، “تاچ‌استون‌پیکچرز″ (Touchstone Pictures)، “میرامکس″ (Miramax)، “بونا ویستا هوم ویدئو” (Buena Vista Home Video)، “بونا ویستا هوم اینترتینمنت” (Buena Vista Home Entertainment)، “بونا ویستا اینترنشنال” (Buena Vista International)، “هالیوود پیکچرز″ (Hollywood Pictures) و “کاراوان‌پیکچرز″ (Caravan Pictures) که در سال ۱۹۹۹ منحل گردید.

شرکت والت‌دیزنی تحت لوای “انتشارات کتاب والت‌دیزنی”( Walt Disney Company Book Publishing) و “گروه انتشاراتی ای‌بی‌سی” (ABC Publishing Group) هشت بنگاه انتشارات کتاب؛ هفده مجله؛ شبکه تلویزیونی ای‌بی‌سی با ده ایستگاه تلویزیونی که در پنج بازار برتر جهان مشغول به فعالیت هستند؛ سی ایستگاه رادیویی در تمام بازارهای برتر جهانی؛ یازده کانال کابلی شامل دیزنی، “ای‌اس‌پی‌ان” (ESPN) (مشترک)، “ای‌اند‌ای” (A&E) و کانال تاریخی (History Channel)؛ سیزده کانال پخش بین‌المللی از استرالیا گرفته تا برزیل؛ هفت واحد تولیدی و ورزشی در اقصی‌نقاط جهان؛ و هفده سایت اینترنتی شامل “ای‌بی‌سی‌گروپ” (ABC group)، ESPN.sportszone، NFL.com، NBAZ.com و NBAZ.com. پنج گروه موسیقیایی این شرکت شامل مارک‌های “بوئنا ویستا”( Buena Vista)، “لیریک‌استریت” (Lyric Street) و والت‌دیزنی.

شرکت والت‌دیزنی مالک دارایی‌های زیر است:

· ای‌بی‌سی، کانال دیزنی، ای‌اس‌پی‌ان، اِی‌اند‌ای، کانال تاریخ

· والت‌دیزنی‌پیکچرز، تاچ‌استون پیکچرز، هالیوود پیکچرز، شرکت فیلمسازی میراماکس، دایمنشن و بوئنا ویستا اینترنشنال.

· افرادی چون میلی سایروس (Miley Cyrus)، هانا مونتانا (Hannah Montana)، سلنا گومز (Selena Gomez)، یوناس برادرز (Jonas Brothers).

درآمد این شرکت در سال ۲۰۱۰ بالغ بر ۳۸ میلیارد دلار بود که تقریبا ۷/۵ میلیارد دلار آن را سود خالص تشکیل می‌دهد.

شبکه‌های تلویزیونی شرکت والت‌دیزنی

آیا میکی‌ماوس و جری نماد یهودیان هستند؟

میکی‌ماوس جزو مشهورترین شخصیت‌های کارتونی دیزنی است که برای اولین بار در ۱۸ نوامبر ۱۹۲۸ معرفی گشته و به زودی تبدیل به ستاره بیش از ۱۲۰ کارتون مختلف گشت. بد نیست بدانیم این اولین شخصیت مشهور آثار والت‌دیزنی نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است که مدام از سوی رقیبان قوی‌ تر تهدید می‌شود و او صرفاً با اتکا به زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان فایق می‌آید. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن “تام و جری” می‌توان مشاهده کرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنت ها و ناجوانمردی‌هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه‌ای نادان و احمق پیروز می‌شود.

این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی (که دقیقا مفهوم سمبل “موش” را می‌فهمند) [ظاهرا در آلمان نازی و همچنین سایر مناطق اروپا یهودیان را با القابی چون موش کثیف مورد خطاب قرار می‌دادند] و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی‌گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند.”

در حالیکه حمایت از همجنسبازی دیگر تبدیل به یکی از ارکان هالیوود شده است، والت‌دیزنی نیز، مطابق آنچه که “مجمع خانواده آمریکایی” (American Family Association) می‌گوید تبدیل به یکی از “ترویج دهندگان اصلی نوع زندگانی همجنس‌بازانه و همچنین برنامه‌های سیاسی و اجتماعی همجنس‌بازانه در آمریکای امروز شده است.” ایزنر خود یکی از اعضای هیأت مدیره “حامیان هالیوودی” (Hollywood Supporters)، یک سازمان پرنفوذ طرفدار همجنس‌بازی، است.

در پارک دیزنی‌لند نیز که اصولا مکانی برای تفریح خانواده‌ها و کودکان است هر ساله مراسم جشن و تجمع همجنسبازان برگزار می‌شود. در مراسمی که در ژوئن ۱۹۹۶ برگزار شد، شرکت دیزنی اجازه داد تا دست اندرکاران همجنس‌باز، میکی‌ماوس (Mickey Mouse) و دونالد داک (Donald Duck) را به صورت عاشقان همجنس‌باز مرد به تصویر کشند. همینطور اجازه داد مینی‌ماوس (Minnie Mouse) و دیزی‌داک (Daisy Duck) به عنوان عاشقان همجنس‌باز دختر به تصویر کشیده شوند.

دیزنی‌لند نام یک پارک تفریحی می‌باشد که در ۱۳۱۳ بلوار هاربور جنوبی در آناهایم، کالیفرنیا، واقع شده‌است. این پارک در ۱۷ ژوئن سال ۱۹۵۵ میلادی باز شده‌است. این پارک تا کنون مورد بازدید بیش از ۵۱۵ میلیون نفر از زمان افتتاح قرار گرفته‌است.

رابرت دی. ویلیامز (Robert D. Williams)، رئیس گروه کارکنان همجنس‌باز دیزنی، در سال ۱۹۹۷ اعلام داشت که در حدود ۴۰ درصد از کارکنان این شرکت همجنس‌باز هستند. بر اساس گزارشات “مجمع خانواده آمریکایی” شرکت دیزنی یکی از بزرگترین حامیانه همجنس‌بازی در حوزه برنامه‌های تلویزیونی است.

گری مارش (Gary Marsh)، رئیس بخش سرگرمی کانال دیزنی، در سال ۲۰۰۸ در مورد مسأله همجنس بازی گفت: “شخصیت‌هایی در کانال دیزنی وجود دارند که به نظر من مردم فکر خواهند کرد همجنس باز هستند…. تفسیر این موضوع بر عهده خود خوانندگان است….” این سخنان به وضوح نشان می‌دهند که شرکت دیزنی تمایل دارد که به صورت مخفی و پنهانی عناصر گرایشات همجنسبازانه را در تولیدات خود بگنجاند. این موضوع ما را بر این باور می‌رساند که برای ترویج همجنس‌بازی در تولیدات دیزنی و به منظور پرهیز از برانگیختن احساسات عمومی علیه این شرکت، از تکنیک‌های پیام‌‌های مخفی و تأثرگذاری بر ناخودآگاه کودکان استفاده می‌شود. البته در سالیان اخیر و با توجه به کاهش حساست‌ها در جوامع غربی این پیام‌ها شکل آشکارتری به خود گرفتند.

برای نمونه اخیرا مباحث زیادی در مورد انیمیشن “داستان اساب‌بازی‌ها” انجام گرفته زیرا شخصیت وودی (کابوی نقش اصلی) در این کارتون می‌تواند مجسم‌کننده فردی با گرایشات همجنس‌بازی باشد. این در حالی است که اخیرا در برنامه تبلیغاتی “پروژه وضعیت بهتر می‌شود” (It Gets Better Project)، که در آن بسیاری از چهره‌های هالیوودی به تبلیغ همجنس‌بازی نوجوانان و حمایت از آن پرداخته بودند، از شخصیت وودی نیز استفاده شده بود.

فیلم‌های دیزنی و نمادهای شیطانی

نمادهای شیطانی و جادوگری دیگر چنان عادی شده‌‌اند که در فیلم‌های هالیوودی بدون هیچ گونه اعتراض و یا حتی نقدی به نمایش گذارده می‌شوند. دیزنی نیز که بخش اعظمی از فعلیت‌های خود را معطوف به کودکان نموده است سهم بسزای در ترویج این نمادها دارد. برای مثال، در ۱۵ دقیقه ابتدایی فیلم نارنیا بینندگان با شخصیتی به نام آقای تومنوس (Mr. Tumnus) آشنا می‌شوند.

این شخص ظاهر پان (Pan) را دارد که خدای باروری در ادیان غیرتوحیدی و مشرکانه محسوب می‌شود. در این فیلم اگرچه این کاراکتر شخصیتی دوست داشتنی و مثبت است اما هر کشی که اندک آشنایی با فرقه‌های شیطان‌پرستی دارد می‌داند که خدای پان نماد شهوت‌پرستی و بی‌بند و باری است. از دیگر فیلم‌های اخیر شرکت والت‌دیزینی مجموعه بسیار مشهور هری‌پاتر است که در سراسر آن با دیدی مثبت به پدیده سحر و جادوگری که در تمام ادیان توحیدی مورد تقبیح واقع شده، نگریسته شده است.

متأسفانه این دو فیلم و دیگر آثار دیزنی و سایر شرکت‌ها که حاوی پیام‌های مخربی بوده و به آهستگی اذهان کودکان ما را در جهتی که خود می‌خواهند شکل می‌دهند، در کشور ما نیز به طور گسترده‌ای پخش می‌شوند. نمونه‌های اینچنین در مورد رواج آیین‌های شیطانی و جادوگری در محصولات شرکت دیزنی به کرات قابل مشاهده است.

پیام‌های زیرآستانه در کارتون‌های دیزنی

علاوه بر تبلیغ ایجاد روابط بین دختران و پسران حتی خردسال در کارتون‌ها و فیلم‌های دیزنی که به طور علنی در محصولات این شرکت قابل روئیت هستند، در برخی موارد طراحات این شرکت اقدام به ارائه صحنه‌هایی کرده‌‌اند که بدون شک به منظور تأثیر بر ناخودآگاه بینندگان طراحی شده‌اند و شاید به نوعی آزمایش نظریه پیام‌رسانی زیرآستانه (Subliminal message) بودند تا میزان واکنش عمومی و تأثیرگذاری این نوع روش‌ها سنجیده شود.

پیام‌رسانی زیرآستانه یا ناخودآگاه نوعی روش تبلیغاتی است بدین صورت که پیامی را داخل محتوای یک تصویر یا عکس جاسازی می‌کنند به گونه‌ای که شما متوجه آن نمی‌شوید اما این پیام به صورت خودکار در ناخودآگاه شما نقش می‌بندد.

در محصولات دیزنی به کرات به واژه “سکس″ برمی‌خوریم که در انمیشن‌های این شرکت به مانند “شیر شاه”، گنجانده شده‌اند. در یکی از صحنه‌های انیمیشن “پری کوچک” کشیش داستان در حال انجام مراسم ازدواج حرکت بسیار ناشایستی انجام می‌دهد. پس از اعتراضاتی که به این امر صورت گرفت صحنه مذکور اصلاح گردید. در انیمیشن “نجات‌گرها” در صحنه‌ای با تصویر زنی مواجه می‌ویم که قسمت بالای بدنش عریان است. از این نوع تصاویر که یا به صورت تنها چند فریم و یا به عنوان بخشی حاشیه‌ای از تصویر در تولیدات دیزنی به نمایش گزارده شده‌‌اند، نمونه‌های بسیاری موجود است.

تصاویر ضد عربی

شرکت دیزنی، تحت هدایت مالک یهودی خود ایزنر و با انعکاس انگیزه‌های صهیونیستی مدیریت عالی خود، در سالیان گذشته تصاویری تولید نمود که حاوی توهین آشکار به ملت عرب بودند. برای مثال، در فیلم سال ۱۹۹۴ با عنوان “بازگشت جعفر”، به عرب‌های دماغ عقابی با عنوان “راسوهای بیابان” اشاره می‌شود.

در فیلم “پدر عروس ۲″، یک شخصیت نفرت‌انگیز عرب به نام حبیب وجود دارد. فیلم “کازام” (۱۹۹۶)، که توسط استدیوی تا‌چ‌استون (Touchstone) شرکت دیزنی تولید شد شامل تعدادی شخصیت عرب پست و نالایق است. یکی از این شخصیت‌ها یک دلال بازار سیاه به نام مالک است. دیگر فیلم‌های اخیر ضدعرب شرکت دیزنی عرب عبارتند از “هم‌اکنون در ارتش” و “جی‌آی‌جین”.

 نظر دهید »

سخن امام حسین(ع) هنگام ورود به کربلا

06 آبان 1393 توسط جعفرثانی

سخن امام حسین(ع) هنگام ورود به کربلا

مردم بندگان دنیا هستند و دین آنها جز سخن بر زبانشان نیست. تا آنگاه که زندگیشان بچرخد، دنبال دین می روند. و هرگاه بنای امتحان و آزمایش پیش اید، دینداران بسیار اندک می شوند

 نظر دهید »

سوم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

06 آبان 1393 توسط جعفرثانی

کربلا….جمعه سوم محرم الحرام سال 61 هجری قمری

عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفره از اهل کوفه وارد کربلا شد. برخی نوشته اند: قبیله ی عمر بن سعد(بنی زهره) نزد او آمده و او را سوگند دادند تا از این کار(داوطلب جنگ با امام حسین(ع) شدن) بر حذر باشد تا باعث دشمنی میان آنها و بنی هاشم نگردد. از طرفی یکی از دو فرزندش به نام حفص او را به مقاتله با امام حسین(ع) تشویق می نمود و دیگری او را بر حذر می داشت. لذا حفص همراه پدر برای جنگ با حسین(ع) به کربلا آمد.

* عمر سعد شخصی را نزد حضرت فرستاد تا از علت آمدنش به این سرزمین جویا شود. حضرت فرمود:« مردم شهر شما به من نامه نوشته و مرا دعوت کرده اند و اگر از آمدنم ناخوشنودید باز خواهم گشت!» عمر بن سعد تا از پیام امام(ع) مطلع گشت، گفت:« امیدوارم خدا مرا از جنگ با حسین برهاند

 نظر دهید »

پیام بمناسبت رحلت آیت الله مهدوی کنی

30 مهر 1393 توسط جعفرثانی

«انا لله و انالیه راجعون»

در پی درگذشت رئیس مجلس خبرگان رهبری آیت‌الله مهدوی کنی ،مدیریت مدرسه خانم جعفری ثانی ضمن ارج نهادن به شخصیت وارسته آیت‌الله مهدوی کنی یار دیرینه امام خمینی(ره)،این ضایعه را به جامعه روحانیت، مدارس علمیه خواهران و مردم مسلمان ایران تسلیت گفت. روحش شاد، راهش پر رهرو باد.

 نظر دهید »

اسامی برگزیدگان مسابقه کتابخوانی خطبه غدیر

27 مهر 1393 توسط جعفرثانی

« هو الحق»
با تشکر از حضور پرشور خواهران حوزه علمیه فاطمه الزهرا(س)در مسابقه کتابخوانی خطبه غدیر 22/7/93
اسامی برگزیدگان عبارتند از :
ردیف نام و نام خانوادگی پایه
1 رویا غفرانی اول
2 الهام امانی اول
3 مینا میر کریمیان اول
4 افسانه پاک نسب اول
5 ثریا محمدعلی¬پور دوم
6 ثریا عمرانی سوم
7 زینب تیمورزاده سوم
8 نرگس سریع کار سوم
9 مینا قربانی سوم
10 رحیمه فتحعلی¬زاده چهارم
11 بتول نوری چهارم
12 مریم اعتباری چهارم

جوایز عزیزان برگزیده در ویژه برنامه هفته پژوهش مدرسه اهداء می گردد.

 1 نظر

حکایت ملکشاه و روستایی

16 مهر 1393 توسط جعفرثانی

حکایت ملکشاه و روستایی آورده‏ اند: روزی ملکشاه آلب ارسلان به شکار رفته بود. به دهی از نواحی ‏نیشابور رسید و گرسنگی بر وی غالب شد، مردی را دید که کشت ‏خود را آب ‏می‏داد. نزدیک رفت و پرسید: ای روستایی! آیا آب و نان همراه داری؟ کشاورز گفت: دارم، ولی نه برای تو! سلطان گفت: یاوه مگوی! اگر داری دو سه تا به من بده. روستایی جواب داد: یاوه تو می‏گویی که به من می‏گویی نان بده! سلطان دانست ‏سختی و درشتی در وی تاثیر ندارد. از این رو کارد خود را از میان باز کرد و گفت: این را بگیر و چند عدد نان بده. روستایی گفت: به دکان طباخ ببر که اگر من از سر کشت‏ بروم و فرار کنم، از کجا مرا می‏یابی؟! سلطان گفت: این کارد را به تو می‏بخشم. روستایی جواب داد: بهتر از این چیزی نداری که به من ببخشی؟ یا دست از سر من برداری؟! سلطان ناراحت ‏شد و خواست ‏برود. روستایی عنان اسب او را گرفت ‏و بوسه داد و گفت: مرا ببخش، چون با تو شوخی می‏کردم! او را فرود آورد و دوید جامی آب حاضر کرد و بره شیر مستی را ذبح کرد. آتش افروخت‏ و کباب کرد و برای او حکایت‏های مضحک می‏گفت و سلطان می‏خندید. چون لشکر از دنبال او برسید، روستایی دانست او سلطان است. سر در پیش افکند و به کار خود مشغول شد. وقتی سلطان غذا خورد، به او گفت: باید به درگاه ما بیایی تا حق تو را به جای آورم! روستایی گفت: ما در عهد سلطان جهان آسوده‏ایم و این‏قدر خدمت، ارزش ندارد کسی مکافات آن کند و ما عادت نکرده‏ایم از مهمان مزد بستانیم. سلطان از آن سخن بسیار خوشش آمد و انتظار کشید تا شاید روستایی ‏به خدمت او بیاید، اما خبری نشد، روستایی بعدا هم به هیچ کس نگفت ‏سلطان مهمان او بوده است.(جوامع الحکایات ص 211)

 2 نظر

اعمال و عبادات در روزدحوالارض

30 شهریور 1393 توسط جعفرثانی

اعمال و عبادات در روزدحوالارض


بیست و پنجم ذی قعده که مقارن با روز یکشنبه ۳۰ شهریور ماه شده، روز دحو الارض است؛ روزی که زمین از زیر خانه خدا (کعبه معظمه) پهن و فراخ شد.

نخستين مكاني كه از زمين آفريده شد، خانه خدا بود و بدين جهت مكه معظمه را كه كعبه در آن قرار دارد، «ام‌القري» مي‌گويند و آن‌گاه، از زير آن، ساير بخش‌هاي زمين گسترش پيدا كرد و به شكل و هيأت بعدي درآمد.

در روايات متعددي آمده است كه در بيست و پنجم ذي قعده، كعبه نصب شد، زمين گسترده شد، آدم (ع) هبوط كرد، ابراهيم خليل (ع) و عيسي مسيح (ع) متولد شدند و رحمت خدا پخش گرديد.

اما عبادات و طاعات بندگان روز دحوالارض بدين قرار است:

1-  هر گروهي كه در اين روز براي ذكر پروردگارشان گرد هم آيند، پراكنده نمي‌گردند مگر اينكه خواسته آنان داده شود. در اين روز، يك ميليون رحمت نازل مي‌شود كه 99 درصد آن براي ذاكرين و روزه‌داران اين روز و عبادت‌كنندگان اين شب خواهد بود.

2- امام رضا (ع) در حديثي فرمود: و في خمسة و عشرين من ذي القعدﺓ وضع الله البيت، و هو اوّل رحمة وضعت علي وجه الأرض فجعله الله عزّوجلّ مثابة للنّاس و أمناً. (خداوند سبحان در بيست و پنجم ذي قعده، كعبه را بنا نهاد و آن، نخستين رحمتي است كه در روي زمين قرار داده شد. پس آن را خداي سبحان، محل گردهمايي و خانه امني براي مردم قرار داد).

3- خواندن دو ركعت نماز در پيش از ظهر، كه در هر ركعت، يك بار سوره حمد و پس از آن پنج بار سوره والشمس (سوره ۹۱) و پنج بار سوره والضحي (سوره ۹۳) قرائت گردد. پس از سلام نماز، بگويد: لا حول و لا قوﺓ الاّ بالله العلي العظيم. سپس اين دعا را بخواند: يا مقيل العثرات، اَقِلني عَثرتي، يا مجيب الدّعوات، اَجِب دَعوَتي …

4- زيارت ثامن الحجج، حضرت امام علي بن موسي الرضا (ع) در اين روز، ثواب فراواني دارد.

 نظر دهید »

دوره نقد عرفانهای کاذب

02 شهریور 1393 توسط جعفرثانی



nt> Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> n="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ayout v:ext="edit">

«هوالحق»

مکان: مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند

زمان:18 لغایت23مرداد1392 – روزانه ساعت 8صبح لغایت 20 عصر

مخاطبان:طلاب فارغ التحصیل ،ائمه جماعات، اساتید و کادر مدرسه

موضوع: نقد عرفانهای کاذب

مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)مرند دوره نقد عرفانهای کاذب را را برای طلاب در حال تحصیل برگزار کرد.

دوره آموزشی نقد عرفانهای کاذب با هماهنگی موسس مدرسه حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا نعمت زاده و مدیر و با حضور اساتید برجسته از قم ، روز شنبه 18/05/93 در مدرسهعلمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)مرند شروع و تا 23مرداد ماه از ساعت 8 صبح لغایت 20 عصر به مدت یک هفته ادامه یافت.

دوره آموزشی نقد عرفانهای کاذب با حضور طلاب پایه های سوم و چهارو و پنجم و با حضور استادان محترم حجج الاسلام والمسلمین آقایان صدر ومحمدی هوشیار با موضوع شناسی عرفانهای کاذب آغازو ابعاد عرفان اسلامی از بعد عملی و نظری رابیان نمودند.

حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا محمدی با معرفی آیین های باستانی ،اعمال و اعتقادات و اهداف و مراسم هریک را توضیح دادند. ایشان در ادامه انواع عرفانهای موجود را به عرفانهای کاذب شرقی و غربی تقسیم بندی نموده ،از انواع عرفانهای کاذب غربی به شیطان گرایی اشاره و روند تکامل شیطان گرایی در عصر حاضر را تبیین نمودند.

کارگاه آموزشی عرفانهای کاذب عصر روز چهارشنبه به پایان رسید. ان شاالله در زمان اعلام شده بعد ازبرگزاری آزمون کتبی به حائزین شرایط گواهی معتبر اعطا خواهد شد.

 نظر دهید »

برگزاری دوره پژوهشی دو روزه در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند مرداد 93

30 مرداد 1393 توسط جعفرثانی



nt> Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> n="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


«هوالحق»

برگزاری دوره پژوهشی دو روزه در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند مرداد 93

در روزهای سه شنبه و چهارشنبه 21 و 22 مرداد استاد مدعو دوره از قم آقای سید علی علوی برای طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند به ویژه پژوهشگران به اهمیت و ضرورت پژوهش اشاره کرده و با توجه به وضعیت منطقه و مشکلات شیعیان و چالشهای اسلام وظیفه طلاب را در این امر خطیر حائز اهمیت دانستند.

اهم برنامه های دوره به شرح ذیل اجرا گردید:

1- آشنایی با منابع اصیل شیعه و سنی و لزوم رجوع به منابع اصیل

2- آدرس دهی ورعایت امانتداری و آموزش آدرس دهی صحیح

3- معرفی نرم افزارها و آموزش بهره وری از آنها مانند نرم افزار مکتبه الشامله،جامع اتفاسیر و جامع احادیثی شیعه و..

4- معرفی موضوعات جدید و کاربردی برای تحقیق

5- تاکید بر استفاده از فناوریهای جدید پژوهشی ، معرفی سایتهای مذهبی مورد استفاده و اطلاع رسانی سایتهای انحرافی برای پژوهش

 نظر دهید »

گزارش تبلیغی مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (سلام الله علیها)مرندطرح تبلیغ و تعلیم احکام و مسائل شرعی

14 مرداد 1393 توسط جعفرثانی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


«هوالحق»

گزارش تبلیغی مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (سلام الله علیها)مرند

مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (سلام الله علیها)مرند به مناسبت ماه بندگی و استغفار و آغاز ماه مبارک رمضان طرح تبلیغ و تعلیم احکام و مسائل شرعی را اجرا کرد.

طرح تبلیغ ماه رمضان با اعزام مبلغین خواهر به سطح شهر و روستاهای اطراف مرند از میان اساتید و خواهران طلبه فارغ التحصیل مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (سلام الله علیها)مرند به شهرهای یامچی و کشکسرای و مساجد شهر مرند و روستاهای اطراف اعزام شدند.

طلاب خواهر هرروز در ایام مبارک رمضان و در ساعتهای مختلف با هماهنگی مدیریت و معاونت فرهنگی مدرسه با حضور گسترده خویش درهیأت و مساجد و پایگاههای شهری و روستایی در سطح شهر وروستاهای اطراف مرند رنگ و بوی خاصی را به ماه خدا بخشیدند.

طرح تبلیغ امسال با موضوعهای مختلف و برنامه ریزی شده مبنی مباحث تربیتی و پاسخ به احکام و مسائل شرعی ، مباحث محرم و نامحرم ویادآوری بر یاد مرگ و قیامت و عمده مطالب بود.

 نظر دهید »

اولین هدیه شهید چمران به دختر بی حجاب(معرفی کتاب)

11 مرداد 1393 توسط جعفرثانی
اولین هدیه شهید چمران به دختر بی حجاب

کتاب «نیمه پنهان ماه» روایت همسر شهید مصطفی چمران از وی است که از زاویه دید همسر این شهید والا مقام تصویری از ایشان برای مخاطب ارائه نموده است.


غاده جابر در ابتدای این کتاب به آشنایی با چمران می‌پردازد و به یکی از برخوردهای چمران در قبال بی‌حجابی خود اشاره می‌کند: «یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستاها می‌رفت، همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد – اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم – خیلی خوشحال شدم و همان‌جا باز کردم و دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گل‌های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و به شیرینی گفت:

«بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آوری موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد – خودم متوجه می‌شدم – مرا به بچه‌ها نزدیک کند. می‌گفت: «ایشان خیلی خوبند. این طور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند. ان‌شاءالله خودمان یادش می‌دهیم.» نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن‌چنانی‌اند. این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد، به اسلام آورد. نُه ماه … نُه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد.

*چه کار کردید که غاده شما را ندید

دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی می‌گذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می‌گرفتی، این بلند است، این کوتاه است… مثل اینکه می‌خواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»

غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه می‌کنی.» دوستش فکر می‌کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.

آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا می‌خندی؟ و غاده چشم‌هایش از خنده به اشک نشسته بود، گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمی‌دانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می‌گفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»

*برای مردم عجیب بود

مهریه‌ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه‌ای داشت، یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه‌اش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود این‌ها.

*نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم

مامان به اوگفت: «شما می‌دانید این دختر که می‌خواهید با او ازدواج کنید چطور دختری است؟ این، صبح‌ها که از خواب بلند می‌شود هنوز رفته که صورتش را بشوید و مسواک بزند، کسانی تختش را مرتب کرده‌اند، لیوان شیرش را جلو در اتاقش آورده‌اند و قهوه آماده کرده‌اند. شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی کنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید این‌طور که در خانه‌اش هست.» مصطفی خیلی آرام گوش داد و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را روی سینی بیاورم دم تخت.»

*خدا که می‌بیند



یادم هست اولین عید بعد از ازدواجمان – که لبنانی ها رسم دارند دور هم جمع می‌شوند – مصطفی موسسه ماند و نیامد خانه پدرم. آن شب از او پرسیدم: «دوست دارم بدانم چرا نرفتید؟» مصطفی گفت:‌ «الان عید است. خیلی از بچه‌ها رفته‌اند پیش خانواده‌هاشان. این‌ها که رفته‌اند، وقتی برگردند، برای این دویست سیصد نفری که در مدرسه مانده‌اند تعریف می‌کنند که چنین و چنان. من باید بمانم با این بچه‌ها ناهار بخورم، سرگرمشان کنم که این‌ها هم چیزی برای تعریف کردن داشته باشند.» گفتم: «خب چرا مامان برایمان غذا فرستاد، نخوردید؟ نان و پنیر خوردید.» گفت: «این غذای مدرسه است.» گفتم: « شما دیر آمدید. بچه‌ها نمی‌دیدند شما چه خورده‌اید.» اشکش جاری شد، گفت: «خدا که می‌بیند.»

*این بچه یک شیعه است

کم‌تر پیش آمد که خودروی قراضه غاده را سوار شوند، از این ده به آن ده بروند و مصطفی وسط راه به خاطر بچه‌ای که در خاک‌های کنار جاده نشسته و گریه می‌کند، پیاده نشود. پیاده می‌شد، بچه را بغل می‌گرفت، صورتش را با دستمال پاک می‌کرد و می‌بوسیدش. آن وقت تازه اشک‌های خودش سرازیر می‌شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می‌شناسد. مصطفی گفت: «نه، نمی‌شناسم. مهم این است که این بچه یک شیعه است. این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می‌کشد و گریه‌اش نشانه ظلمی است که بر شیعه علی رفته.»

*در پناه خداست که ترکت می‌کنم

در اهواز با مرگ روبرو بودم و آنجا برای من صد سال بود. خیلی وقت‌ها دو روز یا چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمی‌کردم و بعد برایم یک کاعذ کوچک می‌آمد که «اَترُکُکِ لله» (در پناه خداست که ترکت می‌کنم). در لبنان هم این کار را می‌کرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یک بار در سردشت بودم، فارسی بلد نبودم، وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ می‌آید برای من «اَترُکُکِ لله» و می‌رفت و فقط من منتظر گوش کردن این که بگویندمصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش می‌شد برای تلقی این خبر و خودم را آماده می‌کردم برای تمام شدن همه چیز.

*اگر نماز شب نخوانیم ورشکست می‌شویم

وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می‌شد، غاده طاقت نمی‌آورد، می‌گفت: «بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی.» و مصطفی جواب می‌داد: «تاجر اگر از سرمایه‌اش خرج کند، بالاخره ورشکست می‌شود، باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می‌شویم.» اما غاده که خیلی شب‌ها از گریه‌های مصطفی بیدار می‌شد کوتاه نمی‌آمد، می‌گفت: «اگر این‌ها که این قدر از شما می‌ترسند بفهمند این طور گریه می‌کنید… مگر شما چه معصیت دارید؟ چه گناه کردید؟ خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است.» آن وقت گریه مصطفی هق‌هق می‌شد، می‌گفت: «آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟»

*برو این مجسمه را بشکن

بعد از شهادت مصطفی، خواب دید مصطفی در صندلی چرخ‌دار نشسته و نمی‌تواند راه برود. دوید، گفت: «مصطفی چرا این طوری شدی؟» گفت: «شما چرا گذاشتید من به این روز برسم؟ چرا سکوت کردید؟» غاده پرسید: «مگر چی شده؟» گفت: «برای من مجسمه ساخته‌اند. نگذار این کار را بکنند. برو این مجسمه را بشکن!» بیدار که شد نمی‌دانست مصطفی چه می‌خواسته بگوید. پرس‌وجو کرد و شنید که در دانشگاه شهید چمران اهواز، از مصطفی مجسمه‌ای ساخته‌اند.

 نظر دهید »

سوره قدر و امام زمان (عج)

29 تیر 1393 توسط جعفرثانی

سوره قدر و  امام زمان (عج)

شب قدر در هر سال و تا برپایی قیامت ادامه دارد، پس باید صاحب شب قدر که بعد از پیامبر اکرم(ص) اوصیاء معصوم آن بزرگوار هستند، نیز برای همیشه وجود داشته باشند، وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند و کتاب تقدیر را نزد چه کسی بگشایند؟!


آیات سوره مبارکه قدر و روایات معتبری که در تفسیر آن وارد شده، استفاده می‌شود این است که فرشتگان در شب قدر، مقدرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان» می‌آورند و بر او عرضه می‌کنند. این واقعیت از نخستین روز خلقت بوده و بر نخستین پیامبر و وصی او نازل می شده و تا قیام قیامت ادامه دارد.(۱) زیرا زمین از نخستین روز آفرینش تا برپایی قیامت بی‌حجت نخواهد بود و خداوند در شب قدر، مقدّرات امور عالم را به وسیله ملائکه و روح که اعظم ملائکه است، نزد آن حجت بر زمین (خواه پیامبر باشد و خواه وصی او) می‌فرستد.

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است، به رابطه «شب قدر و امام زمان(عج)» اشاره کرده است که در ادامه می‌آید:

در صدراسلام، در زمان حیات رسول خدا(ص)، محل نزول فرشتگان آستان آن حضرت بوده است و این امر مورد قبول همگان است و پس از آن حضرت به محضر امیرالمؤمنین(ع) و سپس ائمه اطهار(ع) یکی پس از دیگری و امروزه به محضر امام زمان حضرت ولی عصر مهدی موعود(عج) نازل می‌شوند و در هر سال تکرار می‌شود و انقطاعی ندارد، چنان چه از ظاهر آیه شریفه «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ» نیز تداوم این امر استفاده می‌شود، زیرا «تنزل» فعل مضارع بوده که دلالت بر استمرار و پیوستگی دارد، یعنی فرشتگان و روح، پیوسته و همواره فرود می‌آیند.(۲)

رشیدالدین میبدی مفسر معروف اهل سنت می‌گوید: برخی گفته‌اند: این شب قدر در روزگاران پیامبر اکرم(ص) بود، سپس از میان رفت، اما چنین نیست، زیرا که همه اصحاب پیامبر(ص) و علمای اسلام معتقدند که شب قدر تا قیام قیامت باقی است.(۳)

عالم جلیل‌القدر، طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان نیز روایتی را از ابوذر غفاری نقل می‌کند که گفت: به رسول خدا(ص) گفتم: ای پیامبر، آیا شب قدر و نزول فرشتگان در آن شب، تنها در زمان پیامبران وجود دارد و چون پیامبران از دنیا رفتند، دیگر شب قدری وجود ندارد؟ فرمود: بلکه شب قدر تا قیام قیامت هست.(۴)

در اصول کافی در ضمن حدیثی از قول امام صادق(ع) چنین آمده است: علی(ع) غالباً می‌فرمود: که هر گاه دو تن از اصحاب نزد پیامبر بودند و آن حضرت سوره «قدر» را با خشوع و گریه تلاوت می‌کرد، می‌گفتند: چه قدر در برابر این سوره حساسی؟ می‌فرمود: این حساسیت برای چیزی است که چشمانم(فرشتگان را در شب قدر) دیده و دلم(بیان هر امر حکیم را در آن شب) فهمیده و پس از من جان این مرد اشاره به (علی(ع)) آن را دریافت خواهد کرد. آن‌ها می‌گفتند: تو چه دیده‌ای و او چه خواهد دید؟ پیامبر(ص) در پاسخ آن‌ها روی خاک می‌نوشت: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ» آنگاه می‌فرمود: پس از اینکه خدای متعال فرموده است: مِّن کلِّ أَمْرٍ آیا چیزی باقی خواهد بود؟ می‌گفتند: نه، می‌فرمود: در شب‌های قدر بعد از من هم آن امر نازل می‌شود؟

می‌گفتند: آری! می‌فرمود: بر چه کسی نازل می‌شود؟ می‌گفتند: نمی‌دانیم، پیامبر(ص) دست بر سر من می‌گذاشت و می‌فرمود: اگر نمی‌دانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد است.(۵)

بنابراین وقتی شب قدر در هر سال و تا برپایی قیامت ادامه دارد، پس باید صاحب شب قدر که بعد از پیامبر اکرم(ص) اوصیاء معصوم آن بزرگوار هستند، نیز برای همیشه وجود داشته باشند، چنان چه در احادیث وارد شده است.(۶) وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند و کتاب تقدیر را نزد چه کسی بگشایند و مجاری امور را به اذن خدا به چه کسی، بسپارند؟ همان گونه که قرآن تا قیام قیامت هست، حجت خدا در زمین نیز باید وجود داشته باشد و معلوم است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) این منصب و مقام به اوصیای او واگذار شده است.

علی(ع) درباره وجود شب قدر در هر سال و وجود حجت خدا و صاحب آن شب در هر عصر فرمود: انّ لیلة القدر فی کلّ سنةٍ و انه ینزل فی تلک اللیلة امر السنة و ان لذلک الأمر ولاتاً بعد رسول الله(ص)، شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشت‌ها) فرو فرستاده می‌شود، پس از درگذشت پیامبر(ص) نیز این شب صاحبانی دارد.

جالب اینجا است که در تفسیر حدیث ثقلین حتی اهل سنت نیز در مواردی به این حقیقت اعتراف کرده‌اند که وقتی قرآن برای همیشه تا قیامت هست باید از عترت پیامبر نیز که در این حدیث «عِدل» قرآن‌اند کسی تا قیامت باشند، ابن حجر مکّی شافعی در کتاب «الصواعق المحرقه» می گوید: احادیثی که از پیامبر(ص) رسیده و در آن‌ها تأکید شده است، بر پیروی از خاندان پیامبر و چنگ زدن به هدایت آنان، می فهماند که همیشه تا قیامت کسی از خاندان پیامبر وجود دارد که شایسته رهبری و هدایت است، چنان که قرآن نیز تا قیامت راهبر و هادی است و برای همین (که همیشه کسی از ایشان در جهان است) آنان سبب ایمنی و بقاء اهل زمین اند…».(۷)

حدیث ثقلین علاوه بر اثبات اصل امامت، تداوم آن را نیز اثبات می‌کند، زیرا در حدیث تصریح شده که قرآن و عترت ابداً قابل جدایی نبوده و از هم جدا نمی‌شوند و تا قیامت که در حوض کوثر بر رسول خدا وارد شوند، از هم جدا نمی‌شوند.

وقتی قرآن تا قیامت باقی است، قهراً عترت نیز باقی خواهد بود، لذا تمسک به هر دو لازم است و تفرقه بین آن دو باعث ضلالت و هلاکت می‌شود و اگر رهبر و امام و پیشوایی از عترت در زمین نباشد، مقدّرات امور هر سال در شب قدر بر چه کسی نازل شود؟ و ملائکه بر چه کسی نازل می‌شوند؟

مرحوم میرحامد حسین قدّس سرّه نیز از همین طریق، حدیث ثقلین را نه تنها دلیل بر امامت علی(ع) و امامت ائمه اثنا عشر(ع) به طور عموم گرفته است، بلکه آن را به طور اخص، دلیل بر امامت امام زمان(عج) گرفته است، چون بقای عترت با قرآن تا قیامت به وسیله حضرت ولی عصر(عج) خواهد بود، زیرا شهادت سایر ائمه(ع) مسلّم و قطعی است.(۸)

پس قرآن، شب قدر و وجود مقدّس انسان کامل که حجت خدا در زمین است، با هم ارتباط تنگاتنگ و ناگسستنی دارند و از مجموع آن چه گفته شد به روشنی معلوم شد که صاحب شب قدر در زمان ما حضرت ولی عصر حجت بن الحسن المهدی(عج) است و اوست که حجت خدا و وصّی اوصیاء و خلیفه رسول الله(ص) و معصوم از هر گناه و پلیدی است و تنها اوست که لیاقت چنین مقامی را دارد وگرنه مردم شأنیت و شایستگی چنین کاری ندارند که ملائکه یا ملک اعظم در شب قدر هر سال به نزد آن‌ها فرود آیند و تقدیر امور را در محضر آن‌ها انجام دهند، پس ناچار باید شخص معصوم و انسانی کامل به عنوان حجت و خلیفه خدا در زمین وجود داشته باشد تا این تقدیر امت و جهان در محضر او انجام گیرد، آن شخص یا پیامبر است یا وصی پیامبر و چون پیامبر اکرم و سایر جانشینان و اوصیا پیامبر اکرم(ص) رحلت کرده و از دنیا رفته‌اند، قهراً باید حضرت حجه ابن الحسن(ع) زنده باشد و ملائکه بر او نازل شوند و تقدیر امور تا یک سال را رقم بزنند.(۹)

*پی‌نوشت‌ها:

۱. اصول کافی، کتاب الحجه، ج۲، باب فی شأن «انا انزلنا»

۲. سیمای آفتاب، ص۲۶۴، حبیب الله طاهری.

۳. کشف المراد، ج۱۰، ص۵۵۹.

۴. «جاءت الروایة عن أبی ذر أنه قال قلت یا رسول الله لیلة القدر هی شی‏ء تکون على عهد الأنبیاء ینزل فیها فإذا قبضوا رفعت قال لا بل هی إلى یوم القیامة» (مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۱۸.)

۵. کافی، کتاب الحجه، باب فی شأن «انا انزلناه»، حدیث ۵،

۶. همان، حدیث ۷.

۷. به نقل از: عبقات الانوار، ج۳، ص۱۵۱، میرحامد حسین هندی(ره).

۸. همان، ص۶۵ـ۶۶.

۹. سیمای آفتاب، حبیب‌الله طاهری، ص۲۶۸.

 نظر دهید »

معانی مختلف تقوا در قرآن و نهج البلاغه

24 تیر 1393 توسط جعفرثانی

معانی مختلف تقوا در قرآن و نهج البلاغه

برای تقوا معانی مختلفی کرده اند . تقوا هم در لغت و هم در کلامِ بزرگان اخلاق معانی متعددی دارد حدود هفده مرتبه موضوع تقوا در قرآن مطرح شده ولی مشتقات آن حدود دویست و پنجاه مرتبه در قرآن کریم ذکر شده که اگر مجموع آن را حساب کنید حدود دویست و شصت و هفت مرتبه بحث تقوا در قرآن کریم ذکر شده است . منظور از مشتقات اینستکه در قرآن لفظ تقوا و متقین و اتقوا و امثال اینها ذکر شده است . خلاصه اینکه مبحث تقوا خیلی مورد اهمیت است . در نهج البلاغه حدود چهل و پنج مرتبه لفظ تقوا ذکر شده است و مشتقات آن بیش از یکصد مرتبه در نهج البلاغه ذکر شده است . غیر از قرآن و نهج البلاغه ، بزرگان دیگر و ائمه اطهار علیهم السلام ، در روایات الی ماشاء الله موضوع تقوا را مطرح نموده اند . اما اینکه تقوا معنایش چیست؟ عرض کردیم که معانی آن مختلف است .

بررسی معنای شرعی تقوا

در بعضی از معانی گفته اند که انسان خودش را از مخالفت حق نگه دارد ؛ و تقوا همین است یعنی نگهداری خود از اتیان ترک واجبات و اتیان محرمات . این معنای تقواست ، که این معنای شرعی تقواست . تقوا از وقایه است ، یعنی نگهداری خود ؛ یعنی خودم را نگه دارم از مخالفت کردن حق و خودم را نگه دارم از مخالفت از دستورات شرع مقدس که همین است معنای وقایه .

معنای تقیه

تقیّه هم به همین معناست یعنی خود داری کرده است ، از اظهار ، بر خلاف مرام اهل سنّت ؛ یعنی این عمل را من انجام نمی دهم رعایتاً برای حال او ؛ یعنی خودم را حفظ می کنم ، که بفهمد من چکاره ام . شما که مکّه مشرّف می شوید ،‌مثلاً وقتی مهر نمیگذارید و نماز می خوانید خوب ، معنایش همین است ، چون نمیخواهید این بفهمد که عقاید شما چیست ؟ تقوا و تقیه از وقایه است به معنای حفظ کردن خود یعنی من خودم را حفظ می کنم که بر خلاف دستورات شرع مقدس عمل بشود . این معنای تقواست

متعدد و مختلف بودن تقوا

و می فرمایند که تقوا مختلف است . در آیات قرآن دارد که می فرماید اتَّقِ اللَّهَ‏ (بقره 206) مفعول اتّق چیست ؟ چون اتَّقِ فعل امر حاضر است کلمه « اللَّهَ » مفعول آن است ؛ به معنای هشدار باش خدا را . در بعضی از آیات قرآنی هست « فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتي‏ وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرين‏» در سوره بقره می فرماید : از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ بکن . بعضی از آیات هست که می فرماید : وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ / انفال 25/ بپرهیزید از فتنه ای که آثار آن فتنه مختص به ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم آن فتنه فرا می گیرد . بنابراین می فرماید اتَّقُوا : آن فتنه را . صریح آیه شریفه است سوره نحل است که می فرماید وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً - آیه شریفه است که حضرت حق می فرماید : که بپرهیزید از فتنه ای که این فتنه عذابش مختص به ظالمین نیست و غیر ظالمین را نیز فرا می گیرد

ادامه دارد…

 1 نظر

بچه ها " قرآن " را زیاد بخوانید

15 تیر 1393 توسط جعفرثانی

بچه ها “ قرآن  "  را زیاد بخوانید

افسران - نور قرآن





 نظر دهید »

معرفی کتاب

08 تیر 1393 توسط جعفرثانی
معرفی کتاب در باره زندگی شهید بهشتی
کتاب صد دقیقه تا بهشت
بازنویسی مجید تولایی
انتشارات مستند
چاپ اول /١٣٨٦
١٠٤صفحه
نمونه هایی از مطالب این کتاب از زندگی شهید که ناگفته مانده است:

بنده وکیلم؟ دختر خانم بله رو که گفت یه پاکت200 مارکی گذاشتند جلو حاج آقا! امام جماعت مسجد هامبورگ  گفت: این وظیفه منه! برا وظیفه هم پول نمیگیرند. اصرار پشت اصرار که باید قبول کنید. شماره حساب داد بریزند به حساب مسجد.


***

چراغ قرمز اول رو که رد کرد بهشتی خیلی تحمل کرد چیزی نگه. دومین چراغ بود که دیگه صداش در اومد. گفت: اگه از این هم بگذری دیگه نمیشه پشت سرت نماز خواند. تكرار گناه صغیره… طرف با حالت حق به جانبی گفت: اینها قانون طاغوته، باید سرپیچی کرد. بهشتی با ناراحتی دست گذاشت رو داشبورد و محکم گفت: اینها قوانین انسانیه، عین انسانیت.

 1 نظر

عفاف و خانواده ها

31 خرداد 1393 توسط جعفرثانی
عفاف و خانواده ها

جامعه شکل گرفته از رودخانه‌ها و چشمه‌های کوچک خانواده‌هاست، اگر این چشمه‌ها و رودخانه‌ها گل‌آلود و مسموم باشد، آبش، آب مناسبی نباشد، نباید توقع داشت که آن دریا و آن اقیانوس هم آب خوبی داشته باشد، چون اقیانوس جامعه از چشمه خانواده پر می‌شود، اقیانوس جامعه از رودهای خانواده شکل می‌گیرد. مدارس، مراکز، دانشگاه‌ها، شهرها، روستاها، اجتماعاتی هستند از خانواده‌های مختلف تشکیل شده، به همین دلیل که اسلام توجه عمیقی به نهاد اجتماعی خانواده داشته است.

نبی مکرم اسلام(ص) می‌فرماید: بهترین شما کسی است که برای خانواده‌اش بهترین باشد، بهترین شما کسی است که در خانواده خودش را خوب نشان دهد،‌ بعضی‌ها در بیرون از خانه خودشان را خوب نشان می‌دهند، در محیط کار خیلی عالی نشان می‌دهند، با همکار، با رفیق با دوست در کوچه در خیابان خوب هستند، اما در خانه خوب نیستند.

رسول خدا(ص) فرمود: خیر و شر شما را با خانواده‌تان می‌سنجند، بهترین شما کسی است که خانواده‌اش از او بیشتر راضی باشند، من که پیغمبر شما هستم، بهترین شما در همه جهات از جمله در رسیدگی به خانواده هستم. بعد فرمودند: مردها و افرادی که زن‌هایشان را تحقیر می‌کنند، لئیم‌اند و آن‌هایی که خانواده‌هایشان را تکریم می‌کنند کریم هستند.

ملاک پستی و کرامت ملاک برتری و سقوط پیغمبر اکرم(ص) است که فرمودند‌: از زن‌هایشان بپرسید ببینید آیا مردان خانواده شان را تحویل می‌گیرند یا نه؟‌ زن‌هایشان را تکریم می‌کنند یا نه؟‌ آدم‌های با کرامت، اهانت و تحقیر نمی‌کنند مگر آدم‌های لئیم و پست، این ملاکی است که نبی مکرم اسلام(ص) به ما داده است، در سخن دیگری فرمود: «ملعون ملعون» دو بار لعنت کرد، مورد لعن است مورد لعن است، کسی که حق عیال و خانواده‌اش را ضایع کند، حقش را نادیده بگیرد، بی‌توجهی کند، این‌ها نکاتی است که در دین، آیات و روایات ما مطرح شده و هیچ نهادی، هیچ مرکزی، هیچ مذهبی به زیبایی اسلام و قرآن در مورد حقوق خانواده پیدا نمی‌کنید.

حجت‌السلام والمسلمین ناصر رفیعی محمدی کارشناس دینی


 نظر دهید »

مضرات و فوائد ماهواره از منظر دین

27 خرداد 1393 توسط جعفرثانی

مضرات و فوائد ماهواره از منظر دین

به دلیل تسلط منحرفان بر این شبکه‏ ها و تبلیغات شیطانی و زهر آگین آنها برای کشورهای جهان سوم، یک نوع شبیخون فرهنگی بر این جوامع صورت گرفته است که اگر حد و مرزی برای استفاده ازاین امکانات وجود نداشته باشد، مسلما عوارض نامطلوب آن، بر فوایدش غلبه خواهد کرد.


تجربه نشان داده است که استفاده‏ های ناسالم از امکانات ماهواره بیش از بهره‏ های مفید آن است. از این رو تا زمانیکه فرهنگ صحیح استفاده از ماهواره شکل نگیرد و نیز برنامه‏ های داخل، جواب گوی نیازها نباشد، محدودیت دراستفاده از این ابزارها به نفع فرهنگ جامعه و استقلال فکری، سیاسی و اجتماعی آن است.


علاوه بر این روشن است که هر ابزاری‌، در صورت مضرّ بودن در هر زمانی و مکانی‌، خلاف عقل و شرع است‌. ماهواره که یکی از مصادیق بارز این ابزارهاست‌، به نوبة خود می‌تواند از جنبه‌های مختلف به انسان آسیب برساند. بعضی از این آسیب‌ها به شرح ذیل است‌:

1. خود فراموشی‌; سؤال جدّی‌ای که پیش روی هر انسانی است این است که آیا عالم بر او می‌گذرد یا او بر عالم می‌گذرد؟ به عبارت دیگر این حوادث است که بر انسان‌، تأثیر می‌گذارد یا انسان بر آن‌ها تأثیر می‌کند؟ پاسخ واقعی این است که انسان‌، بایستی بر عالم تأثیر گذار باشد. و این اشرف مخلوقات است که می‌باید، عالم را تکامل ببخشد ولی متأسفانه‌، ماهواره این حقیقت را منقلب می‌کند، و انسان را طفیل عالم و خود می‌کند و این موجب می‌گردد که انسان‌، برای شناختن حقیقت و ماهیت خود گامی پیش نگذارد.


خداوند می‌فرماید: “وَ لاَ تَکُونُواْ کَالَّذِین‌َ نَسُواْ اللَّه‌َ فَأَنسَیهُم‌ْ أَنفُسَهُم‌ْ أُوْلَئکَ هُم‌ُ الْفَـَسِقُون‌;

(حشر،19)

و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به “خود فراموشی‌” گرفتار کرد، آنها فاسقانند.”


2. خدافراموشی‌; از آن جا که انسان بالفطره خداجوست‌; شیطان از طریق هواخواه و شیطان‌پرست‌، بسترهای مختلفی را برای انحراف این سرشت به کار می‌گیرند که ماهواره یکی از آنهاست‌. بنابراین ماهواره با برنامة نامناسب نیز باعث خدافراموشی در انسان می‌شود. خداوند دربارة کارهای منافقان می‌گوید: “مردان منافق و زنان منافق‌، همه از یک گروهند، آنها امر به منکر، و نهی از معروف می‌کنند; و دستهایشان را (از انفاق و بخشش‌) می‌بندند; خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد.” (توبه‌،67)


3. افسردگی‌; یکی دیگر از بیماریهاست که می‌تواند دامنگیر روح بشر در اثر مشاهدة ماهواره باشد به علت این که ماهواره‌، هرگونه تحرّک و فعالیت را از انسان گرفته و روح را ازهرگونه فعالیت و تحرک بازمی‌دارد و در واقع به جای این که روح بشر را فعال و رسیدن به کارهای مثبت بکند او را منفعل و بی‌تحرک می‌کند که روح در اثر آن پس از مدتی افسرده می‌گردد.

خداوند با اشاره به مواهب بزرگی که در انتظار مؤمنان راستین‌، و بی‌توفیقی‌هایی که دامنگیر افراد لجوج می‌شود، شرح داده و می‌فرماید: آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش‌) اسلام‌، گشاده می‌سازد; و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش‌) بخواهد گمراه سازد، سینه‌اش را آن‌چنان تنگ می‌کند که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود.”


4. آلودگی روح‌; واضح است که روح انسان از رهگذر اعضأ و جوارح صیقل شده یا کدر می‌شود. چشم در این راستا، از جایگاه مهمی برخوردار است و می‌تواند نقشی مهم در صافی یا تیرگی روح بازی بکند، زیرا هرگاه انسان به اشیأ خوب و مطهر چشم افکند روحش نیز مقدس می‌شود و بالعکس با مشاهده اشیأ ناپسندیده‌، در اثر ارتباط روح با اعضأ، روح نیز تاریکی پیدا کرده و نمی‌تواند خود را از رذایل پیرایش کند و حتی خود نیز به انواع ناپسندیها آلوده می‌شود; چرا که آیة ذیل‌، ارتباط میان اعضأ و روح انسان را ثابت می‌کند.

خداوند می‌فرماید: “قُل لِّلْمُؤْمِنِین‌َ یَغُضُّواْ مِن‌ْ أَبْصَـَرِهِم‌ْ وَ یَحْفَظُواْ فُرُوجَهُم‌ْ ذَ َلِکَ أَزْکَی‌َ لَهُم‌ْ إِن‌َّ اللَّه‌َ خَبِیرُ بِمَا یَصْنَعُون‌;(نور،30) به مؤمنان بگو چشم‌های خود را (از نگاه به نامحرمان‌) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند; این برای آنان پاکیزه‌تر است‌; خداوند از آنچه انجام می‌دهند آگاه است‌.”

به همین سبب‌، افرادی که ماهواره را مشاهده می‌کنند روحشان غضبناک یا شهوت ران می‌شود; چرا که بیش‌تر برنامه‌های ماهواره‌، یا قوة غضب انسان را هدف می‌گیرد و یا قوّة شهوت او را دنبال می‌کند. البته به استثنای برنامه‌های علمی و سازنده که سخنی در آن‌ها نیست‌.


5. انزوا و گوشه نشینی‌; ماهواره به لحاظ تنوع در کمیت و کیفیت‌، انسان را از متن جامعه بیرون کشیده و در خود محصور می‌کند تا آن جا که هیچ واکنشی در قبال سیاستهای خارجی تنظیم شده از سوی حاکمان خود نشان ندهد. از این‌رو، روح انسان را منزوی کرده و انسان‌، ایثار و محبّت به هم نوع و احساس مسئولیت در قبال جامعه و دیگران را به طور کلی برای خود بی‌معنا می‌بیند.
با تو جه به توضیحاتی که عرض شد ماهواره دارای ضرر است و کمتر کسی پیدا می شود که ماهواره برایش مفید باشد.

 نظر دهید »

در صعوبت احوال مرگ

19 خرداد 1393 توسط جعفرثانی

هدر صعوبت احوال مرگ
آورده اند كه موسى پیغمبر علیه السلام روزى ملك الموت را دید، گفت : به چه كار آمده اى ، به زیارت یا به قبض روح ؟ گفت : به قبض روح . گفت : چندان امانم ده كه (مادر و) عیال را وداع كنم . گفت : مهلت نیست . گفت : چندان كه خداى را سجده كنم . دستورى یافت . در سجده گفت : خداوندا! ملك الموت . را بگو كه چندان مهلتم دهد كه مادر و عیال را وداع كنم. ندا آمد كه مهلت دهد.

موسى علیه السلام به در خانه مادر آمد. (گفت : اى جان مادر!) سفر دورم در پیش است . گفت : اى فرزند چه سفر است ؟ گفت : سفر قیامت . مادر به گریه آمد. به در خانه عیال و اطفال آمد و ایشان را وداع كرد. كودكى خرد داشت دست زد و دامن موسى گرفت و مى گریست . موسى نیز به گریه در آمد. خطاب عزت رسید كه اى موسى ! به درگاه ما مى آیى ، این گریه و زارى (از بهر) چیست ؟ گفت : خداوندا! بر این كودكانم رحم مى آید. ندا آمد كه اى موسى ! دل فارغ دار كه من ایشان را نیكو دارم (و به نیات حسنه شان بپرورم .)

موسى با ملك الموت گفت : از كدام عضو جان بیرون خواهى كرد؟ (گفت : از دهان .) گفت : از دهانى كه بى واسطه با خداى سخن گفته ام یا (از دستى كه بدان الواح تورات گرفته ام یا) از پایى كه بدان به طور به مناجات رفته ام ؟

ملك الموت ترنجى به وى داد تا ببویید و به یك بوییدن روح وى را قبض كرد.

فرشتگان گفتند: یا اءهون الاءنبیاء موتا كیف و جدت الموت ؟ قال : كشاة تسلخ و هى حیة . (یعنى : اى آنكه در میان پیامبران آسانترین مرگ را داشته اى ! مرگ را چگونه یافتى ؟ گفت : همچون گوسفندى كه پوست از (بدن ) آن بر كنند در حالى كه زنده باشد).



 

 نظر دهید »

دوازده رویداد مهم ماه شعبان

11 خرداد 1393 توسط جعفرثانی

دوازده رویداد مهم ماه شعبان

حوادث بسیار زیبا و خوشایندماه شعبان احتمالا در هیچ کدام از ماههای سال رخ نداده است در ماه شعبان هشتمین ماه در تقویم هجری قمری است.در ماه شعبان ده حادثه خوب و دوحادثه ناخوشایند رخ داده است ماه رجب ، شعبان و رمضان در میان مسلمانان اهمیّت زیادی دارند. از پیامبر اسلام ، چنین نقل شده‌است که شعبان «ماه من» است.

تقویم مناسبت های ماه شعبان المعظّم

روز دوم ماه شعبان:آغاز وجوب روزه

روز سوم ماه شعبان: ولادت امام حسین (ع)

روز چهارم ماه شعبان: ولادت حضرت عباس (ع)

روز پنج ماه شعبان:ولادت امام زین العابدین (ع)

روز نهم ماه شعبان:عقیقه برای امام حسین علیه السلام

روز دهم ماه شعبان:توقیع امام زمان (عج)برای شیعیان

روز یازدهم ماه شعبان:ولادت حضرت علی اکبر (ع)

روز نیمه ماه شعبان :ولادت حضرت بقیة الله الاعظم صلوات الله علیه

روز هجدهم ماه شعبان:وفات حسین بن روح نوبختی نایب امام زمان علیه السلام

روز نوزدهم ماه شعبان:جنگ بنی المصطلق

شرافت ماه شعبان المعظم

شعبان المعظم براى سالک الى الله بسیار با ارزش است . یکى از شبهاى قدر در این ماه مى باشد و کسى در آن متولد شده که خدا به واسطه او وعده پیروزى به تمامى دوستان ، پیامبران و برگزیدگانش – از زمانى که پدر ما حضرت آدم (على نبینا و آله و علیه السلام ) در زمین ساکن شده – داده است .

ماه شعبان ، ماه امامت

 

ماه رمضان ، ماه نبوت است و ماه شعبان ،ماه امامت . ماه رمضان ، لیلة القدر دارد وماه شعبان ، شب نیمه شعبان دارد که تالی لیلة القدر است .

 نظر دهید »

معرفی کتاب: توسل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تبرك به آثار ایشان

07 خرداد 1393 توسط جعفرثانی

توسل به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و تبرك به آثار ایشان


مشخصات کتاب


سرشناسه : عسکري مرتضی -

1293
عنوان و نام پدیدآور : توسل به پیامبر خدا صلیالله علیه و آله و سلم و تبرك به آثار ایشان مولف مرتضی عسکري مترجم
. محمدجواد کرمی مشخصات نشر : [تهران : مجمع علمی اسلامی 1378
مشخصات ظاهري : ص 32
( فروست : (بر گستره کتاب و سنت 13
31000 ریال یادداشت : عنوان اصلی التوسل بالنبی (ص و التبرك باثاره -59-5841- شابک : 964
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس موضوع : توسل موضوع : تبرك موضوع : شفاعت موضوع : محمد (ص ، پیامبر اسلام 53
قبل از هجرت - 11 ق – مخلفات شناسه افزوده : کرمی محمدجواد، مترجم شناسه افزوده : مجمع علمی اسلامی رده بندي کنگره :
1378 ع 5ت 9041 /BP226/6
رده بندي دیویی : 297

 نظر دهید »

خاطره سیلی خوردن یکی از محافظان امام خامنه ای

31 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

خاطره سیلی خوردن یکی از محافظان امام خامنه ای



افسران - به خاطر جدش،حضرت زهرا(س)ببخش!!!


در یکی از ملاقات های عمومی آقا، جمعیت فشرده‌ای توی حسینیه نِشسته بودن و به صحبتای ایشون گوش می‌دادن. من جلوی جمعیت، بین آقا و صف اوّل وایساده بودم.
اون روز، بین سخن‌رانی حضرت آقا، بارها نگاهم به پیرمرد لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش.
تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. عصبی شد و تند گفت: «اوهووووی….چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت پیرمرد، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت آقا چطور متوجه پیرمرد شد.

خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا. پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت محکم کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟»سیلی‌اش، انگار برق 220 ولت خشکم کرد.

توی شوک بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد. بعد سال‌ها، هنوز جای بوسه گرم آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.

 نظر دهید »

صدام ملعون گفت : من اشتباه یزید را نمی کنم !!!!

31 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

صدام ملعون گفت :  من اشتباه یزید را نمی کنم !!!!

افسران -  چرا که زینب نام برادرش را زنده کرد




از صدام پرسیدند چرا بعد از کشتن آیت الله سید محمد باقر صدر دستور قتل خواهرش بنت الهدی را دادی؟ گفت من اشتباه یزید در نکشتن زینب در واقعه کربلا را مرتکب نمی شوم چرا که زینب نام برادرش را زنده کرد برای همین خواهر سید محمد باقر را کشتم …
بر روح اعظم و عالم گیر قهرمان بی بدیل کربلا سیدتنا  زینب کبری (س) صلوات

 نظر دهید »

چه کنيم تا محبوب ديگران شويم؟

27 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی


چه کنيم تا محبوب ديگران شويم؟


جذابيت و محبوب ديگران شدن، ويژگي ذاتي نيست که اراده و خواست انسان در کم و زياد شدن آن بي تأثير باشد، بلکه اکتسابي است و هر کس مي تواند با تلاش پي گير و ايجاد عوامل و زمينه ها، به آن دست يابد.
جذابيت و محبوب واقع شدن، غير از زيبايي ظاهري است. ممکن است فردي زيبا اما نامحبوب باشد. برعکس، ممکن است کسي اصلا زيبا نباشد اما جذبه و محبوبيتي فوق العاده داشته باشد. پس اين دو مقوله را بايد از يک ديگر جدا کرد.
اما عوامل تأثيرگذار در ايجاد محبوبيت عبارت اند از:


1-آراستگي ظاهر


بعضي فکر مي کنند ژوليده بودن يا لباس هاي عجيب و غريب پوشيدن و يا قيافه و آرايش هاي غير متعارف و غير معمول داشتن، باعث شيفتگي ديگران و ايجاد محبوبيت مي شود، حال آن که اين گونه نيست، بلکه مهم، مرتب و تميز و هم آهنگ بودن در عين سادگي است. تميزي بدن و لباس و مرتب و اتو کشيده بودن، تأثير رواني خاصي بر افراد مي گذارد. اين امر به حدي مهم است که حتي پدر و مادر ناآراسته و شلخته هم، نزد فرزندان خود جذبه و محبوبتي ندارند. به همين دليل فرزندان اين قبيل خانواده ها نوعا اگر فرد آراسته و مرتبي را ببينند جذب او مي شوند و چه بسا ممکن است از او تأثير منفي بپذيرند و يا به انحراف کشيده شوند.
بنابراين آراسته باشيد تا ارزشمند و محبوب شويد. در سيره ي نبي مکرم آمده است: هرگاه مي خواست با کسي ملاقات کند خود را مي آراست و عطر مي زد.


2- نرم و ملايم بودن


سخن گفتن همراه با ملايمت و نرمي، حرمت ديگران را پاس داشتن، خوش اخلاق بودن و مؤدب و متين برخورد کردن، باعث محبوبيت مي شود. برعکس، هتاکي و عصبانيت در گفتار و عمل باعث نفرت و فراري دادن اطرافيان مي شود.
اگر بنابر ضرورت احساس کرديد در جايي بايد خشن باشيد، بدانيد که اصل اولي، ملايمت و نرم خويي است و بايد پس از برطرف شدن حالت اضطرار و ضرورت، بار ديگر به فکر به کارگيري ملايمت براي نفوذ در دنياي ديگران باشيد.


با ادب را ادب، سپاه بس است
بي ادب با هزار کس تنهاست


3- خود را محترم دانستن و به ديگران احترام گذاشتن


بعضي از افراد هتاک و ناسزاگو هستند و از تحقير و تمسخر ديگران ابايي ندارند. طبيعتا اين افراد، محبوب ديگران نخواهند بود و اخلاق زشت و برخوردهاي تحقيرآميز آنان با ديگران علاوه بر بي شخصيت نشان دادن طرف، تأثير منفي در اطرافيان خواهد داشت و مايه ي نفرت و دوري دوستان و اقوام خواهد شد.


4- حق شناسي و تشکر از ديگران


انسان، موجودي اجتماعي است و آسايش زندگي او به خدمات متقابل افراد به يک ديگر بستگي دارد. بر اين اساس، در يک چرخه ي عمومي، ضمن اين که هر فرد براي برطرف کردن نياز ديگران تلاش مي کند، ديگران نيز به رفع نيازهاي او مي پردازند. در چنين وضعيتي است که اخلاق شکرگزاري شکل مي گيرد و اسلام چنين اخلاقي را توصيه مي کند.
از جمله آثار پاسداشت ديگران و تشکر از خدمات آنان، ايجاد محبت است. به هر ميزان که انسان، قدرشناس ديگران باشد به همان ميزان محبوب خواهد شد.


5-آغاز به سلام


پيش دستي در سلام، از محسنات اخلاقي است که بزرگان دين، مخصوصا پيامبر گرامي اسلام(ص) همواره به آن عمل مي کردند و ديگران را به آن فرا مي خواندند. تأثير سلام در ايجاد محبوبيت بر کسي پوشيده نيست و همه ي ما آن را بارها تجربه کرده ايم و نيازي به توضيح نيست.
در ادامه - به سبب مجال اندک - بعضي ديگر از مهارت هاي لازم را براي نفوذ در ديگران و ايجاد محبوبيت فهرست وار ذکر مي کنيم:


6-گذشتن از لغزش هاي ديگران؛


7- هديه دادن و پاسخ دادن به هديه ي ديگران؛


8- اظهار کردن دوستي خود به ديگران:

اظهار دوستي با کلمات، عامل مهم نفوذ در قلب هاست؛


9- تعريف کردن از کساني که کار خوبي انجام مي دهند، چرا که ستايش، در نفس انسان اثر مي گذارد. البته ستايش نبايد زياده از حد باشد که اثر معکوس خواهد داشت و چاپلوسي تلقي مي شود؛


10- متواضع بودن:

فروتني باعث رفعت مقام و جلب محبوبيت است و خود بزرگ بيني و برتري طلبي، مايه ي نفرت و فراري دادن ديگران؛
زراه خاکساري کسب عزت کرده ام صائب
که چون خورشيد، هم بالاي سر، هم زير پا باشم(1)

11- به جاي عيب جويي از ديگران، به اصلاح عيب هاي خود پرداختن؛
12- نصيحت ديگران در مواقع لازم با حفظ آبروي آن ها؛
13- سکوت به موقع و گوش دادن به حرف هاي ديگران: اصولا مردم کسي را که به حرف آن ها گوش مي دهد بيشتر از آدم پرحرف، دوست دارند؛
14- پرهيز از منت گذاشتن و منتظر تشکر نماندن؛
15- ايمان و عمل صالح در ايجاد محبت تأثير بسزايي دارد. در قرآن کريم مي خوانيم: «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ (2) خداوند رحمان کساني را که ايمان آورده اند وکارهاي شايسته کرده اند، محبوب همه مي گرداند.»

پي نوشتها:

1- صائب تبريزي.
2- مريم(19) آيه ي 96.

منبع: مجله ي معارف اسلامي شماره 71

 1 نظر

صلوات حضرت امیر بمناسبت میلادش

22 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست
تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست
تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست
ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست
این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است
حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است

اللهم صل و سلم و زد و بارک علی السید المطهر و الامام المظفر و الشجاع الغضنفر , ابی شبیر و شبر , قاسم طوبی و سقر الانزع البطین,الاشجع المتین,الشرف المکین,العالم المبین,الناصر المعین , ولی الدین , الوالی الولی , السید الرضی , الامام الوصی,الحاکم بالنص الجلی , المخلص الصفی,مولی الموحّدین، کهف الزاهدین، ملجأ العابدین، تاج العارفین، امیر‌المؤمنین،الدفون بالغری لیث بنی غالب,مظهر العجائب, مُظهر الغرائب، مفرّق الکتائب،الشهاب الثاقب,الهزبر السالب و نقطه دائرة المطالب , اسد الله الغالب , غالب کل غالب و مطلوب کل طالب , صاحب المفاخر و المناقب , امام المشارق و المغارب , مولانا و مولی الکونین و الثقلین . الامام بالحق ابا الحسنین صلوات الله و سلامه علیه و روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.الصلوة و السلام علیک و علی آلک یا ابا الحسنین , یا امیر الموءمنین , علی بن ابی طالب , یا اخ الرسول , یا زوج البتول , یا ابا السبطین , یا حجة الله علی خلقه , یا سیدنا و مولانا , انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا فی الدنیا و الآخره , یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.

 نظر دهید »

صلوات حضرت امیر بمناسبت میلادش

22 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست
تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست
تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست
ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست
این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است
حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است

اللهم صل و سلم و زد و بارک علی السید المطهر و الامام المظفر و الشجاع الغضنفر , ابی شبیر و شبر , قاسم طوبی و سقر الانزع البطین,الاشجع المتین,الشرف المکین,العالم المبین,الناصر المعین , ولی الدین , الوالی الولی , السید الرضی , الامام الوصی,الحاکم بالنص الجلی , المخلص الصفی,مولی الموحّدین، کهف الزاهدین، ملجأ العابدین، تاج العارفین، امیر‌المؤمنین،الدفون بالغری لیث بنی غالب,مظهر العجائب, مُظهر الغرائب، مفرّق الکتائب،الشهاب الثاقب,الهزبر السالب و نقطه دائرة المطالب , اسد الله الغالب , غالب کل غالب و مطلوب کل طالب , صاحب المفاخر و المناقب , امام المشارق و المغارب , مولانا و مولی الکونین و الثقلین . الامام بالحق ابا الحسنین صلوات الله و سلامه علیه و روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء.الصلوة و السلام علیک و علی آلک یا ابا الحسنین , یا امیر الموءمنین , علی بن ابی طالب , یا اخ الرسول , یا زوج البتول , یا ابا السبطین , یا حجة الله علی خلقه , یا سیدنا و مولانا , انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا فی الدنیا و الآخره , یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.

 1 نظر

روانشناسی اسلامی

20 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

دارای روان و نفسی می‌باشید که در کنار تو [و با تو] است همان ذات شما که از بین نرود و تعالی می‌یابد، و نیز دچار تباهی گردد، روانشناسی اسلامی، یعنی واقعیت‌های روان، که از کتاب خداوند و سنت رسول او برگرفته شده است .

انسان چون با خدا اتصال یابد، حقیقت ذات و فطرت خویش را شناخته است، هرگاه از خداوند منقطع گردد، به آنچه که روانشناسان به آن پریشانی‌های درونی گویند، دچار گردد، کتاب‌های روانشناسی اضطرابات درونی را در ردیف ناامیدی به حساب می‌آورند، و خداوند هم می‌فرماید:و لَئنْ أذَقْنَا الإنْسنَ منّا رحمهً ثم نَزَعْنها مِنْهُ إنَّهُ لیَئوسٌ کَفورَ (هود : 9)

«و اگر از سوی خود به انسان نعمتی چشاندیم، سپس آن را از او بگیریم و بستانیم، بسیار ناامید و ناسپاس می‌شود»

و هم‌چنین خداوند در قرآن کریم درباره ناامیدی می‌فرماید:

و اذا أنعمنا علی الإنسن أعرض و نئا بجانبهِ و اذا مَسَّهْ الشَّرُّکان یئوساً(اسراء : 83)

«هنگامی که به انسان نعمت می‌بخشیم مغرور می گردد، و از عبادت روگردان می‌گردد، و هنگامی که بیماری و بدی وی را فراگیرد بسیار ناامید می‌شود»

یأس و ناامیدی اضطراب درونی است، که سبب [ایجاد] آن انقطاع از خداوند است، زیرا عدم ایمان به او و انقطاع از خداوند به این اضطراب منجر می‌گردد، و از مستلزمات عدم ایمان و عدم اتصال به خداوند می‌باشد، ولیکن مؤمن، امیدواری، و اعتماد به آنچه نزد خداوند است، بر او غلبه می‌نماید، و گفته شده است هرگاه خواستی که نیرومندترین مردم باشید پس بر خدایی توکل کنید، و هرگاه خواستی که بی‌نیازترین مردم باشید، به آنچه در دست خداوند است نسبت به آنچه خود مالک آن می‌باشید بیشتر تکیه و اعتماد کنید، و چون خواستی که گرامی‌ترین مردم باشید تقوای خداوند را رعایت کنید.

روانشناسان مسلمان نفاق را اضطراب درونی به شمار می‌آورند که معلول شرک می‌باشد، هرگاه انسان به خداوند شرک بورزد، و با خداوند معبودهایی را باور نماید که امر و نفع و ضرر وی در دست آنان باشد، این خطای اعتقادی مستلزم اضطراب درونی [نفاق] می‌گردد.خداوند در آیه زیر در مورد نفاق و دو روئی می‌فرماید:

و من النّاس مَنْ یقول امنّا بالله و بِالیوم الآخر و ماهم بمؤمنین* یُخدعون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون اِلاّ انفسهم و ما یشعرون(بقره : 8-9)

پس نفاق جلوه  بیماری و اضطراب درونی است، که سبب [ایجاد] آن شرک می‌باشد. ناکامی انسان زمانی است که انسان آمال‌های خود را با غیر خداوند پیوند داده، سپس آنکه او آمالش را بر وی معلق ساخته است، او را مخذول نموده، و هدف او را متحقق نسازد، و به حالت درونی دردناک شدیدی دچار می‌گردد، که همان ناکامی و سرشکستگی است، خداوند سبحان نیز می‌فرماید:

و لقد أوحی الیکَ و إلیَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أشْرَکْتَ لَیَجْتَطَنَّ عَمَلُکَ و لَتکوُننَّ منَ الخاسرین(زمر : 65)

«و به شما [ای محمد] و پیامبران پیش از تو وحی گردیده است که اگر شرک بورزید عمل و کردارت از بین رفته و نابود می‌گردد و در زمره زیانباران قرار خواهد گرفت»

و به عبارت دیگر؛ ناکامی یعنی اینکه چیزی را بزرگ پنداری، و بر وی روی آوری و به خاطر آن جوانی و پیری خود را تباه سازی، سپس بعد از گذشت زمان آشکار گردد، که او چیزی نبوده، و شما را به سعادت نخواهد رساند.

از انواع اضطراب درونی ناشی از ضعف ایمان و ضعف اتصال با خداوند چیزی است که زد و خورد همیشگی نام دارد، و چون کشمکش دوام یابد به بی‌مبالاتی و افسردگی تبدیل می‌گردد، که یکی از بیماری‌های شایع امروزی است، کشمکش میان حق و باطل، دنیا و آخرت، میان عقل و هوس، با ضعف ایمان انسان قربانی و طعمه این کشمکش می‌گردد، و خداوند می‌فرماید:

مذبذبین بین ذلک لا إلی هؤلاءِ و لا إلی هؤلاء و مَنْ یضلل الله فلن تجدَله سَبیلاً (نساء : 143)

«در این میان سرگشته و مرتدند، (گاهی خود را در صف ایمانداران و گاهی هم در صف مشرکان جای می‌دهند) و نه با اینان و نه با آنان هستند، و هر که را خداوند سرگشته و گمراه کند، راهی را برای او نخواهی یافت»

افسردگی – بیماری امروزه – کسانی که در کلینیک‌های روانی در جامعه‌های دور از معنویات و خداوند تحت معالجه قرار می‌گیرند، پنجاه و پنج درصد می‌باشند، و برخی روانشناسان نیز نزد شاگردان خود معالجه می‌گردند، و علت – افسردگی - بیماری عصر – اینکه آنان زیرا دارای فطرت سالم بوده، و چون منحرف گشته‌اند فطرتشان آنان را عذاب داده و افسرده گشته‌اند و این چیزی است که دانشمندان آن را به احساس گناه و عقده کمبود و یا افسردگی نام نهاده‌اند، و خداوند می‌فرماید:

و مَنْ اَعرضَ عَنْ ذکری فاِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا(طه : 124)

و چون به خداوند ایمان داشته باشیم در تندرستی و سلامت درونی و با درون خشنود، آرام، امیدوار و متعال خواهیم زیست، این صفات عالی و برجسته از میوه‌ها و نتایج ایمان می‌باشد.

منبع: کتاب شگفتی های خداوند در بدن انسان


 نظر دهید »

فراخوان مقاله و گزینش مقاله برتر

18 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی



nt> Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> n="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


هوالحق

گزارش فراخوان مقاله و گزینش مقاله برتر به مناسبت هفته معلم در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) مرند

بمناسبت هفته معلم و تجلیل از مقام شامخ معلمان در حوزه علمیه به همت معاونت پژوهش حوزه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) مرند فراخوان مقاله­ای بهمین مناسبت با محورهای- رسالت معلم از دیدگاه رهبر معظم انقلاب – ویژگی معلم شایسته از دیدگاه شهید مطهری- نقش الگویی اساتید در فرهنگ سازی و تربیت طلاب – رسالت و نقش حوزه در پرورش معلم متعهد و متخصص، برگزار و از میان مقالات رسیده مقاله پرستو برزگر از طلاب پژوهشگر مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) مرند با موضوع ویژگی معلم شایسته از دیدگاه شهید مطهری به عنوان برتر انتخاب گردید و در برنامه بزرگداشت مقام معلم در بین اساتید و طلاب قرائت شد.

 نظر دهید »

معرفی کتاب

16 اردیبهشت 1393 توسط جعفرثانی

بسم الله الرحمن الرحیم


معرفی کتاب

معرفی کتاب آداب طلاب


این کتاب متن سخنرانی های استاد اخلاق مرحوم آیت الله مجتهدی می باشد


این کتاب حدود 500 صفحه می باشد که در موضوعات مختلف می باشد


موضوعات این کتاب بیشتر اخلاقی می باشد شاید شما با شنیدن اسم این کتاب احساس کنید که فقط مخصوص طلبه ها می باشد ولی اینگونه نیست این کتاب برای تمام عموم سفارش میشه مخصوصا از این نظر که بیشتر خودمانی و خود حرف های ایشان رو چاپ کرده اند و از کلمات سنگین پرهیز شده است به همین دلیلی همه افراد می توانند متن این کتاب را درک کنند.
در داخل این کتاب حکایت های شیرین و با مزه ای هم هست که اصلا از خواندن این کتاب خسته نمی شوید .
این کتاب توسط یکی از شاگردانش به نام آقای پرهیزکار فکر کنم تهیه شده است در آخر این کتاب عکس هایی از علما و ایشان می باشد که بسیار کار شایسته ای بوده که در این کتاب چاپ شده است
2
جلد کتاب دیگر به نام آفات طلاب و احادیث طلاب هم از ایشان چاپ شده است


متنی از این کتاب


غذا كم بخور و تا گرسنه نشده‏ای، نخور، و هنوز سیر نشده‏ای، دست بكش. ‏حضرت امیر مؤمنان علی (علیه‏السلام) به امام حسن (علیه‏السلام) فرمودند: ‏آیا به تو یاد بدهم چهار خصلت را كه به سبب آن‏ها از طبیب بی نیاز شوی؟ ‏امام حسن(علیه‏السلام) عرض كردند: بله. حضرت فرمودند: بر سر طعام ‏منشین، مگر وقتی كه گرسنه هستی و تا هنوز به غذا اشتها داری، بلند شو و ‏غذا را خوب بجو و هنگامی كه خواستی بخوابی، به بیت الخلأ برو كه اگر این‏ها ‏را انجام دهی، از طب بی‏نیاز می‏شوی.‏

مخصوصا غذای طلبه باید سبك باشد. وقتی ما طلبه بودیم، شب‏ها قدری میوه ‏می‏خوردیم كه سحر بتوانیم بلند شویم. ظهرها هم غذای سبكی می‏خوردیم، ‏گاهی سیب زمینی را در ماست می‏كوبیدیم و نمك می‏ریختیم و این الویه ما ‏می‏شد. گاهی هم آب دوغ خیار، گاهی هم اشكنه درست می‏كردیم و ‏می‏خوردیم. گوشت زیاد نخورید. حضرت امیر مؤمنان علی (علیه‏السلام) ‏گوشت كم می‏خوردند و می‏فرمودند: «لاتَجعَلُوا بُطُونَكُم مَقابِرَ الحَیوانِ»شكم‏هایتان را قبور حیوانات نكنید. امروزه با این همه غذاهای مفصل و چرب و ‏نرم و چلو كباب و نوشابه و.. شیخ انصاری (ره) درست نمی‏شود.‏

غذاهای ما امروز طاهر واقعی نیست و همین هم اثر دارد. امام صادق ‏‏(علیه‏السلام) فرمودند: «أَورَعُ النّاسِ مَن وَقَفَ عِندَ الشُّبهَة» با ورع‏ترین ‏مردم كسی است كه هنگام شبهه توقف كند. یعنی دقت كند. مبادا این لقمه و ‏یا این غذا حرام باشد.‏

هر غذایی را نخور. در حلال و حرام وسواس داشته باش، ولی در طهارت و ‏نجاست وسواسی نشو.
هرجایی مرو. در غذای شبهه ناك بگو شاید حرام ‏باشد و نخور، ولی در طهارت و نجاست شك نكن و بگو ان شأ الله پاك است و ‏هر جا كه علم و یقین داشتی به حدی كه قسم حضرت عباس (علیه‏السلام) ‏بخوری كه نجس شده است، آن چیز نجس می‏شود و الا پاك است. البته زیاد ‏در حلال و حرام وسواسی مشو و الاّ غذا گیر نمی‏آوری. همین كه از بازار ‏مسلمان‏ها چیزی را می‏خری، حلال است. دیگر چه كار داری، بسم الله گفته‏اند ‏و سر بریده‏اند یا نگفته‏اند. چه كار داری دستگاه سر بریده یا غیر دستگاه. زیاد ‏وسواسی نباش، كه گرفتار می‏شوی.‏

وقتی مرحوم آیت الله اثنی عشری، صاحب تفسیر معروف اثنی عشری، را به ‏زندان بردند، ایشان غذای زندان را نخوردند و فرمودند: همان نان و پنیر خودم را ‏از خانه برای من بیاورید. وقتی آیت الله حاج شیخ محمد تقی بافقی (ره) را به ‏زندان بردند، ایشان هم غذای زندان را نخوردند و به سربازی پول می‏دادند و ‏می‏فرمودند: از بیرون برایم غذایی تهیه كن.‏

سگ‏ها هم نمی‏خوردند:
بهلول شب‏ها در خرابه می‏خوابید. روزی از طرف ‏هارون الرشید برای او غذایی آوردند. او گفت: نمی‏خواهم، ببرید بریزید جلوی ‏سگ‏ها. گفتند: هارون این غذا را فرستاده است. بهلول گفت: آرام حرف بزنید، ‏اگر سگ‏ها بفهمند این غذای هارون است، آن‏ها هم نخواهند خورد.‏

می‏گویند: قبل از انقلاب شخصی سیب خرید، ولی بعد از خریدن فهمید كه ‏سیب‏ها از باغ شاه چیده شده است. لذا سیب‏ها را آورد و به میوه فروش پس ‏داد. پولش را هم نگرفت و رفت. شخصی گفت: زمان شاه مرغ‏های بسته بندی ‏شده را از خارج برای ما می‏آوردند و به زور به ما می‏فروختند كه ما به مردم ‏بفروشیم، ولی چون ذبح شرعی نشده بود، من نمی‏فروختم و در خرابه‏ای ‏می‏ریختم.‏

تاجری آیت الله العظمی مرعشی (ره) را به مهمانی دعوت كرد. ایشان بعد از ‏مهمانی شب، در خواب حضرت مهدی(علیه‏السلام) را دیدند كه فرمودند: ‏دستت را سر هر سفره‏ای دراز مكن. وقتی ایشان تحقیق كردند، فهمیدند مال ‏صغیر در اموال تاجر بوده است و از آن به بعد بیشتر از قبل، دقت می‏كردند و به ‏هر مهمانی نمی‏رفتند.
‏

 نظر دهید »

حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا

28 فروردین 1393 توسط جعفرثانی

حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا

آقای . . . می نویسد دوبار با مشکلات دشواری مواجه شدم که با خواندن زیارت عاشورا همه مشکلاتم حل شد .
اولین توسل :
با سه مشکل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم .
1 برای خرید منزل دویست هزار تومان مقروض بودم و در طی نه سال قادر به ادای قرض نبودم .

2 با مشکل سخت دیگری مواجه شدم که قادر به گفتن آن نیستم .
3 از لحاظ رزق و روزی در مضیقه بودم .
این مشکلات به من بسیار فشار می آوردند و برای حل آنها از همه چیز نا امید شدم ، به حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور کرد که زیارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا کنم ، و با شفاعت این خاتون نزد فرزندش امام زمان همه این مشکلات حل شود .
توسل را به این ترتیب آغاز کردم :
هر روز بعد از نماز صبح زیارت امین اللّه را به قصد زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام می خواندم و سپس زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام می خواندم و سجده زیارت را به جای می آوردم ، و دو رکعت نماز زیارت را می خواندم پس از آن دعای معروف به دعای علقمه را می خواندم ، در روز بیست و هشتم و به طریقه ای شگفت مشکل دوم من حل شد .
در روز سی و هشتم یکی از دوستانم که به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسید ، سپس مبلغ دویست هزار تومان به من داد و گفت : این مبلغ برای قرض منزل توست .
بعد از چهل روز وضع اقتصادی من نیز بهتر شد ، و پس از آن با مشکل اقتصادی مواجه نشدم .
دومین توسّل :
پس از گذشت یک سال از اولین توسّل ، با مشکل دیگری مواجه شدم : یکی از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما کالاهای بسیاری برای شما می فرستیم تا بفروشی و مبالغ آن را ارسال کنی . با بعضی از دوستان و تجار در این باره مشورت کردم گفتند : مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پیش پرداخت برای او بفرست تا رضایت او را جلب کنی ، من نیز مبلغ یکصد هزار تومان از قرض الحسنه تهیه کردم و یکی از دوستان پانصد هزار تومان به من داد ، به هر حال برای او مبالغ را جور کردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد ، اما متأ سفانه برایمان آشکار شد که تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانک متواری شده و بدهی بسیاری دارد که بالغ بر هفتاد میلیون تومان می شود . . . مدّت سه ماه دنبال او جستجو کردیم ولی اثری از او نیافتیم تا ما را به او برساند .
با استفاده از اولین تجربه ام که آن را از خواندن زیارت عاشورا به دست آورده بودم ، این بار نیز با همان نیّت و با همان سبک متوسل شدم ، پس از بیست روز این تاجر با من تلفنی تماس گرفت و مبلغ را پس داد ، بعد از چند روز او را بازداشت کردند و به تهمت حقه بازی و مال مردم خوری به زندان انداختند ، و هیچ طلبی به دیگران مسترد نشد .
مایلم متذکر شوم که در هر دو بار با قلبی اندوهگین و با قطع امید از همه به وسیله این زیارت به سرور شهیدان متوسل شدم .

 نظر دهید »

چگونگی داشتن تمركز ذهن در نماز؛

07 فروردین 1393 توسط جعفرثانی
چگونگی داشتن تمركز ذهن در نماز؛ حجت‌الاسلام والمسلمین انصاریان 1393-1-5

نماز فرصتی است تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید.

به گزارش خبرگزاری حوزه، نماز  فرصتی است  تا بنده با مولای خود سخن بگوید و تا اوج بندگی به پرواز در آید. نماز تكرار عشق است تا دلگویه های عشق و عاشقی بین مولا و بنده  عینیت یابد و عبد هرآنچه غیر از خداست را به سویی نهد و با او به نجوا برخیزد و ابلیس كه رانده درگاه خداست این محبت و عاشقی را برنمی تابد و همواره سعی می كند تا بین بنده و مولا فاصله ایجاد كند و عدم حضور قلب هنگام نماز وپریشانی ذهن و فكر از این دست آفت هاست.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان با بیان چند گام برای تحصیل حضور قلب، راهكاری را در این خصوص ارائه داده است :

اوّلا: براي تحصيل حضور قلب ممارست و تمرين كنيد و شرائطي كه براي حضور قلب مؤثر است را رعايت نماييد تا به تدريج اين حالت براي شما حاصل گردد.

ثانيا: براي تحصيل حضور قلب در نماز، به اين نكات توجه فرماييد:

1ـ بايد چنان معرفتي بدست آوريد كه دنيا را در نظرتان كوچك و خدا را در نظرتان بزرگ كند ، تا هيچ كار دنيوي نتواند به هنگام راز و نياز با معبود ، نظرتان را به خود جلب و از خدا منصرف سازد

2. توجه به كارهاي پراكنده و مختلف ، معمولاً مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان توفيق پيدا كند كه مشغله هاي مشوّش و پراكنده را كم كند ، به حضور قلب خود در نماز و ساير عبادات كمك كرده است .

3ـ انتخاب مكان و محل نماز و ساير عبادات نيز در اين امر مؤثر است و لذا نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهايي كه ذهن انسان را به خود مشغول مي سازد ، مكروه است .

4ـ پرهيز از گناه نيز عامل مؤثري است ، زيرا گناه قلب را از خدا دور مي سازد و از حضور قلب مي كاهد . 5ـ آشنايي به معناي نماز و فلسفه افعال و اذكار آن ، عامل مؤثري در حضور قلب است .

6ـ انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن ، چه در مقدمات و چه در اصل نماز ، توصيه مي شود .

7ـ از همه اينها گذشته، عبادت هم مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت و تمرين و استمرار دارد و اگر مدتي به همين شيوه عمل كنيد ، كم كم تمركز و حضور قلب در نماز براي شما حاصل مي شود . و اگر با روي هم گذاشتن چشمان در نماز ، حضور قلب بهتري پيدا مي كنيد ، مانعي ندارد ، تا زماني كه اين حضور قلب براي شما عادت شود.

به نقل از سایت ستاد اقامه نماز

 نظر دهید »

قرآن در نهج البلاغه

20 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

 

موضوع: عترت و قرآن
عنوان: قرآن در نهج البلاغه


عناصر محوري حضور قرآن در نهج البلاغه
عناصر محوري حضور قرآن در نهج البلاغه و رهنمود نهج البلاغه دربارهٴ قرآن را سه ركن اساسي تشكيل مي‌دهد:
1. تطبيق محتواي نهج البلاغه با مضمون قرآني و تعليل مطالب آن با آيات كتاب خدا و ظهور مطالب قرآني در سخنان علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام).
2. استشهاد اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) به آيات خاص قرآن و تمسّك آن حضرت(عليه‌السلام) در موارد مخصوص به بخشي از آيات الهي قرآن حكيم.
3. تعريف، ترغيب و تبيين حقيقت قرآن كريم از زبان علي بن‌ابي‌طالب(عليه‌السلام) در نهج البلاغه.
تفاوت جوهر عنصر محوري در موارد اول و دوم، با عنصر محوري در مورد سوم، آن است كه آن دو محور از درون با قرآن كريم ارتباط دارند؛ ولي ديگري از بيرون با آن پيوند مي‌يابد؛ لذا، مي‌توان دو عنصر قبلي را از سنخ تفسير قرآن و تشريح مفاهيم قرآني دانست و عنصر سوم را از سنخ علوم قرآني و معرفت مبادي آن محسوب كرد. به تعبير ديگر، محصول در محور اول و دوم اين است كه قرآن چه مي‌گويد و محور سوم مي‌گويد كه قرآن چيست و چگونه فهميده مي‌شود.
گرچه در عنصر محوري دوم، سخن از استشهاد به بعضي از آيات قرآن كريم است، هيچ منافاتي با عنصر محوري اول كه تمام معارف نهج‌البلاغه را منطبق با تصريح يا تلويح قرآني و يا استنباط شده از جمع‌بندي آيات آن مي‌داند، ندارد؛ زيرا صرف استدلال نكردن با آيات قرآني در غير موارد شاهد آوردن، مستلزم بيگانگي مطالب نهج البلاغه با مفاهيم قرآني نخواهد بود.
چون اين شاهد آوردن، بر اثر ضرورت يا درخواست سائلان و مانند آن صورت گرفت و هرگز مفيد حصر نيست تا دلالت كند بر اينكه، هماهنگي مطالب نهج‌البلاغه با قرآن فقط در موارد ياد شده است. گرچه ممكن است شناخت دروني و بيروني برخي از كتابها يا بعضي از فنون علمي با هم فرق وافر داشته باشد، امّا نمي‌توان شناخت بيروني كتاب مخصوص يا فن خاص علمي را با استناد به متن آن تأمين كرد.
ليكن قرآن كريم اين ويژگي را دارد كه برابر آن مي‌توان قرآن شناسي پيشين و قرآن شناسي پسين را با بررسي محتواي خود قرآن تأمين كرد؛ زيرا قرآن كلام و كتاب خداوندي است كه ظاهر و باطن و اوّل و آخر است؛ به اين معنا كه ظهور او عين بطون وي و بطون او عين ظهورش است[1]؛ همان‌گونه كه اوّل بودن او عين آخر بودنش و آخر بودنِ وي، عين اوّل بودنِ اوست،[2] و اگردرون و بيرون متكلم و صاحب كتابْ عين هم باشد، درون و بيرون كلام و كتاب او نيز بيگانه از هم نخواهد بود؛ لذا، مي‌توان با تدبّر در درون قرآن كريم، هم مفاهيم قرآني را استنباط كرد و هم علوم قرآني را صيد كرد؛ به تعبير ديگر، هم فهميد كه قرآن چه مي‌گويد و هم فهميد كه قرآن چگونه مي‌فهماند.
حضرت علي(عليه‌السلام)، به دليل احاطه تام بر قرآن كريم، گذشته از اينكه عنصر محوري اول و دوم قرآن شناسي را ارائه فرموده است، عنصر محوري سوم قرآن‌شناسي را نيز به خوبي به ديگران كه از بيرون درباره اين كتاب سترگ آسماني به بحث مي‌نشينند، آموخته است. در طي مباحث كوتاه آينده، جداگانه به اين مطالب اشاره مي‌شود.
آنچه در اين مقدمه مطرح مي‌شود، تبيين حريم بحث در اين رساله مختصر است و آن اينكه دو عنصر محوري اول و دوم از مدار كلام كنوني خارج است و آن‌چه رسالت اين رساله را تعيين مي‌كند با گفت و گو درباره عنصر محوري سوم از ديدگاه نهج البلاغه است كه معرفت قرآن از بيرون با ديدگاه كتاب مزبور باشد.
مطالبي كه در فصول آينده ارائه مي‌شود، بخشي از آن راجع به اهل‌بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) به ويژه علي‌بن‌ ابي‌طالب(عليه‌السلام) در قرآن شناسي و برخي از آن ناظر به سخنان اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) درباره چگونگي قرآن است و از هر دو بخش نمونه مختصري ارائه مي‌شود كه به منزله فهرست اجمالي معارف حضرت علي(عليه‌السلام) درباره كتاب الهي است.
فصل يكم.
انسان كامل، قرآن تكويني است
حضرت علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) مصداق بارز انسان كامل و خليفه تامّ الهي است. چنين انساني به همه حقايق جهان امكان كه همان مجالي اسماي حسناي خداوند و مظاهر صفات علياي اويند، آگاه است و به استناد آيه كريمه ﴿و عَلّمَ ادمَ الأسماءَ كُلّها ثمّ عَرضَهُم علي الملائكةِ فقال أنبئوني بأسماءِ هؤلاءِ إن كُنتمْ صادقين﴾.[3]
انسان كامل كه همان مقام رفيع آدميت تامّ است، نه شخص خاصّ آدم(عليه‌السلام) همه اسماي تكويني الهي را، به علم شهودي، نه حصولي، دارد و چنين علمي با يافتن معلوم همراه است.
احاطه انسان کامل بر اسماي حسناي الهي
لذا تمام نامهايي كه مجالي اسماي حسناي خداوند است، مشهود و محاط خليفه الهي خواهند بود و چنين وجدان، احاطه كتاب بر مكتوب است. از اين جهت، اگر هر موجودي را كلمه، آيه، يا سوره خاص بدانيم، انسان كامل كه كون جامع است تمام كلمات، آيات و سُوَر جهان را دارد و حقيقت چنين خليفة اللهي، همان كتاب جامع خداوندي است.
با بررسي اينكه الفاظ براي ارواح معاني وضع شده‌اند، نه براي مصاديق مادّي آنها، گرچه هنگام وضع الفاظ معهود و متعارف غير از مصاديق مادّي براي واضع چيز ديگري معلوم نبوده است، اطلاقِ عنوان كلمه، كتاب، و مانند آنها بر موجود عيني از قبيلِ عقل، نفس، آسمان، زمين و نظاير آن مَجاز نخواهد بود و اگر نزد توده مردم هم چنين اطلاقي مَجاز باشد، نزد خواص كه اصطلاح ويژه خود را دارند، كلمات ياد شده در نظر آنان با وضع تعيّني يا نقل يا اشتراك و مانند آن، معناي عام پيدا كرده است و هرگز نزد اين محقّقان، اين‌گونه معارف ياد شده مجاز نخواهد بود.
لذا، آنچه شيخ محمود بن امين الدين عبدالكريم بن يحيي شبستري تبريزي از مشاهير قرن هشتم هجري فرموده است، حقيقت است؛ نه مَجاز، و بدون تكلف ادبي قابل پذيرش؛ زيرا وي چنين سروده است:
به نزد آنكه جانش در تجلّي است ٭٭٭٭ همه عالم كتاب حق تعالي است
آنچه سيّد علي بن محمد بن افضل الدين محمد تركه خجندي، ملقّب به صائن الدين و مكنّا به ابو محمد، از مشاهير قرن نهم هجري در شرح بيت مزبور فرموده است، صائب نيست؛ زيرا وي در شرح بيت ياد شده، چنين فرموده است: «… همه عالم از تحت ثري تا وراي فلك، كتاب حق است به تقدير حذف مضاف؛ يعني مثل كتاب حق است… » [4]؛ زيرا عنوان جوهر، عَرَض، إعراب، حروف و نظاير آن، اگر هم به لحاظ اصل وضع حقيقت نباشد، در اصطلاح كساني كه جان آنها در تجلّي استْ بدون تجوّزِ در كلمه يا مَجاز در إسناد، مي‌توان هر موجود عيني را كلمه، كتاب و آيه الهي دانست.
از اين جه‏ت يعني صحّت اطلاق عنوانهاي ياد شده تدوين، سهم بيشتري از تكوين ندارد و تكوين كمتر از تدوين سهيم نيست؛ بلكه سهم كتاب تكويني، بيش از بهره كتاب تدويني است؛ زيرا سهم مصداق كاملْ بيش از سهم مصداق غير كامل است، از لحاظ اندراج تحت معناي جامع و انطباق مفهوم عام بر مصداق.
جناب شبستري، در همين راستا، فرموده‌اند:
به آخر گشت پيدا، نفس انسان ٭٭٭٭ كه برنس آمد آخِر، ختم قرآن
يعني همان طور كه در نظام تكوين به لحاظ قوس نزول، اوّل عقل، دوم نفس كل و در آخِر نفسِ انسان پديد آمد، از جهت ترتيب آيات تدويني نيز انسان، در پايان قرآن قرار گرفت: ﴿قل أعوذ برب الناس ٭ ملك الناس ٭ إله الناس… ٭ من الجنّة و النّاس﴾.[5]
يعني آن‌چه در اوايل و اواسط قرآن كريم آمد، ناظر به مقام كون جامع و عيني همه اسماي الهي نيست. تنها انسان است كه واجد همه اسماي حسناي الهي و صفات علياي خداوندي است، و در آخِر قرآن به عنوان مربوب مخصوص خداوند مطرح مي‌شود.
كسي كه از راه كتاب تدويني، پي به كتاب تكويني مي‌برد، بهره حصولي خواهد يافت؛ ولي كسي كه از راه كتاب تكويني به اسرار كتاب تدويني مي‌رسد، نصيب او علم شهودي خواهد بود.
اهل بيت (عليهم السلام) بهترين معرف قرآن
با بيان گذشته، معلوم مي‌شود بهتر از اهل بيت عصمت كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)، سيّد اولياي خدا و خلفاي الهي است، كسي نيست كه قرآن را از بيرون معرفي كند؛ همان‌گونه كه در تبيين محتواي دروني قرآن نيز هيچ چيز يا هيچ‌كسي بهتر از آنها نخواهد بود و اگر درباره خود قرآن جست‌واجو شود، آن هم چون همتاي انسان كامل است، در حكم خود انسان كامل است؛ نه برتر از او.
گرچه در عالم ملك و در نشئه تكليف، مراحل نازل انسان ملكوتي و كامل، تابع حقيقت قرآن خواهد بود، ولي در ارزيابي بايد حساب هر مرحله از قرآن را با مرحله خاص از مقامهاي رفيع انسان كامل، به دقّت بررسي كرد.
براي تذكّر، برخي از تعبيرهاي اهل معرفت درباره اطلاق كتاب بر موجود تكويني بازگو مي‌شود.قيصري (متوفاي 751ه.ق)، در فصل پنجم از مقدمه شرح فصوص ابن عربي، فرموده است: «بايد معلوم باشد كه همه عوالم از كل و جزئي، كتابهاي الهي‌اند؛ چون به كلمات تامّهٴ آنها احاطه دارند. عقل اوّل و نفس كلّي، دو كتاب الهي‌اند و گاهي به عقل اول، امّ الكتاب گفته مي‌شود».[6] و اين شعر را در چند مورد كتاب[7] خود به حضرت علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) نسبت مي‌دهد:
فأنت الكتاب المبين الذي ٭٭٭٭ بأحرفه يظهر المُضمَر
چنان كه مرحوم فيض كاشاني نيز آن را در صافي به اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) منسوب مي‌داند و چنين مي‌فرمايد:
«اطلاق كتاب، بر انسان كامل، در عُرف اهل اللّه و اولياي خاص او شايع است».[8]
محمد بن حمزه فناري (761 ـ 834) از مشاهير قرن هشتم و نهم در شرح مفتاح الغيب، صدرالدين محمد بن اسحاق بن يوسف بن علي قونوي (606 ـ 673) از بزرگان قرن هفتم هجري، چنين فرموده است: كتاب دو قسم است: فعلي و قولي؛ آن‌گاه قرآن كريم را ترجمه حقيقت رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) معرفي كرده و حديث «كان خُلُقه القرآن» را اشاره به آن دانسته است.[9]
صدرالدين قونوي در فكوك، سرّ نامگذاري انبياء(عليهم‌السلام) به كلمات و نيز سرّ نامگذاري حق سبحانه و تعالي ارواح بلكه موجودات را به اين نام (كلمات)، موقوف بر شناخت چگونگي ايجاد و ماده كه آفرينش از آن و به توسط آن و در آن واقع مي‌شود دانست و اظهار داشت كه اصول آن را در تفسير «فاتحة الكتاب» و در كتاب نفحات ياد كرده‌ام؛ آن‌گاه راز اجمالي آن را در اين دانست كه خداوند از تأثير ايجادي خويش به عنوان قول، ياد كرده است[10]؛ ﴿إنّما قولنا لشي‏ء إذا أردناه أن نقول له كن فيكون﴾ [11]؛ يعني اگر ايجاد، همان قول و تكلّم است، پس موجود همان مَقُول و كلمه خواهد بود.


قونوي در نفحات چنين مي‌گويد: هر كدام از موجودات كه در علم حق متعالي، تعيّن علمي يافت و هنوز به صبغه وجودي مُنضَبِق نشد، حرف عيني ناميده مي‌شود و به اعتبار تعقّل آن با لوازم خاص قبل از صِبغه ياد شده، كلمه غَيْبي ياد مي‌شود و به اعتبار ظهور حق سبحانه به وسيله آنها و انسحاب و جريان حكم تجلّي بر آنها و بر لوازم آنها كلمه وجودي ناميده مي‌شود و به اعتبار، موجودات، كلمات خداوندند و نامها در اثر اختلاف اجناس، انواع و سپس اشخاص، مختلف خواهد بود.[12]
جامعيت انسان کامل
چون انسان كامل، جامعِ همه كمالها و نيز تمام كلمه‌ها خواهد بود، مي‌تواند بگويد: «اُعطيت جوامع الكلم» [13]؛ چنان‌كه درباره رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) وارد شد و نيز آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) درباره اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) فرمود: «أُعطي علياً جوامع العلم»[14]. گرچه همان عنوان جوامع الكلم، كافي است؛ زيرا مقام انسان كامل، بيش از يك حقيقت نيست و در نشئه ملك، برابر آيه 60 سوره آل‌عمران ﴿و أنفسنا و أنفسكم﴾ وجود مبارك علي بن‌ابي‌طالب(عليه‌السلام) همان روح مطهّر رسول‌اكرم و گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) خواهد بود.
غرض آنكه حقيقت انسان كامل، طبق شهادتِ صاحب نظران انسان‏شناس، همان كتاب جامع و مهيمن بر ساير كتابها، كلمه‌ها و موجودهاست؛ زيرا وي مظهر اسم (اللّه) اعظم است و اما ديگر موجودها مظهر اسماي ديگر.
قونوي در مواردي از فكوك به اين مطلب پرداخت كه قلب انسان كامل، مستواي اسم اللّه است كه آن اسم ذات مي‌باشد.[15] انسان كه كون جامع است، خليفه خداوندي است كه محيط به تمام اشياست؛ زيرا خليفه بايد خلأ «مستخلف عنه» را پر كند و اگر «منوب عنه» هيچ خلأ نداشت، خليفه او مظهر محيط بودن او خواهد بود و مظهر خداوند محيط، همانا كون جامع است.
اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) هم شمّه‌اي از فضايل مردان الهي را كه به مَنصب ملكوتي خلافت خداوند نايل آمدند، چنين بازگو مي‌فرمايد: «…هجم بهم العلم علي حقيقة البصيرة و باشروا روح اليقين و استلانوا ما استوعره المُترفونَ و أُنِسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها مُعلّقة بالمحلّ الأعلي، أُولئك خلفاء اللّه في أرضه و الدُّعاةِ إلي دينه. آه آه! شوقاً إلي رؤيتهم».[16]
محدود نبودن قلمرو خلافت خليفه خدا
منظور از خلافت در زمين اين نيست كه قلمرو خلافت او محدوده زمين است؛ بلكه مراد آن است كه گرچه منطقه خلافت او بسيار وسيع است، وجود مُلكي و عنصري او در زمين به سر مي‌برد. حضرت علي(عليه‌السلام)، از خود به عنوان خليفة اللّه و ولي اللّه ياد مي‌كند؛ همان‌گونه كه در بخشنامه‌هاي رسمي خود كه براي كارگزاران امور مالي و صدقات مي‌نوشت، چنين مرقوم مي‌فرمود: «ثم تقول: عباداللّه! أرسلني إليكم ولي اللّه وخليفته… » [17] و درباره انسان كاملي كه اين عنوان قابل إنطباقْ بر حضرت مهدي(عليه‌السلام) ارواحنا فداه است، چنين فرموده است: «بقية من بقايا حجّته، خليفة من خلائف أنبيائه».[18]
بنابراين، جهان بيروني كتابي است صامِت و جهان دروني، يعني انسان كامل و خليفه الهي، كتابي است ناطق و قرآن تدويني كه رموز جهان بيرون را دربر دارد، انسان كامل، همه آنها را در نهان و نهاد خويش مشهود مي‌يابد.
جناب شيخ محمود شبستري در اين‌باره در موارد مختلف از گلشن راز مي‌فرمايد:
جهان جمله فروغ نور حق دان ٭٭٭٭ حق اندر وي ز پيدايي‌ست پنهان
جهان انسان شد و انسان جهاني ٭٭٭٭ از اين پاكيزه‌تر نَبْوَد بياني
جهان آنِ تو و تو مانده عاجز ٭٭٭٭ ز تو محروم‌تر كس ديده هرگز
جهان را سر به سر در خويش بيني ٭٭٭٭ هر آنچه آيد آخِرْ پيشْ بيني
تذكر. گاهي عنوان خليفه بر خداوند سبحان، نسبت به عَبد سالك صالح متوكّل بر او اطلاق مي‌شود كه نظير عنوان مؤمن است كه هم بر خداوند اطلاق مي‌شود و هم بر بنده او و بحث آن در تبيين «المؤمن مرآة المؤمن» مطرح است. جريان اطلاق عنوان خليفه بر خداوند، در نهج البلاغه به صورت نيايش حضرت علي(عليه‌السلام) هنگام عزم بر سفر چنين آمده است: «اللّهم أنت الصاحب في السفر و أنت الخليفة في الأهل و لا يجمعهما غيرك لأن المستخلف لا يكون مستصحباً و المستصحب لايكون مستخلفاً».[19]
آنچه اطلاق عنوان خليفه را بر خداوند، پيچيده مي‌كند، همانا اصالت او و فرعيت بنده اوست؛ بنابراين، چگونه تصور صحيحي براي خلافت اصل از فرع مي‌توان داشت؟ و آنچه اطلاق عنوان خليفه را بر بنده نسبت به خداوند دشوار مي‌كند، نداشتن تصور درستي از خلافت نسبت به خداوندي‌است كه بر همه چيز احاطه دارد و هيچ ذرّه از او خالي نيست و او نيز از هيچ موجودي غايب نيست تا خَلف و وراي او تصور شود كه بنده او در غيبتش عهده‌دار كار مخصوص او شود. البته، به طور اجمال، اين مسائل مورد اشاره قرار گرفت و علاج آن بازگو شد.
فصل دوم.
استحقاق علي بن‌ابي طالب(عليه‌السلام) براي معرّفي قرآن حكيم
استحقاق اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)، براي بررسي ابعاد گوناگون قرآن، از دو جهت قابل اثبات است: يكي از آن جهت كه آن حضرت(عليه‌السلام) از اهل بيت طهارت(عليهم‌السلام) است و هرچه درباره استحقاق آن ذاتهاي مقدّس براي تحليل قرآن و معارف آن رسيده باشد، شامل حضرت علي(عليه‌السلام) خواهد شد و ديگر، از جهت نصوص ويژه‌اي كه درباره صلاحيت علمي و عملي شخص آن حضرت(عليه‌السلام) رسيده است. امّا از جهت اوّل، يعني ادلّه اولويت تعييني اهل‌بيت(عليهم‌السلام) و استحقاق حتمي آنها براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني، گذشته از حديث ثقلين كه سنّي و شيعه به سند و متن آن اذعان دارند، سخنان حضرت علي(عليه‌السلام) درباره عظمت اهل‌بيت عصمت(عليهم‌السلام) است.
زيرا آن حضرت در اين‌باره چنين فرموده است: «هُم مَوضِعُ سِرّهُ و لجأ أمره و عيبةُ عِلمه و موئل حُكمِهِ و كُهوفُ كتبه و جبال دينه؛ بهم أقام انحناء ظهره، و أذهب ارتعاد فرائصه» [20]، «لا يقاس بآل محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من هذه الأُمة أحدٌ و لا يسوّي بهم من جَرَتْ نعمتهم عليه أبداً. هُم أساس الدين و عماد اليقين… و لهم خصائص حق الولاية و فيهم الوصية و الوراثة».[21]
«بنا يُستَعطي الهُدي و يُستَجلي العَمَي» [22]؛ «فيهم كرائم القرآن وهم كنوز الرحمان إن نَطَقوا صَدَقوا و إن صَمَتوا لم يُسبَقوا» [23]؛ «هم عَيشُ العلم و مَوتُ الجهل. يخبركم حلمُهم عن عِلمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صَمتُهُم عن حِكم منطقهم. لا يخالفون الحق و لا يختلفون فيه. هم دعائم الإسلام و ولائج الإعتصام. بهم عاد الحق إلي نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن مَنَبة. عَقَلوا الدين عَقلَ وِعايَة و رِعاية لا عقل سَماعٍ و روايةٍ؛ فإنّ
رواة العلم كثير و رعاته قليل» [24]؛ «ان اللّه تبارك و تعالي طَهَّرنا و عَصَمَنا و جَعَلَنا شهداء علي خلقه و حجباً علي عباده و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن مَعَنا لا نفارقه و لا يفارقنا».[25]
«فأين تذهبون و أنّي تؤفكون… و بينكم عِترة نبيّكم و هم أزمّة الحقّ و أعلام الدين و ألسِنةُ الصدق؛ فأنزلوهم بأحسن منازل القرآن و ردوهم ورود الهيم العطاش، أيها الناس خذوها عن خاتم النبيين(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أنه يموت من مات منّا و ليس بميّت و يبلي من بَلِي منّا و ليس ببالِ» [26]؛ «نحن شجرة النبوة و محطّ الرسالة و مختلف الملائكة و معادن العلم و ينابيع الحِكم» [27]، «انّا صنائع ربّنا و الناس بعدُ صنائع لنا».[28]
فضايل علمي و عملي اهل‌بيت(عليهم‌السلام) بيش از آن است، كه در نهج البلاغه گردآوري شده است، و هم مجموع آنچه در كتاب مزبور آمده، به مراتب بيش از آن است كه ما نقل كرديم.
يادآوري عظمت اهل بيت(عليهم السلام)
خلاصه آنچه تا كنون درباره عظمت اهل‌بيت(عليهم‌السلام) يادآوري شده، عبارت است از:
1. خاندان معصوم رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) حامل اسرار خدا و صندوق دانش او و قرارگاه كتابهاي آسماني خدا و سلسله جبال دين اويند.
2. هيچ‌كس از اُمّت اسلامي به اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) نمي‌رسد و با آنها سنجيده نمي‌شود. آنان پايه دين و ستون يقين‌اند.
3. به وسيلهٴ اهل بيت(عليهم‌السلام) هدايت عطا مي‌شود و كوري باطني انسانها علاج مي‌شود.
4. حقيقتِ قرآنِ حكيم و آيات كريمه او درباره آنهاست و رموز آن در آنها مستقر است و اينان گنجهاي خداي رحمان‌اند. اگر سخن بگويند، در گفتار خود صادق‌اند و اگر ساكت شوند، چيزي آنها را به سكوت محكوم نكرده است و مقهور هيچ مقام خارجي نبوده‌اند؛ بلكه چون خودشان صاحبان سخن و اميران كلام‌اند، سخن گفتنْ اسير آنان است و در اختيارشان قرار دارد. هر وقت مصلحت باشد، سخن مي‌گويند و هر زماني كه سخن گفتن مصلحت نباشد، ساكت خواهند بود.
5. آنها حيات دانش‌اند و علم به وسيله آنها زنده است. درباره حقّ، نه مخالف‌اند و نه مختلف و به وسيله آنان است كه حق به نصاب لازم خود بر مي‌گردد و باطل از جايگاهش بركنار مي‌شود. اينان، دين خدا را عاقلانه در خود جاي مي‌دهند و دستورهاي آن را رعايت مي‌كنند؛ نه اينكه فقط در محدوده گوش و زبان خود آن را فراگيرند.
6. خداوند آنان را از گزند گناه نگاه داشته و شاهدان اعمال بندگان خود قرار داده و آنها را با قرآن قرين و قرآن را با آنها همراه ساخته؛ به طوري كه هرگز قرآن را رها نمي‌كنند و قرآن نيز آنان را رها نخواهد كرد.
7. هركس راهي جداي از راه خاندان پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را طي كند، گمراه است. زمامداران حقّ و پرچمهاي دين و زبانهاي صدق، حقيقتِ اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام) است و بايد آنها را به بهترين درجات قرآني منزل داد و همانند شتران تشنه كام، به كوثر زلال معرفت آنان وارد شد.
8. اگر حسب ظاهر، يكي از آنان بميرد، حقيقت ولايت و امامت او زنده است، و حقيقت او هيچ‌گاه فرسوده نمي‌شود.
9. اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام)، مخلوق و دست پرورده خداوند سبحان‌اند؛ ولي ديگران به اين منظور پرورده مي‌شوند كه از بركات و حسنات علمي و عملي آن ذاتهاي نوراني بهره‌مند شوند.
اما از جهت دوم، يعني ادلّه اولويت تعييني شخص اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) نسبت به امّت اسلامي براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني، سخنان آن امام همام(عليه‌السلام) درباره شخصيت علمي خود اوست كه برخي از آنها در حضور رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و با تقرير آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) صادر شده است. حضرت علي(عليه‌السلام) درباره خود چنين مي‌فرمايد: «اري نور الوحي و الرسالة و أشمّ ريح النبوّة» [29]؛ «إنّي لعلي يقينٍ من ربّي و غير شبهةٍ من ديني» [30]؛ «ما شككت في الحق مُذ
أُريته» [31]؛ «و انّ معي لبصيرتي ما لبّستُ و لا لَبِسَ عليّ» [32]، «انّ الكتاب لَمعي ما فارقته مذ صحبته» [33]؛ «بل اندمجت علي مكنون علم، لو بُحتُ به لاضطربتم اضطراب الارشيّة في الطوي البعيدة» [34] «فَاسْألوني قبل أن تفقدوني؛ فوالذي نفسي بيده لا تسألوني عن شي‏ء فيما بينكم و بين الساعة و لا عن فئة تهدي مائة و تُضِلُّ مائةً الاّ أنبأتكم بناعقها و قائدها و سائقها و مُناخ ركابها و محطّ رحالها… » [35]؛ «اَنَا بطرق السماء أعلم منّي بطرُق الأرض» [36]؛ «ليس كل أصحاب رسول اللّه(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من كان يسأله و يستفهمه… و كان لا يمرّ بي من ذلك شي‏ء الاّ سألتُ عنه و حفظته» [37]، «ألَم أعمَل فيكم بالثَقل الأكبر و أترك فيكم الثقلَ الأصغر».[38]
مناقب علمي و عملي حضرت علي(عليه‌السلام) به مراتب بيش از آن است كه در نهج البلاغه آمده؛ زيرا سراسر اين كتاب شريف، بيانگر فضايل آن حضرت(عليه‌السلام) است؛ چنان‌كه فضايل مزبور، بيش از منقول آن است.
عظمت علمي و عملي اميرالمؤمنين(عليه السلام)
خلاصه آنچه تا كنون درباره عظمت علمي و عملي حضرت علي(عليه‌السلام) نقل شده، عبارت است از:
1. حضرت علي(عليه‌السلام)، نور وحي و رسالت را با چشم ملكوتي خود مي‌ديد، و بوي نبوّت را با شامّه دروني خويش استشمام مي‌كرد.
در نهان انسانِ صالح، حواس ديگري وجود دارد كه با شامه آن بوهاي غيبي را استشمام مي‌كند؛ مانند آنچه حضرت يعقوب(عليه‌السلام) فرموده است: ﴿إنّي لأجد ريح يوسف لولا أن تفنّدون﴾ [39] و منظره‌هاي غيبي را مي‌بيند: ﴿كلاّ لو تعلمون علم اليقين ٭ لترونّ الجحيم﴾ [40] و صداي فرشتگان غيبي را مي‌شنود: ﴿إنّ الذين قالوا ربّنا اللّه ثم استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة ألاّ تخافوا و لا تحزنوا وَأبشِروا بالجنّة التي كنتم توعدون﴾.[41]
2. يقين به حق بودن اصول و فروع دين كه بين بندگان خدا كمتر وجود دارد، براي حضرت علي(عليه‌السلام) حاصل بود و تحقّق آن از آسيب هر شبهه‌اي مصون بوده است.
3. آن حضرت(عليه‌السلام) معارف الهي را با چشم ملكوتي خود مشاهده كرد. نه تنها با تفكر حصولي از آنها آگاه شد، بلكه از همان لحظه ارائه ملكوت اشيا، با يقين به سر مي‌برد و هرگز گرفتار شك نشده بود.
4. بينش الهي آن حضرت(عليه‌السلام) با وي بوده و نه خود مورد تلبيس قرار گرفت و نه ديگران را در اشتباه قرار داد.
5. قرآن كريم، همراه با آن حضرت(عليه‌السلام) بوده و هرگز او را رها نكرد.
6. علمي كه آن حضرت(عليه‌السلام) داشت، اگر آن را اظهار مي‌كرد، مايه اضطراب و لرزش ديگران مي‌شد؛ آن‌طوري كه ريسمان در چاه عميق مي‌لرزد. فرمود: قبل از ارتحال من، هرچه خواستيد از من بپرسيد. قسم به كسي كه جانم در دست اوست! هرگز از بين حوادثي كه اكنون تا قيامت رخ مي‌دهد، چيزي سؤال نمي‌كنيد و نه از گروهي كه صدها نفر را هدايت مي‌كند و صدها نفر را گمراه مي‌سازدْ نمي‌پرسيد، مگر آنكه من شما را از تمام خصوصيات قائد و سائق و ساير شئون آن آگاه مي‌كنم و من به راههاي آسمانِ غيب از راه زمين حسّ و شهادت، آگاه‌ترم! سرانجام، آيا من در بين شما به ثقل اكبر يعني قرآن كريم عمل نكردم و آيا در بين شما ثقل اصغر عترت(عليهم‌السلام) را به وديعت ننهادم؟!
تذكر: آنچه، از دو جهتِ ياد شده، استنباط شده است، مسبوق به دلالت خود قرآن كريم است كه علم صحيح و تفسير ناب قرآن حكيم بهره اهل‌بيت طهارت(عليهم‌السلام) است؛ زيرا طبق آيه ﴿إِنّه لقران كريم ٭ في كتاب مكنون ٭ لا يمسّه إلاّ المطهّرون﴾.[42] مساس علمي با كتاب مكنون كه باطن قرآن است و ظاهر قرآن نيز از آن تنزل يافته است، فقط بهره مطهّران از رجس وَهم و رِجز خيال است و كساني كه واجد چنين شرايطااند، همانا اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام)ااند كه طبق آيه ﴿إنّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً﴾.[43]
اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) كه تنها از رجس گناه به دورند، بلكه از آثار رقيق آنها نيز مطهّرند، شايسته مساس علمي با فرهنگ دروني و بيروني قرآن كريم هستند؛ لذا تعريف و تبيين آنان نسبت به علوم و مفاهيم قرآن، ويژه است.
مناسب است در پايان اين فصل، خصوصيّت انسان كاملي چونان علي‏بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) از لحاظ سخن گفتن درباره قرآن، با نقل گفتار كوتاهي از خود آن حضرت(عليه‌السلام) روشن‌تر شود. سهل بن حنيف انصاري كه از محبوب‌ترين ياران اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) بود، بعد از مراجعت از صفين در كوفه درگذشت. حضرت علي(عليه‌السلام) بعد از شنيدن خبر ارتحال سهل بن حنيف، چنين فرمود: «لو أحبّني جَبَل لتهافت»؛[44] يعني اگر كوه، محبّت مرا در خود جاي دهد و دوست من شود، متلاشي مي‌شود و فرو مي‌ريزد.
سيد رضي در شرح جمله مزبور چنين گفته است:[45] محنت و اندوه او افزوده مي‌شود و مصيبتها با شتاب به او رو آور مي‌شوند و اين كار، جز براي پارسايان و پرهيزگاران و نيكان و برگزيدگان حاصل نمي‌شود؛ يعني خوبان، هدف تير بلا و غم‌اند! گفتار ديگر كه حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره فرمود: «مَن أحبنا أهل‌البيت فليستعدَ [فليعد] للفقر جلباباً» [46]؛ يعني هركس ما خاندان عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) را دوست داشته باشد، بايد مهيا و آماده در بر كردن جامه فقر و روپوش تهي دستي باشد.
اين شرح جناب سيد رضي گرچه قابل قبول است و برخي از شواهد نقلي نيز آن را تأييد مي‌كند، ليكن مي‌توان براي گفتار ياد شده معناي دقيق‌تري بيان داشت و آن اينكه حقيقت انسان كامل با حقيقتِ قرآن، كاملاً هماهنگ است و حديث ثقلين و جدا نبودن آنها از يك‌ديگر، و نيز همراهي قرآن با علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) آن را تأييد مي‌كند.
بنابراين، حكم ولايت و خلافت انسان كامل، حكم قرآن كريم است؛ همان‌طور كه حقيقت قرآن، فراتر از آن است كه كوه آن را تحمّل كند و اگر خداوند قرآن را بر كوه نازل مي‌كرد، كوه متلاشي مي‌شد، حقيقت ولايت انسان كامل نيز برتر از آن است كه محمول كوه شود؛ زيرا احتمال و پذيرش كوه نسبت به امور مادي محسوس، محفوظ است؛ ليكن تحمّل آن نسبت به امور مجرد و معقول محرز نيست؛ بلكه عدم آن محرز است؛ بنابراين، مي‌توان معناي «لو أحبّني جبل لتهافت» را هماهنگ با معناي آيه ﴿لو أنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشية اللّه و تلك الأمثال نضربها للناس لعلّهم يتفكّرون﴾ [47] دانست.
اگر چنين معنايي براي حديث علوي(عليه‌السلام) پذيرفته شود، آنگاه به خوبي روشن مي‌شود كه استحقاق آن حضرت(عليه‌السلام) براي تحليل معارف قرآني به نحو تعيّن خواهد بود؛ زيرا آن حضرت(عليه‌السلام) به نوبه خود، قرآن ناطق است و بهترين راه شناخت هر چيزي، آن است كه آن شي‏ء را از زبان همان شي‏ء بشناسيم و معرفت قرآن از زبان اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) به منزله شناخت قرآن از زبان خود قرآن است.
آنچه تا كنون ثابت شد، عبارت است از صلاحيت كامل و استحقاق تعييني اهل‌بيت عصمت(عليهم‌السلام) به ويژه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) براي تبيين علوم و مفاهيم قرآني و آنچه در پيش داريم، بررسي گفتار آن حضرت(عليه‌السلام) درباره قرآن كريم است.
به نظر مي‌رسد بررسي اجمالي سخنان حضرت علي(عليه‌السلام) درباره قرآن به تبيين سه نظام بر مي‌گردد:
اول: نظام فاعلي قرآن كه در آن ثابت مي‌شود كه مبدأ پيدايش قرآن چيست و نحوه تحقّق آن چگونه بوده است.
دوم: نظام داخلي قرآن كه در آن بررسي مي‌شود چگونه مي‌توان به معارف قرآن كريم بار يافت.
سوم: نظام غايي قرآن كه در آن چنين تحليل مي‌شود كه هدف نهايي پديد آمدن قرآن كريم چيست؟ بنابراين، با افزودن سه فصل ديگر درباره نظامهاي سه‌گانه، بر دو فصل گذشته، رسالت اين رساله به پايان مي‌رسد.
فصل سوم.
بررسي نظام فاعلي قرآن در نهج البلاغه
گرچه هر موجودي كه هستي او عين ذاتش نيست، نيازمند به علت است، چنان كه حضرت علي(عليه‌السلام) فرمود: «كلّ قائمٍ في سواه معلول» [48] و گرچه تمام موجودهاي امكاني معلول و مخلوق خداوندند: ﴿اللّه خالق كلّ شي‏ء﴾ [49]، ليكن آفرينش جهان بر محور جدايي مخلوق از خالق و انفصال وي از خالق خود، نخواهد بود؛ زيرا هرگونه جدايي، مستلزم تحوّل در مبدأ فاعلي است و خداوند، منزّه از هرگونه تحوّل و مبرّا از هرگونه تغيير است.
اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) نيز فرموده است: «ولا يتغيّر بحال و لا يتبدّل بالأحوال و لا تُبليه الليالي و الأيام و لا يغيّره الضياء و الظّلام» [50]؛ «لا يشغله شأن و لا يغيّره زمان».[51]
تجلي، بهترين وجه معقول آفرينش جهان
بهترين وجه معقول آفرينش جهان، همانا تجلّي است كه از ظريف‌ترين تعبيرهاي قرآني و روايي‌است؛ چنان‌كه در آيه ﴿فلمّا تجلّي ربّه للجبل جعله دكّاً و خرّ موسي صعقاً﴾ [52] آمده است و در جريان معاد هم تلويحاً به آن اشاره شده است؛ زيرا خداوند در آيه ﴿قُل إنما علمها عند ربّي لا يُجلّيها لوقتها إلاّ هو﴾ [53] تجليه ساعت و قيامت را به خود اسناد داده است.
چون در قيامت كبرا و حشر اكبر، تمام اشخاص و اشيا به عنوان مبدأ قابلي حضور و ظهور دارند، نه به عنوان مبدأ فاعلي، زيرا همه آنها تحت قهر حاكم‌اند، بنابراين، تنها عامل تجلّي قيامت، ظهور خود خداوندِ متجلي خواهد بود؛ چون هيچ نوري در حشر اكبر حضور و ظهور فاعلي ندارد تا مايه روشني اصل قيامت شود. به هر تقدير، تنها عامل تجلّي هر شخص يا شي‏ء، ظهور ربوبيّت خداوند در او خواهد بود.
حتي روشني روز كه وسيله تجليه و روشن نمودن اشيا و امور است: ﴿و النهار إذا جلاّها﴾ [54]، بعد از آن است كه خود روز روشن شده باشد: ﴿و النهار إذا تجلّي﴾ [55]، زيرا تا خود روزْ متجلّي نباشد، هرگز تجلي‌گر اشياي امور ديگر نخواهد بود و تنها عامل تجلّي روز، همانا ظهور ربوبيّت خداوند است كه مُقدر ليل و نهار بوده و مكرّر آنها در يك‌ديگر و مولج هركدام در ديگري است: ﴿و جعلنا الّيل والنهار ايتين فمحونا اية الّيل و جعلنا اية النهار مبصرة﴾.[56] از اين جهت مي‌توان گفت كه ظهور روز، توسط ظهور خداوندي است كه او ﴿نور السموات والأرض﴾ [57] است.
آنچه از نهج البلاغه در توجيه كيفيت آفرينش جهان بر مي‌آيد، اين است كه اساس خلقت الهي، همان تجلّي عيني اوست؛ چنان‌كه فرموده است: «الحمدللّه المتجلي لخلقه بخلقه» [58] و پايه معرفت خالق نيز همان تجلّي علمي اوست؛ چنان‌كه فرموده است: «بها تجلّي صانعها للعقول» [59] و چون جلوه‌گاه علمي او عقل مجرّد است، هرگز با چشم مادّي ديده نخواهد شد: «و بها امتنع عن نظر العيون» [60]؛ زيرا چشم مُلكي، عقل و معقول ملكوتي را نمي‌بيند؛ چه رسد به مشاهده ما فوق اينها.
البته تجلّي خداوند براي درك دروني، مستلزم احاطه علمي نيروي ادراك كننده نسبت به خداوند متجلّي نخواهد بود؛ لذا حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره چنين فرمود: «لم تحط به الأوهام بل تجلّي لها بها و بها امتنع منها»[61]. چون محل تجلّي محدود است، هرگز توان احاطه مبدأ محيطِ خود را ندارد و از آنجا كه حيطه او را مبدأ فاعلي، محدود و احاطه كرده است، از اين جهت، فقط براي نيروي ادراك كننده دروني جلوه كرده و از محدود و محاط شدن او امتناع ورزيده است.
اكنون كه روشن شد اساس آفرينش خداوند، همان تجلّي عيني او و پايه معرفت الهي، همان تجلّي علمي اوست، صدور يا ظهور قرآن كريم از ذات اقدس خداوندي با تجلّي ويژه خواهد بود؛ چنان‌كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) در اين باره فرموده است: «فبعث اللّه محمداً(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بالحق ليخرج عباده من عبادة الأوثان إلي عبادته و من طاعة الشيطان إلي طاعته بقرآن قد بيّنه و أحكمه… فتجلّي لهم سبحانه في كتابه من غير أن يكونوا رأوه بما أراهم من قدرته».[62]
همان‌طوري كه تجلي عيني خداوند در قرآن تكويني، معقول استْ نه محسوس، لذا از حواس مادي امتناع دارد، تجلّي علمي او در قرآن تدويني نيز معقول است نه محسوس؛ لذا از حواس ملكي امتناع دارد و محروماني كه جز به حسّ مادي نپرداختند، از شهود قلبي او محجوب‌اند؛ چنان‌كه تكلّم او همانند اصل آفرينش وي، منزّه از تَرَوّي، تفكر حصولي، اهتمام‌ورزي ذهني خواهد بود: «متكلمٌ لا برويّةٍ، مريدٌ لا بهمّةٍ، صانعٌ لا بجارحةٍ».[63]
با چنين كلامي با صاحب‌دلان مشتاقْ مكالمه دارد و تكلّم مي‌كند: «و ما برحَ للّه عزّت آلائه في البرهة بعد البرهة و في أزمان الفترات، عباد ناجاهم في فكرهم و كلّمهُم في ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور يقظةٍ في الأبصار و الأسماع و الأفئدة، يذكّرون بأيّام اللّه».[64]
چون قرآن جلوه ويژه الهي است، نور مخصوص او را به همراه خواهد داشت؛ لذا حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره فرمود: «ابتعثه بالنور المضي‏ء، و البرهان الجلّي و المنهاج البادي و الكتاب الهادي» [65]؛ «ثم أنزل عليه الكتاب نوراً لا تطفأ مصابيحه، و سراجاً لا يخبو تَوَقُّدُهُ» [66] و نيز فرموده است: «كتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به».[67] اگر خداوند قرآن را به عنوان نور نازل نكرده بود، هرگز ديدن اشيا با آن ممكن نبود؛ چون بصيرت دل با نور معنوي مي‌تواند اشيا و اشخاص را درك كند؛ نظير آنكه چشم سر با نور حسّي و مادي اشيا را مي‌بيند. غرض آنكه در نهج البلاغه گاهي تصريحاً و گاهي تلويحاً از قرآن به نور ياد شده است كه اين نور ويژه، محصول همان تجلّي علمي خاص است.
گرچه وسائط فيض در تجلّي ساير اشيا مأموران مخصوص خداوندند، ليكن در تجلّي قرآن كريم، مبادي فاعلي قريب نيز فرشتگان معصوم مخصوص‌اندكه حضرت علي(عليه‌السلام) در اين‌باره فرموده است: «و مسبّحون لا يسأمون؛ لا يغشاهم نوم العين و لا سهو العقول و لا فترة الأبدان و لا غفلة النسيان و منهم أُمناءُ علي وَحِيه و ألسِنة الي رسله» [68]؛ «جَعلهم اللّه فيما هنالك أهل الأمانة علي وحيه و حمّلهم إلي المرسلين و دائع أمره و نهيه و عصمهم من ريب الشُّبهات» [69]؛ «و لم تطمع فيهم الوساوس فتقترع برينها علي فكرهم».[70]
يعني فرشتگان الهي، دائماً در تسبيح خستگي ناپذيرند و هرگز خوابِ چشم و سهوِ عقل و سستي بدن و غفلت فراموشي عارضشان نمي‌شود. از اين گروه، عدّه‌اي امينِ وحي خدا و زبان گوياي الهي براي پيامبران هستند. خداوند فرشتگان را امين وحي خود قرار داد و وحي را به وسيله آنان به پيامبر خود رساند و آنها را از اضطراب شبهه و شك حفظ كرد و هيچ وسوسه‌اي در آنها طمع نمي‌كند.


نتيجه آنكه مبدأ نظام فاعلي وحي، خداوند است و نحو اظهار آن نيز تجلّي علمي ويژه است و حاملان آن هم فرشتگان مخصوص‌اند؛ بنابراين، هيچ بطلان و خلافي در محور فاعلي قرآن، راه ندارد. تمام مطالب اين فصل را مي‌توان از آيات قرآن كريم استنباط كرد؛ ليكن چون مدار اصلي بحث كنوني، استفاده مسائل آن از نهج البلاغه است، از استدلال و نيز استناد به قرآن كريم، تحرّز جستيم.
فصل چهارم.
بررسي نظام داخلي قرآن در نهج البلاغه
منظور از نظام داخلي قرآن، تشريح محتواي قرآن در نهج البلاغه نيست؛ زيرا همان‌طوري كه در پيشگفتار گذشت، سراسر نهج البلاغه مضمون قرآني دارد و به آن استناد دارد و بر آن اعتماد؛ بلكه مقصود از نظام داخلي قرآن در اينجا بيان كيفيت تفسير قرآن و منهاج اصيل آن، طبق رهنمود حضرت علي(عليه‌السلام) است. آنچه از نهج البلاغه درباره منهاج تفسير و روش مَشْروع تبيين قرآن كريم استنباط مي‌شود، نكاتي است كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
صامت و ناطق بودن قرآن تدويني
1. قرآن تدويني، كتابِ صامت محض و ساكت صرف نيست؛ بلكه در عين صمت و سكوت، نطق و بيان دارد: «فهو (القرآن) بينهم شاهد صادق و صامت ناطق».[71] اگر قرآن خموش محض مي‌بود، هرگز به شهادت و صدق كه هر دو وصف گفتار است، موصوف نمي‌شد؛ گذشته از آنكه به ناطق بودن آن نيز تصريح نمي‌شد؛ «فالقرآن آمرٌ زاجرٌ و صامت ناطق؛ حجةاللّه علي خلقه أخذ عليه ميثاقهم… ».[72]
صامت و ناطق بودن قرآن تکويني(جهان)
2. قرآن تكويني، يعني جهان آفرينش نيز صامتِ صرف و ساكتِ محض نيست؛ بلكه در عين خاموشي، داراي نطق است: «فصار كلّ ما خلق حُجّة له و دليلاً عليه، و ان كان خلقاً صامتاً؛ فحجّته بالتدبير ناطقةٌ و دلالته علي المبدع قائمة».[73]
نطق جهان آفرينش در پي انديشيدن صحيح
3. جمع بين خاموشي و نطق جهان آفرينش، به اين است كه اگر كسي درباره نظام هستي و جهان عيني كه قرآن تكويني است، صحيح بينديشد، و درست تدبّر كند و بر اساس ادراك راستين و راسخ سؤال طرح كند، پاسخ منطقي خود را از آن دريافت خواهد كرد؛ ولي اگر كسي در اثر نينديشيدن، سؤال مشخصي را مطرح نكند، اصلاً پاسخي از آن نمي‌شنود يا اينكه، اگر سؤال ناصوابي را در اثر كژراهه و بدانديشي خود ارائه كند، پاسخ ناصوابي را بر جهان آفرينش تحميل مي‌كند و همان را از آن تحويل مي‌گيرد كه اين كج‌انديشي اخير، همان تفسير به رأي ناپسند است. شاهد اينكه نطق قرآن تكويني، بعد از انديشيدنِ صحيح است. گفتار حضرت علي(عليه‌السلام) در وادي همين بيان است كه فرمود: «فحجّته بالتدبير ناطقة، و دلالته علي المبدع قائمة».
همين معنا درباره قرآن تدويني نيز صادق است؛ يعني اگر كسي درباره نظام معرفتي قرآن كه جهان علمي است، صحيح بينديشد و پرسش استواري ارائه كند، پاسخ صائب خود را از قرآن كريم دريافت مي‌كند؛ ولي اگر كسي در اين باره درست فكر نكند و سؤال متقن و مشخصي را عرضه ندارد، اصلاً پاسخي از قرآن نمي‌شنود و اگر در اثر خامي و كژراهه رفتن، سؤال ناصوابي را مطرح كند، پاسخ غلطي را بر قرآن صائب صامت تحميل مي‌كند و سپس همان را به گمان خود از قرآن تحويل مي‌گيرد كه اين طرحِ صورت مسأله غلط و دريافت بافته‌هاي فكري از زبان قرآن، همان تفسير به رأي حرام و ممنوع است. هماره، سؤال از قرآن تكويني و تدويني بايد عالمانه باشد؛ زيرا: «حسن السؤال نصف العلم» و هميشه، پاسخ صحيح، مسبوق به سؤال درست است.
ضرورت هماهنگي پرسش با معيارهاي نظام عيني و عملي
4. درستي سؤال كه زمينه دريافت پاسخ صائب است در اين است كه پرسش با معيارهاي اصلي نظام عيني يا علمي مسئول هماهنگ باشد؛ چون جهان عيني كه قرآن تكويني است و جهان علمي كه قرآن تدويني است، ضابطي خاصّ علّي و معلولي و مانند آن دارد و اگر پرسشي مطابق با خطوط كلّي حاكم بر نظام عيني يا معرفتي نباشد، هيچ پاسخ درستي از جهان عيني يا از قرآن كه جهان علمي است شنيده نمي‌شود.
كسي كه تدبّر تام ندارد، بافته‌هاي واهمه خويش را يافته‌هاي فاهمه مي‌پندارد. چنين انسان مُختال زاعِم، همواره از موهومات خويش مي‌پرسد و دائماً صداي گوشخراش و مغالطه‌آميز پاسخ باطل را از واهمه خود مي‌شنود؛
چنان‌كه حضرت علي(عليه‌السلام) در نامه‌اي به معاويه(لعنة اللّه عليه) چنين فرمود: «فَعَدوتَ علي الدنيا بتأويل القرآن، فطلبتني بما لم تجن يدي و لا لساني و عصيتهُ أنت و أهل الشام بي» [74]، مقصود از تأويل مذموم در اين نامه، همان تفسير به رأي و تبديل كژ راهه به صراط مستقيم و جايگزيني «هوا» به جاي «هُدا» است؛ در قبال تفسير صحيح برخاسته از سؤال صائب و جواب مصيب كه آن را تأويل محمود و ممدوح مي‌نامند؛ چنان‌كه حضرت علي(عليه‌السلام) در نامه‌اي به فرزند خود، چنين مي‌نگارد: «واَنْ ابتدئك بتعليم كتاب اللّه عزّوجلّ و تأويله و شرائع الإسلام و أحكامه».[75] البته بحث تفسير و تأويل و امتياز اصطلاحي هركدام از ديگري و استشهاد به آيات قرآني براي امتياز مزبور، در جايگاه خاص خود مطرح است.
اشاره به نطق عيني و عملي در نهج البلاغه
حضرت علي بن ابي طالب(عليه‌السلام)، در برخي از خطبه‌ها، هم به نطق نظام عيني جهان اشاره فرمود و هم نطق نظام علمي قرآن را گوشزد كرد و درباره اين دو موضوع، چنين فرمود: «و أرانا من ملكوت قدرته و عجائب ما نطقت به آثار حكمته» [76]؛ «…و أشهد أنّ من ساواك بشي‏ء من خلقك فقد عدل بك و العادل بك كافر بما تنزلت به محكمات آياتك، و نطقت عنه شواهد حجج بيّناتك» [77] و در بعضي از خطبه‌ها به ناطق بودن خصوص قرآن كه همان نظام علمي جهان است، پرداخت و چنين فرمود: «اظهُركم ناطق لا يعيا لسانه وبيتٌ لا تهدم أركانه و عزٌّ لا تُهزم أعوانه» [78]؛ «إنّ اللّه بعث رسولاً هادياً بكتابٍ ناطقٍ و أمرٍ قائمٍ».[79]
قرآن، مرجع منازعات فکري و حقيقي صاحب نظران
5. قرآن تدويني، مرجع صاحب نظران صائب براي حلّ مشكل و پايان دادن به خصومتهاي فكري و حقيقي است؛ چنان‌كه حضرت علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) چنين فرموده است: «و لمّا دعانا القوم إلي أن نُحكّم بيننا القرآن لم نكن الفريق المتولّي عن كتاب‌ الله سحانه و تعالي و ق‏د قال اللّه سبحانه: ﴿فإن تنازعتم في شي‏ءٍ فردّوه إلي اللّه و الرسول﴾ فردّه الي اللّه ان نحكمَ بكتابه و ردّوهُ الي الرسول أن نأخذ بسنّته».[80]
يعني هنگامي كه متخاصمان، ما را به تحكيم قرآن فراخواندند، ما روبرگردان از كتاب خداوند نبوديم؛ چون خداوند فرمود: براي حلّ نزاع به خدا و پيامبر رجوع كنيد و رجوع به خدا همان تحكيم كتاب اوست و رجوع به پيامبر، همان گرفتن سنّت آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است.
از اينجا معلوم مي‌شود كه ظاهر قرآن كريم براي صاحب نظران، قابل فهم است اولاً و محتواي ظاهري او اگر تخصيص يا تقييدي از سنّت نيايد، حجّت است ثانياً و كيفيّت نطق قرآن هم عبارت از استنباط صاحب‏نظران منزّه از غرض ورزي و هوا مداري و هوس پرستي است ثالثاً؛ چنان‌كه در صدر همين خطبه آمده است: «إنّا لم نحكّم الرجال و إنّما حكّمنا القرآن و هذا القرآن إنّما خطّ مستور بين الدفّتين؛ لا ينطق بلسانٍ و لابد له من ترجمان و إنما ينطق عنه الرجال».[81]
خاموشي قرآن در برابر متحجران
6. تا كنون، بررسي خاموشي و نطق قرآن كريم، نسبت به سه گروه روشن شده است:
گروه اول، كساني بوده‌اند كه در اثر تحجّر و نينديشيدن، هيچ‌گونه پرسشي را در ساحت قرآن مطرح نكرده‌اند و نمي‌كنند. چنين گروهي كه ساكنان و جامدان حقيقي‌اند، سخني را از قرآن حكيم نمي‌شنوند و اين كتاب الهي نيز نسبت به آنها خاموشي پيشه كرده است.
گروه دوم، كساني بوده‌اند كه در اثر كژاراهه و بدانديشي، سؤال باطلي را به پيشگاه قرآن برده‌اند و با پيش فرضهاي غلط آموز، صداي واهمه خويش را نداي قرآن تلقّي كرده‌اند و كتاب الهي را به پاسخ دلخواه خود، متهم كرده‌اند و مي‌كنند؛ در حالي‌كه كتاب خداوند نسبت به اين گروه هم، همچنان صامت است؛ زيرا آن مطالبي را كه قرآن گوياست، اين‌گروه نمي‌شنوند و آنچه را اينها از خود مي‌شنوند، گفته قرآن كريم نيست.
گروه سوم، كساني‌اند كه متدبّرانه با پيمودن صراط مستقيم، پرسش معقولي را به ساحت قرآن كريم عرضه داشته‌اند و مي‌دارند و پاسخ مناسب را از او دريافت مي‌كنند. چنين مفسّراني، ترجمان كتاب كريم‌اند و از زبان قرآن، سخن مي‌گويند: «انما ينطق عنه الرجال».[82]
اما آنچه هم اكنون مطرح است، بررسي نطق قرآن كريم نسبت به گروه چهارم است و آن، اينكه اگر انسان سالك صالحي از سطح مفسّر متدبّر عادي فراتر رفت و از ژرفاي قرآن تكويني، اسرار و رموزي را كسب كرد و با چنين ره‌توشه‌اي به پيشگاه قرآن تدويني رفت و پرسش غيب آموزي را مطرح ساخت و پاسخ مناسب با ملاحم و غيوب آينده را مثلاً مسئلت كرد، قرآن كريم در اين بخش نيز ناطق است و با زباني چنان مستنطق ژرف انديشِ خواهان ملاحم و اسرار غيبي سخن مي‌گويد؛ چنان كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) فرموده است: «ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن أُخبركم عنه. ألا إنّ فيه عِلم ما يأتي و الحديث عن الماضي و دواء دائكم و نظم ما بينكم».[83]
آنچه از گروه چهارم متوقّع است، دو نكته محوري است: يكي راجع به اسرار و ملاحم و غيوب كه خارج از قلمرو تكليف عمومي است و فقط براي خواص، جنبه كمالي دارد و ديگري تبيين قيد يا خصوصيّت يا قرينه و مانند آن كه در تتميم نصاب حجّيت ظواهر قرآن، سهم به سزايي دارند؛ يعني آنچه گروه سوم با استنطاق و استظهار قرآني به دست آورده‌اند، به انضمام آنچه از گروه چهارم در زمينه تخصيص يا تقييد عموم يا اطلاق محتواي قرآني نقل شده، به نصاب حجّت مي‌رسد و قرآن كريم، در اين دو نكته محوري، گرچه نسبت به گروه چهارم كه همان اولياي معصوم الهي‌اندْ ناطق است، نسبت به گروه سوّم كه همان مجتهدان صاحب نظر و مفسّرانِ صائب رأي‌اندْ صامت است؛ لذا حضرت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) در مقام تحدّي و مبارزه طلبي، چنين فرموده است: «فاستنطقوه و لن ينطق و لكن أُُخبركم عنه».
اولين نطق قرآن، درباره مراد خود
7. اولين نطق قرآن كريم، همانا درباره روشن كردن مراد خود است؛ يعني قبل از دلالت بر هر مطلب بيروني، راجع به كيفيت انسجام دروني خود سخن مي‌گويد و پيام قرآن حكيم در اين زمينه آن است كه نه تنها هيچ‌گونه تهافت، تخالف، تكاذب در سراسر آيات او يافت نمي‌شود، بلكه كمال انعطاف را نسبت به هم داشته و از اين جهت، تمام آيات، متشابه و مثاني هم‌اند؛ ﴿اللّه نزّل أحْسَنَ الحديث كتاباً متشابهاً مثاني﴾.[84]
حضرت علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام)، درباره تعامُل آيات قرآني با يك‌ديگر و تعاطي آنها در دلالت بر مقصود، از زبان خود قرآن كريم چنين سخن مي‌گويد: «و ذكر ان الكتاب يُصدّق بعضهُ بعضاً و أنّه لا اختلاف فيه فقال سبحانه ﴿و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً﴾» [85]؛ يعني سراسر آيات قرآن، تصديق كننده يك‌ديگر و تبيين كننده همديگرند و اگر مطلبي در آيه‌اي بازگو شود، همان مطلب به ياري آيه يا آيات ديگر روشن‌تر مي‌شود و تعميم آن تخصيص مي‌يابد و اطلاق آن تقييد مي‌شود و قرينه آن بازگو مي‌شود و ساير اقسام دلالت و انحاي تفسيري آن واضح خواهد شد.
چون شرح برخي از آيات را بايد از زبان آيه ديگر شنيد، و تفسير بعضي از آيات را با شهادت آيات ديگر به نصاب لازم رساند؛ چنان‌كه حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره مي‌فرمايد: «كتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض و لا يختلف في اللّه و لا يخالف بصاحبه عن اللّه».[86]
همين مطلب، يعني گرايش آيات به يك‌ديگر، و نطق و تصديق و شهادت آنها نسبت به يك‌ديگر از آيات قرآني كه درباره نور بودن و تبيان بودن او براي تمام اشيا نازل شده است، كاملاً قابل استفاده است؛ زيرا كتابي كه نورِ امور، اشيا و مطالبِ ديگر است، قبل از هر چيز، نور خود خواهد بود و نيز كتابي كه تبيان اشياي ديگر است، قبل از هر چيز، تبيين كننده خويش خواهد بود.
رجوع به معصومان(عليهم السلام)متمم و مکمل تفسير قرآن
8. منهاج و روش اصيل در تفسير قرآن، همان تفسير قرآن به خود قرآن است و چون متن قرآن، جوامع انساني را به خاندان عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) ارجاع مي‌دهد، بنابراين، رجوع به سنّت معصومين(عليهم‌السلام) متمّم و مكمّل تفسير قرآن به قرآن خواهد بود؛ به طوري كه بدون چنين رجوعي، حقيقت قرآن به خود قرآن نيز تفسير نمي‌شود؛ زيرا با طرد برخي از آيات الهي كه دلالت بر لزوم رجوع به سنّت معصومين(عليهم‌السلام) دارد، مقداري از آيات قرآن از صحنه تفسير حذف مي‌شود و چنين روشي با انعطاف و تعاطي دلالتي سراسر آيات قرآن كريم نسبت به يك‌ديگر سازگار نخواهد بود؛ لذا حضرت علي(عليه‌السلام) درباره اولياي الهي كه كامل‌ترين مصداق آن، معصومين(عليهم‌السلام) هستند چنين فرموده است: «إنّ أولياءَ اللّه هم الذين… بهم علم الكتاب و به علموا و بهم قام الكتاب و به قاموا».[87]
سِرّ آنكه اولياي الهي ترجمان قرآن‌اند و به وسيله آنان علوم قرآني بهره ديگران مي‌شود، قبلاً بازگو شد و آن اين بود كه اينان جزء گروه چهارم‌اند و پرسشهاي خاصّي را در ساحت قرآن مطرح مي‌كنند كه ديگران از شنيدن صداي آن ناطقِ باطني «قرآن» محروم‌اند. در هر مرحله‌اي كه توده مردم يا دانشمندان از شنيدن صداي قرآن بي‌بهره‌اند، قرآن كريم به وسيله ترجمان معصوم تفسير مي‌شود؛ چنان‌كه قبلاً نقل شد؛ «و لابدّ له من ترجمان» [88]، و كسي كه خروش واهمه خود يا غوغاي مُختالانه ديگر را مي‌شنود، حقّ ندارد آن را بر قرآن كريم تحميل كند و آن را مقصود كتاب خدا بداند؛ كه چنين كاري طبق بيان حضرت علي(عليه‌السلام) جهالت و ضلالت است.
آن حضرت(عليه‌السلام) درباره عالِم نمايي كه دامي در برابر مردم نصب كرده تا عدّه‌اي را با فريب و نيرنگ به دام خود بكشد و باطن او جز دام، چيز ديگري نيست، مي‌فرمايد: «و آخر قد تسمّي عالماً و ليس به؛ فاقتبس جهائل من جهّال و أضاليل من ضُلاّلٍ و نصب للناس أشراكاً من حبائل غرور و قول زُورٍ؛ قد حمل الكتاب (أي القرآن) علي آرائه و عطف الحق علي أهوائه… يقول: أقفُ عند الشبهات و فيها وقع و يقول: أعتزل البدع و بينها اضطجع؛ فالصورة صورة إنسان و القلب قلب حيوان؛ لا يعرف باب الهدي فيتّبعه و لا باب العمي فيصدّ عنه و ذلك ميّت الأحياء».[89]
كسي كه رأي خود را بر قرآن تحميل مي‌كند، و كتاب الهي را با تفسير به رأي وسيله ارتزاق و نيز دامي براي نيرنگ ديگران قرار مي‌دهد، خود دامي است به صورت انسان و جنازه عمودي است به صورت زنده ايستاده و متحرّك؛ چون باطن او حيواني است زنده و انساني است مرده! ولي انسان كامل مانند حضرت بقية اللّه‌رواح من سواه فداه درباره قرآن تدويني، همان بينش را دارد كه درباره قرآن تكويني؛ يعني، همان طوري كه در نظام تكويني و عيني، تمام اشيا تابع مشيّت و اراده خداست، در نظام تدويني و علمي نيز تمام علوم و مفاهيم و معارف نيز تابع علم خداست، كه به صورت قرآن حكيم تجلّي كرده است؛ لذا حضرت علي(عليه‌السلام) درباره چنين انسان كامل و الهي در قبال دامهاي به ظاهر انسان، فرموده است: «يعطف الهوي علي الهدي، إذا عطفوا الهدي علي الهوي، و يعطف الرأي علي القرآن إذا عطفوا القرآن علي الرأي».[90]
كسي كه رأي خود را بر وحي الهي تحميل كند و قرآن را بر هواي خويش حمل كند، يا مُفرط است يا مُفرّط؛ زيرا منشأ چنان كاري جز جهالت و ضلالت چيز ديگر نخواهد بود و جاهل ضالّ، يا گرفتار افراط است يا مبتلا به تفريط و هر دو آنها كژراهه است كه نوال بهشت را به وبال دوزخ تبديل مي‌كند. اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) در اين باره چنين فرموده است: «و أنّ محمداً(صلّي الله عليه وآله وسلّم) عبده و رسوله… فأدّي أميناً و مضي رشيداً و خلّف فينا راية الحق؛ من تقدمها مرق و من تخلف عنها زهقَ و من لزمها لحقَ»،[91]
سرّ مروق و خروج متقدّم مفرط و راز زهوق متخلّف مفرط، همانا اين است كه تفسير وحي به خودِ وحي، تنها صراط مستقيم نجات است كه هرگونه انحرافِ از آن، زمينه ارتداد و خروج از دين و در نتيجه سبب هلاكت خواهد بود؛ برخلاف التزام همه جانبه به آن كه در اين حال، هماره انسان ملتزم اعتقادي و عملي به متن صراط مستقيم و اصل و در نهايت به هدف غايي، ملحق و نايل مي‌شود.
تذكّر: آنچه درباره تفسير قرآن به قرآن از نهج البلاغه نقل شده، در آثار حسنه و به جا مانده از ساير معصومين(عليهم‌السلام) نيز فراوان است و چون بازگو كردن آنها خارج از حريم اين نوشتار كوتاه است، از نقل آنها خودداري شده است؛ ليكن بيان كوتاهي از رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) درباره منهاج معقول و روش مقبول تفسير قرآن كه همان تبيين قرآن به خود قرآن است، نقل مي‌شود. البته غالب سخنان حضرت علي(عليه‌السلام) به جوامع الكلم حضرت خاتم انبياء(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است؛ چنان‌كه الحاق شده به كلمات ديگر امامان معصوم(عليهم‌السلام) است؛ چون همه آن ذاتهاي نوري و مآثر آنان، مصبوغ به صبغه الهي است كه احسن صبغه‌هاست.
از حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) رسيده است: «إنّ القرآن ليصدق بعضه بعضاً؛ فلا تكذبوا بعضه ببعض» [92]؛ «عليكم بالقرآن؛ فاتخذوه إماماً و قائداً».[93]
اگر يك آيه برابر رأي مفسّر هوا مدار تفسير شود، حتماً آيات ديگر، چنان برداشتِ مجعولي را تكذيب مي‌كنند و سبب چنين تكذيب باطلي، همانا تحميل هوا بر هدا است و چون مفسّر هوس پرست به هواي خويش اقتدا دارد، هواي او رهبر وي است و اگر قرآن را برابر هوس خود تفسير كرد، قرآن را كه بايد رهبر باشدْ تحت رهبري قرار داده است.
البته هلاكْ دامنگير چنين افرادي خواهد شد؛ چنان‌كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) درباره هلاكت هوامداران فرموده است: «كأنّهم أئمّة الكتاب و ليس الكتاب إمامهم» [94]؛ «كأنّ كل امْرء منهم إمام نفسه، قد أُخذ منها فيما يري بِعُري ثقاتٍ و أسبابٍ محكماتٍ»؛[95] بر خلاف مفسر حقّ مداري كه هداي قرآن را بر هواي خود ترجيح داده است؛ زيرا چنين مفسر هدايت طلبي، قرآن را رهبر خويش قرار داده است.
چنان‌كه اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) در اين‌باره فرموده است: «قد أمكن الكتاب من زمامه، فهو قائده و إمامه، يَحُلُّ حيث حَلّ ثقله و ينزلُ حيث كان منزله» [96]؛ زيرا قرآن كتابي است كه به هيچ وجه، بطلان در او راه ندارد؛ ﴿لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد﴾[97]. از اين جهت، حضرت علي(عليه‌السلام) چنين راهنمايي فرموده است: «و اتّهموا عليه آراءكم و استغشوا فيه أهوائكم» [98]؛ يعني هنگام تعارض رأي شما با قرآن حكيم، رأي خود را به بطلان متهم كنيد؛ نه قرآن را و هنگام تعارض هواي شما با هدايت قرآن، هواي خود را مغشوش بدانيد؛ نه هدايت قرآن را.
تمسک بيمار دلان به آيات متشابه
9. گرچه قرآن نور الهي است و هيچ‌گونه ابهامي در آن نيست، ليكن متشابهات از يك‌سو و اكتفاي آن به بيان ضابط جامع و حكم كلي بدون ذكر مصداق يا وجه مشخّص از سوي ديگر بهانه‌اي براي كساني است كه به بيماري زيغ دل‌آلوده‌اند و گرفتار ويروس نفاق مرق، نكث و قسط هستند و بدون رجوع به محكمات، ممكن است به برخي از آيات عذر بياورند.
در اين زمينه، طبق رهنمود خود قرآن بايد به عترت طاهرين(عليهم‌السلام) كه قرآن ناطق‌اند، مراجعه كرد تا منافق چند چهره از آيه‌اي كه چند معنا دارد، بهره ناروا نبرد.
در اين باره حضرت علي(عليه‌السلام) به عبداللّه بن عباس هنگامي كه وي را براي احتجاج با خوارج اعزام كرده، فرموده است: «لا تُخاصمهم بالقرآن؛ فإنّ‌لقرآن حمّالٌ ذو وجوهٍ. تقول و يقولون؛ و لكن حاججهم بالسُنّة؛ فإنّهم لن يجدوا عنها محيصاً».[99]
سرّ آنكه سنّت معصومين(عليهم‌السلام) تعيين كننده مقصود است، با اينكه سنّت همانند قرآن مشتمل بر متشابهات است اين است كه سنّت، مجموع گفتار، رفتار، نوشتار، سكوت و سكون و مانند آن است و با تحقق عيني هريك از اين مصاديق، ضوابط عام و قواعد كلّي، در خارج متحقق و متعيّن خواهد شد و راه وجوه ديگر كه مورد پسند منافق باشد، بسته مي‌شود.
اگرچه همه آنچه را كه در سنّت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ظهور كرده است، غير از حضرت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) كسي احاطه نكرده است و آن حضرت در اين باره چنين فرموده است: «و ليس كلّ أصحاب رسول‌اللّه(صلّي الله عليه وآله وسلّم) من كان يسأله و يستفهمه؛ حتي أن كانوا ليحبون أن يجي‏ء الأعرابي و الطاري‏ء؛ فيسأله(عليه‌السلام) حتي يسمعوا و كان لايمرّ بي من ذلك شي‏ء إلاّ سألته عنه و حفظته».[100]
شمّه‌اي از احاطه علم علوي(عليه‌السلام) در فصل دوم گذشت؛ از اين رهگذر آن حضرت(عليه‌السلام) در كسوت تحدّي يا جامه شكرگزاري در برابر نعمت الهي علم غيب، چنين فرموده است: «و اللّه لو شئت أن اُخبر كلّ رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت؛ و لكن أخاف أن تكفروا فيّ برسول اللّه(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ».[101]
البته منشأ چنين حيطه تامّي، همانا مظهريّت علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) براي علم خداوندي است كه در اين باره فرموده است: ﴿و ما تكون في شأن و ما تتلوا منه من قران و لا تعملون من عملٍ إلاّ كنا عليكم شهوداً إذ تفيضون فيه و ما يعزب عن ربّك من مثقال ذرّةٍ في الأرض و لا في السماء و لا أصغر من ذلك و لا أكبر إلاّ في كتاب مبين﴾ [102]؛ چنان‌كه انسان كامل به نوبه خود با اذن خداوند، كتاب مبين، امام مبين و مانند آن خواهد بود.
فصل پنجم.
بررسي نظام غايي قرآن در نهج البلاغه
نظام عليّت و معلوليت، آن است كه براي هر فعلي، فاعل و غايت است؛ يعني هيچ فعل بدون مبدأ فاعلي و بر حسب اتفاق پديد نمي‌آيد و نيز هيچ كاري بدون هدف نخواهد بود. البته اهداف كارها متنوع‌اند؛ زيرا افعال گوناگون‌اند؛ چنان‌كه فاعلها نيز متفات‌اند و از اين ضابط جامع، هيچ فعلي استثنا نشده و نمي‌شود.
امّا فاعلها در تأثير تفاوتي كه دارند، ممكن است برخي از آنها هدفي خاصي كه خارج از هستي آنهاست داشته باشند و با انجام فعلِ مخصوص، بين خود و هدف خويش پيوند برقرار كنند و به وسيله آن رابط كه همان فعل مخصوص آنهاست، به هدف خاص نايل آيند و بعضي از آنها ممكن است هدف مخصوصي كه خارج از ذات آنها باشد، نداشته باشند تا با انجام فعل خاص، بين خود و هدف مزبور پيوند برقرار كنند و به وسيله آن پيوند ويژه به هدف خود برسند.
ضرورت ختم نظام غايي به مبدأ غايي بالذات
چنين فرضي در نظام علّي و معلولي، نه تنها ممكن است، بلكه ضروري است؛ زيرا همان‌طوري كه سلسله نظام فاعلي اشيا حتماً بايد به مبدأفاعلي بالذات برسد كه عليّت فاعلي او عين ذات اوست و نيازي به تتميم نصاب مبدأ فاعلي ندارد، بلكه خودْ فاعلي بالذات است، همان‌طور كه موجود بالذات است، سلسله نظام غايي اشيا هم حتماً بايد به مبدأ غايي بالذات برسد؛ زيرا عليّت غايي او عين ذات اوست و احتياجي به تكميل نصاب مبدأ غايي ندارد؛ و گرنه مشكل دور يا تسلسل مطرح خواهد شد؛ بنابراين، وجود مبدأ غايي بالذات، در نظام هستي ضروري است.
خداوند، مبدأ غايي بالذات جهان هستي
از برهان توحيد چنين بر مي‌آيد كه بيش از يك واجب بالذات كه تمام كمالهاي ذاتي او عين ذات اوست و همگي نامحدودااند، وجود ندارد؛ بنابراين، خداوند كه مبدأ فاعلي بالذات براي تمام اشياست، مبدأ غايي بالذات براي تمام آنها خواهد بود و هر فاعلي، كاري را براي نيل به كمال انجام مي‌دهد و اگر خودِ كمالِ مطلق و نا محدود، كاري را انجام داد، هدف آن كار نيل به لقا و قرب همان فاعل است؛ نه چيز ديگر؛ پس در اين‌گونه از موارد، هدف همان فاعل است؛ نه جداي از آن؛ لذا خداوند از خودش چنين ياد فرموده است: ﴿هو الأوّل و الاخر و الظاهر و الباطن﴾ [103] و هرچه خارج از فاعل نامحدود فرض شود، فعل اوست؛ نه هدف او؛ زيرا آن فاعل غير متناهي، هم اوّل و مبدأ فاعلي بالذات تمام ما سواست و هم آخر و مبدأ غايي بالذات همه ماعدا.
هدفمند بودن نظام هستي كه قرآن تكويني است و نيز هدفدار بودن قرآن حكيم كه جهان تدويني است بر اساس دو اسم از اسماي حسناي خداوند خواهد بود:
اوّل آنكه خداوند، غني محض است؛ لذا هيچ‌كاري را براي رفع نقص خود نمي‌كند؛ زيرا فقري ندارد تا با تحصيل هدفِ مفروض، فَقْرِ موهوم را بر طرف كند و نيز هيچ فعلي را براي نفع رساندن به غير خود انجام نمي‌دهد، به طوري كه سود رساندن به غير خود، فاقد كمالي از كمالهاي نامحدود است و با اين رسيدن به آن كمال مفقود مي‌رسد؛ اين فرض نيز باطل خواهد بود؛ زيرا براي خدايي كه كمال محض و فعليت نامتناهي است، چنين حالي مفروض نيست.
لذا، خداوند جهان علمي و عيني را و نيز قرآن تكويني و تدويني را نه براي آنكه سودي ببرد آفريد و نه براي آنكه جُودي برساندْ خلق كرد. غرض آنكه هيچ كمالي از ناحيه فعل به فاعل بالذات نمي‌رسد؛ چون فاعل بالذات عين كمال نامحدود است.
دوم آنكه خداوند حكيم است؛ لذا هيچ كاري بدون حكمت، هدف، منفعت، مصلحت و مانند آن از وي صادر نمي‌شود؛ يعني تمام كارهاي او حكمت و ثمره سودمند دارد كه آن ثمر بر همان فعل مترتّب است و فعل خدا كه موجود ممكن است، به كمال لايق خود مي‌رسد.
نتايج جمع بندي دو اسم غني و حکيم
آنچه از جمع‌بندي اين دو اسم (غني، حكيم) از اسماي حسناي الهي استنباط مي‌شود:
1. سراسر جهان تكوين و تدوين، با حكمت، مصلحت و هدف همراه است.
2. هيچ‌كدام از حكمتها، مصلحتها و هدفها به خداوند بر نمي‌گردد؛ حتي نفع رساندن به غير خدا نيز كمال خارج از ذات او نيست تا از رهگذر فعل او تأمين شود.
3. چون قدرت كه همان مشيّت فعل و ترك است، عين ذات خداوند است، صدور هيچ فعلي از ذات اقدس الهي، ايجابي نيست تا او مضطر باشد؛ نه مختار.
4. دوام فيض، غير از قِدَم عالم طبيعت است؛ لذا دوام فيض و فضل خداوندي كه «كل منّه قديم» و «دائم الفيض و الفضل علي البريّة» است، قدم جهان ماده را كه عين سيلان و تحول بوده و حدوث زماني، ذاتي (به معناي هويّت، نه بمعناي ماهيت) اوست به همراه ندارد.
5. چون خداوند قادر مطلق است، مقدور هيچ شخص يا قانوني قرار نمي‌گيرد كه حاكم بر او باشد؛ لذا، صدور كار حكيمانه نسبت به او (وجوب عليه) ندارد، آن طوري كه معتزله مي‌پندارد؛ بلكه (وجوبٌ عنه) دارد كه حكماي اماميّه بر آن‌اند.
6. امتياز تفكّر فلسفه امامي از توهّم كلام اشعري، در دو محور اساسي است: يكي آنكه بر اساس توهّم اشعري، حُسن و قبح در كار نيست؛ ولي بر پايه تعقّل فلسفه امامي، عقل در ادراك حسن و قبح في الجمله مستقل است.
ديگر آنكه فعل خداوند بر اساس توهّم كلام اشعري، معلّل به هدف و غرض نيست؛ ولي بر پايه تعقّل فلسفه امامي، فعل خداوند معلّل به هدف است. آن هدف يا بالذات است كه عين فاعل است و كمال نهايي فعل در تقرّب به فاعل محض است كه هدف بالذات است و يا بالغير است كه همان كمال، حكمت، مصلحت و منفعت مترتّب بر فعل است كه فعل، با نيل به آن به كمال خاص خويش در محدوده هستي امكاني خود بار مي‌يابد و اگر فعل به هدف نرسيد، آسيبي به فاعل نمي‌رسد و سبب محروميت وي نمي‌شود؛ زيرا چنين فاعل بالذات و نامحدودي حتماً بي‌نياز صرف خواهد بود.
قرآن حكيم دراين باره دو مطلب اساسي را ارائه كرده است: يكي بيان هدف قرآن تكويني كه همان نظام هدفمند آدم و عالم است و ديگري، بي‌نيازي محض خداوند.
اما درباره مطلب اوّل، هدف آفرينش نظام كيهاني را كه همان قرآن تكويني است، از يك سو معرفت توحيدي انسان مي‌داند و در پايان سوره «طلاق» چنين مي‌فرمايد: ﴿اللّه الذي خلق سبع سموات و من الأرض مثلهنّ يتنزّل الأمر بينهنّ لتعلموا أنّ اللّه علي كلّ شي‏ء قدير و أنّ اللّه قد أحاط بكل شي‏ء علماً﴾ [104]و از سوي ديگر، عبادت خالص انسان را هدف خلقت وي اعلام مي‌دارد و در بخش پاياني سوره «ذاريات» چنين مي‌فرمايد: ﴿و ماخلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون﴾.[105] برابر آيه اول، هدف عقل نظري و جنبه دانشي انسان ملحوظ است و برابر آيه دوم، هدف عقلِ عملي و جنبه ارزشي او لحاظ شده است تا كمال انسان در پرتو علم صائب و عمل صالح تأمين شود.
مطلب دوم، غناي ذاتي خداوند است، از هر موجود و هر ثمري كه بر وجود امكاني مترتّب است؛ كه از سوره مباركه «ابراهيم» استفاده مي‌شود: ﴿و قال موسي إن تكفروا أنتم و من في الأرض جميعاً فإنّ اللّه لغني حميدٌ﴾ [106]؛ يعني كفر اعتقادي جامعه ملحد كه به نقص عقل نظري و دانشي آنان بر مي‌گردد و كفر عملي آنها كه به نبود عقل عملي و ارزشي آنها مرتبط است، هيچ‌گزندي به خداوند غني محض وارد نمي‌كند. پس، اگر محتواي آيه پاياني سوره «طلاق» حاصل نشود و همچنين مضمون بخش پاياني سوره «ذاريات» حاصل نشود، هرگز نمي‌توان گفت: خداوند از نيل به هدف خود محروم مي‌شود و از اين جهت، كمال نخواهد داشت؛ بلكه بايد چنين گفت كه انسان در اثر سوء رفتار خويش به كمال متوقّع خود نايل نمي‌آيد.
اكنون كه عصاره تفسير قرآني و تعليل عقلي روشن شد، به شمّه‌اي از آنچه در نهج البلاغه درباره اصل هدف آفرينش از يك سو و بررسي نظام غايي قرآن كه مقصود اصلي اين فصل است از سوي ديگر اكتفا مي‌شود. آن حضرت(عليه‌السلام) درباره بي‌نيازي فاعل از هدف مخصوص فعل، چنين فرموده است: «فإنّ اللّه سبحانه و تعالي خلق الخلق حين خلقهم غنيّاً عن طاعتهم، آمنا من معصيتهم، لأنّه لا تضرّه معصيةُ من عصاه و لا تنفعه طاعة من أطاعه… ».[107] مقصود از طاعت، جامع طاعت فكري و عملي است؛ چنان‌كه منظور از معصيت، جامع هر دو قسم است.
پس نه توحيد موحّدان كه علم صائب است، به سود خداست و نه عبادت متعبّدان كه عمل صالح است به نفع وي؛ چه، نه الحاد ملحدان كه جهل نظري است، به زيان خداست و نه طغيان، شرك، و عصيان تبهكاران كه عمل ناصالح است، به زيان خداوند! بنابراين، فعل خداوند گرچه هدفمند است، ليكن فاعل يعني ذات اقدس الهي منزّه از غرض زائد بر ذات خود است.
آنچه در نهج البلاغه درباره هدفمندي آدم و عالم آمده، اين است كه: «فإنّ اللّه سبحانه لم يخلقكم عبثاً و لم يترككم سُدي و لم يدعكم في جهالةٍ و لا عمي»؛[108] «و كلّف يسيراً و لم يُكلّف عسيراً و أعطي علي القليل كثيراً و لم يُعصَ مغلوباً و لم يُطعْ مُكرِهاً و لم يُرسل الأنبياء لعباً و لم يُنزل الكتاب للعباد عبثاً و لا خَلَقَ السموات و الأرضَ و ما بينهما باطلاً: ﴿ذلك ظنّ الذين كفروا﴾».[109]
نظام غايي قرآن تدويني، همان نظام غايي ارسال رسولان و کتب آسماني
لازم است توجّه شود كه نظام غايي قرآن تدويني، همان نظام غايي ارسال رسولان و فرو فرستادن صحيفه‏ها و كتابهاي نوراني آنان است؛ گرچه مهيمن بر آنهاست و عصاره اهداف آنها دو چيز است كه هركدام براي تأمين بخشي از بخشهاي ارواح انساني و نفوس آدمي است كه يكي تعليم (اعم از حصولي و حضوري) و ديگري تزكيه است كه مقداري از اين اهداف براي تكميل شأن نظري جان آدمي است و مقدار ديگر از آنها براي تحصيل كمال شأن عملي روح انساني است: «فبعث فيهم رُسله و واتر إليهم أنبيائه؛ ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكّروهم منسيّ نعمته و يحتجّوا عليهم بالتبليغ و يثيروا لهم دفائن العقول و يروهم آيات المقدرة» [110] (الآيات المقدّرة)؛ «بعث اللّه رُسله بما خصّهم به من وحيه و جعلهم حجّةً له علي خلقه؛ لئلا تجب الحجّة لهم بترك الأعذار إليهم؛ فدعاهم بلسان الصدق إلي سبيل الحق».[111]
يعني عقل و براهين قاطع آن، در عين لزوم كافي نيست؛ بلكه براي تأمين سعادت و رفع هرگونه اعتذار و برطرف كردن هرگونه تمسّك و احتجاج بندگان، ارسال رسول لازم است؛ كه از آيه 165 سوره «نساء» نيز چنين مطلبي استنباط مي‌شود: «بعث إلي الجنّ و إلانس رسله؛ ليكشفوا لهم عن غطائها و ليحذّروهم من ضرّائها».[112]
از اين تعبير ظريف بر مي‌آيدكه بهترين راه تعليم، همان اشهاد و تعليم حضوري است و سودمندترين علم همانا شهود حقيقت دنياست كه دوستي آن سرمايه هر خطاست: «حب الدنيا رأس كل خطيئة». و سرّ آن اين است كه تعبير حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره به اين صورت است كه انبيا مبعوث شده‌اند تا پرده دنيا را از روي زشت وي بردارند و مردم را به خطر او هشدار دهند: «فهداهم به من الضلالة و أنقذهم بمكانه من الجهالة».[113]
در اين جمله كوتاه، به دو هدف اساسي بعثت كه همان تزكيه و تعليم باشد اشاره شد؛ زيرا ضلالت در مقابل جهالت، ناظر به نقص عقل عملي است و جهالتِ در مقابل آن، راجع به نقص عقل نظري است. البته در موارد ديگر، به راههاي ضلالت و نيز به اقسام جهالت آنان اشاره شد: «فبعث محمّداً(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بالحق ليخرج عباده من عبادة الأوثان إلي عبادته و من طاعة الشيطان إلي طاعته؛ بقرآنٍ قد بيّنه و أحكمه، لِيعَلم العبادُ ربّهم إذ جهلوه و ليقرّوا به إذ جحدوه و ليثبتوه بعد إذ أنكروه».[114]
در اين مورد نيز به طور روشن، هدف بعثت و نظم غايي نزول وحي قرآني، معرفت پروردگار و عبادت و اطاعت وي اعلام شده است. البته در پرتو اين دو هدف مهم، اهداف فرعي ديگري هم مطرح است كه همه آنها با تأمل و تدبّر به يكي از دو ركن محوري عقيده صائب و عمل صالح برمي‌گردد؛ مانند ايجاد برادري و صفا، برقراري وحدت و وفا، برطرف نمودن كينه و جفا: «دَفَنَ اللّهُ به الضّغائِن و أطفاء به الثوائر؛ ألّف به إخواناً و فرّق به أقراناً؛ أعزّ به الذِلّة و أذلّ به العِزّة» [115]؛ زيرا شرح حقايق حكمت نظري و عملي از مهم‌ترين اهداف بعثت رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و نيز انزال قرآن بوده است: «المجتبي من خلائقه و المُغتام (أي المختار) لشرح حقائقه… المجلّو به غِربيبُ العمي».[116]
لازم است توجّه شود كه هدف بالذات مانند مبدأ بالذات، همان كمال مطلق است كه عين ذات خداوندي است؛ ليكن هرچه به آن كمال مطلق نزديك‌تر باشد، هدف برتر قرآن حكيم است و عالي‌ترين مرحله آن بهره كسي است كه كمال و تمام قرآن كريم را تلاوت كند و به مضامين آن معتقد باشد و به اوصاف آن متخلّق شود و به احكام آن عامل باشد. البته ديگران هركدام به اندازه ايمان و عمل صالح خود از هدف قرآن بهره‌مند مي‌اشوند.
از اينجا چند مطلب واضح مي‌شود: 1. قيام به قسط و عدل، هدف متوسط وحي و نبوّت است؛ نه هدف برين آن، پس آنچه در آيه ﴿…ليقوم الناس بالقسط﴾ [117] آمده، ناظر بر طبقه متوسط اهل ايمان است؛ نه يگانه‌اي از آنان.
2. نوراني شدن و خداوند و اسماي حسناي او و مظاهر آن اسما يعني انبيا، اوليا، اصفيا و ائمّه اهل‌بيت(عليهم‌السلام) را به نورانيّت شناختن نه به علم حصولي و مقدمات منطقي هدف برين است كه يگانه‌اي از مؤمنان به آن صعود مي‌كنند كه در آيه ﴿الر كتاب أنزلناه إليك لتخرج الناس من الظلمات إلي النور﴾ [118] به آن اشاره شده است.
3. چون در برابر هر درجه از ايمان و عمل صالح، درجه خاصّي از بهشت مقرّر مي‌شود، پس درجات بهشت به عدد درجات و آيات مترتب قرآن خواهد بود؛ زيرا رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرموده است: «يقال لصاحب القرآن إقرأ و اصعد و يصعد بكل آية درجة، حتي يقرأ آخر شي‏ء معه منه» [119] و امام صادق(عليه‌السلام) فرموده است: «يقال لقاري‏ء القرآن اقرأ و ارقَ».[120]
4. چون حقيقت نبوّت پيامبر به صورت وحي قرآن ظهور كرده است، هركس از امّت او كه سهم بيشتري از قرآن داشته باشد، به مقام معنوي او نزديك‌تر از ديگران است و آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را بيش از ديگران مي‌شناسد و دستورهاي او را بهتر از ديگران ادراك و عمل مي‌كند؛ لذا رسول‌اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «من قرأ القرآن فكأنّما استدرجت النبوة بين جَنْبَيْه؛ غير أنّه لا يوحي إليه».[121]
5. چون قرآن تدويني، حاوي حقايق قرآن تكويني است و معرفت آنها همان دانشهاي جامع و فراگير متوقّع است، رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: «من أراد علم الأولين و الآخرين فليثور القرآن».[122] البته روشن است كه منظور از اين‌گونه احاديث، صرف تلاوت قرآن نيست كه نتيجه ضعف اهل ايمان است، چنان‌كه مقصود از آن، آشنايي به تفسير مصطلح نيست كه نصيب طبقه متوسط از آنان است؛ بلكه همان معرفت به نورانيّت است كه حظّ يگانه‌اي از آنان است و اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) به ويژه حضرت علي(عليه‌السلام) مصداق بارز آنهاست.
نشانه آنكه مقصود از احاديث مزبور، صرف قرائت قرآن نيست، آن است كه در همين گروه از نصوص كه دلالت دارد بر فراز آمدن قرآن نسبت به همه علوم، چنين آمده است كه اگر كسي همه دانشها را بخواهد، قرآن را تثوير كند و تثوير و اِثاره، همان شكوفا كردن، شوراندن، انقلاب فرهنگي و ثوره فكري به پا كردن و زيرو رو كردن است كه با صِرف قرائت راست نمي‌آيد و با صرف تفسير مصطلح رايج ميسّر نمي‌شود؛ بلكه در اين راه بسي خون جگر بايد خورد!
6. گرچه پايان سير آدم و عالم، لقاي خداوند است: ﴿ألا إلي اللّه تصير الأُمور﴾ [123]، ليكن قرآن حكيم، نه تنها سائر و صائر الهي است، بلكه محرّك و مُصيّر هم خواهد بود؛ يعني خود با متكلّم خويش محشور مي‌شود و مخاطب واعي و مستمع داعي و مفسّر صائب و تالي والي را نيز به همراه خودْ آنقدر سير مي‌دهد تا به صيرورت نايل آيد؛ زيرا در آن نشئه، مخاطب و خطاب متحد خواهد شد؛ زيرا: «استدرجت النبوة بين جنبيه غير أنه لا يوحي إليه».[124]
در پايان، چند حديث درباره لزوم اهتمام به قرآن و اقامه حدود آن و حراست ثغور آن و اجراي قوانين آن و سعي در حشر با آن و كوشش در اتحاد با آن، نقل مي‌شود. حضرت علي(عليه‌السلام) در اين باره فرمود: «تعلّموا القرآن؛ فإنّه أحسن الحديث و تفقّهوا فيه؛ فإنّه ربيع القلوب و استشفوا بنوره؛ فإنّه شفاء الصدور و أحسنوا تلاوته؛ فإنه أنفع القَصَص»؛[125] «إحياؤه (القرآن) الإجتماع عليه و إماتته الافتراق عنه».[126]
«والعصمة للمتمسّك و النجاة للمتعلّق» [127]؛ «ما جالس هذا القرآن أحدٍ إلاّ قام عنه بزيادة أو نقصان؛ زيادة في هدي أو نقصان من عمي و اعلموا أنه ليس علي أحدٍ بعد القرآن من فاقةٍ و لا لأحدٍ قبل القرآن من غني» [128]؛ «إن اللّه سبحانه لم يَعِظ أحداً بمثل هذا القرآن… و ما للقلب جلاء غيره» [129]؛ «واللّه اللّه! في القرآن؛ لايسبقكم بالعمل به غيركم» [130]؛ «حق الولدِ علي الوالدِ أن يُحسّن اسمه و يحسّن أدبه و يعلّمه القرآن».[131]
چون غالب مطالب گذشته مي‌تواند شرح كوتاه اين‌گونه از احاديث باشد، لذا از تشريح آنها در اين مختصر پرهيز مي‌شود و همان‌طوري كه ساير مطالب علوي(عليه‌السلام) مسبوق به معارف نبوي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بوده است، اين بخش از توصيه‌هاي آن حضرت(عليه‌السلام) نيز مسبوق به سنّت حسنه رسول‌گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است كه طبق دستور آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) عالمان قرآن و حافظان آن، چه در حيات و چه در ممات، نسبت به ديگران رجحان داشته‌اند.
زيرا هنگام اعزام وفد و هيأت به يمن، كسي را امير آنان قرار داد كه از همه آنها كم سن‌تر بود. مردي راز اين كار را از پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) پرسيد؛ آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: اين شخص، قاري قرآن است[132] و هنگام دفن شهداي اُحد فرمود: آن شهيدي كه جامع‌تر از ديگران است از جهت قرآن، او را اَمام و پيش‌روي ديگران در قبر قرار دهيد.
با اين‌گونه از معارف، روشن مي‌شود كه چرا حضرت امام زين العابدين‌(عليه‌السلام) فرموده است: «لو مات من بين المشرق و المغرب، لما استوحشتُ بعد أن يكون القرآن معي».[133]
پروردگارا! توفيق تلاوت قرآن، تثوير علوم و مفاهيم قرآن، عمل به احكام قرآن و حشر با قرآن را در پرتو عنايت عترت طاهرين(عليهم‌السلام) به ويژه سيّد اوصيا علي بن ابي‌طالب(عليه‌السلام) و خاتم اوصياء بقية اللّه ارواح من سواه فداه را به همه مشتاقان ثقلين عطا فرما! و راقم اين سطور و همه ذوي حقوق او را مشمول لطف خاص خويش قرار ده!

والحمدللّه رب العالمين
دماوند، شهريور 1376 جوادي آملي





[1] ـ سوره حديد، آيه 3؛ نهج‌البلاغه، خطبه 96.
[2] ـ همان.
[3] ـ سوره بقره، آيه 31.
[4] ـ گلشن راز، ابن تُركه، ص 98.
[5] ـ سوره ناس، آيات 1 ـ 6.
[6] ـ مقدمه قيصري، ص 90.
[7] ـ فص آدمي، ص 362 و مقدمه قيصري، ص 91.
[8] ـ تفسير صافي، ج 1، ذيل آيه 2 از سوره بقره.
[9] ـ مصباح الأُنس، ص 506.
[10] ـ فكوك، ص 188.
[11] ـ سورهٴ نحل، آيه 40.
[12] ـ النفحات الإلهية، ص 64 ـ 65.
[13] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 14.
[14] ـ همان، ج 8، ص 27.
[15] ـ فكوك، صص 215 ـ 216 و 248.
[16] ـ نهج البلاغه، حكمت 147.
[17] ـ همان، نامه 25.
[18] ـ نهج البلاغه، خطبه 182.
[19] ـ نهج البلاغه، خطبه 46.
[20] ـ نهج البلاغه، خطبه 2.
[21] ـ همان
[22] ـ همان، خطبه 144.
[23] ـ همان، خطبه 154.
[24] ـ نهج البلاغه، خطبه 239.
[25] ـ مستدرك نهج البلاغه، ص 183.
[26] ـ نهج البلاغه، خطبه 87.
[27] ـ همان، خطبه 109.
[28] ـ همان، نامه 28.
[29] ـ نهج البلاغه، خطبه 192.
[30] ـ همان، خطبه 22.
[31] ـ نهج البلاغه، خطبه 4، حكمت 184.
[32] ـ همان، خطبه 137.
[33] ـ همان، خطبه 122.
[34] ـ همان، خطبه 5.
[35] ـ همان، خطبه 93.
[36] ـ همان، خطبه 189.
[37] ـ همان، خطبه 210.
[38] ـ همان، خطبه 87.
[39] ـ يوسف، آيه 94.
[40] ـ سوره تكاثر، آيات 5 6.
[41] ـ سوره فصّلت، آيه 30.
[42] ـ سوره واقعه، آيات 77 ـ 79.
[43] ـ سوره احزاب، آيه 33.
[44] ـ البلاغه، حكمت 111.
[45] ـ نهج البلاغه، حكمت 111 ـ 112.
[46] ـ همان، حكمت 112.
[47] ـ سوره حشر، آيه 21.
[48] ـ نهج البلاغه، خطبه 186.
[49] ـ سوره رعد، آيه 16.
[50] ـ نهج البلاغه، خطبه 186.
[51] ـ همان، خطبه 178.
[52] ـ سوره اعراف، آيه 143.
[53] ـ سوره اعراف، آيه 187.
[54] ـ سوره شمس، آيه 3.
[55] ـ سوره ليل، آيه 2.
[56] ـ سوره اسراء، آيه 12.
[57] ـ سوره نور، آيه 35.
[58] ـ نهج البلاغه، خطبه 108.
[59] ـ نهج البلاغه، خطبه 186.
[60] ـ همان.
[61] ـ همان، خطبه 185.
[62] ـ همان، خطبه 147.
[63] ـ نهج البلاغه، خطبه 179.
[64] ـ همان، خطبه 222، بند 3.
[65] ـ همان، خطبه 161.
[66] ـ همان، خطبه 198.
[67] ـ همان، خطبه 133.
[68] ـ نهج البلاغه، خطبه 1.
[69] ـ نهج البلاغه، خطبه 91.
[70] ـ همان.
[71] ـ نهج البلاغه، خطبه 147.
[72] ـ نهج البلاغه، خطبه 183.
[73] ـ همان، خطبه 91.
[74] ـ نهج البلاغه، نامه 55.
[75] ـ نهج البلاغه، نامه 31.
[76] ـ نهج البلاغه، خطبه 91.
[77] ـ همان.
[78] ـ نهج البلاغه، خطبه 133.
[79] ـ همان، خطبه 169.
[80] ـ همان، خطبه 125.
[81] ـ نهج البلاغه، خطبه 125.
[82] ـ همان.
[83] ـ نهج البلاغه، خطبه 158.
[84] ـ سوره زمر، آيه 23.
[85] ـ نهج البلاغه، خطبه 18.
[86] ـ نهج البلاغه، خطبه 133.
[87] ـ همان، حكمت 432.
[88] ـ نهج البلاغه، خطبه 125.
[89] ـ همان، خطبه 87.
[90] ـ نهج البلاغه، خطبه 138.
[91] ـ همان، خطبه 100.
[92] ـ كنز العمّال، ح 2861.
[93] ـ همان، ح 4029.
[94] ـ نهج البلاغه، خطبه 147.
[95] ـ نهج البلاغه، خطبه 88.
[96] ـ نهج البلاغه، خطبه 87.
[97] ـ سوره فصّلت، آيه 42.
[98] ـ نهج البلاغه، خطبه 176.
[99] ـ نهج البلاغه، نامه 77.
[100] ـ نهج البلاغه، خطبه 210.
[101] ـ همان، خطبه 175.
[102] ـ سوره يونس، آيه 61.
[103] ـ سوره حديد، آيه 3.
[104] ـ سوره طلاق، آيه 12.
[105] ـ سوره ذاريات، آيه 56.
[106] ـ سوره ابراهيم، آيه 8.
[107] ـ نهج البلاغه، خطبه 193.
[108] ـ همان، خطبه 86.
[109] ـ همان، حكمت 78.
[110] ـ نهج البلاغه، خطبه 1.
[111] ـ همان، خطبه 144.
[112] ـ همان، خطبه 183.
[113] ـ نهج البلاغه، خطبه 1.
[114] ـ همان، خطبه 147.
[115] ـ همان، خطبه 96.
[116] ـ نهج البلاغه، خطبه 178.
[117] ـ سوره حديد، آيه 25.
[118] ـ سوره ابراهيم، آيه 1.
[119] ـ كنز العمّال.
[120] ـ بحار الانوار، ج 8، ص 186.
[121] ـ كنز العمّال، ح 2349.
[122] ـ همان، ح 2454.
[123] ـ سوره شوري، آيه 53.
[124] ـ كنز العمّال، ح 2349.
[125] ـ نهج البلاغه، خطبه 110.
[126] ـ همان، خطبه 127.
[127] ـ همان، خطبه 156.
[128] ـ همان، خطبه 176.
[129] ـ همان، خطبه 176.
[130] ـ همان، نامه 47.
[131] ـ همان، حكمت 399.
[132] ـ كنز العمّال.
[133] ـ اصول كافي، جلد 2، ص 602.

به نقل از سایت اسراء از مقالات آیت الله جوادی آملی

 نظر دهید »

اندیشه ها و واژه های ما بسیارقدرتمندند

19 اسفند 1392 توسط جعفرثانی
اندیشه ها و واژه های ما بسیارقدرتمندند

و ما می توانیم از آنها در

جهت خیر یا شر استفاده نماییم .

اندیشه های ما میتوانند برروی زندگی وسلامتی ما تاثیرگذار باشند .

وقتی روان ما ناراحت می شود ما دچار بیماری جسمی می شویم .

زیرا بیماری های جسمی راهی هستند برای این که به ما نشان بدهند

که چیزی در روان ما ناخوش است .

اگرما در درون خود رنجش یا خشم زیادی را مدفون کرده باشیم ،

روزی این عوامل منفی از جایی به شکل ناراحتی قلبی ، آرتروز، وحتی

در بعضی مواقع به شکل سرطان سربیرون می آورند زیرا تا زمانی

که ما درذهن ، اندیشه هایی آلوده وکثیف را می پرورانیم  سموم

زیادی دربدن خود ذخیره می کنیم ، واگراین اندیشه ها در دراز مدت ،

جزئی از زندگی ما شوند ،رسوبات سختی را در بدن بوجود می آورند

که راه ورود انواع عفونت ها و ویروس ها را بربدن بازکرده و باعث

تضعیف کل بدن می شوند.

اندیشه ها انرژی های بسیار نیرومندی هستند که میتوان از آنها برای

شفادادن یا آسیب رساندن به دیگران، استفاده کرد.

ما با ابرهای تیره ای که ازانرژی منفی درست می کنیم می توانیم

برای شخصی ، مصیبت ، غم واندوه بوجود بیاوریم .ویا برعکس

با اندیشه های مثبت چیزهایی را به زندگی خود جذب نماییم که

بی نهایت به آنها فکرمی کنیم .زیرا هر فکری ، یا هر کلامی یا هر

حرکت فیزیکی ، ارتعاشی را در سطح مولکولی ودر محیط ایجاد

می کند که برروی اشیاء وموجودات اثر می گذارد.

تا زمانی که اندیشه ها وکارهایمان در جهت عشق و بخشایش

قرارمی گیرند کارهای مثبت کسب می کنیم و شادی را به

زندگی خودمی آوریم .

 نظر دهید »

ذكر خداوند و سلامت روان

18 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

ذكر خداوند و سلامت روان


یكی از مفاهیم مهم در بهداشت و سلامت روان، مفهوم «امنیت روانی» است. اگر امنیت روانی برای فرد وجود نداشته باشد، زندگی بی معناست و سلامت روانی برقرار نخواهد بود(ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص 219). آنجا كه ترس وجود داشته باشد امنیت نیست. «امنیت روانی» یعنی: داشتن روح و روانی عاری از ترس و هراس; و این نعمتی است گوارا و مخصوص كسانی كه در پرتو این امنیت، راحت و آرام زندگی می كنند(عبدالواحدبن محمّد آمدى، غررالحكم و درر الكلم، ح 10911 و 5438).از این رو، نشاط و سرور از آنِ كسی است كه روانی امن و آرام داشته باشد. و انسان وقتی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد كه ترنّم نام خدا بر لب و یاد او بر قلب و جانش طنین انداخته باشد و چنان دل بستگی و وابستگی به خدا پیدا كرده باشد كه ذكر او سراسر اندیشه، عاطفه و رفتارش را گرفته باشد و ذكر خدا جانش را زنده و آباد نموده باشد: «و بذكرك معمورة.»( شیخ عبّاس قمى، مفاتیح الجنان، فرازى از دعاى كمیل ).در این صورت ـ به اصطلاح روان شناسان ـ فرد احساس دل بستگی ایمن نسبت به وجودی دارد كه هم قادر است و هم همیشه حاضر و در همه حال، پاسخگوی نیازها می باشد. از نظر اسلام، بالاترین و ارزشمندترین مقام انسانی زمانی پدید می آید كه انسان به یاد خدا باشد و روحش متوجه او گردد تا نور خدایی در دلش پدیدار شود و روح و روانش به آرامش و راحتی برسد.

انواع ذكر


الف. ذكر جوانحی (قلبی ـ ذهنی);


ب. ذكر جوارحی (زبانی و با سایر اعضا و جوارح).


ذكر و یاد خدا، چه در قلب و چه با زبان و چه با اعضا و جوارح، به صورت انجام یك عبادت خاص مثل نماز، دعا و تلاوت قرآن موجب اتصال به منبع لایزال و فناناپذیر هستی شده و یادآور عظمت و قدرت او و نعمت های بی كرانش و خوف از عقاب و امید به ثواب و عشق به جلب رضایت و وصال خداست و در نتیجه، در صحنه های دشوار زندگی برای انسان نیروآفرینی می كند; چرا كه اگر هر چیز را از دست بدهیم، خداوند ازلی كه منبع هر فیض و خیر و كمال است، موجب تسلّی و صبر برای انسان می شود و شاید به همین دلیل باشد كه یكی از ذكرهایی كه گفتن آن هنگام رسیدن مصایب توصیه شده این است كه بگوید: (اِنّالله و اِنّا الیه راجعون) (بقره: 156); ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم. این ذكر یادآور خداوند متعال و مالكیت او بر ما و نیز بازگشت ما به سوی اوست. عظمت این مبدأ و معاد، مسائل مابین آن را تحت الشعاع قرار داده، آن ها را آسان جلوه می دهد. از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است: هیچ مصیبتى به امیرالمؤمنین(علیه السلام) وارد نمى شد، مگر اینكه آن حضرت در آن روز هزار ركعت نماز مى خواند و بر شصت مسكین صدقه مى داد و سه روزروزه مى گرفت.(محمّدباقرمجلسى،بحار الانوار،ج41،ص132.)
آرامش خاطری كه محور تمام خوش بختی های دنیا و آخرت است، از طریق ذكر خدا حاصل می شود تا بُعد آسمانی انسان بر بُعد زمینی اش چیره شود، و در آن حال است كه می فهمد دودلی، خاطره های شیطانی و نگرانی و پریشانی از وسوسه های ابلیسی هستند. در این حال است كه همه بیم ها از میان می روند و جای خود را به امید می دهند; همه دغدغه ها و خاطرپریشی ها به طمأنینه بدل می گردند و دارای معنا و مفهوم می شوند.( شیخ عبّاس قمى، پیشین، «مناجات الذاكرین»).خدایا، دل های شیفته، شیدای تو شده اند، خردهای مختلف بر معرفت تو گرد آمده اند. پس دل ها جز به یاد تو آرام نگیرد و روان ها جز به دیدار تو آرامش نپذیرد.اگر انسان به خوبی خدا را بشناسد، دایم به یاد او خواهد بود. در نتیجه، غفلت برایش معنا نخواهد داشت. علّامه طباطبائی ضمن یك دستورالعمل اخلاقی در این باره، می فرماید: «روشی كه برای ما در همه حال و همه شرایط در حد ضرورت است، روش بندگی و به عبارت دیگر، خداشناسی است، و راه آن طبق آنچه از كتاب و سنّت برمی آید، همانا یاد خدا و امتثال تكالیف عملی است»( مجله حوزه، ش 46، ص 94).


بنابراین، یكی از مهم ترین گام ها به سوی سلامت نفس و بهبودی از بیماری های روحی و روانی انسان و رسیدن به آرامش و اطمینان درونی، یاد خداوند است. همچنین یكی از راه های درمان غفلت و حركت در مسیر سازندگی و شكوفایی استعدادهای انسانی، «ذكر» است. كتاب و سنّت برای غفلت زدایی از انسان، اذكار را به عنوان ادعیه و عبادات، مشخص كرده اند تا انسان هنگام صبح و ظهر و شام، قبل و بعد از خواب، هنگام خوردن غذا و پس از آن، هنگام مشاهده مرده، یا بیمار یا پس از بهبودی از بیماری و در روزهای هفته و در ساعات روز و در اعیاد دینی و مانند آن، ذكری مناسب بگوید; مثلا، به ما دستور داده اند: در كنار سفره برای هر صرف غذا «بسم اللّه الرحمن الرحیم» بگوییم. به طور كلی، هر كاری را كه می خواهیم آغاز كنیم مستحب است با «بسم اللّه» شروع نماییم. همه این تعالیم و آموزه ها در سیره و سنّت معصومان(علیهم السلام)برای آن هستند كه انسان همواره خود را در ارتباط با خدا و در مسیر رحمت الهی قرار دهد و از غفلت و پیامدهای سوء آن در امان بماند. هر یك از عبادت ها میزان معیّنی دارد، ولی یاد و ذكر خدا در دل و ترنّم نام او بر لب حدّی ندارد. خداوند می فرماید«یا ایُّها الَّذین آمَنوا اذكروُا اللّهَ ذِكراً كثیراً» ترجمه: (احزاب: 41) .برخی دستورهای دینی وقت معیّن و مشخصی دارد; مانند نماز، اما ذكر خدا وقت مشخصی ندارد. خداوند در مورد نماز می فرماید:«انّ الصلاة كانت علَى المؤمنینَ كتاباً موقوتاً» ترجمه: (نساء: 103)ذكر خدا برای هر حالی توصیه شده است و این دوام یاد حق نمی گذارد انسان به دام بیماری روحی و غفلت گرفتار شود.

 نظر دهید »

چگونه مي توانيم در تكامل مهارتهاي اجتماعي به كودك خود كمك كنيم؟

17 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

چگونه  مي توانيم در تكامل مهارتهاي اجتماعي به كودك خود كمك كنيم؟



نقش شما

اگر كودك شما از غريبه ها مي ترسد يا به اصطلاح به “اضطراب در برابر غريبه ها” دچار شده است، نبايد ناراحت شويد يا خجالت بكشيد. كودكان معمولا در سن هفت ماهگي از ديدن افراد غريبه ناراحت و عصبي مي شوند. اين موضوع بقدري طبيعي است كه اگر كودك شما بدون هيچ اضطرابي و بدون توجه به حضور شما نسبت به نزديك شدن فردي غريبه بي تفاوت باشد يا به آغوش يك غريبه برود، بايد نگران شويد. ممكن است هنگامي كه او را به آغوش يكي از آشنايان دور خود مي دهيد ناراحت شود و گريه كند، در اين حالت بهتر است او را پس گرفته و در آغوش خود بگيريد و سعي كنيد حساسيت او را كاهش دهيد. سعي كنيد هنگامي كه آن فرد نيز در اطراف شما است با نگه داشتن كودك در آغوش خودتان كودك را آرام كرده و به تدريج به فرد غريبه نيز عادت دهيد. سپس هنگامي كه كودك را در آغوش گرفته ايد با او بازي كنيد و در همين حال با فرد غريبه حرف بزنيد. سپس براي مدتي كوتاه او را به فرد غريبه بدهيد و در همان نزديكي بايستيد. نهايتا اتاق را براي چند دقيقه ترك كنيد و ببينيد كه چه اتفاقي مي افتد. اگر كودك شما شروع به گريه كرد اين مسير را دوباره امتحان كنيد. اگر خروج از اتاق و برگشتن به اتاق را دائم تكرار كنيد؛ نهايتا كودك شما مي فهمد كه هر چند ممكن است شما در اين لحظه در كنار او نباشيد اما مسلما به زودي بر مي گرديد.

قرار داشتن در كنار همسالان براي كودك بسيار مفيد است. پس برنامه هايي براي بازي با همسالان براي كودك خود تدارك ببينيد اما ابتدا اطمينان حاصل كنيد كه اسباب بازي به مقدار كافي در دسترس داريد! ممكن است كودك شما نتواند به راحتي اسباب بازيهايش را با بقيه بچه ها تقسيم كند، اما شما مي توانيد با پيش بيني مناسب از بروز مشكل در اين زمينه (تقسيم كردن اسباب بازيها بين بچه ها) جلوگيري كنيد.

اگر فكر مي كنيد كه كودك دو يا سه ساله شما خودخواه شده است، ممكن است تصور كنيد كه او را لوس كرده ايد. بروز اين حالت در كودكان به والدين آنها ربط زيادي ندارد. كودكان در اين سن طبيعتا خودمحور هستند. با اين حال بهتر است از موقعيتهاي مناسب براي نشان دادن رفتار خوب استفاده كنيد (استفاده از عباراتي مانند “لطفا” و “متشكرم"، تعريف كردن از كسي كه كاري را به خوبي انجام داده است و دادن چيزهاي شخصي مانند اسباب بازي به ديگران) و كودك شما هم به زودي اين كارها را به اندازه كافي ياد خواهد گرفت. به گروههاي بازي كودكان بپيونديد يا اسم او را در يك خانه بازي يا كلاس تفريحي مخصوص اين سن بنويسيد تا او بتواند مدتي را با كودكان ديگر سپري كند. او به زودي ياد مي گيرد كه چگونه دوست پيدا كند و چگونه دوستي هايش را حفظ كند و او به زودي يك زندگي فعال اجتماعي را در پيش خواهد گرفت.

 نظر دهید »

بلندهمتی (حکمت)

15 اسفند 1392 توسط جعفرثانی
فضیلت بلندهمتی (حکمت)

از حضرت امام باقر علیه السلام مروی است که «خدا به مؤمن سه خصلت کرامت فرموده است: عزت در دنیا و آخرت، ظفر (پیروزی) در رستگاری دنیا و آخرت و مهابت در دل ظالمان و اهل معصیت.» که سرآمد بیشتر صفات و افضل اکثر ملکات [نیک] است.

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند که «اگر همه عالم، شمشیرها کشند و پشت به پشت یکدیگر داده رو به من آیند، سر مویی تفاوت در حال من هم نمی رسد».

زمان خود گویای روشنی و حق نمایی کلام معصومین علیه السلام است که می بینیم مهابت و عزت روزافزون ایرانیان در عرصه های جهانی در سایه عزت خواهی آنان رخ نمایی می کند و قلب های حق طلبان را به سوی خود جلب می نماید.

نشان همت بلند (نکته)
«نشان همت آن است که هرگز در حاصل و حاضر نگاه نکند، بل همه نظر او مقصور بود بر آنچه ندارد».

ارتباط آرزو و همت بلند (نکته)
«همت و نهمت هر دو هم شکلند و هر کسی را از این دو بهره است: یکی را به سخاوت و نان دادن، و یکی را به شجاعت، و یکی را به علم و عبادت، و یکی را به زهد و به ترک دنیا گفتن. و یکی را به طلب افزونی دنیا».

خسیس همتی (پند و اندرز)
بنگر تا خسیس همت نباشی که من چیزی ندیدم مرد را از پای افکنده تر از دون همتی.

همراهی همت و بخت عالی (نکته)
باید دانست که همت عالی یکی از عوامل موفقیت است. در راه موفقیت نباید غافل از عواملی بود که تحت سلطه ما نیست.

«همت بی آلت از سبکساری بود و همت با بخت زیبنده بود؛ زیرا که مردی که او را همت بود و از بخت یاری نبُوَد به جز نگوساری نبود. که همت باید و بخت عالی».

 نظر دهید »

زیبایی رنگها در قرآن

12 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

زیبایی رنگها در قرآن

زیباآفرینى رنگها یکى دیگر از نمودهاى زیبایى در فرهنگ زیباشناسى قرآن است.

زیبایى رنگها چه به صورت فرد و چه به صورت ترکیب مورد توجه است : آیا ندیدى که خداوند از آسمان آب را فرستاد، پس بیرون آوردیم از آن میوه هایى با رنگهاى مختلف و زیبا و از کوهها نیز جاده هاى آفریده شده ، سفید و سرخ و رنگهاى مختلف و گاه به رنگ کاملا سیاه این نقاش چیره دست با یک قلم و یک مرکب (آب) انواع نقشها را ابداع کرده که بینندگان را مجذوب و شیفته خود مى کند. در مورد رنگ زرد مى فرماید: گفتند بخواه از پروردگارت تا بیان کند رنگ آن گاو را؟ گفت آن گاوى است زرد خالص که رنگش مسرور مى سازد بینندگان رابه رنگ شتران زرد. رنگ زرد  نشاط آور است و چشمگیر و رنگ سبز آرامش ترین رنگها و علامت زندگى ، رویش ، صلح و جاودانى است.

در قرآن توجه بیشترى به رنگ سبز شده و آن را از زیبایى ها و رنگهاى لباس بهشتیان معرفى مى کند: «جامه هاى سبز را دیباى نازک» «بر اندام بهشتیان لباسهایى از حریر نازک سبز رنگ و از دیباى ضخیم» ، از رنگ سبز به عنوان یک رنگ زیبا و دلنشین ، زیاد سخن به میان آمده و حتى تکیه گاه هاى بهشتیان را با رنگ سبز معرفى کرده است : «بر بالشهاى سبز و بساط قیمتى زیبا تکیه مى کنند.» در روایات ، بر استفاده از رنگ سیاه براى رنگ کردن موها به منظور جوان و زیبا نشان دادن انسان تکیه شده است

 2 نظر

روایات حکیم از سلوک عرفا : رفیق دائمی

10 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

روایات حکیم از سلوک عرفا : رفیق دائمی

مردم! امروز می­خواهم راجع به رفیقی که شب و روز، در خواب و بیداری، همیشه و هر لحظه با ماست سخن بگویم

در احوالات آن مرد عظیم­ الشّأن و الهی، آیت­الله حاج شیخ جعفر شوشتری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمده است که شبی بالای منبر فرمودند: مردم! امروز می­خواهم راجع به رفیقی که شب و روز، در خواب و بیداری، همیشه و هر لحظه با ماست سخن بگویم - ایشان برای این که مخاطب خود را متوجّه اصل بحث کند، معمولاً نکاتی را حکیمانه تبیین می­فرمودند -

فرمودند: مردم! آن رفیق دائمی ما همسر یا فرزندمان نیست. آن رفیق دائمی ما همکار و هم­شغل و هم­درس ما نیست. آن رفیق ما نفس ما است که شب و روز، در خواب و بیداری با ماست. آن­قدر با او رفیق شده ­ایم که یادمان رفته است که نباید با او رفاقت کنیم بلکه باید مسلّط به او شویم.

 

 نظر دهید »

با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید

06 اسفند 1392 توسط جعفرثانی
با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید




بخشی از احادیثی که مربوط به همسرداری میشود و  مطمئناً برای تعامل با همسرمی تواند کمک کند.


حدیث1) پیغمبراکرم(ص): «مِن سَعادَةِ المَرءِ المُسلِمِ الزَّوجَةُ الصّالِحَةُ وَالمَسكَنُ الواسِعُ وَالمَركَبُ البَهىُّ وَالوَلَدُ الصّالِحُ» از خوشبختى مرد مسلمان، داشتن همسرى شایسته، خانه اى بزرگ، وسیله اى راحت براى سوارى و فرزندى خوب است. (بحارالأنوار،ج76،ص155)


حدیث2) امام على(ع) :«أحسِنِ الصُّحبَةَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُكَ» با همسرت خوش رفتار باش تا زندگى ات با صفا گردد .(من لایحضره الفقیه، ج4،ص392)

حدیث3) امام محمدباقر(ع) :«إِنّ اَكرَمَكُم عِندَ اللّه اَشَّدُّكُم اِكراما لِحَلائِلِهِم» گرامى ترین شما، نزد خدا كسى است كه بیشتر به همسر خود احترام بگذارد. (تهذیب الاحكام،ج8، ص141)


حدیث4) پیغمبراکرم(ص) :«إنَّ الرَّجُلَ إذا نَظَرَ إلَى امرَأَتِهِ وَنَظَرَت إلَیهِ نَظَرَ اللّه تَعالى إلَیهِما نَظَرَ الرَّحَمَةِ» وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بدیده رحمت به آنان نگاه مى كند. (نهج الفصاحه،ح 621)


حدیث5) حضرت زهرا (س): «خِیارُکم اَلیَنُکم مَناکِبَةً وَ اَکرَمُهم لِنِسائِهِم» بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. (کنزالعمال،ج7،ص225)


حدیث6) امام صادق(ع) :«خَمْسُ خِصالٍ مَنْ فَـقَـدَ واحِدَةً مِنْهُنَّ لَمْ یَزَلْ ناقِصَ العَیْشِ زائِلَ الْعَقْلِ مَشْغولَ الْقَلْبِ، فَاَوَّلُّها: صِحَّةُ البَدَنِ وَ الثّانیَةُ: اَلاْمْنُ وَ الثّالِثَةُ: اَلسَّعَةُ فِى الرِّزْقِ، وَ الرّابِعَةُ: اَلاَنیسُ الْمُوافِقُ (قال الراوى:) قُلْتُ: و مَا الاْنیسُ الْمُوافِقُ؟ قال: اَلزَّوجَةُ الصّالِحَةُ، وَ الوَلَدُ الصّالِحُ، وَ الْخَلیطُ الصّالِحُ وَ الخامِسَةُ: وَ هِىَ تَجْمَعُ هذِه الْخِصالَ: الدَّعَةُ»
پنج چیز است كه هر كس یكى از آنها را نداشته باشد، همواره در زندگى‏اش كمبود دارد و كم خرد و دل نگران است: اول، تندرستى، دوم امنیت، سوم روزى فراوان، چهارم همراهِ هم رأى. راوى پرسید: همراهِ هم رأى كیست؟ امام فرمودند: همسر و فرزند و همنشین خوب و پنجم كه در برگیرنده همه اینهاست، رفاه و آسایش است. (خصال،ص 284)


حدیث7) امام سجاد(ع): «وَاَمّا حَقُّ الزَّوجَةِ فَاَنْ تَعْلَمَ اَنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَها لَكَ سَكَنا وَ اُنْسا فَتَعْلَمَ اَنَّ ذلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللّه‏ِ عَلَیْكَ فَـتُـكْرِمَها وَ تَرْفُقَ بِها وَ اِنْ كانَ حَقُّكَ اَوجَبَ فَاِنَّ لَها عَلَیْكَ اَنْ تَرْحَمَها» حق زن این است كه بدانى خداوند عزوجل او را مایه آرامش و انس تو قرار داده و این نعمتى از جانب اوست، پس احترامش كن و با او مدارا نما، هر چند حق تو بر او واجب ‏تر است اما این حق اوست كه با او مهربان باشى. (من لایحضره الفقیه،ج 2،ص 621)


حدیث8) پیغمبراکرم(ص) :«خَیْرُكُم خَیْرُكُم لِنِسائِهِ و اَنَا خَیْرُكُم لِنِسائى» بهترین شما كسى است كه براى زنان خود بهتر باشد و من بهترین شما براى زن خود هستم. (من لایحضره الفقیه،ج 3،ص 443)


حدیث9) پیامبراکرم(ص): «مَا اصطَحَبَ اثنَانِ إلّا کَانَ أعظَمُهُما أجراً وَ أحَبُّهُما إلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أرفَقَهُما بِصَاحِبِه» هیچ دو نفری با هم مصاحبت و زندگی نکردند مگر این که یک نفر از آن دو نفر پیش خدا محبوب تر است، آن محبوب تر کیست! آن که با همنشینش رفیق تر و نرم خوتر باشد و بیشتر مراعات و مدارا کند. (کافی/ج2/ص120)


حدیث10) امام صادق(ع): «خَمسٌ مَن لَم یَکُن فِیهِ لَم یَتَهنأ العِیش الصّحة وَ الأَمن وَ الغِنی وَ القِناعَة وَ الأَنِیس المُوافِق» کسی که پنج چیز در او نباشد زندگی برایش گوارا نیست؛ سلامت، امنیت، بی نیازی، قناعت و همسر موافق. (بحار النوار،ج1،ص83)


حدیث11) پیغمبراکرم(ص): «إِنَّ الرِّیحَ الطَّیّبةَ تَشدُّ القَلب وَ تَزِیدُ فِی الجِماعِ» بوی خوش رابطه قلبی را تقویت و آمیزش را افزایش می دهد. »(الکافی ج6 ص 511)


حدیث12) امام معصوم(ع): «قول الرجل لإمرأته إنی احبک لایخرج من قلبها أبدا» گفتن مرد به همسرش «دوستت دارم» هیچ وقت از قلب اون خارج نمی شود. (وسائل الشیعه ج 14،ص 10)


حدیث13) امام علی(ع): «مَنْ ساءَ خُلْقُهُ مَلَّهُ اَهْلُهُ» هر كس بد اخلاق باشد، خانواده ‏اش از او دلتنگ و خسته مى‏شوند. (تحف العقول،ص214)


حدیث14) امام معصوم(ع): «المومن یاکل بشهوة أهله» مومن مطابق اشتها ومیل همسرش غذا می خورد. (کافی،ج4،ص12)


حدیث15) پیغمبراکرم(ص): «إذا أَرَدتُ أَن أَجمع لِلمُسلِمِ خَیرَ الدُّنیا وَ الآخِرةِ جَعلتُ لَهُ…وَ زُوجة مُؤمنة تَسرُهُ إذا نَظرَ إِلیها» اگر بخواهم خیر دنیا و آخرت را به بنده مسلمانی عطا كنم همسر شایسته و صالحی به او می دهم كه وقتی در چهره او می نگرد،سرور و بهجت بر قلب او وارد شود. (کافی،ج5،ص327)


حدیث16) امام باقر(ع):هر کس همسری برمی گزیند باید او را تکریم کند, همانا زنان شما طناز و دلربایند هر کس با آن ها ازدواج کرد نباید آنان را ضایع کند. (بحار الانوار ج 100 ص 224)


حدیث17) پیغمبراکرم(ص): خانم ها از آرایش دریغ مکنید ،بهترین ملایم ترین و دل نواز ترین عطر را به کار برید زیبا ترین و دلربا ترین لباس را به اندام خویش بپوشانید خود را حداقل با یک گردنبند زینت بخشید و صبح و شام خود را به شوهر عرضه دارید ،در یک کلام چشم و دل شریک زندگیتان را هنرمندانه بربایید. (وسائل الشیعه/ج14/ص95)


حدیث18) پیغمبراکرم(ص) :سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت زهرا (س) محشور می شوند، زنی که با فقر و تنگدستی همسر خود بسازد، زنی که با بداخلاقی همسر، صبر خود را از دست ندهد و زنی که مهریه خود را به همسرش ببخشد (که بدینوسیله باری را از دوش او برداشته). (مواعظ العدیده،ص 75)

قرآن کریم: «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْرًا كَثِیرًا»
با همسران خود به طور شایسته (در گفتار و کردار) معاشرت نمایید و اگر از آنان به دلایلی بدتان آمد (شتاب نکنید و زود تصمیم به جدایی نگیرید) زیرا چه بسا از چیزی بدتان بیاید، اما خداوند خیر و منافع فراوانی را در آن قرار داده باشد. (النساء،آیه19)

 نظر دهید »

توصیه پزشکی امام رضا(ع)برای اسفند

04 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

مطابق گاه شمار یونانی شباط به آخرین ماه زمستان اطلاق می شود که به طور تقریبی با اسفند ماه ما برابر است. همانطور که پیش از این گفتیم امام رضا (ع) برای هر ماه دستورالعمل های خاصی را توصیه کرده اند.

امام رضا علیه السلام در رساله ذهبیه در مورد ویژگی های اسفندماه می فرماید: (شباط) ثمانیة و عشرون یوما تختلف فیه الریاح و تکثر الامطار و یظهر فیه العشب و یجرى فیه الماء فی العود و ینفع فیه اکل الثوم و لحم الطیر و الصیود و الفاکهة الیابسة و یقلل من اکل الحلاوة و یحمد فیه کثرة الجماع و الحرکة و الریاضة؛ شباط بیست و هشت روز است، بادها در آن مختلف مى‏شود باران زیاد می بارد، گیاه و علف سر از زمین بیرون مى‏آورد، آب در شاخه‏هاى درختان جارى مى‏شود، خوردن سیر و گوشت پرندگان و شکار و میوه‏هاى خشک شده سودمند است و حرکت و فعالیت و کار در این ماه بسیار نیکو است.(۱)
امام رضا (ع) در این بخش از سخنان خود این ماه را مقدمه بهار برشمرده و به خصوصیات طبیعی و جوی آن اشاره می کنند و در اولین توصیه برای این ماه خوردن سیر را توصیه می کنند هرچند در بیانی دیگر فرموده اند که در فصل بهار باید از خوردن پیاز و سیر و ترشی پرهیز کرد، اما استفاده از این گیاه را برای آخر زمستان مفید دانسته و فرموده اند: و ینفع فیه اکل الثوم ؛ خوردن سیر در این ماه نافع بدن است.
‎ در روایات از سیر به عنوان شفای هفتاد نوع بیماری یاد شده و خواص فراوانی برای آن ذکر شده است. در حال حاضر هم از سیر برای کاهش میزان کلسترول و کاهش خطر بروز بیماری ‌های قلبی-عروقی و نیز برای بهره مندی از خواص ‏ضد میکروبی آن استفاده می ‌شود. امام رضا(ع) در بیانی دیگر می فرماید: هر کس می خواهد بادی دامنگیر او نشود،در هر هفت روز،یک بار سیر بخورد.(۲)
دومین توصیه امام رضا (ع) برای این ماه خوردن گوشت پرنده و شکار است. در اواخر زمستان از این جهت که هنوز سرماى زننده آن گاهى ما را تعقیب مى‏کند بدن نسبت به ماه هاى بعد محتاج به حرارت بیشترى است و در میان خوراکى‏ها گوشت حرارت زیادترى تولید مى‏کند. از این رو امام رضا علیه السلام در باره فواید و خواص مفید مصرف گوشت در بیانی دیگر به نقل از امام على علیه‏السلام می فرمایند: ذُکِرَ عِندَ النَّبِیِّ صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم اللَّحمُ وَالشَّحمُ ، فَقالَ : لَیسَ مِنهُما بَضعَةٌ تَقَعُ فِی المَعِدَةِ إلاّ أنبَتَت مَکانَها شِفاءً ، وأخرَجَت مِن مَکانِها داءً ؛ نزد پیامبر صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم از گوشت و پیهْ یاد شد. فرمودند : هیچ پاره‏اى از این دو در معده جاى نمى‏گیرد ، مگر این که در جاى آن ، شفا مى‏روید و بیمارى‏اى از آن جا مى‏رود.( ۳)
و توصیه سوم امام رضا (ع) برای این ماه استفاده از خشکبار و میوه های خشک است. از این رو می فرماید: و الفاکهة الیابسة؛ و خوردن میوه‏هاى خشک مفید است که مراد از میوه‏هاى خشک ظاهرا خشکبار است مانند پسته و بادام و فندق و گردو و سنجد و امثال آن که ما پیش از این در خواص برخی از آنها مثل گردو ، سنجد و … از نگاه امام رضا (ع) سخن گفتیم.
بخشی از توصیه های امام رضا (ع) برای این ماه توصیه های پرهیزی است که نباید انجام داد. از این رو آن حضرت می فرماید: و یقلل من اکل الحلاوة؛ و باید از خوردن شیرینی جات بکاهد.
در اسفند ماه به خاطر اختلالاتی که در مزاج پیدا می شود ، جریان خون مختل شده و پوست بدن دچار مشکل می شود و برخی نارسایی ها در مفاصل و استخوانها چدید می آید که به خاطر همین امام رضا (ع) می فرماید: در ماه شباط باید از مقدار مصرف شیرینى کم کرد.
و توصیه آخر امام رضا (ع) برای این ماه افزایش تحرک و ورزش و فعالیت های بدنی است. فعالیت های بدنی خود به بیدار شدن اعصاب کمک می کند چرا که در سرماى زمستان اعصاب به نوعی رخوت دچار شده و سلولهاى مرده همچنان در جاى خود مانده اند که با حرکت و فعالیت و ورزش احیا می شوند.(۴)
امام رضا (ع) در بیانی دیگر در مورد تحرک و آثار ورزش در ایجاد نشاط معتقدند که جنبش بیش از اندازه و خسته ساختن اعضای بدن باعث فرسودگی جسم و جان خواهد شد و موجبات حزن و درد را فراهم می‌سازد؛ اما اگر تقلا و جنبش به حد اعتدال باشد باعث نشاط و شادمانی انسان می‌گردد و او از این فعالیت لذت خواهد برد.

پانوشتها:
۱٫رساله ذهبیه/ ذیل خصوصیات ماهها/(شباط) ثمانیة و عشرون یوما…
۲٫ طب الامام رضا،ص۴۱
۳٫ عیون أخبار الرضا علیه ‏السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱ ، حدیث ۱۳۰
۴٫ طب الرضا علیه السلام / ترجمه امیر صادقى ص۱۷۳ تا ص ۱۸۱

 نظر دهید »

انتظار فرج و معناى صحیح آن‏ از منظر امام خمینی (ره)

01 اسفند 1392 توسط جعفرثانی

انتظار فرج و معناى صحیح آن‏ از منظر امام خمینی (ره)

امام خمینی(ره) پرداخت صحیح به مقوله انتظار را موجب قدرت اسلام در دنیا بیان کردند و از همان آغاز جرقه های انقلاب اسلامی به مسئله تبیین مهدویت در جامعه اسلامی پرداختند.

بنیانگذار انقلاب اسلامی در ابتدای انقلاب ایران وظیفه همه نهادهای مسئول در نظام را تمهید ظهور امام زمان(عج) می‌دانند، زمینه سازی را بالاتر از اعتقاد به انتظار بیان می‌کنند و این آرزو را مطرح می‌کنند که این فضا را باید نهادهای متولی به کشورهای دیگر هم بکشانند.

وقتی نگاه امام خمینی‌(ره) را به حوزه آینده مورد تعمق قرار می‌دهیم، بحث افق آینده جامعه و مهدویت را پیوند عمیق می‌دهند، فرهنگ جامعه را مبتنی بر مهدویت طراحی می‌کنند.

امام خمینی‌(ره) عبادتی را که روح مهدویت در آن نباشد، و روح جامعه سازی مهدوی در آن دیده نشود را عبادت در فضای اسلام آمریکایی معرفی می کنند و حتی انتظار برای فرج برای آن گروه‌ها و اقشاری از جامعه که صرفا در دعا خلاصه می‌کنند و حتی در آن امر به معروف و نهی از منکر و جهاد نفی می‌شود را اسلام آمریکایی عنوان می‌کنند‌.

در ادامه این نوشتار به نگاه امام خمینی‌(ره) در تعریف انتظار صحیح و برداشت‌ها و پاسخ‌های ایشان به مقوله انتظار فرج امام زمان‌(عج) می‌پردازیم‌.

تعریف انتظار از منظر امام خمینی‌(ره)
امام خمینی‌(ره) انتظار فرج با توجه به آیات قرآن کریم و روایات ائمه معصوم‌(ع) تعریف کردند به طوری که بعد از چندین سال از رحلت‌شان این تعریف مورد قبول تمام آینده پژوهان و کارشناسان عرصه معارف مهدویت است‌؛ انتظار یعنی امید تحقق یک هدف مقدور. این انتظار در قالب فردی و اجتماعی و تاریخی و نیز به شکل حق و باطل قابل فرض است و در واقعیت هم وجود دارد. انتظار باید انسان را به هویت‌های جمعی و تاریخی پیوند بزند و در او تحول بیافریند. انتظار، مبدأ تحول است. از منظر نظام ولایت، انتظار توسعه ولایت است.

ایشان در یکی سخنرانی های خود در سالروز میلاد امام زمان(عج) به برداشت های مختلف از فرهنگ انتظار در در عصر حاضر پرداختند و انتظار صحیح را از ناصحیح جدا کردند.

برداشت‌های غلط از مفهوم انتظار
بعضی‌ها انتظار فرج را به این مى‏دانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان- سلام اللَّه علیه- را از خدا بخواهند. این‌ها مردم صالحى هستند که یک همچو اعتقادى دارند. این‌ها به تکالیف شرعى خودشان هم عمل مى‏کردند و امر به معروف و نهی از منکر هم مى‏کردند، لکن همین، دیگر غیر از این کارى ازآنها بر نمى‏آمد و توانایی آن‌ها به همین مقدار بود، امام خمینی(ره) این نوع نگاه را که تنها به اندکی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته شود را انتظار صحیح و معقول نمی دانند.
برخی انتظار فرج را مى‏گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مى‏گذرد ، بر ملت ما چه مى‏گذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف‏هاى خودمان را عمل مى‏کنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مى‏کنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم.

گروهی می گفتند که خوب، باید عالم پر از معصیت بشود تا حضرت بیاید؛ ما باید نهى از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کارى مى‏خواهند بکنند؛ گناه‏ها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود.

دسته‏اى از این بالاتر، مى‏گفتند: باید دامن‏زد به گناهان، مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت- سلام اللَّه علیه- تشریف بیاورند. این هم یک دسته‏اى بودند که البته در بین این دسته، منحرف‌هایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف‌هایی هم بودند که براى مقاصدى به این دامن‏مى‏زنند.

پاسخ امام خمینی(ره) به کسانی که معنای انتظار را نفهمیدند
امام خمینی(ره) در تفسیر برخی از پیامدهای این گونه نظریات و اشاعه در جامعه اسلامی اعلام خطر جدی کردند، در مقابله با کسانی که انتظار فرج را غلط در جامعه بیان می کنند .

ایشان پیامدهای این نوع نگاه را قانع شدن به وضع موجود و عدم کوشش برای تحقق وضعی برتر، ناامیدی و پذیرش شکست در حوزه فرد و اجتماع، مشکل‌تر ساختن حرکت و قیام امام زمان(عج) چرا که هر چه فساد و تباهی بیشتر شود، کار امام زمان(عج) در مبارزه با سخت‌تر و طولانی می‌گردد عنوان کردند.

امام خمینی(ره) تاکید می کنند: “ما اگر دستمان مى‏رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست، منتها ما نمى‏توانیم. این است که حضرت عالم را پر از عدالت می کند؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر تکلیف ندارید”.

توطئه دین از سیاست جداست، بدترین برداشت غلط از فرهنگ انتظار است

امام خمینی (ره) رهبر بیداری اسلامی که امروز بعد از بیست و سه سال از رحلت ایشان جوامع مسلمان دنیا با پیروی از بیانات ایشان به دنبال راندن استکبار از کشورهای خودشان هستند، امام خمینی(ره) در همان سالها حایتشان از حضور قدرت‌های بزرگ در تبلیغ معناى غلط از انتظار و مهدویت خبر دادند ، همان طور که به ملت‌ها تزریق کرده بودند، به مسلمین، به دیگر اقشار جمعیت‌های دنیا که سیاست کار شما نیست؛ بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است، بدهید به دست امپراتورها. خوب، آن‌ها از خدا می ‏خواستند که مردم غافل بشوند و سیاست را بدهند دست حکومت و به دست ظلمه، دست آمریکا، دست شوروى، دست امثال این‌ها و آن‌هایی که اذناب این‌ها هستند و این‌ها همه چیز ما را ببرند، همه چیز مسلمان‌ها را ببرند، همه چیز مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است، منتها چون دست سیاست در کار بوده، این اشخاص غافل را، این‌ها را بازى دادند و گفتند: شما کار به سیاست نداشته باشید، حکومت مال ما، شما هم بروید توى مسجدهایتان بایستید نماز بخوانید! چه کار دارید به این کارها ؟
لذا راه مقابله با جریان های انحرافی حرکت در مسیر صحیح فکر مهدوی است ، ارائه راه آینده شناسی عمیق امام(ره) به مراکز مختلف آینده پژوهی، فرهنگی ، مدیریتی است.

انتظار سازنده چگونه محقق می شود
علم و بصیرت در دین ، در مقابل کج اندیشی ها و برداشت‌های غلط، تقوا در مقابل هوی و هوس، علم و بصیرت در حوزه سیاست و اجتماع برای تشخیص دوستان و دشمنان و روشن شدن عملکرد سیاست بازان، پیروی از علمای راستین که مصداق نایبان عام امام زمانند از جمله راهکارها برای این قضیه است که امام خمینی(ره) تاکید داشتند.

مسئله انتظار نباید فقط صرف یک دعا برای امام زمان(عج) باشد،انتظاری که ما دعا بکنیم و نتوانیم یک حرکت اجتماعی وسیع را سامان بدهیم، لذا اگر بخواهیم مبتنی بر شعار امام خمینی(ره) حرکت کنیم باید جامعه زمینه ساز باشیم .

رهبر معظم انقلاب هم همین نگاه را دارند، لذا رهبری می فرمایند؛ ” مبتنی بر حکومت امام زمان(عج) امروز خود را بسازید و بنا کنید.” یعنی افق کجاست؟ مدیریت باید مبتنی بر مهدویت باشد.

همان طور که در روایات ائمه معصوم(ع) داریم؛ حرکت امام زمان(عج) مانند امور دیگر، روال طبیعی دارد و قرار نیست همه امور، معجزه آسا صورت پذیرد . امام صادق(ع) «لو قد خرج قائمنا(ع) لم بکن الا العلق و العرق و النوم علی السروج ؛ قائم ما قیام کند ، جز عرق ریختن و خواب( از فرط خستگی و مبارزه پی در پی ) بر روی زین‌ها نیست .»

انّ اهل زمان غیبته و القائلین بامامته و المنتظرین لظهوره افضل من اهل کل زمان … اولئک المخلصون حقّاً و شیعتنا صدقاً و الدّعا الی دین الله سرّاً و جهراً … آنان خستگی ناپذیر، در آشکار و نهان دیگران را به دین خدا فرا می‌خوانند.

 

منبع : وعده صادق

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی نقش قرآن در بیداری اسلامی

29 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

te mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

="font-size: 14.0pt; mso-bidi-font-family: "B Lotus"; mso-bidi-language: AR-SA;">­های مردمی و خودجوش مردم در خاورمیانه به سرعت توانست دیکتاتورها و دست نشانده­های آمریکا و اسرائیل را از مسند حکومت به زیر بکشانند، در به پیروزی رسیدن یک انقلاب مولفه­های فراوانی چون رهبری و بیداری و حضور مردم و اتحاد نقش عمده­ای دارند. آموزه­های اسلام به عنوان یک دین جامع می­تواند تهدید جدی برای سلطه­طلبی استکبار باشد، اعمال و رفتار مردم بیدار منطقه نشان دهنده­ی اصول این نهضت­ها و ارزشهای والای اسلامی آن است و به همین دلیل به این جنبش­ها و قیام­ها؛ بیداری اسلامی اطلاق شده است. شعار الله اکبر و برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در میادین شهرها. رهبری، اتحاد مردم، جهاد، ایثار و شهادت مبانی بیداری اسلامی می­باشند رهبری در آغاز و به ثمر رسیدن آن نقش مهمی را ایفا می­نماید به طوری اگر رهبران ناصالح بر روی کار آیند؛ اهداف انقلاب منحرف خواهد شد. انقلاب اسلامی ایران، از جنبش­های بیداری اسلامی دو قرن اخیر می­باشد که روند تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داده است.

بیداری اسلامی سبب شده است تا در سطح جهانی نیز استکبار با خطرات سیاسی و اجتماعی مهمی روبه رو گردد خطراتی چون پایان عصر خاورمیانه ای آمریکا و ناکامی در سلطه بر خاورمیانه، کاهش مقبولیت سیاسی برای پایگاههای نظامی و سیاسی آمریکا، ظهور تمدن اسلامی و افول تمدن غرب و به هم خوردن ثبات راهبردهای غرب در خاورمیانه جدید.

کلید واژه­ها: بیداری، اسلامی، استضعاف ،استکبار

 

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی نقش قرآن در بیداری اسلامی

29 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

te mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

t; mso-bidi-font-family: "B Lotus"; mso-bidi-language: AR-SA;">­های مردمی و خودجوش مردم در خاورمیانه به سرعت توانست دیکتاتورها و دست نشانده­های آمریکا و اسرائیل را از مسند حکومت به زیر بکشانند، در به پیروزی رسیدن یک انقلاب مولفه­های فراوانی چون رهبری و بیداری و حضور مردم و اتحاد نقش عمده­ای دارند. آموزه­های اسلام به عنوان یک دین جامع می­تواند تهدید جدی برای سلطه­طلبی استکبار باشد، اعمال و رفتار مردم بیدار منطقه نشان دهنده­ی اصول این نهضت­ها و ارزشهای والای اسلامی آن است و به همین دلیل به این جنبش­ها و قیام­ها؛ بیداری اسلامی اطلاق شده است. شعار الله اکبر و برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در میادین شهرها. رهبری، اتحاد مردم، جهاد، ایثار و شهادت مبانی بیداری اسلامی می­باشند رهبری در آغاز و به ثمر رسیدن آن نقش مهمی را ایفا می­نماید به طوری اگر رهبران ناصالح بر روی کار آیند؛ اهداف انقلاب منحرف خواهد شد. انقلاب اسلامی ایران، از جنبش­های بیداری اسلامی دو قرن اخیر می­باشد که روند تحولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار داده است.

بیداری اسلامی سبب شده است تا در سطح جهانی نیز استکبار با خطرات سیاسی و اجتماعی مهمی روبه رو گردد خطراتی چون پایان عصر خاورمیانه ای آمریکا و ناکامی در سلطه بر خاورمیانه، کاهش مقبولیت سیاسی برای پایگاههای نظامی و سیاسی آمریکا، ظهور تمدن اسلامی و افول تمدن غرب و به هم خوردن ثبات راهبردهای غرب در خاورمیانه جدید.

کلید واژه­ها: بیداری، اسلامی، استضعاف ،استکبار

 نظر دهید »

بازدید از نمایشگاه کتاب به مناسبت دهه فجر در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان مرند

24 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

بسمه تعالی

بازدید از نمایشگاه کتاب به مناسبت دهه فجر در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان مرند

نمایشگاه کتاب صاحب الزمان از روز 12بهمن تا 29 بهمن بمناسبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اداره فرهنگ شهرستان مرند از ساعت 9الی 7عصر دایر بوده و مسئولین مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)مرند با هماهنگی های لازم و تهیه بن تخفیف 30درصدی تا سقف خرید 400 هزار ریال برای طلاب زمینه حضور در این نمایشگاه را فراهم آورد .و اطلاع رسانی لازم برای حضور و بازدید از نمایشگاه برای خواهران انجام گرفت تا در روزهای اعلام شده بتوانند نهایت استفاده را بعمل آورند. لازم به ذکر است بازدید جمعی خواهران در روز چهارشنبه 23بهمن ساعت 13بعداز ظهر از مدرسه علمیه به قصد نمایشگاه با هدف ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی -آشنایی با کتابهای مذهبی،علمی –نرم افزارهای جدید و نیز خرید و تهیه کتاب برای ارتقاء سطح دانش و بینش طلاب خواهر این مدرسه صورت گرفت.که بحول و قوه الهی مورد استقبال خواهران قرار گرفت.

 نظر دهید »

بعضی‌ها خودشان را از "امیرالمؤمنین(ع)"حزب اللهی‌تر می‌دانند.

23 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

بعضی‌ها خودشان را از “امیرالمؤمنین(ع)"حزب اللهی‌تر می‌دانند.

افسران - بعضی‌ها خودشان را از





من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری

حالا یا دختر یا خانم خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه… چه شکلی!


داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟

گفت: نه!


گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته

است.

گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.

گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر

به زن‌های جوان سلام نمی‌کرد.

گفتند: یا علی رسول خدا سلام می‌کند تو چرا سلام نمی‌کنی؟

گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم.

می‌ترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل

علی بلرزد.

گفتم: دل علی می‌لرزد، تو خاطرت جمع است.

بعضی‌ها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهی‌تر می‌دانند.

بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینی تر می‌دانند.


استاد محسن قرائتی

 1 نظر

علت عدم ازدواج حضرت معصومه(س)

21 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

علت عدم ازدواج حضرت معصومه(س)


احتمال  آن است که اختناق هارون الرشيد و وجود خفقان در آن دوران، چنان شديد بود که حتي کسي جرئت نداشت براي پرسيدن مسائل شرعي به در خانه موسي بن جعفر(ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اينکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمي با خانواده موسي بن جعفر(ع) داشته باشد؛ چرا که همين ارتباط نسبي زمينه‌اي را فراهم مي‌ساخت تا هارون به اذيت و آزار او بپردازد. البته با اينکه هارون در مواردي تظاهر به دينداري مي‌کرد، ولي ستمگري بي‌رحم بود. يکي از مورّخين مي‌گويد:هارون هنگام شنيدن وعظ از همه بيشتر اشک مي‌ريخت و در هنگام خشم و تندي از همه ظالم‌تر بود.[1] و همين مرد دو هزار کنيز داشت که سيصد نفر آنان مخصوص آواز خواني و رقص و خنياگري بودند.[2]
شيعيان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کساني چون علي بن يقطين در تقيه به سر مي‌بردند و کوچک‌ترين حرکاتشان زير نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسي است که هارون به علي بن يقطين داد. اين لباس ويژه خلفا بود و علي بن يقطين آن را به موسي بن جعفر(ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: اين لباس را نگهدار و از دست مده؛ زيرا در حادثه‌اي که برايت پيش مي‌آيد، به کار مي‌آيد.
چندي بعد يکي از خدمتگزاران علي بن يقطين، نزد هارون شکايت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسي بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه‌اي نگه داشته‌ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بياورد. وقتي که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از اين هرگز سخن سعايت کننده‌اي را درباره تو باور نخواهم کرد.[3]
اين گونه قضايا نشان مي‌دهد که ارتباط موسي بن جعفر(ع) کنترل مي‌شد و از طرفي زنداني شدن امام نيز، انگيزه خواستگاري از دختران آن حضرت را کاهش مي‌داد. بعد از شهات امام وحشت بيشتري بر مردم حاکم شد و حضرت رضا(ع) نيز تحت نظر قرار‌گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از يک سال، حضرت معصومه(س) و جعمعي از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه(س) پيش از ديدن برادر، دار فاني را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نيافت.
بنابراين راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصيت پدر بايد جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شديد هاروني و مأموني بود که باعث شد احدي جرئت نکند به راحتي به خانه موسي بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف ديگر، زنداني شدن حضرت موسي بن جعفر(ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا(ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزيد بر اين علت بود.

1.فاطمه بنت الامام موسي الکاظم، محمد هادي اميني، 1405ه، قم، 160صفحه.

2.فاطمه بنت الامام موسي بن جعفر، سيد محمد باقر ابطحي، 1409ه. 3.معصومه قم، سيد تقي طباطبائي قمي، 1365، 48 صفحه.

 1 نظر

وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد

21 بهمن 1392 توسط جعفرثانی
خواهر امام غریب خراسان، سلاله پاکی و معصومیت،
دیوارهای خاک و افلاک، سیاه پوش داغ تواند
وفات فاطمه ی معصومه (س) تسلیت باد


معصومه (س) تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد،
معصومه اقامت غربت است در روزگار غربت نگاه ها،
معصومه تفسیر بلند تبعیت است از ولایت
اى دختر و خواهر ولايت
بر ارض و سما مليكه در قم
معصومه به كتيبه و به عصمت
در كوى تو زنده، جان مرده
قم تربت پاك پيكر توست
گر فاطمه دفن شد شبانه
كى گفته نهان زماست آن قبر
آن قبر كه در مدينه شد گم
مريم به برت اگر نشيند
سازد به سلام سرو قد خم
وفات كريمه اهل بيت حضرت معصومه (س) تسلیت باد
 1 نظر

سخنان رهبری: هم منتقدین یا شرح صدر رفتار کند هم مسئولین دولتی

20 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

هم منتقدین یا شرح صدر رفتار کند هم مسئولین دولتی

افسران - خطاب به همگی چه منتقدین دولت چه مسئولان دولتی و ... (( تذکر مهم رهبر عزیز ))





1392/11/19رهبر معظم انقلاب: ملت،مسئولین ونخبگان وحدت خودرا حفظ

n style="font-size: medium;">
کنند/انتقادها منصفانه باشد،دولت چندماهی بیشتر نیست آمده،باید

فرصت داد.هم منتقدین با شرح صدر رفتارکنند هم مسئولین دولتی با

منتقدین باشرح صدر رفتار کنند.

1392/11/19رهبرمعظم انقلاب:مشکلات اقتصادی کشور را تنها اتکا به

ظرفیت درونی حل میکند/خوشبختانه مسئولان دولتی به این رسیدند که

راه برطرف کردن مشکلات نگاه به بیرون و رفع تحریم نیست/از دشمن

نمیشود انتظار داشت و به او چشم دوخت.
 نظر دهید »

روزى نزد حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكرى عليه السلام شرفياب شدم و نشستم . حضرت فرمود: يكى از گناهانى كه مورد عفو و مغفرت قرار نمى گيرد،.....

19 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

 

ای نور تو هماره نگهدار شیعیان

دلسوزی ات امان من النار شیعیان
دست قلم به پای ثنایت نمیرسد
مهر فلک به گرد عبایت نمیرسد
مهر و مه از افاضه ی ذرات نور تست
دست ستاره بر کف پایت نمیرسد

ابوهاشم جعفرى گويد: اين است كه شخصى گناهى مرتكب شود و بگويد: اى كاش فقط به همين گناه عقاب شوم و آن را سبك و ناچيز شمارد.
من پيش خود فكر كردم : چقدر سخت و دقيق است ، پس انسان بايد هميشه مواظب اعمال و حركات خود باشد.
حضرت از افكار من آگاه شد و فرمود: آنچه با خود حديث نفس كردى ، اهميّت بده و آن را رها نكن و بدان كه گناهِ شرك به خداوند متعال از حركت مورى بر سنگى صاف و ظريف ، مخفى تر خواهد بود.

 

 

 

 

ابوهاشم جعفرى گويد:

 

ابو هاشم گوید: از حضرت عسكرى شنیدم می فرمود: در بهشت درى هست كه او را باب معروف می گویند، و جز اهل برّ و احسان كسى از آن وارد نمی گردد، من خداوند را سپاسگزارى كردم و از اینكه براى برآوردن حاجت‏هاى مردم خود را به تكلیف و مشقت می‏اندازم خوشحال شدم، امام علیه السّلام متوجه من شد و فرمود: آرى من از حالات تو اطلاع دارم، و كسانى كه در دنیا اهل معروف و برّ و احسان هستند اینان در آخرت هم از محسنین خواهند بود، اى ابو هاشم اكنون بدان خداوند تو را از آنان قرار داده و مشمول رحمت خود كرده است.

 

 نظر دهید »

خوبی ها ماندگارند

17 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

حفظ خوبی ها و حذف بدی - خوبی ها ماندگارند

روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند . ناگهان بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و کار به مشاجره کشید .یکی از آن ها از سر خشم سیلی محکمی توی گوش دیگری زد .

دوست سیلی خورده هم خون سرد روی شن های بیابان نوشت :

امروز بهترین دوستم بر چهره ام سیلی زد .

آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و استراحت کنند. ناگهان پای شخصی که سیلی خورده بود، لغزید و داخل برکه افتاد و چون شنا بلد نبود، نزدیک بود غرق شود؛ اما دوستش به کمک او شتافت و نجاتش داد . فرد نجات یافته به سختی و روی صخره سنگی نوشت: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد .

دوستش با تعجب پرسید : آن روز تو سیلی مرا روی شن های بیابان نوشتی؛ اما امروز به سختی روی تخته سنگ، نجات دادنت را حکاکی کردی ؟

آن یکی هم لبخندی زد و گفت:

وقتی کسی ما را آزار می دهد، باید روی شن های صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کنند؛

ولی وقتی کسی محبتی به ما می کند، باید آن را روی سنگ بنویسیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یاد ما ببرد.

 1 نظر

نظر مراجع تقلید در مورد کسی که بی اختیار قبل از گفتن ذکر سجده سر از روی مهر بردارد چست؟

07 بهمن 1392 توسط جعفرثانی
نظر مراجع تقلید ما در مورد کسی که بی اختیار قبل از گفتن ذکر سجده سر از روی مهر بردارد چست؟

واقعا نظر مراجع تقلید در مورد کسی که بی اختیار قبل از گفتن ذکر سجده سر از روی مهر بردارد چست؟

اگر بی اختیار در حال سجده پیشانی از مهر جدا شود:


1- نظر اکثر مراجع تقلید این است که؛ اگر بی اختیار پیشانی از مهر جدا شود، چه ذکر  گفته باشیم و چه نگفته باشیم، یک سجده محسوب می شود و نباید گذاشت سر دوباره به جای سجده برسد و اگر سر بی اختیار دوباره به جای سجده رسید، روی هم یک سجده محسوب می شود و اگر ذکر سجده را نگفته ایم باید بگوییم، و اگر عمدا سر را دوباره به سجده بگذاریم نمازمان باطل می شود.



حضرت آیت الله خمینی:

مساله- اگر پیشانى بى‏اختیار از جاى سجده بلند شود چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوباره به جاى سجده برسد و این یك سجده حساب مى‏شود چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگه دارد و بى‏اختیار دوباره به جاى سجده برسد روى هم یك سجده حساب مى‏شود و اگر ذكر نگفته باشد باید بگوید.1


آیت الله خامنه ای:

سوال - اگر هنگام رفتن به سجده قسمت پیشانى دو مرتبه متداول بصورتى كه قابل كنترل نباشد به مهر برخورد كند حكمش چیست؟ آیا دو سجده محسوب مى‌شود؟

جواب- یک سجده محسوب مى‌شود.

—————————————————–

سوال -اگر در هنگام سجده اول سر یک لحظه از مهر جدا شود و دوباره روی مهر قرار بگیرد آیا دو سجده محسوب می‌شود و دیگر سجده دوم را نباید بجا آورد یا اینکه موجب بطلان كل نماز می‌شود؟

جواب- اگر سر بى‌اختیار برگردد و به مهر برسد یک سجده حساب مى‌شود و چون بى‌اختیار بوده سبب بطلان نماز نمى‌شود.2


آیت الله میرزا جواد تبریزی:

مـسـالـه - اگر پیشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود, چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوبـاره بـجـاى سجده برسد, واین یك سجده حساب مى شود, چه ذكر سجده را گفته باشد یانه , واگـر نـتـوانـد سر را نگهدارد و بى اختیار دوباره بجاى سجده برسد, روى هم یك سجده حساب مى شود, و اگر ذكر نگفته باشد بنابر احتیاط باید بگوید.3


آیت الله بهجت (ره):

سوال- اگر نمازگزارى كمى تند به سجده رود و پیشانى بعد از برخورد با مهر كمى بلند شود و دوباره روى مهر جاى بگیرد؛ آیا دو سجده حساب مى شود؟

جواب- اگر نتواند سر را نگه دارد و بى اختیار دوبار به جاى سجده برسد، روى هم یك سجده حساب مى شود و اگر ذكر نگفته باشد، باید بگوید.4

آیت الله فاضل لنکرانی:

مسأله ـ اگر پیشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود، چنانچه ممكن باشد نباید بگذارد دوباره به جاى سجده برسد و این یك سجده حساب مى شود چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بى اختیار دوباره به جاى سجده برسد روى هم یك سجده حساب مى شود و اگر ذكر نگفته باشد باید بگوید.5


آیت الله سیستانی:

مساله- اگـر پـیـشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود , چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوباره به جاى سجده برسد و این یك سجده حساب مى شود , چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه .

و اگر نتواند سر را نگهدارد و بى اختیار دوباره به جاى سجده برسد , همان یك سجده حساب مى شود ولى اگر ذكر نگفته باشد احتیاط مستحب آن است كه آن را به قصد قربت مطلقه بگوید.6


آیت الله مکارم شیرازی:

مسأله ـ هرگاه پیشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود و برگردد، یك سجده حساب مى شود، چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه، ولى اگر اختیاراً آن را بردارد اگر قبل از ذكر و از روى عمد باشد نمازش باطل است و الاّ اشكال ندارد.7



آیت الله نوری همدانی:

مساله - اگر پیششانی بی اختیار از جای سجده بلند شود ، چنانچه ممکن باشد باید نگذارد  دوباره به  جای  سجده  برسد ، و این یک سجده برسد ، و این یک سجده حساب می شود ، چه ذکر سجده را گفته باشد یا نه و اگر نتواند سر را نگهدارد و بی اختیار دوباره به  جای  سجده  برسد ، روی هم یک سجده حساب می شود و اگر ذکر نگفته باشد ، باید بگوید .8


آیت الله وحید خراسانی:

مسأله  - اگر پیشانى بى اختیار از جاى سجده بلند شود ، چنانچه ممكن باشد باید نگذارد دوباره به جاى سجده برسد ، و این یك سجده حساب مى شود ، چه ذكر سجده را گفته باشد یا نه ، و اگر نتواند سر را نگه دارد و بى اختیار دوباره به جاى سجده برسد ، روى هم یك سجده حساب شدن محل اشكال است ، اگر چه یك سجده یقینا آورده شده ، پس اگر ذكر نگفته باشد ، بنابر احتیاط واجب به قصد آنچه به او امر دارد - اعم از واجب و مستحب - ذكر بگوید.9



2- آیت الله صافی گلپایگانی با تمام مراجع تقلید نظرشان فرق دارد، ایشان می فرمایند؛ که در چنین مواقعی باید سجده را به طور کامل به جا آوریم و بعد از نماز بنابر احتیاط مستحب یک بار دیگر نماز را بخوانیم:

مساله - اگر پیشانى بى اختیار بجاى سجده بخورد وبلند شود, سجده به عمل نیامده است , و بـایـد سجده را بطور صحیح بجا آورد وبعد از تمام شدن ,احتیاط مستحب آن است كه دو مرتبه نماز را بخواند.10


_________________________________________________

پی نوشتها:

1- کتاب توضیح المسائل امام خمینی ، مسئله 1071.

2- کتاب استفتائات آیت الله خامنه ای سوال 181 و 188.

3- رساله توضیح المسائل ، مسئله  1080.

4- کتاب استفتائات آیت الله بهجت ، جلد 2 سوال 628.

5- کتاب توضیح المسائل آیت الله فاضل لنکرانی ، مسئله 1097.

6- کتاب توضیح المسائل آیت الله سیستانی ، مسئله 1080.

7- رساله آیت الله مکارم شیرازی ، مسئله 960.

8- کتاب توضیح المسائل آیت الله نوری همدانی ، مساله 1072.

9- کتاب توضیح المسائل آیت الله وحید خراسانی ، مساله 1080.

10- رساله آیت الله صافی گلپایگانی ، مساله 1080.

 نظر دهید »

شرط تحقق وعده‌های الهی

03 بهمن 1392 توسط جعفرثانی

شرط تحقق وعده‌های الهی


«وَلَقَد أَرسَلنا مِن قَبلِكَ رُسُلًا إِلی قَومِهِم فَجاءوهُم بِالبَيِّناتِ فَانتَقَمنا مِنَ الَّذينَ أَجرَموا وَكانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنينَ» و پیش از تو پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم؛ آن‌ها با دلایل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولی (هنگامی كه اندرزها سودی نداد) از مجرمان انتقام گرفتیم (و مؤمنان را یاری كردیم)؛ و یاری مؤمنان، همواره حقی است بر عهده‌ی ما! (سوره‌ی روم آیه‌ی ۴۷)

«برای این‌كه ما ارزش ایمان را و نتیجه‌ی ایمان را بدانیم، لازم است از مژده‌ها و نویدهایی كه خدا به مؤمنین داده است، آگاهی پیدا كنیم، ببینیم خدای متعال برای مؤمن، در مقابل ایمانش و در مقابل عمل شایسته‌اش و انجام تعهداتش، متقابلاً چه چیزی را تعهد می‌كند.»۱ در فرهنگ قرآن، ایمان به خدا یك‌طرفه نیست. خداوند متعال در قبال ایمان آوردن بندگانش همیشه یكسری از ثواب‌ها و پاداش‌ها را در نظر گرفته است. قرآن كریم در برخی موارد این وعده‌های جزای الهی را به صورت حقی برعهده‌ی خداوند بیان می‌كند. اصطلاح «حقوق» و دو طرفه بودن آن، در روابط میان بندگان امری روشن و واضح است؛ یعنی هر یك از بندگان در قبال حقی كه بر دیگران دارند، متقابلاً دیگران هم نسبت به او حقی دارند كه باید رعایت نمایند و اگر حقی بخواهد یك‌طرفه باشد، شایسته‌ی خداوند و به خاطر قدرت و عدالت او است. با این حال خداوند از سر تفضل، حقوق میان خود و بندگانش را نیز دوطرفه قرار داده است، یعنی در قبال بندگی آن‌ها، جزای بهشت را قرار داده است.۲
شرایط تحقق نصرت الهی در بیان رهبر انقلاب را بشنوید:

* از مصادیق نصرت خداوند

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیاناتشان در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۱۹، به میدان آمدن مردم قم در روز ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ را با استناد به قرآن، یكی از مصادیق نصرت خدا به مؤمنین برشمردند؛ زیرا این حادثه جزو مؤثرترین عوامل گسترش قیام مردمی بود كه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی شد:
«حادثه‌ى ۱۹ [دىِ‌] قم، مظهر و نماد اين آيه‌ى شريفه است: فَانتَقَمنا مِنَ الذينَ اَجرَموا وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين؛ در آيه‌ى قرآن، در سوره‌ى مباركه‌ى روم، به تعبير خداوند متعال نصرت مؤمنين حقى است بر عهده‌ى خداوند؛ چند جا در قرآن كريم اين تعبير به كار رفته است -[مثل‌] عَلَيهِ حَقًّا فِى التَّوراةِ وَ الاِنجيلِ وَ القُرءان، و موارد ديگرى- و يكى اين‌جا است كه می‌فرمايد اين حقى است بر عهده‌ى ما يعنى بر عهده‌ى ذات اقدس پروردگار عالَم كه مؤمنين را نصرت بدهيم. خب، اين در چه شرايطى است؟ در چه شرايطى گفته‌اند كه مؤمنين نصرت پيدا می‌كنند؟ اين در آن شرايطى است كه هيچ روزنه‌ى اميدى به حسب ظاهر وجود ندارد. ملاحظه كنيد همين آيات را؛ آن وقتى است كه دشمنِ جبهه‌ى ايمان با قدرت ظاهرى و با سرپنجه‌هاى قوى در مقابل مؤمنين ايستاده است؛ يك مبارزه‌ى جبهه‌اىِ عظيمى به‌وجود آمده است؛ در يك چنين شرايطى می‌فرمايد: وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصرُ المُؤمِنين.»۳

در فرهنگ قرآن، ایمان به خدا یك‌طرفه نیست. خداوند متعال در قبال ایمان آوردن بندگانش همیشه یكسری از ثواب‌ها و پاداش‌ها را در نظر گرفته است. قرآن كریم در برخی موارد این وعده‌های جزای الهی را به صورت حقی برعهده‌ی خداوند بیان می‌كند… در آيه‌ى قرآن، در سوره‌ى مباركه‌ى روم، به تعبير خداوند متعال نصرت مؤمنين حقى است بر عهده‌ى خداوند.


قرآن كریم در چند مورد، از واژه‌ی حق -به‌عنوان حقی كه بر خداوند واجب است- استفاده كرده است. ورود به بهشت و بهره‌مندی از نعمت‌ها برای دارندگان ایمان و عمل صالح، به‌عنوان وعده‌ای حق بر عهده‌ی خداوند بیان شده است.۴ در سوره‌ی توبه خداوند در دادوستد با مؤمنان در برابر مال و جانشان، یعنی حاضرشدن در میدان جهاد، وعده‌ی حق بهشت داده است.۵ همچنین از بازگشت همه‌ی موجودات به سوی خداوند در قیامت به‌عنوان یك وعده‌ی حق در سوره‌ی یونس و نحل یاد شده است.۶ موارد پیش‌گفته مربوط به تحقق وعده‌های خداوند در آخرت بود، اما پاره‌ای دیگر از آیات، معنای عام‌تری دارند و شامل وعده‌ی خداوند در دنیا هم می‌شوند. وعده‌ی «نجات» و «نصرت» مؤمنین از این جمله‌اند: «حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ۷»؛ بر ما حق است كه مؤمنان را رهايى بخشيم! و یا «كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنين۸»؛ يارى مؤمنان، همواره حقى است برعهده‌ی ما.

* ناامیدی از غیر خدا
این آیه هنگامی نازل شد كه مسلمانان در مكه بودند و قدرتی نداشتند و از پیروزی بر جبهه‌ی دشمنان ناامید بودند. در واقع این عنصر «ناامیدی از غیر خدا» خود نیز یكی از شروط نزول نصرت الهی است. تكیه بر امكانات مادی و سلاح در میدان مبارزه عنصر پیروزی نیست؛ جبهه‌ای پیروز میدان است كه به قدرتی تكیه كند كه فوق همه‌ی قدرت‌ها باشد. این مطلب در سوره‌ی یوسف آمده است: «رسولان از ايمان‌ آوردن قوم خود مأيوس شدند (و يا نزديك بود مأيوس شوند) و مردم گمان كردند آن‌كس كه به پيغمبرشان گفته عذابى چنين و چنان دارند دروغشان گفته؛ در اين موقع بود كه يارى ما انبياء را دريافت.»۹

سؤالی كه پیش می‌آید این است كه نصرت خداوند كه به پیامبر و مؤمنین وعده داده چگونه است؟ خداوند به‌وسیله‌ی چه ابزارهایی نصرت می‌رساند؟ آیا درستی آن آزمایش و تجربه شده است؟ معنای نصرت الهی، یاری رساندن خداوند به مؤمنان در مقابله با دشمنان است كه به پیروزی نهایی مؤمنان خواهد انجامید. «خداى متعال به شما وعده داده است كه اگر دين او را و راه او را و هدف‌هاى الهى را يارى كنيد، شما را يارى خواهد كرد.» «يارى خدا به معنى يارى تمام نيروهاى موجود در اين طبيعت است؛ همه به كمك شما خواهند آمد.»۱۰ «هر كس براى خدا كار كند، خدا هم تمام امكانات و علم و قدرت خودش و سنت‌هاى آفرينش را در خدمت او قرار خواهد داد. ولينصرنّ اللَّه من ينصره۱۱»۱۲

قرآن كریم در چند مورد از واژه‌ی حق -به‌عنوان حقی كه بر خداوند واجب است- استفاده كرده است. وعده‌ی «نجات» و «نصرت» مؤمنین از این جمله‌اند: «حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ»؛ بر ما حق است كه مؤمنان را رهايى بخشيم! و یا «كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنين»؛ يارى مؤمنان، همواره حقى است برعهده‌ی ما.


* وعده‌های تجربه‌شده
آیات نصرت الهی جزو بیشترین استنادهای قرآنی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنانشان در دوران رهبری بوده است. به صحنه آوردن قرآن در زندگی، و تجربه‌ی عینی وعده‌های خداوند از مهم‌ترین تجربه‌های انقلاب است. «اين‌ها آيات الهى است. ما همه‌ى اين‌ها را قبول داشتيم؛ اما قبول داشتن، يك مسأله است؛ لمس كردن، يك مسأله‌ى ديگر است. ما حالا اين آيات را لمس مى‌كنيم… تا اين‌جا هرچه وعده‌ى الهى بود، درست بود و عمل شد. هرچه تحليل بر اساس آيات محكمات قرآن بود، درست از آب درآمد و محقق شد. تا اين‌جا ما به‌وضوح و عيان ديديم كه يك ملت مؤمن و با خدا، وقتى همه‌ى دنيا هم در مقابل او قرار بگيرند، اگر بايستد و صبر كند، شكست نخواهد خورد؛ اين را تجربه كرديم.»۱۳

نصرت الهی بر اساس آیات قرآنی همچنان‌كه درباره‌ی امت‌های گذشته جاری و ساری بوده است، امروز هم درباره‌ی هر ملتی كه در راه خدا حركت نمایند به وقوع خواهد پیوست. پیروزی انقلاب اسلامی، هشت سال جنگ تحمیلی و ایستادگی انقلاب در مقابل فشارهای دشمنان تا به امروز همگی از نمونه‌های كلان نصرت خداوند به ملت ایران بوده است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار خود با مردم قم، با استناد به آیه‌ی ۴۷ سوره‌ی روم، نصرت خداوند را امری قطعی می‌دانند و با تبیین موقعیت ضعف مسلمانان صدر اسلام كه این آیه درباره‌ی آن‌ها نازل شده است، عنصر مشتركی كه در همه‌ی زمان‌ها موضع قدرت به مسلمانان می‌بخشد را بیان می‌كنند. «عامل پيروزى اين است كه يك جماعتى -در يك مقياس بزرگ، يك ملتى- ايمان درستى داشته باشد، و اين ايمان راسخ باشد، و اين ايمان با بصيرت همراه باشد، و اين ايمان و بصيرت با عمل و اقدام همراه باشد؛ اين‌ها وقتى روى هم گذاشته شد، نصرت قطعى است.»۱۴

پی‌نوشت‌ها:
۱. طرح اندیشه‌ی كلی اسلامی در قرآن، سلسله جلسات استاد سید علی حسینی خامنه‌ای، مشهد مقدس، مسجد امام حسن مجتبی، ص ۱۳۸
۲. نهج‌البلاغه خطبه‌ی ۲۱۶ (نسخه‌ی صبحی صالح)
۳. بيانات در ديدار مردم قم ۱۳۹۲/۱۰/۱۹
۴. سوره‌ی نساء آیه‌ی ۱۲۲ و سوره‌ی لقمان آیه‌ی ۹
۵. سوره‌ی توبه آیه‌ی ۱۱۱
۶. سوره‌ی یونس آیه‌ی ۴ و سوره‌ی نحل آیه‌ی ۳۸
۷. سوره‌ی یونس آیه‌ی ۱۰۳
۸. سوره‌ی روم آیه‌ی ۴۷
۹. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه‌ی موسوى همدانى، ج‌۱۱، ص: ۳۸۰ ذیل آیه‌ی ۱۱۰ سوره‌ی یوسف: حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا… .
۱۰. بیانات در مراسم فارغ‌التحصيلى دانش‌آموختگان ارتش، ۱۳۸۹/۸/۱۹
۱۱. سوره‌ی حج آیه‌ی ۴۰
۱۲. بيانات در ديدار شركت‌كنندگان در همايش آسيب‌‌شناسى انقلاب‌، ۱۳۷۷/۱۲/۱۵
۱۳. بیانات در جمع كثیری از آزادگان، ۱۳۶۹/۶/۲۶
۱۴. بيانات در ديدار مردم قم ۱۳۹۲/۱۰/۱۹


>
 نظر دهید »

نمونه‏ هايى از اخلاق پيامبر (ص)

30 دی 1392 توسط جعفرثانی
نمونه‏ هايى از اخلاق پيامبر (ص)

در سيره عملى پيامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نيك و زيبا وجوددارد كه هر كدام نشانگر قطره ‏اى از اقيانوس عظيم حسن خلق آن‏ حضرت است، همان گونه كه خداوند با تعبير «و انك لعلى خلق‏ عظيم; و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته ‏اى دارى‏» به اين مطلب ‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏ مى‏كنيم: 1- عدى بن حاتم مى‏گويد: «هنگامى كه خواهرم سفانه به اسارت ‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گريختم، پس از مدتى خواهرم‏ با كمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد اين كه‏ گريخته ‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد، عذرخواهى كردم، پس‏از چند روزى از او كه بانويى خردمند و هوشيار بود، پرسيدم:«اين مرد (پيامبر اسلام) را چگونه ديدى؟» گفت: «سوگند به‏ خدا او را رادمردى شكوهمند يافتم، سزاوار است كه به اوبپيوندى كه در اين صورت به جهانى از عزت و عظمت پيوسته‏ اى‏». با خود گفتم به راستى كه نظريه صحيح همين است، به عنوان پذيرش ‏اسلام، به مدينه سفر كردم، پيامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏ محضرش رسيدم، سلام كردم، جواب سلامم را داد و پرسيد:كيستى؟ عرض كردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏ سوى خانه‏ اش برد، در مسير راه با اين كه مرا به خانه مى‏برد،بانويى سالخورده و مستضعف با او ديدار كرد، اظهار نياز نمود،پيامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف كرد و آن بانو را درمورد تامين نيازهايش راهنمايى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا اين شخص پادشاه نيست.» سپس از آن جا گذشتيم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پيامبر (ص) از من استقبال وپذيرايى گرمى نمود، زيراندازى كه از ليف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشين. گفتم: بلكه شما بر آن‏بنشينيد. فرمود: نه، شما بر آن بنشين، خود آن حضرت بر روى‏زمين نشست، با خود گفتم: اين نيز نشانه ديگر كه آن حضرت،پادشاه نيست. سپس مطلبى از دينم را كه راز پوشيده بود بيان‏فرمود، دريافتم كه او بر رازها آگاهى دارد، و فهميدم كه‏پيامبر مرسل مى‏باشد، بيانات و پيشگوييها و مهربانى‏هايش مراشيفته‏اش كرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خيبر كه با حضور شخص پيامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پيروزى سپاه اسلام بر سپاه كفر، جمعى از يهوديان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، يكى از اسيران، صفيه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس يهود) بود.بلال حبشى، صفيه را به همراه زنى ديگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پيامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعايت نكرد، و آن‏ها را از كنار جنازه‏هاى كشته‏شدگان يهود حركت‏داد، صفيه وقتى كه پيكرهاى پاره پاره يهوديان را ديد بسيارناراحت‏شد و صورتش را خراشيد، و خاك بر سر خود ريخت، و سخت‏گريه كرد. هنگامى كه بلال آنها را نزد پيامبر (ص) آورد،پيامبر (ص) از صفيه پرسيد: «چرا صورتت را خراشيده‏اى و اين‏گونه خاك‏آلود و افسرده هستى؟! » صفيه ماجراى عبورش از كنارجنازه‏ها را بيان كرد، رسول اكرم (ص) از رفتار غير انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش كرده و فرمود: «ا نزعت منك الرحمة يا بلال حيث تمر بامراتين على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آيا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته كه آن‏ها را از كنار كشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى كردى؟» جالب اين كه پيامبر اكرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفيه، با او ازدواج كرد، سپس او را آزاد، و بار ديگر باپيش ‏نهاد صفيه با او ازدواج نمود و به اين ترتيب، ناراحتى‏هاى اورا به طور كلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنين كه در سال هشتم هجرت رخ داد، شيماءدختر حليمه كه خواهر رضاعى پيامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پيامبر (ص) هنگامى كه شيماء را درميان اسيران ديد، به ياد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شيرخوارگى، احترام و محبت‏شايانى به شيماء كرد. پيش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمين گستراند، و شيماء را روى آن‏نشانيد، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى كرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى كه در روزگار شيرخوارگى به من محبت‏كردى…» (با اين كه از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود). شيماء از پيامبر (ص) تقاضا كرد، تا اسيران طايفه‏اش را آزادسازد، يامبر (ص) به او فرمود:«من سهميه خودمرا بخشيدم،و در مورد سهميه ساير مسلمانان،به تو پيشنهاد مى‏كنم كه بعد از نماز ظهر برخيز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسيله خود قرار بده تا آنها نيز سهميه خودرا ببخشند. شيماء همين كار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نيز به‏پيروى از پيامبر (ص) سهميه خود را بخشيديم.» سيره‏نويس معروف‏ابن هشام مى‏نويسد: «پيامبر (ص) به شيماء فرمود: اگر بخواهى باكمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى كن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شيماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پيامبر (ص) يك غلام و يك كنيز به او بخشيد و اين دو با هم‏ازدواج كردند، و به عنوان خدمتكار خانه شيماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نيكوى پيامبر (ص) در حدى بود كه امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسيارى به‏او اقتدا كردند، ولى آن‏ها ناگاه ديدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد (مردم از خودمى‏پرسيدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده كه پيامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام كرد؟!) پس از نماز از پيامبر (ص)پرسيدند: «مگر چه شده؟ كه شما اين گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پايان بردى؟» پيامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آيا شما صداى گريه كودك رانشنيديد؟» معلوم شد كه كودكى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گريه مى‏كرده، و كسى نبود كه او را آرام كند، صداى گريه او دل‏مهربان پيامبر (ص) را به درد آورد، از اين رو نماز را با شتاب‏تمام كرد، تا كودك را از آن وضع بيرون آورده، و نوازش نمايد. 5- عبد الله بن سلام از يهوديان عصر پيامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پيامبر (ص) موجب شد كه اسلام را پذيرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از يهوديان به نام‏«زيد بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذيرش اسلام همواره زيدرا به اسلام دعوت مى‏كرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلكه به اسلام گرويده شود، ولى زيد هم چنان بر يهودى‏بودن خود پافشارى مى‏كرد و مسلمان نمى‏شد. عبدالله مى‏گويد: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه ديدم، زيد در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسيار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسيدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زيد گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و كتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى كه به آياتى كه‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسيدم، با ژرف‏انديشى آن را خواندم‏و ويژگى هاى محمد (ص) را كه در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است كه نزد محمد (ص) روم و او رابيازمايم، و بنگرم كه آيا او داراى آن ويژگى‏ها كه يكى از آنها«حلم و خويشتن‏دارى‏» بود هست‏يا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حركات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقيق خود قراردادم، همه آن ويژگى‏ها را در وجود او يافتم، با خود گفتم تنهايك ويژگى مانده است، بايد در اين مورد نيز به كند و كاو خودادامه دهم، آن ويژگى حلم و خويشتن‏دارى او بود، چرا كه درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلان‏هرچه به او جفا كنند، از او جز حلم و خويشتن‏دارى نبينند.» روزى براى يافتن اين نشانه از وجود آن حضرت، روانه مسجد شدم،ديدم عرب باديه‏نشينى سوار بر شتر به آنجا آمد، وقتى كه‏محمد (ص) را ديد، پياده شد و گفت: «من از ميان فلان قبيله به‏اينجا آمده‏ام، خشكسالى و قحطى باعث‏شده كه همه گرفتار فقر ونادارى شده‏ايم، مردم آن قبيله مسلمان هستند، و آهى در بساطندارند، وضع ناهنجار خود را به شما عرضه مى‏كنند، و اميد آن رادارند كه به آنها احسان كنى.» محمد (ص) به حضرت على (ع)فرمود:آيا از فلان وجوه چيزى نزد تومانده است؟ حضرت على (ع) گفت: نه،پيامبر (ص) حيران و غمگين شد، همان دم من به محضرش رفتم عرض‏كردم اى رسول خدا! اگر بخواهى با تو خريد و فروش سلف كنم،اكنون فلان مبلغ به تو مى‏دهم تا هنگام فصل محصول، فلان مقدارخرما به من بدهى، آن حضرت پيشنهاد مرا پذيرفت، و معامله راانجام داد، پول را از من گرفت و به آن عرب باديه‏نشين داد. من‏هم چنان در انتظار بودم تا اين كه هفت روز به فصل چيدن خرمامانده بود، در اين ايام روزى به صحرا رفتم، در آنجا محمد (ص)را ديدم كه در مراسم تشييع جنازه شخصى حركت مى‏كرد، سپس درسايه درختى نشست و هر كدام از يارانش در گوشه‏اى نشستند، من‏ گستاخانه نزد آن حضرت رفتم، و گريبانش را گرفتم و گفتم:«اى پسر ابو طالب! من شما را خوب مى‏شناسم كه مال مردم رامى‏گيريد و در بازگرداندن آن كوتاهى و سستى مى‏كنيد، آيا مى‏دانى‏كه چند روزى به آخر مدت مهلت ‏بيشتر نمانده است؟» من با كمال‏ بى‏پروايى اين گونه جاهلانه با آن حضرت رفتار كردم (با اين كه‏چند روزى به آخر مدت مهلت‏ باقىمانده بود) ناگاه از پشت‏سر آن‏حضرت، صداى خشنى شنيدم، عمر بن خطاب را ديدم كه شمشيرش را ازنيام بركشيده ، به من رو كرد و گفت: «اى سگ! دور باش.» عمرخواست ‏باشمشير به من حمله كند، محمد (ص) از او جلوگيرى كرد وفرمود:«نيازى به اين گونه پرخاش‏گرى نيست، بايد او (زيد) را به حلم‏و حوصله سفارش كرد، آن گاه به عمر فرمود:«برو از فلان خرمافلان مقدار به زيد بده.» عمر مرا همراه خود برد و حق مرا داد،به علاوه بيست پيمانه ديگر اضافه بر حقم به من خرما داد. گفتم: اين زيادى چيست؟ گفت:چه كنم حلم محمد (ص) موجب آن شده است، چون تو از نهيب وفرياد خشن من آزرده شدى،محمد (ص) به من دستور داد اين زيادى‏را به تو دهم، تا از تو دلجويى شود، و خوشنودى تو به دست آيد. هنگامى كه آن اخلاق نيك و حلم عظيم محمد (ص) را ديدم مجذوب اسلام‏و اخلاق زيباى محمد (ص) شدم، و گواهى به يكتايى خدا، و رسالت ‏محمد (ص) دادم و در صف مسلمانان درآمدم.

اين‏ها چند نمونه از سلوك اخلاقى پيامبر اسلام (ص) بود، كه هركدام چون آيينه اى شفاف ما را به تماشاى جمال زيباى اخلاق نيك‏آن حضرت دعوت مى‏كند، و يكى از راز و رمزهاى مهم پيشرفت اسلام‏ در صدر اسلام را كه بسيار چشمگير بود، به ما نشان مى‏دهد. در فرازى از گفتار حضرت على (ع) در شان اخلاق پيامبر (ص) چنين‏ آمده:«رفتار پيامبر (ص) با همنشينانش چنين بود كه دائما خوش‏رو،خندان، نرم و ملايم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان،عيبجو و مديحه‏گر نبود، هيچ كس از او مايوس نمى‏شد، و هر كس به‏در خانه او مى‏آمد، نوميد باز نمى‏گشت، سه چيز را از خود دوركرده بود; مجادله در سخن، پرگويى، و دخالت در كارى كه به اومربوط نبود، او كسى را مذمت نمى‏كرد، و از لغزش‏هاى پنهانى مردم‏ جستجو نمى‏نمود، جز در مواردى كه ثواب الهى دارد سخن نمى‏گفت،در موقع سخن گفتن به قدرى گفتارش نفوذ داشت كه همه سكوت نموده ‏و سراپا گوش مى‏شدند… .»

 1 نظر

ماه فرو ماند از جمال محمد

28 دی 1392 توسط جعفرثانی

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نرويد باعتدال محمد

قدر فلك را كمال و منزلتى نيست

در نظر قدر با كمال محمد

وعده ديدار هر كسى بقيامت

ليلة الاسرا شب وصال محمد

آدم ونوح و خليل و موسى عيسى

آمده مجموع در ظلال محمد

عرصه دنيا مجال همت او نيست

روز قيامت مگر مجال محمد

شمس و قمر در زمين حشر نتابند

نور نتابد مگر جمال محمد

وان همه پيرايه بست جنت فردوس

بو، كه قبولش كند بلال محمد

شايد اگر آفتاب و ماه نتابد

پيش دو ابروى چون هلال محمد

چشم مرا تا بخواب ديد جمالش

خواب نمى گيرد از خيال محمد

«سعدى» اگر عاشقى كنى و جوانى

عشق محمد بس است و آل محمد

 1 نظر

تقویم شیعه در 12 ربیع الاول

24 دی 1392 توسط جعفرثانی

تقویم شیعه در 12 ربیع الاول

1- ورود پیامیر(ص) به مدینه

درغروب این روزپیامبر(ص) بعد ازهجرت ازمکه وارد مدینه طیبه شدند، ودرقبا نزول اجلال فرمود ومنتظرماند تا امیرالمومنین(ع) به ایشان ملحق شد، وسپس وارد مدینه شدند؛ چه اینکه رسول خدا(ص) فرموده بودند من وارد مدینه نمی شوم تا اینکه پسرعمویم ودخترم فاطمه(س) بیایند.(1) این درحالی است که در4ربیع الاول پیامبر(ص) درمسیرهجرت ازغار ثور بیرون آمده به طرف مدینه حرکت فرمود.

2- انقراض بنی امیه

دراین روزبا سفاح اولین خلیفه عباسی بیعت شد، وبا انقراض دولت بنی مروان، دولت بنی امیه به کلی منقرض شد.البته مروان در27 ذی الحجه کشته شد، ولی دراین روز با تاسیس دولت بنی عباس رسما نام بنی امیه ازصفحه خلافت برچیده شد.(2)

3- مرگ معتصم عباسی

درپنج شنبه 12 ربیع الاول سال 227 هجری دوساعت از شب گذشته، معتصم عباسی درسامرا به هلاکت رسید. ازبزرگترین جرائم او به شهادت رساندن امام جواد(ع) است.

4- مرگ احمد بن حنبل

دراین روز درسال 241هجری احمد هنبل رئیس فرقه حنبلی ها دربغداد ازدنیا رفت، ودرهمان شهردفن شد. جد او ذوالئدیه رئیس خوارج نهروان است، که به دست امیرالمومنین(علیه السلام) به درک فرستاده شد.(3)


پی نوشت:

1- کافی ج 8 ص 339. بحارالانوار: ج19 ص 104، 125. ج 17ص 168

2- تاریخ طبری: ج 6 ص 78. بحار الانوار:ج 95 ص357.

3- وقایع الشهور: ص 72. مراقد المعارف: ج1 ص 120.

 نظر دهید »

به بهانه فرارسيدن 12 ربيع الاول ، آغاز هفته وحدت

24 دی 1392 توسط جعفرثانی

به بهانه فرارسيدن 12 ربيع الاول ، آغاز هفته وحدت

وحدت و يكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه ميان ايشان بلكه ضرورت توحيد كلمه بر محور كلمه توحيد براى همه موحدان و خداپرستان روى زمين، از تعاليم و آموزشهاى اساسى آيين اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است.
و بر همين اساس، قرآن كريم يكى از عمده ‏ترين و سازنده ‏ترين اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تاليف قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بيان مى‏دارد و اگر كسى در تاريخ، به ديده عبرت بنگرد اين معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى‏ صلى الله عليه و آله مى‏يابد.
«واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا»
همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنيد و پراكنده نگرديد.
بعد از رحلت پيامبر عظيم ‏الشان اسلام اوصياى معصوم او كوشيدند تا آن وحدت و يكپارچگى را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصى خويش چشم پوشيدند و در طول تاريخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستين انسانيت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزيه گريختند و از دامن زدن به آتش خصومت ‏بين مسلمانان، بركنار زيستند و هم ديگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
ما مسلمانان به اين آيه زيباى قرآن، بيشتر بايد بينديشيم:
«فتقطعوا امرهم بينهم زبرا كل حزب بمالديهم فرحون‏»
اهل كتاب و پيروان اديان آسمانى و اتباع رسولان الهى، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر يك به آنچه نزد اوست‏ خرسند و شادمان گرديدند. (المؤمنون /53)
طرح انديشه «وحدت جهان اسلام‏» يكى از مشغوليت‏ هاى فكرى ديرينه و اساسى حضرت امام (ره) بود كه او در طول دوران فعاليت اجتماعى - سياسى خود چه قبل ازپيروزى «انقلاب‏» اسلامى و چه بعد از آن لحظه ‏اى از آن غفلت نورزيد. وفادارى صادقانه امام به «وحدت‏» نه تنها او را به برجسته‏ ترين شخصيت انقلابى جهان اسلام تبديل نمود، بلكه او توانست در ميان فرقه ‏هاى اسلامى مختلف نيز جايگاه بس رفيعى كسب نمايد.
استراتژى مبارزاتى امام (ره); درجهت ايجاد بستر و شرايط لازم براى تحقق وحدت و هميارى در جهان اسلام، اصولا روى دو محور عمده تمركز يافته است:
«حركت فكرى - فرهنگى‏» و «حركت‏ سياسى - عملى‏». امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، «تعليم وتربيت‏» سياسى را زيربناى حركت ‏سياسى دانسته و اولين وظيفه مردم را در تحقق و توسعه، امر «تبليغ‏» و «تعليم‏» قرار داده است.
در اين زمينه امام خميني (ره) فرموده اند:
«…وظيفه ما اين است كه از حالا براى پايه ‏ريزى يك دولت‏ حقه اسلامى كوشش كنيم، تبليغ كنيم، تعليمات بدهيم، هم‏فكر بسازيم، يك موج تبليغاتى و فكرى بوجود آوريم تا يك جريان اجتماعى‏ پديد آيد و كم ‏كم توده‏ هاى آگاه، وظيفه‏ شناس و ديندار در نهضت ‏اسلامى متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامى تشكيل دهند. تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسى ماست…‏»
امام خمينى (ره) به عمق نقش اجتماعات دينى چه در بعد انديشه ‏سازى و چه در بعد اجتماع ‏سازى به خوبى پى‏برده بود. او اجتماعات و مراسم دينى را صرفا به منظور كاربرد تعليمى و آموزشى آن در مقولات فكرى، مورد تشويق قرار نمى‏دهد بلكه مهم‏تر از آن به نقش اجتماع ‏سازى و شکل ‏دهى روابط اجتماعى جديد از طريق گردهمايى‏ها و نيز آگاهى يافتن مسلمين از قدرت و نيروى ارادى و انسانى‏شان هم اشاره دارد. به همين جهت است كه «روز قدس‏» به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام كه پيام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ايشان در سطح جهان اسلام پيشنهاد گرديد و همچنين بزرگداشت «هفته وحدت‏» ميلاد حضرت رسول (ص) (از 12 ربيع الاول به روايت اهل تسنن تا 17 ربيع الاول) مورد حمايت وى قرار گرفت; چه اين‏كه از ديدگاه او روند وحدت بين مسلمين، ضرورت ايجاد سمبل‏ها و نهادهاى تازه ‏اى را مى‏طلبد كه فراتراز زمان و مكان قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در رابطه با هفته وحدت فرموده اند:
اگر امروز بشريت متوجه اين رحمت‏ بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعاليم نبوى، اين سرچشمه جوشان” وحدت” و آن را بيابد و خود را از آن سيراب كند، بزرگترين مشكل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همين امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشك از تعاليم اسلام بهره ‏مند شده ‏اند و بدون ترديد آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهيم عالى در بين بشر وجود دارد، متخذ از اديان الهى و تعاليم انبياء و وحى آسمانى است و بخش عظيمى از آن، به اسلام متعلق است، ليكن امروز بشر به معنويت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذير اسلام - كه هر دل با انصافى آن معارف را مى‏پذيرد و مى‏فهمد - نيازمند است. لذاست كه دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پيدا كرده است و بسيارى از غير مسلمين هم دعوت اسلامى را پذيرفته ‏اند.

 نظر دهید »

امام خامنه ای: نیکی به والدینم سبب همه توفیقاتم شد

23 دی 1392 توسط جعفرثانی

امام خامنه ای: نیکی به والدینم سبب همه توفیقاتم شد




http://media.afsaran.ir/siYdyZ_535.jpg

بنده اگر در زندگی خود در هر زمینه ای توفیقاتی داشته ام، وقتی محاسبه می کنم، به نظرم میرسد که این توفیقات باید از یک کار نیکی که من به یکی از والدینم کرده ام، باشد.مرحوم پدرم در سنین پیری، تقریبا بیست و چند سال قبل از فوتش (که مرد 70 ساله ای بود) بهبیماری آب چشم، که چشم انسان نابینا می شود، دچار شد.بنده آن وقت در قم بودم.تدریجا در نامه هایی که ایشان برای ما می نوشت، این روشن شد که ایشان چشمش درست نمی بیند. من به مشهد آمدم و دیدم چشم ایشان محتاج دکتر است. قدری به دکتر مراجعه کردم و بعد برای تحصیل به قم برگشتم، چون من از قبل ساکن قم بودم. باز ایام تعطیل شد و من مجددا به مشهد رفتم و کمی به ایشان رسیدگی کردم و دوباره برای تحصیلات به قم برگشتم. معالجه پیشرفتی نمی کرد. در سال 43 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم، چون معالجات در مشهد جواب نمی داد. امیدوار بودم که دکترهای تهران، چشم ایشان را خوب خواهند کرد. به چند دکتر که مراجعه کردم، ما را مایوس کردند. گفتند: «هر دو چشم ایشان معیوب شده و قابل معالجه و قابل اصلاح نیست.» البته بعد از دو، سه سال، یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان می دید. اما در آن زمان مطلقا نمی دید و باید دستشان را می گرفتیم و راه می بردیم. لذا برای من غصه درست شده بود. اگر پدرم را رها می کردم و به قم می آمدم، ایشان مجبور بود گوشه ای در خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبود و این برای من، خیلی سخت بود… یک روز خیلی ناراحت بودم و شدیدا در حال تردید و نگرانی  و اضطراب به سر می بردم. البته تصمیم من بیشتر بر این بود که ایشان را مشهد ببرم و در آن جا بگذارم و به قم برگردم. اما چون برایم خیلی سخت و ناگوار بود، به سراغ یکی از دوستانم که در همین چهارراه حسن آباد تهران منزلی داشت، رفتم. مرد اهل معنا و آدم با معرفتی بود. دیدم خیلی دلم تنگ شده، تلفن کردم و گفتم: «شما وقت دارید که من پیش شما بیایم » گفت: «بله» عصر تابستانی بود که من به منزل ایشان رفتم و قضیه را   گفتم. گفتم که من خیلی دلم گرفته و ناراحتم و علت ناراحتی من هم همین است، از طرفی نمی توانم پدرم را با این چشم نابینا تنها بگذارم، برایم سخت است. از طرفی هم اگر بنا باشد پدرم را همراهی کنم، من دنیا و آخرتم را در قم می بینم و اگر اهل دنیا باشم، دنیای من در قم است، اگر اهل آخرت هم باشم، آخرت من در قم است. دنیا و آخرت من در قم است. من باید از دنیا و آخرتم بگذرم که با پدرم بروم و در مشهد بمانم. یک تامل مختصری کرد و گفت: «شما بیا یک کاری بکن و برای خدا از قم دست بکش و برو در مشهد بمان. خدا دنیا و آخرت تو را می تواند از قم به مشهد منتقل کند.» من یک تاملی کردم و دیدم عجب حرفی است، انسان می تواند با خدا معامله کند.من تصور می کردم دنیا و آخرت من در قم است. اگر در قم می ماندم، هم به شهر قم علاقه داشتم، هم به حوزه ی قم علاقه داشتم، و هم به آن حجره ای که در قم داشتم، علاقه داشتم. اصلا از قم دل نمی کندم و تصورم این بود که دنیا و آخرت من در قم است. دیدم این حرف خوبی است و برای خاطر خدا پدر را به مشهد می برم و پهلویش می مانم. خدای متعال هم اگر اراده کرد، می تواند دنیا و آخرت من را از قم به مشهد بیاورد. تصمیم گرفتم، دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم، یعنی کاملا راحت شدم و همان لحظه تصمیم گرفتم و با حال بشاش و آسودگی به منزل آمدم. والدین من دیده بودند که من چند روزی است ناراحتم، تعجب کردند که من بشاشم. گفتم: «بله من تصمیم گرفتم که به مشهد بیایم.» آنها هم اول باورشان نمی شد، از بس این تصمیم را امر بعیدی می دانستند که من از قم دست بکشم. به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هرحال، به دنبال کار و وظیفه ی خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان بری است که به پدر، بلکه به پدر و مادرم انجام داده ام. این قضیه را گفتم برای این که شما توجه بکنید که مساله چقدر در پیشگاه پروردگار مهم است.

 1 نظر

تقویم تاریخ/ ۲۳ دی ۱۳۹۲ خورشیدی برابر با ۱۱ ربیع الاول

23 دی 1392 توسط جعفرثانی

تقویم تاریخ/ ۲۳ دی ۱۳۹۲ خورشیدی برابر با ۱۱ ربیع الاول ۱۴۳۵

رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی ( ۲۳ دی ۱۳۹۲ )

• اشغال تبریز توسط نیروهای آلمان و امپراتوری عثمانی در جریان جنگ جهانی اول (۱۲۹۳ ش)

• تشکیل شورای سلطنت توسط “محمدرضا پهلوی” در آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی (۱۳۵۷ش)
پس از کشتار خونین ۱۳ آبان ۵۷ تهران، محمدرضا پهلوی رسماً شنیدن صدای انقلاب ملت ایران را اعتراف کرد. در این حال بود که در حقیقت شمارش معکوس سقوط رژیم پهلوی آغاز شد. شاه ایران که توان مقاومت در مقابل امواج خروشان انقلاب اسلامی را نداشت، تنی چند از مهره‏های سیاسی مورد اعتماد خود را مأمور تشکیل شورای سلطنت کرد تا به تصوّر خود، امواج اعتراض‏های مردمی را فرو بنشاند. این شورا قرار بود مقدمات انتقال قدرت را از شاه به فرزندش فراهم کند و بدین ترتیب، ملت مسلمان و مبارز ایران را به ادامه حیات رژیم ستمشاهی، متقاعد سازد. هر چند هدف اصلی محمدرضا از تشکیل این شورا، خروج از ایران و در نتیجه جان سالم به در بردن بود. اما مردم آگاه ایران، با تجمع در خیابان‏ها، ضمن مخالفت با این اقدام، حمایت خود را از حضرت امام خمینی اعلام کردند. حضرت امام در همین روز در پاریس اعلام نمودند که به زودی یک دولت جدید انقلابی تشکیل خواهند داد. پس از انتشار این خبر، سید جلال‏الدین تهرانی، برای دیدار با امام، راهی فرانسه شد. امام دو شرط برای پذیرفتن وی معین کردند: استعفای او از ریاست شورای سلطنت و اعلامِ غیرقانونی بودن این شورا از جانب او. سرانجام رییس شورای سلطنت در اول بهمن از سمت خود استعفا داد و شورای سلطنت بدون هیچ اقدامی در راستای اهداف شاه پس از فعالیتی یک هفته‏ای، عملاً منحل شد.

• وقوع درگیری شدید مردم با مأموران رژیم شاه (۱۳۵۷ ش)
در جریان برگزاری تظاهرات و راهپیمایی در چندین شهر ایران، درگیری شدیدی میان مأموران رژیم پهلوی و مردم درگرفت و عده‏ای از مردم مبارز، شهید یا مجروح شدند. همچنین در همین روز، دانشجویان و مردم تهران که در گردهمایی بزرگ خود در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند، مخالفت خود را با رژیم شاه اعلام کردند و مُصرّانه، خواستار بازگشت حضرت امام خمینی(ره) از پاریس به ایران شدند. این حرکت دانشجویان در حالی صورت گرفت که محدوده دانشگاه، توسط سربازان مسلح و نیروهای نظامی محاصره شده بود. پس از این تظاهرات گسترده، حضرت امام، در پیامی، ضمن فرا خواندن مردم به هوشیاری، ملت ایران را از وقوع توطئه‏ها و شایعات تفرقه افکنانه از سوی ایادی رژیم، آگاه کردند.

• اولین حمله و بمباران شیمیایی عراق علیه ایران در جریان جنگ تحمیلی (۱۳۵۹ ش)
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ش، رژیم بعث بارها با استفاده از سلاح‏های میکربی، شیمیایی و کشتار جمعی، قوانین و مقررات بین‏المللی را نقض نمود. ناکامی ارتشِ تا دندان مسلح عراق در تأمین اهداف سردمداران رژیم بعثی، فرماندهان این ارتش را بر آن داشت تا پس از مشورت با کارشناسان عالی‏رتبه دولت‏های استکباری به خصوص کارشناسان شیمیایی شوروی سابق، استفاده از سلاح‏های شیمیایی را نیز در کنار دیگر سلاح‏های جنگی و مرگبار خویش مورد توجه قرار دهند. سابقه اولین حمله ثبت شده شیمیایی عراق به ۲۳ دی ماه ۱۳۵۹ ش باز می‏گردد که نیروهای ایرانی را در پنجاه کیلومتری غرب ایلام، با گلوله شیمیایی، مورد حمله قرار داد و شماری را مصدوم کرد. از آن پس، عراق به استفاده از این سلاح ادامه داد. با ادامه این روند، ایران طی نامه‏های متعدد رسمی به دبیر کل سازمان ملل، با اعلام کاربرد سلاح‏های شیمیایی توسط عراق، تقاضای اعزام گروه کارشناسی برای بررسی موضوع نمود. هرچند دبیر کل این موضوع را به شورای امنیت ارجاع داد و گروه کارشناسی پس از سفر به ایران این حملات را تأیید کرده و عراق را محکوم نمودند، با این حال، اولاً شورای امنیت عکس‏العمل مناسب و کافی در برابر این نقض مقررات بین‏المللی نشان نداد و بدین وسیله، راه را بر تکرار این جنایت بازگذاشت. در ثانی، از کشورِ به کارگیرنده سلاح‏های شیمیایی نامی نبرد و موضوع را با کل مسأله جنگ مرتبط ساخت. در نتیجه عدم اقدام فوری و جهانی سازمان ملل متحد، رژیم عراق از آن پس، بارها نیروهای ایرانی را مورد حمله شیمیایی قرار داد که به شهید و مجروح شدن ده‏ها هزار نفر انجامید و با گذشت سال‏ها از پایان جنگ، اثرات این سلاح‏های کشنده، هنوز قربانی می‏گیرند.

• عملیات کوچک امیرالمؤمنین در منطقه ریجاب (۱۳۶۰ش)

• عملیات کوچک کربلای ۶ در سومار، توسط ارتش (۱۳۶۵ش)
عملیات کربلای ۶، در تاریخ ۲۲ دی ماه ۱۳۶۵، با رمز مبارک یا فاطمة الزّهرا(س) در غرب و شمال سومار و با اهداف آزادسازی ارتفاعات منطقه، پاسخ به شرارت‏های دشمن در بمباران مناطق مسکونی، انهدام ماشین جنگی دشمن و متفرق کردن نیروهای عراق آغاز شد. رزمندگان اسلام با عبور از موانع گوناگون از جمله میدان‏های وسیع مین، سیم‏های خاردار و تله‏های انفجاری، به دشمن بعثی یورش بردند و پس از شکستن خطوط و مواضع دشمن، بیش از شصت کیلومتر از خاک میهن اسلامی را آزاد کردند. در این عملیات علاوه بر آزادی ارتفاعات منطقه، تعداد یازده فروند هواپیما، دو فروند هلی‏کوپتر، بیست دستگاه تانک، تعداد زیادی خودرو و چندین انبار مهمات منهدم و علاوه بر انهدام پنج گردان و پنج تیپ دشمن، تعداد سه هزار نفر از مزدوران بعثی کشته و زخمی شده و تعدادی تانک و نفربر و انواع سلاح‏های سبک و سنگین به غنیمت سربازان اسلام درآمد.

• شهادت شهید عبدالرضا عبداللهی (۱۳۶۵ش)
شهید عبدالرضا عبداللهی در تیرماه سال ۱۳۴۳ش در شهرستان الیگودرز از استان لرستان چشم به جهان هستی گشود. پدرش احمد، برای تربیت اسلامی او تلاش فراوانی را از خود نشان داد. عبدالرضا در سایه زحمات بی‌دریغ پدر به مدرسه رفت و تحصیلات خود را از دبستان سروان عبداللهی آغاز نمود. وی بعد از گذراندن مقطع تحصیلی راهنمایی، وارد دبیرستان شد و از بدو ورود در راستای مبارزات حق‌طلبانه امت اسلامی علیه حکومت منحوس ستم‌شاهی، فعالیت‌های پیگیرانه‌ای را آغاز نمود. پس از پایان تحصیلات متوسطه در دانشگاه امام صادق (ع) در رشته علوم سیاسی پذیرفته شد و هم‌زمان با تحصیل در این دانشگاه، در سال ۱۳۶۲ش در حوزه علمیه قم نیز مشغول به تحصیل گردید. شوق حمایت از مرزهای ایران اسلامی او را چندین‌بار به مناطق جنگی جنوب کشور کشاند و ضمن تحصیل علم، نبرد با دشمن بعثی را هم با شور و جدیت تجربه کرد. سرانجام، سحرگاه روز بیست و سوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی، گلوله‌ای سربی بر پیکر این دلاورمرد بیست و دو ساله عرصه‌های جهاد علمی و دفاعی نشست و جویبار کوچک خون بر خاک‌های داغ شلمچه جاری گشت. عبدالرضا زیر لب آهسته گفت: «واطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم»… آری! شهید عبدالرضا عبداللهی حتی در آخرین لحظات نیز از یاد حق و ناجیان امت رسول اکرم (ص) غافل نبود و از آنان استمداد می‌جست.

• مذاکرات نفت در تهران متوقف شد و هیجان شدیدی در جهان بوجود آورد و در نتیجه سهام شرکت های نفتی لندن سقوط کرد(۱۳۴۹ش)

• وزیر بازرگانی انگلیس در رأس یک هیئت اقتصادی وارد تهران شد(۱۳۵۵ش)

• یک قرارداد بزرگ اقتصادی و صنعتی بین ایران و انگلیس به امضا رسید.(۱۳۵۵ش)
به موجب این قرارداد، دولت انگلستان در صنایع اتومبیل سازی، برقی کردن راه آهن و ایجاد ناوشکن نفتکش، مونتاژ تراکتور و موتور دیزل در ایران سرمایه گذاری خواهد کرد. در همین روز اعلام شد ایران در سال گذشته یک میلیارد دلار کالا از انگلستان وارد کشور کرد. و صادرات غیرنفتی ایران ۱۴ میلیون دلار بوده است.

• در ساعت ۲۰، مراسمی در شیراز با سخنرانی آقای مجدالدین محلاتی در مسجد ولی عصر برپا شد. در پایان ضمن برپایی تظاهرات، ۱۹ نفر توسط مأمورین دستگیر شدند.(۱۳۵۶ش)

• در ساعت ۲۱/۳۰ عده ای حدود ۲۰ نفر ضمن خروج از حسینیه اعظم اهواز، تظاهراتی بر پا کردند و تعدادی از شیشه های سینما آریانای این شهر را شکستند و حدود سه نفر توسط مأموران دستگیر شدند.(۱۳۵۶ش)

رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری ( ۱۱ ربیع الاول ۱۴۳۵ )

• درگذشت “میرمحمد رضوی قمی” از علمای بزرگ قزوین (۹۷۶ ق)

• تولد عالم بزرگ شیعه شیخ “آقا بزرگ تهرانی” مؤلف و محقق شهیر(۱۲۹۳ ق)
شیخ محمدحسن رازی مشهور به شیخ آقابزرگ تهرانی، فقیهی محقق، مدقّق، اصولی، رجالی و جامع علوم متنوع و از شاگردان آخوند خراسانی، شیخ الشریعه‏ی اصفهانی، سیدمحمدکاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی است. علامه تهرانی، اهمیت بسیاری به روایت و نقل حدیث می‏داد و در کسب اجازه برای نقل احادیث می‏کوشید. علما و فُقهای بسیاری برای او اجازه‏نامه‏ی روایى نوشته یا از او اجازه گرفته‏اند، تا آنجا که پس از محدّث نوری از او به عنوان سرشناس‏ترین شیخِ روایت یاد می‏شود. آیت اللَّه تهرانی از محدثان بزرگی همچون محدّث نوری، شیخ علی خاقانی، سید ابوتراب خوانساری، شیخ محمد طه نجف، آخوند خراسانی، شیخ الشریعه‏ی اصفهانی، حاج شیخ عباس قمی و… اجازه‏ی نقل حدیث گرفت. همچنین علمای بزرگی از شیخ آقابزرگ تهرانی اجازه‏ی نقل روایت گرفته‏اند که حضرات آیات عظام: سیدحسین بروجردی، علامه امینی، سیدعبدالحسین شرف الدین، سید عبدالهادی شیرازی، سیدمحمد هادی میلانی، شیخ مرتضی حائری یزدی، محمدرضا حکیمی، علامه طباطبایى، سیدشهاب الدین مرعشی نجفی و ده‏ها عالم فاضلِ دیگر از آن جمله‏اند. آثار قلمی و کتاب‏های شیخ آقابزرگ تهرانی را تا هشتاد جلد می‏توان شمرد که الذّریعَة الی تَصانیفِ الشّیعهَ در ۲۹ جلد در بیان آثار قلمی و هنری عالمان شیعه و نیز طَبَقاتُ اعلامُ الشّیعه در ۲۰ جلد حاوی زندگی دانشمندان شیعه، مهم‏ترین آثار این رجالی و محدث بزرگ می‏باشند. شیخ آقابزرگ تهرانی در سیزدهم ذیحجه‏ی سال ۱۳۸۹ ق برابر با ۱۲ اسفند ۱۳۴۸ ش در نجف وفات یافت و در آن شهر به خاک سپرده شد.

• رحلت آیت‏اللَّه “سیدحسن صدر” عالم برجسته ‏ی مسلمان (۱۳۵۴ ق)
آیت ‏اللَّه سیدحسن فرزند سید هادی، معروف به صدر که نَسَب شریفش با سی واسطه به حضرت امام موسی کاظم(ع) می‏رسد، از شخصیت‏های برجسته و علمای شیعه می‏باشد. وی پس از تکمیل دروس مقدمات و سطح، در ۱۸ سالگی به نجف اشرف مشرف شد و در آن جا از محضر اساتیدی چون میرزای شیرازی بهره‏های وافر یافت …

• وفات آیت‏ اللَّه شیخ “مهدی مدرس یزدی” فقیه وارسته (۱۴۱۳ ق)
علامه مهدی مدرس یزدی درسال ۱۳۳۰ قمری در یزد و در یک خانواده‏ی روحانی متولد شد و در حوزه‏ی علمیه‏ی قم و نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. ایشان از مراجع عظام وقت همچون: سیدابوالحسن اصفهانی، سیدضیاءالدین عراقی، حاج آقاحسین بروجردی و… گواهی اجتهاد دریافت کرد. علامه مدرس یزدی پس …

 نظر دهید »

برکات و اعمال ماه ربیع الاول

14 دی 1392 توسط جعفرثانی

ربیع الاول

برکات و اعمال ماه ربیع الاول

ماه “ربیع الاول” همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است .
ماه محرم و صفر را پشت سر گذاشتیم با اندوه و اشک و ناله ،اشک ریختیم و دل تازه کردیم و با یاد عظمت آقا ابا عبدالله الحسین بزرگ شدیم، از خزان عفلت به برکت اشک های محرم و صفر به بهار رسیدیم و اکنون وقت آن است که در این بهار به یمن رویش دوباریمان سجده شکر به جای آوریم و این بهار را قدر بدانیم و بندگی کنیم.
ماه “ربیع الاول” همانگونه كه از اسم آن پیداست بهار ماه ها مى باشد؛ به جهت اینكه آثار رحمت خداوند در آن هویداست . در این ماه ذخایر بركات خداوند و نورهاى زیبایى او بر زمین فرود آمده است . زیرا میلاد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در این ماه است و مى توان ادعا كرد از اول آفرینش ‍ زمین رحمتى مانند آن به خود ندیده است . چرا كه او داناترین مخلوقات خداوند و برترین آنها و سرورشان و نزدیكترین آنها به خداوند و فرمانبردارترین آنها از او و محبوبترینشان نزد او مى باشد، این روز نیز برتر از سایر روزهاست . و گویا روزى است كه كاملترین هدیه ها، بزرگترین بخشش ها، شاملترین رحمتها، برترین بركتها، زیباترین نورها و مخفى ترین اسرار در آن پى ریزى شده است .
پس بر انسان مسلمان كه برترى رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را قبول داشته و مراقب رفتار با مولایش مى باشد واجب است در این ماه به شکرانه ارازنی شدن آن نعمت بزرگ به عبادتی از سر شور و اشتیاق بپردازد،گرچه عبادات شبانه روزی عالمیان هرگز در خور چنین نعمتی نخواهد بود اما “آنچه سعی است ما در طلبش بنماییم".
مهمترین اعمال این ماه
شب اوّل:
این شب به نام «لیلة المبیت» مزیّن است، در این شب یک حادثه مهمّ تاریخى واقع شد و آن این که در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از مکّه به قصد هجرت به سوى مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیر مۆمنان على(علیه السلام) براى اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) خوابید
آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ ؛ بعضى از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودى خدا مى فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است»(1) در حقّ آن حضرت نازل شد.(2)
سال هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحوّلى عظیم در جهان اسلام روى داد.
1- روزه گرفتن به شكرانه سلامتی پیامبر اعظم و امیرمۆمنان از گزند كفار و مشركان در اول ربیع‏الاول.
2- خواندن زیارت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) در این روز.
روز هشتم:
در روز هشتم ربیع الأوّل، سال 206، شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام) طبق روایتى واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزّمان، حجّة بن الحسن ـ عجّل الله تعالى فرجه الشریف ـ آغاز گردید.(3)
در این روز شایسته است زیارت امام حسن عسکری علیه السلام خوانده شود.
روز دهم :
روز ازدواج رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با حضرت خدیجه کبرى(علیها السلام) است در حالى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) 25 ساله بود و حضرت خدیجه(علیها السلام)40 ساله. به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزارى مستحب شمرده شده است.(4)
روز دوازدهم:
این روز مطابق نظر مرحوم شیخ کلینى و مسعودى و همچنین مشهور میان اهل سنّت، روز ولادت با سعادت نبىّ مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)است.(5)
همچنین در این روز، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بعد از 12 روز که مسیر راه میان مکّه و مدینه را پیمود وارد مدینه گردید.(6) و نیز روز انقراض دولت بنى مروان در سال 132 است.(7)
اعمال مستحب در این روز به شكرانه انقراض دولت اموی دو مورد است:
1- روزه گرفتن.
2- دو ركعت نماز مستحبی كه در ركعت اول بعد از حمد، سه بار سوره كافرون و در ركعت دوم بعد از حمد سه بار سوره توحید خوانده می‏شود.
روز چهاردهم:
در سال 64 در چنین روزى، یزید بن معاویه به هلاکت رسید.(8)
وى پس از سه سال و نُه ماه خلافت که همراه با جنایات عظیمى بود - که مهمترین آن واقعه کربلا و شهادت ابى عبداللّه الحسین(علیه السلام) و یارانش مى باشد - در سنّ سى و هفت سالگى در منطقه «حوران» زندگى ننگینش به پایان رسید جنازه اش را در دمشق دفن کردند ولى اکنون اثرى از او نیست.(9)
شب هفدهم:
طبق روایات مشهور شیعه، شب ولادت حضرت خاتم الانبیا، رسول معظّم اسلام(صلى الله علیه وآله) است و شب بسیار مبارکى است.(10)
1) غسل به نیّت روز هفدهم ربیع الاوّل.(فلاح السائل، صفحه 61 )
2) روزه: كه براى آن فضیلت بسیار نقل شده است، از جمله در روایاتى از ائمّه معصومین(علیهم السلام)آمده است: كسى كه روز هفده ربیع را روزه بدارد، خداوند براى او ثواب روزه یكسال را مقرّر مى فرماید.(اقبال، صفحه 603 )
3) دادن صدقه، احسان نمودن و خوشحال كردن مۆمنان و به زیارت مشاهد مشرّفه رفتن.(همان مدرک )
4) زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از دور و نزدیک در روایتى از آن حضرت آمده است: هر كس بعد از وفات من، قبرم را زیارت كند مانند كسى است كه به هنگام حیاتم به سوى من هجرت كرده باشد، اگر نمى توانید مرا از نزدیك زیارت كنید، از همان راه دور به سوى من سلام بفرستید (كه به من مى رسد).(همان ص 604)
5) زیارت امیر مۆمنان، على(علیه السلام) نیز در این روز مستحب است با همان زیارتى كه امام صادق(علیه السلام) در چنین روزى كنار ضریح شریف آن حضرت(علیه السلام) وى را زیارت كرد.(همان مدرک، صفحه 608 ) (این زیارت در بخش زیارات، مفاتیح آمده است).
6) تكریم، تعظیم و بزرگداشت این روز بسیار بجاست، مرحوم «سیّد بن طاووس»، در اقبال، در تكریم و تعظیم این روز به خاطر ولادت شخص اوّل عالم امكان و سرور همه ممكنات حضرت نبىّ اكرم(صلى الله علیه وآله) سفارش بسیار كرده است.()
بنابراین، سزاوار است مسلمین با برپایى جشن ها و تشكیل جلسات، هرچه بیشتر با شخصیّت نبىّ مكرّم اسلام(صلى الله علیه وآله)، سیره و تاریخ زندگى او آشنا شوند و از آن، براى ساختن جامعه اى اسلامى و محمّدى بهره كامل گیرند.
همچنین یکسال قبل از هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، در چنین شبى معراج آن حضرت صورت گرفت.(11)
روز هفدهم:
همان گونه که گفتیم مشهور میان علماى امامیّه آن است که روز هفدهم ربیع الأوّل، روز ولادت با سعادت رسول خدا حضرت محمّد بن عبداللّه(صلى الله علیه وآله) است و معروف آن است که ولادتش در مکّه معظّمه، واقع شده است، و زمان ولادتش هنگام طلوع فجر، روز جمعه، سنه عام الفیل بوده است.(12) (عام الفیل سالى است که ابرهه با لشکرش که بر فیل سوار بودند به قصد تخریب کعبه آمد، ولى همگى نابود شدند).
همچنین در چنین روزى در سال 83 هجرى قمرى، ولادت امام صادق(علیه السلام) واقع شده است و از این جهت نیز بر اهمّیّت این روز افزوده شده است.(13)
ماه ربیع الأوّل گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام)است، ولى از آن جا که میلاد مبارک حضرت ختمى مرتبت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مطابق روایت معروف، در هفدهم این ماه و طبق روایت غیرمعروف، در دوازدهم آن واقع شده و میلاد حضرت صادق(علیه السلام) نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادى و جشن و سرور است.
از آن جا که هجرت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که سرچشمه دگرگونىِ عمیق در جهانِ اسلام و عزّت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان «لیلة المبیت» در این ماه واقع گردیده، و آغاز امامت پربرکت حضرت بقیة اللّه (ارواحنا فداه) همزمان با شهادتِ پدر بزرگوارش نیز مى باشد  در مجموع از ماههاى بسیار پربرکت و پرخاطره است، که سزاوار است، همه علاقه مندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامى بدارند.

پی نوشت ها :
1. سوره بقره، آیه 207.
2. اقبال الاعمال، صفحه 592 و تفسیر نمونه، جلد 2، صفحه 78.
3. کافى، جلد 1، صفحه 503.
4. اقبال، صفحه 599.
5. زاد المعاد، صفحه 412.
6. اقبال، صفحه 599 و کامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه 7 (حوادث سال اوّل هجرت).
7. مصباح المتهجّد، صفحه 791.
8. اقبال، صفحه 601 (سیّد بن طاووس، در همین کتاب از شیخ مفید، استحباب روزه در این روز را به خاطر هلاکت یزید نقل کرده است).
9. تتمة المنتهى، صفحه 64.
10. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
11. اقبال، صفحه 601.
12. مصباح المتهجّد، صفحه 791 و اقبال، صفحه 603.
13. بحارالانوار، جلد 47، صفحه 1، حدیث 2.

منابع: کتاب ارزنده المراقبات مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملكى تبریزى (ره)
makaremshirazi.org

pajoohe.com

tebyan.net

 نظر دهید »

رهبری

11 دی 1392 توسط جعفرثانی

 نظر دهید »

حکم استفاده بانوان محترم از عطر و ادکلن در بیرون از خانه

05 دی 1392 توسط جعفرثانی

حکم استفاده بانوان محترم  از عطر و ادکلن در بیرون از خانه

افسران - استفاده از عطر و اسپری برای زن در بیرون از خانه چه حکمی دارد؟





 نظر دهید »

۲۷ آذر سالروز شهادت دكتر محمد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه

28 آذر 1392 توسط جعفرثانی

۲۷ آذر سالروز شهادت دكتر محمد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه

استعمار، استعمار است‌. دشمن‌، دشمن است‌. قدرتهاي ضد خلقي و ضد انساني و ضد بشري در شرق و غرب براي ما تفاوت نمي‌كند.

ما يك منطق داريم و آن منطق‌، منطق اسلامي‌، و حركت‌، حركت اسلامي است‌

شهيد آيت‌الله دکتر محمد مفتح در سال 1307، در خانواده‌اي روحاني در همدان متولد شد. پس از فراگيري مقدمات، راهي قم شد و در محضر بزرگاني چون امام خميني، علامه طباطبايي و .. استفاده نموده و خود مدرسي بزرگ در حوزه گرديد. ايشان در حاليکه استادي بزرگ در قم بودند، پا به عرصه دانشگاه گذاشته و تا درجه دکترا ادامه تحصيل دادند. شهيد مفتح که توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهي و روحاني، از هم را با تمام وجود احساس کرده بود، ايجاد وحدت ميان اين دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد و در کنار آموزش و تدريس و تربيت نيروهاي جوان به مبارزه با رژيم پهلوي پرداخت. در سال‌هاي 1340 تا 42، سخنراني‌هاي او در شهرهاي مختلف در روشن ساختن مواضع نهضت اسلامي و افشاي چهره رژيم پهلوي بسيار مؤثر بود که با آگاهي ساواک اين جلسات تعطيل و ايشان دستگير و مورد آزار و اذيت ساواک قرار گرفت. محبوبيت و مقبوليت شهيد مفتح در ميان طلاب و دانش‌آموزان موجب شد که او را از آموزش و پرورش اخراج و در سال 1347، به نواحي بدآب و هواي جنوبي ايران تبعيد کنند و بعد از سپري شدن مدت تبعيد نيز از ورود ايشان به قم جلوگيري به عمل آمد و ايشان با اقامت در تهران به تدريس از دانشکده الهيات مشغول شد. ايشان به دعوت انجمن اسلامي دانشجويان امامت جماعت مسجد دانشگاه را عهده‌دار شد. سخنراني‌هاي ايشان در مسجد دانشگاه در ترغيب نسل روشنفکر و تحصيل کرده به اسلام اثر بسزايي داشت. شهيد مفتح همچنين در حسينيه ارشاد نيز به فعاليت‌هاي تبليغي و علمي مي‌پرداخت و پس از تعطيلي اين حسينيه بوسيله ساواک، ايشان با قبول امامت مسجد جاويد در سال 1352، هسته ديگري از دانشجويان و روشنفکران را به دور خود جمع نمود. در آذر 1353 مسجد جاويد مورد هجوم ساواک قرار گرفت و شهيد مفتح نيز دستگير و زنداني شد. ياد و خاطره نماز عيد فطر سال 1357 که در قيطريه تهران و با استقبال بي‌نظير مردم تهران به امامت شهيد مفتح انجام شد در تاريخ انقلاب هميشه مي‌درخشد. در خطبه‌هاي اين نماز، شهيد مفتح براي اولين بار نام امام خميني را آشکارا بر زبان جاري و رهبري امام را مورد تأکيد قرار داد و روز پنجشنبه 16 شهريور را به عنوان تجليل از شهداي نهضت تعطيل اعلام کرد که زمينه‌ساز راهپيمايي 17 شهريور و وقايع جمعه سياه گرديد. شهيد مفتح با تشکيل شوراي انقلاب از سوي امام به عضويت اين شورا درآمد. سرانجام اين شهيد بزرگوار در روز 27 آذر 1358، هنگام ورود به دانشکده الهيات،‌ توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فيض عظيم شهادت نائل آمد. اين روز به مناسبت فعاليت و مجاهدت اين شهيد بزرگوار در راه تحقق وحدت ميان حوزه و دانشگاه، روز وحدت روحاني و دانشجو ناميده شده است.

 نظر دهید »

آیاتی از قرآن کریم که در شأن سیدالشهدا(ع) نازل شده است

27 آذر 1392 توسط جعفرثانی


آیاتی از قرآن کریم که در شأن سیدالشهدا(ع) نازل شده است

برخی آیات و سوره‌های قرآن کریم در شأن اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام، به ویژه حضرت امام حسین(ع) نازل شده است.

خبرگزاری فارس: آیاتی از قرآن کریم که در شأن سیدالشهدا(ع) نازل شده است


برخی از آیات و سوره‌های قرآن کریم در شأن اهل بیت پیامبرعلیهم السلام  نازل شده است که نشان از حقانیت خاندان پاک و مطهر رسول اکرم(ص) دارد.

آیات تطهیر، مباهله، مودت، اولی‌الامر و … از جمله آیاتی هستند که بدون شک در منزلت اهل‌بیت پیامبر اکرم(ص) نازل شده است، اما آیاتی از قرآن کریم نیز به صورت اختصاصی در شأن امام حسین علیه‌السلام نازل شده‌اند.

از جمله این آیات می‌توان به آیه 33 سوره مبارکه اسراء اشاره کرد که خداوند متعال در این آیه می‌فرماید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُورًا؛ و نفس محترمی را که خدا قتلش را حرام کرده نکشید مگر به حکم حق و آن کسی که کشته شده برای ولی او سلطه (حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل اسراف نکنید چرا که او مورد حمایت است».

در جلد دوم صفحه 290 تفسیر عیاشی از امام محمد باقر علیه‌السلام روایتی نقل شده است که درباره این آیه می‌فرمایند: «این آیه در مورد امام حسین ـ علیه السلام ـ است که مظلوم کشته شد، و امام زمان(عج) ولی او می‌باشد وقتی قیام کند، از قاتلان آن حضرت خونخواهی خواهد کرد».

همچنین طبق روایتی از رسول اکرم(ص)، آیه 15 سوره احقاف نیز در شآن اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام نازل شده است.

اما سوره فجر که هشتادمین سوره قرآن کریم است سوره امام حسین علیه‌السلام نامیده می شود. در روایتی مشهور از امام صادق علیه‌السلام، خواندن این سوره در نمازهای مستحب و واجب سفارش شده است: «اِقْرَؤُا سُورَةَ الفَجِرِ فی فَرائِضِکم وَ نَوافِلِکم ، فَاِنها سُورَةُ الحُسَین (ع) وَ ارْغَبُوا فیها».

در پایان این سوره ( آیات 27 – 30) خداوند می فرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ـ ارْجِعِی إِلَى رَبِّک رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً ـ فَادْخُلِی فِی عِبَادِی ـ وَادْخُلِی جَنَّتِی؛ تو ای روح آرام یافته به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود و در سلک بندگانم و در بهشتم داخل شو».

در روایتی از امام صادق علیه‌السلام، در توضیح این آیات و علت نامگذاری این سوره به نام امام امام حسین علیه‌السلام ذکر شده است: «فَهُوَ ذُوالنَفسِ المُطمَئِنةِ الراضِیةِ المَرضِیةِ وَ اَصحابُهُ مِن آلِمُحَمدٍ هُم الراضُونَ عَن اللهِ یومَ القِیامَةِ وَ هُوَ راضٍ عَنهُم»

همانگونه که قرآن فرقان است، امام حسین علیه‌السلام نیز مصباح‌الهدی و جداکننده حق از باطل است: «إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، همانگونه که قرآن برای ؤشفا و رحمت است، وجود مبارک سیدالشهدا(ع) نیز شفابخش است و بالاخره همانگونه که قرآن در طول تاریخ همیشه جاودان خواهند ماند، ذکر و یاد اباعبدالله و قیام عاشورا نیز تا ابد زنده خواهد ماند، آنچنانکه بعد از گذشت 1400 سال هنوز هم قلب‌ها داغدار اوست.

 نظر دهید »

عفاف وحجاب

24 آذر 1392 توسط جعفرثانی
عفاف وحجاب

عفاف، بنیادی ترین عامل ایجاد امنیت اجتماعی است. بی پروایی در نگاه، بی توجهی در نوع پوشش و پرده دری در روابط جنسی، امنیت اجتماعی را به خطر می اندازد و تجاوزهای جنسی که بی شرمانه ترین نوع تجاوز به حقوق مردم است، رواج می یابد. بر این اساس عفت مداری از اصولی ترین پایه های حراست امنیت جامعه است.




حجاب و جامعه + کاریکاتور اجتماعی + دختران با حجاب

«غیرتمندی، انسان را از فساد می رهاند. انسان غیور، نه بر خود آلودگی را می پذیرد و نه بی عفتی دیگران را برمی تابد. غیرت اجتماعی، به این معناست که مردان موظفند در برابر هرزگی ها و مرزشکنی ها بایستند و به حرمت شکنی ها نزدیک نشوند. تنها در چنین اجتماعی است که می توان به سلامت شخصیت زن و حرمت ناموس او امیدوار بود. عفاف بر همه بخش های جامعه اثرگذار است. و تنها زنان را در برنمی گیرد، بلکه مردان نیز موظف به رعایت محدودیت های اخلاقی هستند. وجود فضای سالم برای رشد مادی و معنوی، حق جامعه است. در جوامعی که مردم به راه های انحرافی کشیده می شوند، حفظ هویت اسلامی و حدود شرعی دشوارتر می شود و مسلمانی که از ایمان و اراده ای استوار برخوردار نباشد، هم رنگی با جماعت را می پذیرد و چون با ساختار درونی جامعه بیگانه است، دچار بی هویتی می گردد». بر این اساس، وقتی بنیادهای عفاف فرو ریخت، ارزش های اخلاقی نیز از زندگی انسان رخت برمی بندد.

بهترین حجاب چادراست.

 

زن ، دختر ، حجاب

 

 

 

هر چیزی برای خودش یک قانون داره”

قوانین دختر خوشتیپ چادری بودن هم اینه:



 

حجاب زندان نیست قلعه است


 نظر دهید »

شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)18 آذر ،5 صفر

20 آذر 1392 توسط جعفرثانی



nt> Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> n="false” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


موضوع گزارش:شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها)18 آذر ،5 صفر

مکان:سالن اجتماعات مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)

سخنران مدعو: حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا جوان

بمناسبت سالروز شهادت جانسوز حضرت رقیه (سلام الله علیها)برنامه سوگواری در مدر سه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)با حضور خواهران طلبه و کادر مدرسه برگزار گردیدسخنران مدعوحجت الاسلام والمسلمین حاج آقا جوان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر به ایراد سخنرانی به این مناسبت پرداختند.

ایشان ابتدا به بیان برخی شئونات طلبگی پرداختند از جمله ،یکی از چیز هایی که از شئونات طلبه است و هر طلبه باید آن را رعایت کندرعایت شأن نماز است،قبل از نماز هرچیزی که باعث مشغله ذهنی می شود باید کنار گذاشته شودو قبل از نماز تفکر در عظمت خدای تعالی و یاد مرگ کرد. تا از مشغولات ذهنی کم گردد.

ایشان در ادامه سخنان خود به حقانیت امام حسین(علیه السلام) اشاره کرده بیان نمودند: یکی از اسناد حقانیت امام حسین(علیه السلام)،وجود حضرت علی اصغر و حضرت رقیه (سلام الله علیهما)است که شیر خواره در عاشورا به شهادت رسید و قابل انکار نیست و دختر سه سالهکه محبوب قلب پدر بود از روز عاشورا تا 5 صفر این همه مصیبت را تحمل کرد.که آن بانو در اثر مصیبت ها و رنجها و شکنجه ها سرانجام در خرابه شام به شهادت رسید.نکته عاطفی که از وجود اینان میتوان استفاده کرد این است که علاقه شدید امام حسین(علیه السلام) به اولاد خویش نه تنها امام را بلکه فرزندان امام را نیز از دفاع برحق و ولایتمداری باز نداشت.

السلام علی بنت الحسین(علیها السلام)السلام علیک یا فاطمه الصغیره(علیها السلام)

بامید زیارت عارفا بحقها

رقیه جان! یاریمان کن تا در انتظار روزی که حضرت مهدی(عج) بیاید و انتقام صورت نیلی ات را بگیرد، ثابت قدم بمانیم…

 نظر دهید »

استفتاء از بزرگان و مراجع معاصر در خصوص هفت صفر شهادت امام حسن (علیه السلام) یا میلاد امام کاظم(علیه السلام)

19 آذر 1392 توسط جعفرثانی
استفتاء از بزرگان و مراجع معاصر در خصوص هفت صفر شهادت امام حسن (علیه السلام) یا میلاد امام کاظم(علیه السلام):


روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع)نامگذاری شده است. اما هفتم ماه صفر در میان مراجع و علمابه خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) روز عزا و تعزیه است.


روز هفتم ماه صفر در تقویم های رسمی کشور به عنوان روز ولادت امام موسی کاظم(ع) پیشوای هفتم شیعیان نامگذاری شده است.

اما هفتم ماه صفر در میان کلیه شیعیان جهان به خصوص در شهر قم به عنوان روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) است و علمای شیعه بیش از 5 قرن است که به این موضوع ملتزم بوده اند.



سابقه این موضوع در شهر قم از زمان حضرت آیت الله حائری شیرازی است و هنوز هم علما و مراجع بر اساس همان سنت، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) می دانند.

در کلیه دفاتر مراجع در قم از جمله دفتر آیت الله مکارم، دفتر آیت الله وحید خراسانی و دفتر آیت الله نوری همدانی، مجلس عزاداری برپا می شود و جلسات درس آیات عظام وحید خراسانی و نوری همدانی در این روز تعطیل است.

در این میان نکته قابل تامل این است که طبق نظر برخی بزرگان و صاحب نظران مسایلی تاریخ اسلام، در هیچ یک از تقویم های رسمی کشور تا پیش از وفات آیت الله بروجردی و مخالفت علما با حکومت پهلوی، سوم و هفتم صفر به عنوان روز ولادت امام محمد باقر و امام موسی کاظم (ع) ثبت نشده است.

آنچه در میان عامه مردم در رابطه با سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) مشهور و معروف است روز 28 صفر است. اما بزرگان و علما روز 7 صفر را به عنوان روز شهادت این امام همام، روز عزا و تعزیه می دانند.

7 صفر از سال ها پیش در میان بزرگان و علمای حوزه به عنوان روز شهادت قوی تر بوده است و جنبه عزا و سوگواری در آن بیشتر است تا جنبه شادی و گرامیداشت ولادت امام موسی کاظم(ع) و این سیره همچنان تا امروز ادامه دارد. حتی در 7 صفر در شهر قم هیئت های عزاداری در خیابان های شهر به حرکت در می آیند.

منابعي که 28 صفر را روز شهادت امام حسن مجتبي(ع) مي دانند :
-1
شيخ مفيد در الارشاد، ص 356
2-
مرحوم شيخ كلينی در «كافی «
-3
شيخ تبريزی در «اعلام‌الوری «
و…

منابعي که هفتم صفر را روز ميلاد امام موسي کاظم(ع) مي دانند:
علامه شوشتری صاحب «قاموس‌الرجال» گفته است كه «لم يعين احد شهره»؛ يعنی هيچ‌كس ماه‌ تولد امام كاظم(ع) را تعيين نكرده است، چه برسد به روز تولد! و در منابع تاريخی فقط سال‌ تولد ذكر شده است؛ ولی شيخ تبريزی در كتاب«إعلام‌الوری» و «تاج‌الوليد» و هم‌چنين مرحوم «ابن شهرآشوب» در كتاب«مناقب آل ابی‌طالب» و نيز علامه مجلسي در بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 48ص 1،روز تولد امام كاظم(ع) را 7 صفر اعلام كرده‌اند و هيچ نقل ديگری در اين زمينه نيست، اما قبل از قرن 5 و 6 هجری؛ يعنی مرحوم «شيخ كلينی» در »كافی» يا مرحوم «شيخ مفيد» در«الارشاد» هيچ روز و ماهی را برای تولد امام كاظم(ع) اعلام نكرده‌اند، لذا كلام علامه شوشتری به بعد از قرن 6 مربوط می‌شود، بالاخره تعيين تولد امام كاظم(ع) مربوط به متأخرين است

نظر آیت‌الله صافی درباره عزاداری هفتم صفر

حضرت آیت‌الله صافی گلپایگانی در پاسخ به استفتائی، نظر خود را درباره عزاداری روز هفتم صفر اعلام کردند.

متن استفتاء و پاسخ این مرجع تقلید بدین شرح است:

بسمه تعالی

محضر مبارک مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی مدظله العالی

سلام علیکم؛

احتراماً با توجه به تقارن میلاد مبارک حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و نیز ماه محرم و صفر، بفرمایید وظیفه و تکلیف شیعیان در برپایی مراسم این روز چیست؟

با احترام/جمعی از مؤمنین

بسم الله الرحمن الرحیم

علیکم السلام و رحمة‌الله

برپایی مجلس میلاد ائمه علیهم صلوات الله اجمعین، بسیار خوب و مناسب است، امّا چون هفتم صفر بنابر بعض اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی‌ علیه السلام مى‌باشد، و از طرفی تمام ماه محرّم و صفر، ایام حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت‌زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است، سزاوار است مؤمنین در این دو ماه، مجالس روضه و عزا بر پا نمایند و از برپایی مجالس جشن و سرور اجتناب کنند. خداوند همگان را در اظهار ارادت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام موفق بدارد.

سوال: مشاهده میشود در ایام محرم و صفر بعضی جشنها مثل هفتم صفر بعنوان میلاد امام هفتم، اما بر پايه برخي روايات هفتم صفر روز شهادت امام مجتبي نيز هست نظر حضرتعالی چیست؟

پاسخ:
-نظرآیت الله میرزا جواد تبریزی
ماههای محرم و صفر ماه های حزن بر سیدالشهدا و خاندان اهل بیت(ع) میباشد و باید به مراسم عزاداری و روضه خوانی بگذرد . والله العالم

-متن جوابیه آیت الله بهجت
بسمه تعالی
مناسب است در جمع بین دو قول(مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (ع) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار به اینکه مصائب امام دوم(ع) و مناقب امام هفتم(ع) را متذکر و یاداور باشند و همین احتیاط حاصل میشود . والسلام
اول صفر 1430 ه ق

-متن جوابیه آیت الله وحید خراسانی
بسم الله الرحیمن الرحیم
به آنچه فقیه محقق، مؤسس حوزه علمیه فرموده اند باید عمل شود .
29
محرم الحرام 1430 / مهر معظم له
)
طبق اخبار موثق حوزه علمیه نجف هفتم ماه صفر را به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع)] تعطیل می نماید و مراسم سوگواری برگزار می کنند از شاگردان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه و ایت الله بروجردی نیز نقل میشود؛ نظر این دو بزرگوار در خصوص سالروز شهادت امام حسن مجتبی روز هفتم ماه صفر بوده است و با تعطیلی دروس این روز را به عزاداری میپرداختند(.

-متن جوابیه آیت الله مکارم شیرازی
البته مشهور است طبق انچه مرحوم کلینی در کافی آورده است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود .
همیشه موفق باشید 2/11/1388

-متن جوابیه آیت الله شبیری زنجانی
بسمه تعالی
عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط(ع) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (ع) منافات ندارد.
اول صفر 1430

-متن جوابیه آیت الله فاضل لنکرانی
بسمه تعالی و له الحمد
در این که باید یکروز اختصاص به حضرت امام مجتبی(ع) داشته باشد تردیدی نیست و با توجه به اینکه 28 صفر روز رحلت خاتم الانبیا (ص) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار میگیرد لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که مشهور هم همین است.

 نظر دهید »

وفات حضرت رقیه(سلام الله علیها) 18 آذر ،5 صفر

18 آذر 1392 توسط جعفرثانی

 1 نظر

سپاس از خدا...

17 آذر 1392 توسط جعفرثانی

ziba (21)

 2 نظر

جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال

16 آذر 1392 توسط جعفرثانی

pan>

جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال

پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، خداوند مى‏فرماید:” جوانِ معتقد به قضا و قدر من، خشنود از كتاب من، قناعت كننده به روزى ‏من، و رها كننده خواسته ‏هاى نفس به خاطر من، مانند یكى از فرشتگان من است".

ورام ابن ابى فراس، مجموعة ورام( تنبیه الخواطر)، نشر مكتبه فقیه، قم، بیتا، ج‏1، ص37 و محمدى رى شهرى و همكاران‏، حكمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم( فارسى)، پیشین، ج‏7، ص 387.

 

 

 نظر دهید »

جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال

16 آذر 1392 توسط جعفرثانی

te mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ص قانع نزد خداوند متعال

پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، خداوند مى‏فرماید:” جوانِ معتقد به قضا و قدر من، خشنود از كتاب من، قناعت كننده به روزى ‏من، و رها كننده خواسته ‏هاى نفس به خاطر من، مانند یكى از فرشتگان من است".

ورام ابن ابى فراس، مجموعة ورام( تنبیه الخواطر)، نشر مكتبه فقیه، قم، بیتا، ج‏1، ص37 و محمدى رى شهرى و همكاران‏، حكمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم( فارسى)، پیشین، ج‏7، ص 387.

 نظر دهید »

سبقت گیرندگان در بهشت از زبان پیامبر

14 آذر 1392 توسط جعفرثانی


ابوذر می­گوید: عرضه داشتم یا رسول ­اللَّه، آیا آن كسانى كه از خدا ترسان‏اند و در مقابل وى خضوع و فروتنى مى‏ورزند و ذكر خدا را بسیار می­گویند، هم آنان بسوى بهشت سبقت می ­گیرند؟ پیغمبر(ص) فرمود: نه! بلكه آنان فقراء مسلمین ‏اند. مراد از فقراء مسلمین آن مؤمنى است كه به حلال اندك قناعت می­كنـد كه پاى بر گردن مردم می­گذارند تا به بهشت می­رسند، نگهبانان جنّت می­گویند آیا به حساب شما رسیدگى شده است؟ می­گویند ما به چه چیز محاسبه شویم؟ مالى نداشتیم تا بوسیله آن ستم یا عدالت كنیم و از دنیا چیزى به دست ما نرسیده است تا امساك نموده نگه داریم یا میان مردم پخش كنیم، ما فقط پروردگارمان را پرستش می­نمودیم تا آن زمان كه ما را به سراى جاودان خواند و ما هم او را اجابت كردیم و بدین جهان آمدیم!

خراسانى علم الهدى، ‏نهج الخطابة، سخنان پیامبر ص و امیرالمؤمنین ع‏، ‏ج‏1، ص 447.

 1 نظر

تاثیر گذاری همنشین خوب و بد

13 آذر 1392 توسط جعفرثانی

تاثیر گذاری همنشین خوب و بد





پیامبر اکرم صل الله علیه وآله وسلم فرمودند:



حکایت همنشین خوب

مثل عطاراست که اگرعطر خو را به تو ندهد،ولی بوی خوش آن در تو
می آویزد و اثر میگذارد


و حکایت همنشین بد



مثل آهنگر است که اگر شعله ی آتش آن تو را نسوزاند اما بوی بد آن در تو می آویزد و برجای می ماند .


منبع: نهج الفصاحه ( کلمات قصار پیامبر اعظم صل الله )




 نظر دهید »
  • 1
  • 2
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

صلوات

موضوعات

  • همه
  • حدیث
    • پیامبر اعظم
  • مقالات
  • مناسبات
  • تاریخی
  • شهدا
  • یاران انتظار
  • پژوهش دینی
  • احکام
  • سیاست دینی
  • علمی
  • هنری
  • روایات
  • حکایات
  • دل نوشته ها
  • ناگفته ها
  • روانشناسی
  • نشست تبلیغی
  • جلسه کاری
  • مسابقات
  • همایش
  • فعالیت های تبلیغی
  • کلام رهبر

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

amar

وبلاگ استت

| وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس