رهبری
آزمون ورودی حوزه های علمیه خواهران باحضورداوطلبان روزجمعه 15 اردیبهشت راس ساعت 10صبح درمدرسه يكتايي از طرف مدرسه علميه فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) مرند برگزارشد.
این آزمون به تحصیل متقاضیان بامدرک دیپلم وبالاتردرمقطع سطح2حوزه های علمیه خواهران اختصاص داردوتعداد140 نفر مجازبه امتحان درسطح2وتعداد12نفرمجاز به امتحان بازپذیری بودند.متقاضيان از شهرستان مرند و هاديشهر
در اين آزمون شركت داشتند .
داوطالبان دراین آزمون به100سؤال چهارگزینه ای درمحدوده کتابهای درسی عمومی سال های دوم وسوم متوسطه درمدت 100دقیقه پاسخ دادند.
نتایج آزمون ورودی در دهه اول خردادازطریق پایگاه اینترنتی مدیریت سنجش وپذیرش مرکزمدیریت حوزه های علمیه خواهران به نشانی www.whc.ir/paziresh اعلام خواهدشدوقبول شدگان به مصاحبه دعوت خواهندشد.
سوال : يا اميرالمؤمنين! جود و بخشش ما حتى آن روز كه دارايى و ثروتمان فراوان بود، اندك شده است. نظر شما در اين باره چيست؟
جواب : از بخشيدن اندك، شرم مدار كه بىبهرگى و محروم شدن، اندكتر از آن است و آن كه نعمتخدا بر او بسيار باشد، نياز مردم نيز به او بسيار خواهد بود.
بخشيدن مال به كسى كه مستحق آن نيست تبذير و اسراف است. چنين بخششى قدر و ارزش بخشنده را در دنيا بالا برده و در آخرت فرود آرد. او را در ديده مردمان گرامى كند و نزد خدا خوار گرداند. چه زشت است فروتنى هنگام نياز و درشتى به قتبىنيازى (وبالاخره) نه مال براى تو پايدار است و نه تو بر مال برقرار. (2)
سوال : اما اى امام بزرگوار! نياز، در بسيارى مواقع، انسان را به سوى خواستن و تقاضا سوق مىدهد؟
جواب : نگاه داشتن آنچه خود، در دست دارى در نزد من بهتر است از گرفتن آنچه در دست ديگران است و تلخى نوميدى بهتر تا از مردم طلبيدن. بزرگترين توانگرى، چشم نداشتن به مال مردم است. (3)
سوال : طمع چگونه است؟
جواب : بندگى جاويد است.
2. نهج البلاغه خطبه 15. 3. همان، حكمت 67 و 372; خطبه 126، نامه 31، ص306 و نيز نامه 31، ص303.
«من علمني حرفا فقد صيرني عبدا »
اعجاز بسي كرده الفباي معلم نشات چو گرفته ز تقواي معلم
زيبايي وعشق وهنر ومهروعطوفت آميخته با طبيعت زيباي معلم
تعليم دهد از پرتو خود راه بلشر را آن دست بسان يد بيضاي معلم
تعليم دهدمعرفت و دانش و تقوا را ريزد همه در وگهر از ناي معلم
در گلشن هستي نتوان يافت چنوگل هرگز نبود سرو ببالاي معلم
آنجا كه خداوند قسم خورده قلم را گشته است عيان شوكت معناي معلم
من علمني آمده در گفته مولا در منزلت و رتبت والاي معلم
در محضر استاد حقير است ترابي چون خاك به زير قدم و پاي معلم
«من علّمني حرفا فقد صيّرني عبدا»
در عصر درهاى بسته، در هنگامه جستجو براى يافتن راهى امن و بىخطر در تاريكى
روزگار معاصر كه كسى نيست تا با روزنامهنگاران درباره ويژگيهاى امروز به گفتگو بنشيند و از اين طريق به نشانههاى فردا دستيابد… به دنبال كسى بودم كه براى من
چيزى بگويد و راهى فرارويم نهد. تصميم گرفتم به ديدار امام علىبن ابىطالب در نهجالبلاغه بروم و گفت و گويى با جانشين رسول خدا سرور شهيدان و اميرمؤمنان انجام دهم. من قبلا «علىبن ابىطالب» را نمىشناختم و شناختم نسبتبه ايشان همانند صدها تن از امثال خودم سطحى و از روى مطالعات تاريخى بود.
براى اين كار بايد به سيد شريف رضى مراجعه مىكردم. كسى كه باب شناخت علىبن ابىطالب را در نهجالبلاغه بخوبى گشوده است و براى من يافتن اين باب درخشش نور هدايت در عصرى تيره و تاريك بود.
مطالعه نهجالبلاغه شريف رضى كه هفتههاى طولانى ادامه داشت آرامشى عميق به من بخشيد. با خواندن نهجالبلاغه سؤالات من افزايش يافت اما پاسخهاى سخاوتمندانه را نيز در آن مىيافتم. براى آغاز سخن با امام علىبن ابىطالب از ايشان اجازه گرفتم تا سؤال اول را مطرح كنم:
سوال : سرور گرامى اميرمؤمنان! در عصرى كه در آن به سر مىبريم سركشى و طغيان انسانهاى متمدن، عليه پروردگارشان روز به روز افزايش يافته و كبر و غرور و تفاخر و برترىجويى ساير همنوعان آنان را بكلى از ارزشهاى معنوى دور ساخته است. شما چه صحبتى با اينگونه انسانها داريد؟
جواب : اينگونه انسانها مگر پيام قرآن را نشنيدهاند كه مىگويد: «اى انسان چه باعثشد كه به خداى كريم بزرگوار مغرور گشتى؟» «فرزند آدم را با ناز و تفاخر چه كار؟ كه آغازش نطفهاى بىارزش بوده و پايانش مردار گنديده، نه خود را روزى مىدهد و نه مىتواند مرگش را باز گرداند» (1)
از مجله الغدير، چاپ بيروت شماره 11-10