مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س)مرند

آمار

  • امروز: 759
  • دیروز: 50
  • 7 روز قبل: 220
  • 1 ماه قبل: 2084
  • کل بازدیدها: 150847
  • خانه 
  • عکس غرور 
  • تماس  
  • ورود 

پرتوي از نهج البلاغه

10 اردیبهشت 1391 توسط جعفرثانی

در عصر درهاى بسته، در هنگامه جستجو براى يافتن راهى امن و بى‏خطر در تاريكى

 روزگار معاصر كه كسى نيست تا با روزنامه‏نگاران درباره ويژگيهاى امروز به گفتگو بنشيند و از اين طريق به نشانه‏هاى فردا دست‏يابد… به دنبال كسى بودم كه براى من

چيزى بگويد و راهى فرارويم نهد. تصميم گرفتم به ديدار امام على‏بن ابى‏طالب در نهج‏البلاغه بروم و گفت و گويى با جانشين رسول خدا سرور شهيدان و اميرمؤمنان انجام دهم. من قبلا «على‏بن ابى‏طالب‏» را نمى‏شناختم و شناختم نسبت‏به ايشان همانند صدها تن از امثال خودم سطحى و از روى مطالعات تاريخى بود.

براى اين كار بايد به سيد شريف رضى مراجعه مى‏كردم. كسى كه باب شناخت على‏بن ابى‏طالب را در نهج‏البلاغه بخوبى گشوده است و براى من يافتن اين باب درخشش نور هدايت در عصرى تيره و تاريك بود.

مطالعه نهج‏البلاغه شريف رضى كه هفته‏هاى طولانى ادامه داشت آرامشى عميق به من بخشيد. با خواندن نهج‏البلاغه سؤالات من افزايش يافت اما پاسخهاى سخاوتمندانه را نيز در آن مى‏يافتم. براى آغاز سخن با امام على‏بن ابى‏طالب از ايشان اجازه گرفتم تا سؤال اول را مطرح كنم:

 

سوال : سرور گرامى اميرمؤمنان! در عصرى كه در آن به سر مى‏بريم سركشى و طغيان انسانهاى متمدن، عليه پروردگارشان روز به روز افزايش يافته و كبر و غرور و تفاخر و برترى‏جويى ساير همنوعان آنان را بكلى از ارزشهاى معنوى دور ساخته است. شما چه صحبتى با اينگونه انسانها داريد؟

 

جواب : اينگونه انسانها مگر پيام قرآن را نشنيده‏اند كه مى‏گويد: «اى انسان چه باعث‏شد كه به خداى كريم بزرگوار مغرور گشتى؟» «فرزند آدم را با ناز و تفاخر چه كار؟ كه آغازش نطفه‏اى بى‏ارزش بوده و پايانش مردار گنديده، نه خود را روزى مى‏دهد و نه مى‏تواند مرگش را باز گرداند» (1)

 از مجله الغدير، چاپ بيروت شماره 11-10

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: حدیث لینک ثابت

نظر از: الزهرا (س) نصر [عضو] 
  • الزهرا(س) نصر

دَخَلَتْ اُمُّ سَلَمَة عَلى فاطِمَةَ عليهاالسلام فَقالَت لَها: كَيفَ أَصبَحتِ عَن لَيلَتَكِ يا بِنتَ رَسُولِ‏ اللّه‏ِ صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله؟ قالَتْ: اَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ، فُقِدَ النَّبِىُّ وَ ظُلِمَ الْوَصِىُّ، هُتِكَ وَاللّه‏ِ حِجابُهُ…
روزى ام ‏سلمه براى عيادت حضرت فاطمه عليها السلام آمد و پرسيد: اى دختر پيامبر شب را چگونه به صبح آوردى (شب و روزت چگونه مى‏ گذرد)؟ حضرت عليها السلام فرمود:

به صبح آوردم در حالى كه تاريكى غم و انده مرا فرا گرفته است، پيامبر از دست رفت و وصى او مظلوم واقع شد، حَريم و حرمت پيامبر شكسته شد…
مناقب آل ابى طالب: ج2، ص205

1391/02/10 @ 10:39


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

صلوات

موضوعات

  • همه
  • حدیث
    • پیامبر اعظم
  • مقالات
  • مناسبات
  • تاریخی
  • شهدا
  • یاران انتظار
  • پژوهش دینی
  • احکام
  • سیاست دینی
  • علمی
  • هنری
  • روایات
  • حکایات
  • دل نوشته ها
  • ناگفته ها
  • روانشناسی
  • نشست تبلیغی
  • جلسه کاری
  • مسابقات
  • همایش
  • فعالیت های تبلیغی
  • کلام رهبر

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

amar

وبلاگ استت

| وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس