چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟
چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟
پاسخ:
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند : نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»: در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است . در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد . صاحب جواهر مى گويد: « الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله فى الموالاة و الترتيب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه… بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئية بناء على صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.» جواهر الكلام 9: 87. « ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاى جزئيت آنرا مى كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براى عبادت تشريع كنند. و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد . روايات بر جواز شهادت ثالثه : روايت اول : روى القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين. الاحتجاج : 158 از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که : به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!! پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و … پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد . تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت : در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد : روايت اول : عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي . الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120. از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم . روايت دوم : عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب. معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 . از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب روايت سوم : عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم. فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 . از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما . روايت دوم : روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند : عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي . از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد . طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد . شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت : از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند : ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك . مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 . از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم . و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند : وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها . بحار الانوار ج 84 ص 111 . و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (طوسي ) و علامه (حلي ) و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است . بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود . حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند . شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟ ابوذر در اذان شهادت به ولايت مىداد : در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي کند : روايت اول در مورد ابوذر: أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام . قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ . السلافة في أمر الخلافة، ص 32. شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟ روايت دوم در مورد سلمان : دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا. السلافة في أمر الخلافة، ص 32. شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟ پاسخ داد :سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !! بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .