هشتم آبان روز نوجوان بر همه نوجوانان مومن و مهربان و قهرمان مبارک باد
هشتم آبان روز نوجوان بر همه نوجوانان مومن و مهربان و قهرمان مبارک باد هشتم آبان ماه یاد آور ایثار و د لاور مردی نوجوان با ایمانی است که با عشق به ولایت و اسلام و برای بیرون راندن دشمنان متجاوز بعثی از خاک میهن اسلامی، با جانفشانی حماسه ای آفرید که در تاریخ هشت سال دفاع مقدس چون ستاره ای می درخشد و به سایر دانش آموزان و نوجوانان درس وفاداری و ایثار می آموزد. یک نگاه ساده که توی تقویم می اندازی ، می بینی که روزها ، نام های مختلفی دارند : روز مادر ، روز پدر، روز جوان ، روز جهانی کودک ، روز دختران، روز خبرنگار ، روز … . ولی منظور من از این نوشتار ، لیست کردن نام روز ها نیست . منظورم یکی از آن همه است که لابه لای جدول بندی تقویم ها گم شده وهر سال، کمابیش بی سرو صدا عبور می کند ونیم نگاهی حتی به ما که کنار جاده گذر عمر نشسته ایم، نمی اندازد: هشت آبان ، روز نوجوان! … می خواهم کمی عمیق تر نگاه کنیم؛ روز مادر، روزتولد حضرت زهرا ( علیها السلام ) است .روز پدر، روز تولد حضرت علی ( علیه السلام ) .روز جوان، روزتولدحضرت علی اکبر( علیه السلام ) .روز دختران، روز تولد حضرت معصومه ( علیها السلام ) ، وروز نوجوان … ؟! دنبال « روز تولد» نگرد. روز نوجوان، « روز شهادت » نوجوانی است که از خاندان اهل بیت (علیه السلام) نبود، اما نامش در کنار نام نوجوان کربلا جاودانه شد؛ محمد حسین فهمیده .بله؛ حقیقت به همین سادگی است. محمد حسین کاربزرگی کرد ومگر نه اینکه شهادت آرزوی عاشقان واول ره رستگاری آنهاست، پس روز نوجوان ، روز تولد محمد حسین هم هست. دوازده ساله بود که حوادث کردستان به اوج خودش رسیده بود.خودش، خودش را اعزام کرد .به خاطر سن کمش، اورا برگرداندند، دستش را توی دست مادرش گذاشتند وخواستند از او تعهد بگیرند که زیر بار نرفت.پایش را کرده بود توی یک کفش که من می خواهم بجنگم. می گفت: خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم. با اشاره به برگه تعهد نامه می گفت: من نمی نویسم .اگر هم بنویسم حرفی دروغ زده ام! … مرغ محمد حسین یک پاداشت. سراغ هر گروه وگردانی می رفت، ردش می کردند وهیچ کدام بچه بسیجی نمی خواستند. به یکسری از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد. تمامی نیرویش را به کار گرفت تا فرمانده راراضی کند. فرمانده نتوانست مقابل آن همه اصرار این پسرک سیزده ساله ، سرسختی کند. قرار شدبرای یک هفته محمدحسین راتا خرمشهر ببرند. این یک هفته، برای محمدحسین خیلی مهم بود.نهایت قابلیت واستعدادهایش را نشان دادوخب … ماندنی شد! محاصره شده بودند .محمدرضاشمس، سخت مجروح شده بود .اورا کشان کشان آوردتا پشت خاکریزه. دستش راسایبان چشمانش کرد ونگاهی به آن طرف سنگرها انداخت. تانک های عراقی هجوم آورده بودند واین یعنی قتل عام همه بچه ها … محمد حسین ، فکری به سرش افتاد …دستش را پایین آورد .انگار محمد حسین دیده بود ، آنچه نادیدنی است … وهمان ، دلش راپر داده بود .راستی محمدحسین فهمیده چه چیز را فهمیده بود؟ … حالا بچه های دانش آموز، بسیج می شوند برای یک جنگ تمام عیار؛ با بی سوادی، جنگ با فقر فرهنگی، جنگ با بی حوصلگی وتنبلی، وجنگ با همه کسانی که می خواهند سد محکم هویت دینی وفرهنگی وملی نوجوانان وجوانان این مملکت عزیز را به نحوی، سوراخ کنند. دانش آموزان، به یاد محمد حسین که نشان داد لیاقت به سن وسال نیست ومی شود با همان سن کم، تاریخ ساز شد، همه فریاد الله اکبری راکه محمد حسین در رویارویی باتانک صلاداد، در گوش زمانه فریاد می زنند. جمله به یاد ماندنی امام را که یادتان هست: رهبر ماآن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزش آن ازصد ها زبان وقلم بالاتر است، نارنجک به کمر می بنددو…. محمد حسین فهمیده در چنین روزی در سال 1359ه ش به در جه رفیه شهادت نایل آمد. محمد حسین در اردیبهشت سال 1346 ه ش در خانواده ای مذهبی در محله پامنار قم دیده به جهان گشود. وی دوران کودکی خود را در همان شهر گذراند و در سال 1352 به مدرسه رفت. سال پنجم ابتدایی به دلیل انتقال خانواده اش به کرج، به این شهر آمد. در بحبوحه جنگ تحمیلی روح او نیزهمچون صدها جوان ونوجوان عاشق این کشور به تلاطم در آمد و در نخستین روز های جنگ تحمیلی تصمیم گرفت که به جبهه برود . وی علیرغم مشکلات فراوان و صغرسن، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل رسانید و در این زمان بود که با توجه به کوچکی سن رشادت های بسیاری را از خود نشان داد. کیفیت شهادت او را به این گونه توصیف کرده اند: وی و رفیق همرزمش محمد رضا شمس، در سنگر بودند که توسط تانک های رژیم بعثی محاصره می شوند. محمد رضا شمس دوست و همسنگر حسین در این میان زخمی می شود و حسین با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند. وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکت اند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می خورد واو از ناحیه پا مجروح می شود. وی با این حال خود را به تانک می رساند و با استفاده از نارنجک موفق می شود، تانک را منفجر کند. با این انفجار سایر تانک ها دست به عقب نشینی می زنند. هنگامیه که خبر شهادت دلیرانه آن طفل دوازده ساله از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شود، حضرت امام خمینی ره در پیامی می فرمایند: رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که قلب کوچک خود که ارزشش از صد ها زبان و قلم بزرگتر است با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید. پیکر او در بهشت زهرای تهران قطعه 24 ردیف 44 شماره 11 مدفون است. هشتم آبان ماه یاد آور ایثار و د لاور مردی نوجوان با ایمانی است که با عشق به ولایت و اسلام و برای بیرون راندن دشمنان متجاوز بعثی از خاک میهن اسلامی، با جانفشانی حماسه ای آفرید که در تاریخ هشت سال دفاع مقدس چون ستاره ای می درخشد و به سایر دانش آموزان و نوجوانان درس وفاداری و ایثار می آموزد.