قهرمان مبارزه با نفس
29 شهریور 1391 توسط جعفرثانی
يك سال بعد از عروسي مان يكي از رفقاي عباس ما رو به منزلش دعوت كرد وقتي رفتيم ديديم اوضاع خيلي خرابه و مجلس زننده اي است .عباس نتونست تحمل كند و از آنجا بيرون اومديم بيرون خونه كه رسيديم زد زير گريه.بعدشم رفت وضو گرفت شروع كرد به نماز خوندن و مشغول خوندن قرآن و نماز شداون شب خيلي از دوستان موندن و توجهي به رضايت خدا نكردند ولي عباس باز هم نشان داد
قهرمان مبارزه با نفس است .
خاطرات آسمان /خاطرات شهيد عباس بابايي/ص37