رهبری
آزادی نیاز به باورقاطع به توان آزاد شدن و تلاش و توکل دارد .
کودکی از مسئول سیرکی پرسید:
چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بسته اید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!
کودک پرسید چطور چنین چیزی امکان دارد؟
هر کدام از ما، شاید نوعی فکری بسته داشته باشیم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی می شود .
پس بایسته و شایسته در هیچ حالی دست از تلاش و مجاهده در اصلاح خود و تزکیه بر نداریم با تمام وجود باور داشته باشیم تا فکر و اراده خودسازی در ما باشد امکان رهایی از دام شیطان و نفس وجود دارد.
آری آزادی نیاز به باورقاطع به توان آزاد شدن و تلاش و توکل دارد .
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید
e mso 9]>
rmal">سخنران: حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا حسین پور
ویژه برنامه ماه محرم در سالن اجتماعات مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س ) روز دوشنبه 27 آبان ،30/9-8 صبح با حضور طلاب ،اساتید،کادر و دانش آموختگان مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س) مرندو با سخنرانی حاج آقا حسین پورمربی حلقه های صالحین برگزار گردید .
موضوع سخنرانی مراسم درباره عوالم شش گانه بود با اشاره به آیه 72 سوره اعراف که قبل از این دنیا ،در عالم ذر و عالم صلب و عالم رحم مادر بودیم که در عالم ذر شهادت به یگانگی خداو رسالت نبی اکرم از همه انسانها گرفته شد،در عالم ذر ،موجودیت ارواح یکی بودند این دنیا نیز یکی هستند.با توجه به این مطلب انسانها نیز طبق روح در این دنیا بایکدیگر جمع نمی شوند همانطور که ایران و آمریکا با یکدیگر جمع نمی شوند.ایشان در ادامه سخنرانی خود به نهی تنزیهی و تحریمی گندم در داستان حضرت آدم (ع)و اثر آن بر تمام انسانها اشاره کردند.
در آخرسخنرانی حاج آقا حسین پور به پرسشهای طلاب پاسخ دادند.و پایان برنامه با مداحی یکی از طلاب خاتمه یافت
هنگام ظهر درهای رحمت باز و دعا مستجاب می شود |
||
هر يك از نمازها مزيتي دارند. در بين نمازها، نماز ظهر خصوصيتي ويژه دارد. از رسول خدا (ص)نقل شده است:«إذا زالت الشمس فتحت أبواب السّماءِ وأبواب الجنان واسْتُجيب الدعاء فطوبي لمنْ رفع له عند ذلك عمل صالح» هنگام ظهر درهاي رحمت باز است، درهاي بهشت باز است و دعاها هم مستجاب مي شود. خوشا به حال كسي كه هنگام زوال، عمل صالحي از او به آسمان معنا رفعت يابد. بر گرفته از کتاب حكمت عبادات، حضرت آیت الله جوادی آملی، ص117 |
راز مهلت خواستن امام(ع) نماز پايۀ اساسی اسلام | ||
نماز پايهٴ اساسي اسلام بلكه اساسي ترين پايهٴ آن پس از ولايت، ستون خيمهٴ دين و يكي از مظاهر آشكار عرفان و معنويت است. اميرالمؤمنين(عليه السلام) آن را محورتنظيم امور زندگي معرفي كرده و فرمود: همهٴ كارها بايد تابع نماز باشد وخودش در ليلةالهرير كه يكي از شب هاي بسيار سخت صفين بود حتي نمازشب را ترك نكرد. امام حسين(عليه السلام) با همهٴ سابقه اي كه در طول عمر شريف خود در نماز و عبادت داشت، عصر تاسوعا از برادرش حضرت ابوالفضل(عليه السلام) خواست يك شب از امويان مهلت بگيرد تا در آن يك شب فقط دعا، نماز، تلاوت قرآن، استغفار و راز و نياز باخدا داشته باشد؛«فهو يعلم أنّى كنت قد اُحبّ الصّلاة له وتلاوة كتابه وكثرة الدعاء والاستغفار». لذا بعد از صحبت ها و اتمام حجت هايي كه با اصحاب خودش كرد به خيمهٴ خود برگشت و تمام آن شب را به نماز و استغفار و دعا و تضرع گذراند؛ «ورجع(عليه السلام) إلي مكانه فقام ليلته كلّها يصلّى ويستغفر ويدعو ويتضرع». چنان كه اصحاب آن حضرت نيز اين چنين بودند؛ «وقام أصحابه كذلك يصلّون ويدعون ويستغفرون».آنها در آن شب در جوار امام حسين(عليه السلام) همانند زنبورعسل،شهد شيرين شهادت را مزمزه و نام خدا را در حال ركوع و سجود و قيام و قعود زمزمه مي كردند؛ «لهم دوىّ كدوىّ النحل ما بين راكع وساجد وقائم وقاعد» در ظهر عاشورا كه تنور جنگ به شدت گرم و درگيري و نبرد به نهايت درجهٴ حدّت خود رسيده بود، وقتي صحبت از نماز شد، به فكر اقامهٴ نماز افتاد و فرمود: «ذكرت الصّلاة جعلك الله من المصلّين نعم هذا أوّل وقتها ثم قال: سلوهم أن يكفّوا عنّا حتي نصلّى»؛ نماز را به يادمان آوردي خدا تو را از نمازگزاراني قرار دهدكه به ياد او هستند، بله اكنون اول وقت آن است، از دشمنان بخواهيد كه دست از جنگ بشويند تا نمازمان را بخوانيم. و چون آنها حاضر به تعطيل كردن جنگ نشدند، سعيدبن عبدالله حنفي و زهيربن قين پاسداري از جان امام(عليه السلام) در حال نماز را به عهده گرفتند و در نهايت، اين دو شهيد سعيد فداي نماز شدند. اين نماز سه خصوصيت برجسته داشت: جماعت، اول وقت بودن، علني بودن. با آن كه امام حسين(عليه السلام) مي توانست اين نماز را به صورت انفرادي، اندكي ديرتر و در خيمه بخواند، ولي چنين نكرد و آن را با سه خصوصيت ذكرشده بجا آورد. لذا در غالب زيارتهاي آن حضرت «أشهد أنّك قدأقمت الصّلاة» به عنوان يكي از نقاط برجستهٴ زندگي آن حضرت ذكر مي شود. برگرفته از کتاب حماسه و عرفان،حضرت آیت الله جوادی آملی،ص243 |
||
امام حسين گر چه از همراهي زنان در کاروان خود استقبال کرد اما از حضور آنان در ميدان جنگ ممانعت نمود و مي فرمود: « خداوند جهاد را از شما زنان برداشته است».(امالي صدوق، ص137)
اما در ميان شهداي کربلا از زني به نام ام وهب ياد مي شود به کيفيت شهادت او دقت کنيد.
او همسر عبدالله بن عمير بود وقتي بالاي پيکر خونين همسر رفت، خاک از صورتش پاک کرد و گفت: بهشت بر تو مبارک باد! از خدا مي خواهم که مرا همراه تو قرار دهد. شمر در آن هنگام به غلام خود، رستم دستور داد که با ستون خيمه بر سر ام وهب بکوبد، او نيز چنين کرد و سرش را شکافت و آن زن را به شهادت رسانيد.(ابصار الحسين، ص18)
براي آگاهي بيشتر به کتاب هاي زير مراجعه کنيد:
1. قصه کربلا، علي نظري منفرد
2. چهره ها در حماسه کربلا، پور اميني
مسئله آب در كربلا
درآمد
در واقعه كربلا، آب و تشنگى از برجستگى ويژه اى برخوردار است، چنان كه تا حدّى ديگر وقايع، تحت تأثير آن قرار گرفته اند و بخش قابل توجهى از گفتوگوى بين دو سپاه بر سر آب بوده; به طورى كه مظلوميت امام حسين(عليه السلام) و سنگدلى دشمن از همين امر معلوم مى گردد. اهميت آب در كربلا چنان بود كه حتى نزاع بر سر آن، چند روزى قبل از عاشورا آغاز شد و تا پايان جنگ در روز عاشورا ادامه داشت و حتى اگر صحيح تر بگوييم مسئله آب و تشنگى با مأموريت مسلم آغاز شد. چنان كه بنابر روايتى، او در مسير خود از مدينه به كوفه به رغم اينكه دو راهنما داشت; ولى راه خود را گم كرد و دو راهنماى او نيز از شدّت تشنگى جان دادند.1 مسلم نيز بعد از آنكه در كوفه مجروح و دستگير شد، به رغم اينكه در آستانه قصرِ دار الحكومه قدح آبى به او دادند; ولى به سبب شدّت خون ريزىِ دهان، نتوانست آن را بياشامد و سر انجام با لب تشنه شهيد شد.2 شهداى كربلا هم به ويژه آنهايى كه متأخرتر
شهيد شدند با لب تشنه به جوار حق آرميدند. از اين رو است كه اين بخش واقعه كربلا دل هر خواننده و شنونده را مى سوزاند.
با يك نگاه اجمالى به نوحه ها و مرثيه هايى كه پيرامون واقعه كربلا سروده شده، مى توان دريافت كه بخش قابل توجهى از آنها درباره آب و تشنگى است. بنابر اين ما در اين مقاله مختصر مى كوشيم ـ با استفاده از منابع ـ مسئله آب و تشنگى حسين(عليه السلام) و يارانش را مورد بررسى قرار دهيم. قبل از ورود به متنِ مقاله، توجه به اين نكته ضرورى است كه ما با استناد به منابع، مى توانيم ممانعت از رسيدن آب به خيمه هاى امام حسين(عليه السلام) را و نه تشنگى مفرط ايشان و يارانش را نفى كنيم و اين حكايت از هنر نظامى امام حسين(عليه السلام) در جهت آرامشِ خاطر ياران و خانواده اش و نيز ارتقا روحيه آنها در برابر دشمن دارد.
آب به عنوان حربه نظامى
آن چه موجب شگفتى است، اين است كه بشر در طى قرن ها، آب را كه گوهر گرانبهاى الهى، مايه حيات و پيام آور شادى، نشاط و صلح و صفاست همواره در جهت نابودى انسان ها و ويرانى بلاد به كار گرفته است و بدين وسيله هزاران جنبنده را از فرط قحطِ آب به ديار نيستى فرستاده و هزاران شهر و روستا را به ويرانى مهلِك مبدل نموده است. بنابراين شكى نيست كه دشمنان اسلام و مسلمين نيز هم چون ديگر دشمنان بشريت از آن به عنوان حربه نظامى استفاده كرده اند.
انقلابيونى كه در سال 35 هجرى عثمان را در خانه اش محاصره كردند، مانع از رسيدن آب به وى شدند تا اينكه على(عليه السلام)با تلاش فراوانى آب مورد نياز وى را به وسيله حسنين(عليهما السلام)براى او فرستاد.3 معاويه كه احيا كننده خوى و خصلت و كينه هاى دوران جاهليت بود، كوشيد كه در جنگ صفين از آب به عنوان حربه جنگى استفاده كند، از اين رو نخست بين سپاهيان اميرالمؤمنان(عليه السلام) و منابع آب مانع ايجاد كرد، ولى على(عليه السلام) كه سمبل اسلام بود به محض اينكه بر منابع آب دست يافت، سپاهيان معاويه را از آب منع نكرد.4
امام حسين(عليه السلام) نيز همانند جدّ و پدرش نه تنها از آب به عنوان حربه نظامى استفاده نكرد; بلكه از آن در جهت ارائه چهره واقعى اسلام و پيوند بين مسلمين بهره گرفت. او هنگامى كه در منزل شراف با سپاهيان كوفه به فرماندهى حُر بن يزيد رياحى رو به رو شد; در حالى كه آنها از فرط تشنگى به ستوه آمده بودند، امام(عليه السلام) به يارانش دستور داد از آبى كه همراه داشتند به آنها بدهند، تا آنجا كه سپاهيان و چهار پايان آنان سيراب شدند. و بنابر روايتى، امام حسين(عليه السلام) خود در نوشاندن آب به آنها كمك مى كرد;5 ولى دشمنان آن حضرت كه اهداف جاهليت را تعقيب مى كردند در بَدوِ اَمر براى اعلان جنگ از حربه آب استفاده نمودند. چنان كه عبيدالله بن زياد طى نامه اى از حُر مى خواهد كه امام حسين(عليه السلام)را در سرزمينى بدون پناهگاه و آب و آبادى فرود آورد.6 و همين كه امام حسين(عليه السلام) در سرزمين كربلا فرود آمد و مستقر گرديد; عمر بن سعد از سوى عبيدالله بن زياد مأموريت يافت كه بين امام حسين(عليه السلام)و آب حايل گردد. ابو حنيفه دينورى در اين باره مى نويسد: «ابن زياد به عمر بن سعد نوشت كه از حسين(عليه السلام) و ياران او آب را باز گيرد و نبايد يك جرعه آب بنوشد، هم چنان كه اين كار را نسبت به عثمان بن عفان پرهيزكار انجام دادند».7 عمر بن سعد مأموريت حفاظت از آب را به عمرو بن حجاج زبيدى به همراه پانصد سوار واگذار كرد. آنان از روز هفتم تا دهم محرّم يعنى پايان جنگ با جدّيت تمام از شريعه فرات حفاظت مى نمودند كه مبادا امام حسين(عليه السلام)و يارانش از آن، آب بَردارند.8 آنها نه تنها بين امام حسين(عليه السلام) و آب حايل شدند; بلكه با به راه انداختن جنگ روانى بر آثار ناشى از تشنگى و فقدان آب افزودند، به طور مثال: عبدالله بن حصين ازدى كه از قبيله بجيله بود ندا داد: «اى حسين آيا اين آب را مى بينى كه مانند قلب آسمان صاف است تو يك قطره از آن را نخواهى چشيد تا آنكه از تشنگى بميرى».9 شمر نيز از جمله كسانى بود كه در رابطه با آب به امام حسين(عليه السلام) زخم زبان مى زد.10
عمر بن سعد هم افزون بر آن كه عمرو بن حجاج زبيدى را نگهبان آب كرد، شخصى را نيز مأمور نمود كه ندا دهد: «اى پسر فاطمه(عليها السلام) و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تو از اين آب يك قطره نچشى تا آن وقت كه طعم مرگ را بچشى يا به حكم عبيدالله گردن نهى».11
از جمع بندى مطالب بالا مى توان اهداف دشمن را از بستن آب به روى امام حسين(عليه السلام) در موارد زير بيان نمود:
نخست اينكه: آنها از آب به عنوان حربه مؤثرِ نظامى استفاده مى كردند، بدان معنا كه با شدّت تشنگى كه بر امام حسين(عليه السلام)و يارانش تحميل كردند، مى خواستند توان نظامى آنها را پايين آورده و در جبهه نظامى به شكست بكشانند.
دوم آنكه: با توجه به حضور زنان و فرزندان در اردوى امام حسين(عليه السلام) كه در برابر سختى و كمبودها زودتر تحت تأثير قرار مى گرفتند، دشمن مى خواست از اين طريق با بر پا كردن جنگِ روانى امام(عليه السلام) و يارانش را به تسليم وادار نمايد.
سوم اينكه: بنى اميه كه به عنوان خون خواهان عثمان به پيروزى غير قابل تصورى دست يافته بودند به لطايف الحيل كوشيدند آن واقعه فتنه انگيز را دوباره احيا كنند و از طريق برانگيختن احساس ها بار ديگر از آن استفاده لازم را ببرند. از اين رو دوباره از محاصره خانه عثمان و نرسيدن آب به آن سخن به ميان آوردند، گويا امام حسين(عليه السلام) و يارانش مسبّب آن بوده اند! بنابراين تشنگى عثمان را بهانه اى براى جلوگيرى از استفاده امام حسين(عليه السلام) و يارانش از آب كردند.
تلاش هاى امام حسين(عليه السلام) براى تأمين آب
منعِ آب از امام حسين(عليه السلام) حقيقتى است كه نه تنها مورخان از آن ياد كرده اند; بلكه امام زمان(عج) نيز در زيارت ناحيه مقدسه به آن اشاره نموده، مى فرمايد: «فمنعوك الماء ووُرودَهُ» «پس آب و ورود بر آن را از تو منع كردند» آن چه مسلّم است سپاهيان كوفه از روز هفتم محرم به طور جدّى مانع از دستيابى امام حسين(عليه السلام) به آب شدند. بنابراين، آن چه مربوط به تشنگى امام(عليه السلام) و يارانش به ويژه فرزندان و زنان مى شود مربوط به سه روزِ پايانى، يعنى از هفتم تا دهم محرم است و در اين فاصله امام حسين(عليه السلام)به طرق گوناگون آب مورد نياز اردوى خويش را تأمين مى كرده است. بنابر روايت ابن اعثم كوفى و ابن شهرآشوب، امام حسين(عليه السلام) در جلوىِ خيمه چاهى حفر كرد كه آب گوارايى داشت.12 ابن اعثم كوفى در اين باره اظهار مى دارد كه: «چون عطش بر ايشان غالب گشت امير المؤمنين حسين(عليه السلام) تَبرى برگرفت و از آن جانب كه خيمه زنان بود از سوى قبله نوزده گام برفت، پس زمين را بكَند. چشمه آب ظاهر شد، آبى به غايت گوارا و شيرين، اصحاب را فرمود تا آب بخورند و مشك ها پر آب كردند و بازگشتند. بعد از آن آب فرو خورد و غايب شد و ديگر آن چشمه را نديدند».13
حفر چاه با آبى گوارا به دست مبارك امام حسين(عليه السلام) ـ با توجه به مقام امامت آن حضرت ـ امرى طبيعى بود; زيرا بنابر روايتى، مردم آن عصر بين آن حضرت و گوارايى و بركت آب، ارتباطى معنادار قايل بودند. بنابر روايت ابن عساكر، امام حسين(عليه السلام) هنگامى كه از مدينه به مكه مى رفتند با عبدالله بن مطيع برخورد كردند كه در حال حفر چاهى بود. ابن مطيع به امام حسين(عليه السلام) عرض كرد: «اين چآه را من به آب رساندم و امروز ابتداى آب است كه با دَلو براى ما خارج مى شود، پس اى كاش براى ما در آن از خدا بركت مى خواستى». امام حسين(عليه السلام)فرمودند: از آب آن بياور; وى نيز چنين كرد و آن حضرت آشاميد و مضمضه نمود. سپس آب را به چاه برگرداند. پس آن چاه گوارا و زياد شد.14
اين امر درباره ساير ائمه(عليهم السلام) نيز صادق است; چنان كه شيخ صدوق و ابن شهرآشوب از ابوالصلت روايت كرده اند كه «وقتى امام رضا(عليه السلام) به نزد مأمون مى رفت چون به ده سرخ رسيد، گفتند: يابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمى گزاريد؟ پس فرود آمد و آب طلبيد; گفتند كه آب همراه نداريم. پس به دست مبارك خود زمين را كاويد آن قدر آب جوشيد كه آن حضرت و هر كه با آن حضرت بود وضو ساختند و اثرش تا امروز باقى است.»15
نتيجه، اينكه امام حسين(عليه السلام)وقتى كه مشاهده كردند كه دشمن بين او و آب حايل شده، آب مورد نياز اردوى خود را از طريق حفر چاه تأمين نمودند و اين از گزارشى كه براى عبيدالله بن زياد فرستاده اند به خوبى معلوم مى شود. او طى نامه اى به عمر سعد مى نويسد: «اما بعد به من چنان رسانيده اند كه حسين(عليه السلام) و ياران او چاه ها فرو برده اند و آب برمى دارند، لهذا ايشان را هيچ فرو ماندگى نيست. چون بر مضمون نامه وقوف يابى بايد كه حسين بن على(عليه السلام) و ياران او را از كندن چاه منع كنى و نگذارى كه پيرامون آب گردند».16
ما مدركى دال بر اِقدام عمر بن سعد مبنى بر پُر كردن چاهِ حفر شده از جانب امام حسين(عليه السلام)نداريم; اما از طرفى شاهد آن هستيم كه امام حسين(عليه السلام) 30 تن از سواران و 20 تن از پيادگان سپاه خود را به فرماندهى برادرش حضرت عباس(عليه السلام)جهت آوردن آب به سوى فرات فرستاده و آنها با درگيرى مختصر با محافظان آب موفق شدند 20 مَشك آب براى امام حسين(عليه السلام)و يارانش بياورند.17 بنابراين براى ما به درستى معلوم نيست كه سرنوشت چاه، چه شده است و به روايت ابن اعثم كوفى هم كه مى گويد آن چشمه ناپديد شد نمى توان چندان اعتماد كرد; زيرا كه كَندن چاه براى امام حسين(عليه السلام) و يارانش چندان كار مشكلى نبود; چون آنها در مدت كوتاهى خندق بزرگ و عميقى را در اطراف خيمه ها حفر كردند.18 و از طرفى هم بنابر روايتى، امام حسين(عليه السلام) و برخى از يارانش صبح روز عاشورا به نظافت و زايل كردن موهاى بدن خويش پرداختند.19 پس معلوم مى شود كه تا صبح عاشورا امام حسين(عليه السلام) و يارانش داراى آب كافى بوده اند; چرا كه اگر آب كافى نمى داشتند از آن براى نظافت استفاده نمى كردند تا خود، فرزندان و زنان را در تنگنا قرار دهند. ولى تأثيرهاى ناشى از بستن آب، رفته رفته بر اردوى امام حسين(عليه السلام) به ويژه زنان و كودكان سايه افكنده بود. از اين رو برخى از ياران امام حسين(عليه السلام)، زبان به اعتراض و سرزنش مردم كوفه گشودند كه ذكر نمونه اى از آنها مى تواند بيانگر شرايط سختى باشد كه امام(عليه السلام)و يارانش در آن بسر مى بردند. حُرّ و برير بن حضير همدانى در اين باره خطاب به سپاهيان كوفه مى گويند: «وى را با زنان و كودكان خُردسال و يارانش از آب روان فرات كه يهودى و مجوسى و نصرانى مى نوشند و خوك ها و سگان روستا در آن مى غلطند، ممنوع داشته ايد كه هم اكنون از تشنگى از پا درآمده اند.»20
همان گونه كه گفتيم از سرنوشت چاهِ آبِ حفر شده جلوى خيمه ها اطلاعى نداريم; ولى از يك سو تلاش امام حسين(عليه السلام) و يارانش به ويژه حضرت عباس(عليه السلام) براى كسب آب و از سوى ديگر تشنگى ياران و خانواده آن حضرت براى ما روشن مى سازد كه گرچه اندك ذخيره آبى در خيمه ها بوده، امّا از چاه آب، ديگر خبرى نبوده است و ناچاريم كه نظر ابن اعثم كوفى را بپذيريم و چون دليلى براى آن نداريم مجبوريم كه بگوييم شايد اين يك معجزه و يا امتحانى براى ياران و خاندان حسين(عليه السلام)بوده است.
آن چه مسلّم است، امام حسين(عليه السلام) و يارانش به سبب اشتغال به جنگ و فعاليت بسيار در روز عاشورا از يك سو، به آب زيادى نياز داشتند و از سوى ديگر نمى توانستند آب مورد نياز را تأمين كنند; از اين رو بود كه از نظر آب در تنگناى شديدى قرار گرفتند و به احتمال زياد ذخيره آب خود را براى فرزندان و زنان حفظ مى كردند. از اين رو بود كه اكثر ياران امام حسين(عليه السلام) به سبب رعايتِ حال زنان و كودكان تشنگى را تحمل كرده و سرانجام با تشنگى به شهادت رسيدند. بنابر نقلِ ابن شهرآشوب، على اكبر كه از شدّت مبارزه با دشمنان، تشنگى بر او عارض شده بود به سوى پدر آمد و طلب آب كرد; او گفت كه به دست جدّت آب مى نوشى.21
بنابر روايتِ ابن شهرآشوب حضرت عباس(عليه السلام) كه علمدار حسين(عليه السلام) بود و مقام سقّايى داشت جَهت آوردن آب به سوى فُرات رفت، ولى دشمنان دست راست و چپ او را قطع كرده و سپس با عمود آهنى او را كشتند; امّا او از مشك و برداشتن آب از فرات ذِكرى نمى كند.22 از روايت ديگرِ او كه مى نويسد، امام حسين(عليه السلام) به فاصله بين شط فرات و عائله خود مى نگريست و مى گريست برمى آيد كه تشنگى به فرزندان او نيز عارض شده بود.23 ولى باز هم از روايت ابوحنيفه دينورى كه مى نويسد: «امام حسين(عليه السلام) در لحظات آخر از فرط تشنگى قدح آبى خواست و چون آن را به دهان نزديك ساخت، حصين بن نمير، تيرى بر آن حضرت زد كه به دهانش خورد و مانع از آشاميدن شد و امام قدح را رها فرمود».24 مى توان دريافت كه هنوز در خيمه ها آبى بوده كه قدحى از آن را به امام حسين(عليه السلام) داده اند، زيرا كه به طور قطع دشمن به امام آب نمى داد. و از روايت علامه مجلسى كه مى نويسد، وقتى حضرت عباس(عليه السلام)از برادرش امام حسين(عليه السلام) اجازه نبرد گرفت، امام از وى درخواست كرد كه كمى آب براى كودكان بياورد و او نيز صداى العطش آنها را شنيد، برمى آيد كه در اين لحظات واپسين، آخرين ذخيره آب آنها تمام شده است و بر اساس همين روايت، حضرت عباس(عليه السلام) نيز موفق به آوردن آب نشد.25 بنابراين امام(عليه السلام)تا لحظات پايانى، لحظه اى از جنگ با محافظان آب غافل نشد. بنابر روايت شيخ مفيد امام حسين(عليه السلام) و حضرت عباس(عليه السلام) همزمان به سوى فرات به دشمنان و محافظين آب حمله كردند كه امام(عليه السلام) از ناحيه چانه زخمى شد و حضرت عباس(عليه السلام)به شهادت رسيد.26
از روايت ابو مخنف برمى آيد كه بار ديگر امام حسين(عليه السلام)موفق شد وارد شريعه فرات شود ولى همين كه آمد آب بياشامد، يكى از دشمنان فرياد زد كه به خيمه ها حمله كرده اند. بنابراين امام(عليه السلام) آب ننوشيد و بازگشت.27
همان گونه كه مشاهده نموديد، بخشى از نيرو و فكر امام(عليه السلام) و يارانش متوّجه تأمين آب گرديد و دشمن تا حدودى از ضربات سهمگين و نابود كننده آنان در امان ماند.
تذكر نكته اى در باب شهادت كودكِ شيرخوارِ امام حسين(عليه السلام) ضرورى است و آن اين است كه هيچ يك از منابع معتبر اشاره اى نكرده اند كه امام حسين(عليه السلام) فرزند خود را روى دست گرفت و در مقابل سپاه دشمن ايستاد و از آنها براى وى آب طلبيد. آن چه در منابع معتبر آمده است، اين است كه اين كودك در دامان پدر به هنگام وداع مورد اصابت تير قرار گرفت و به شهادت رسيد. ابو حنيفه دينورى در اين باره مى نويسد: «امام حسين(عليه السلام) در لحظات آخر كه تنها مى جنگيد كودك كوچك خود را خواست و او را در دامن نشاند. مردى از بنى اسد او را هدف تيرى بلند قرار داد و در دامن پدر شهيد كرد».28 روايت مورخان ديگر نيز با تغييرهاى اندكى همانند روايت دينورى است.29
نتيجه گيرى
دشمن براى به تسليم در آوردن امام حسين(عليه السلام) و خانواده اش از حربه آب با نهايت شقاوت و سنگدلى استفاده كرد; ولى با تدبير امام(عليه السلام) و مقاومت اصحاب و صبر زنان و كودكان، هرگز نتوانست توفيقى حاصل كند و به رغم فشار تشنگى بر امام(عليه السلام)، ياران و خانواده اش، هرگز سر تسليم فرود نياوردند و قهرمانانه و تشنه لب با عزت نفس به شهادت رسيدند و از اين طريق نيز دشمن را سر در گُم و مستأصل نمودند.
پى نوشت ها:
1. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، مترجم سيد هاشم رسولى محلاتى، انتشارات علميه اسلاميه، چاپ دوم، بى تا، ج 2، ص 37 و علامه مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، به اهتمام محمد باقر بهبودى، انتشارات مكتبة الاسلاميه، تهران، صَفر 1385، ج 44، ص 335.
2. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، ص 61 و مسعودى، ابو الحسن على بن حسين، مروج الذهب و معادن الجواهر، مترجم ابو القاسم پاينده، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360، ج 2، ص 63.
3. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 6، ص 2247 و ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 3، سنه 35، ص 278 و مسعودى، ابوالحسن على بن حسين، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج 2، ص 701 و مسكويه رازى، ابوعلى، تجارب الامم، مترجم ابوالقاسم امامى، انتشارات سروش، تهران، 1369، ج 1، ص 414.
4. نصر بن مزاحم منقرى، پيكار صفين، مصحح عبد السلام محمد هارون، مترجم پرويز اتابكى انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1366، صص 222 ـ 219 و يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب، تاريخ يعقوبى، ج 2، صص 89 ـ 88 و دينورى ابو حنيفه، احمد بن داوود، اخبار الطوال، مترجم دكتر محمود مهدوى دامغانى، نشر نى، تهران، 1366، صص 210 ـ 208 و ابن طباطبا (ابن طقطقى)، محمد بن على، تاريخ فخرى، مترجم محمد وحيد گلپايگانى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، صص 123 ـ 122.
5. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 2990 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 1، ص 79 و ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 149.
6. طبرى، محمد بن جرير، همان، ج 7، صص 3001 ـ 3000 و ابن اثير، عزالدين على، همان، ج 5، ص 156 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، مصحح الشيخ محمد باقر مهدوى، دار التعارف بيروت، 1397 ق 1977 م، ج 2، جزء 3، ص 176 و ابن شهر آشوب، سروى مازندرانى، ابى جعفر رشيد الدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، مصحح سيّدهاشم رسولى محلاتى، مؤسسه انتشارات علامه، بى تا، ج 4، ص 96 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، صص 85 ـ 84.
7. همان كتاب ص 301.
8. ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، مصحح غلامرضا طباطبايى، مجد، مترجم محمد بن احمد بن مستوفى هروى، انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، شركت افست، تهران 1372، ص 887 و ابو حنيفه دينورى، احمد بن داوود، اخبار الطوال، ص 301 و ابن اثير، عزالدين على، همان، ج 5، ص 185 و ابن شهر آشوب، ابى جعفر رشيد الدين محمد بن على، همان، ج 4، ص 97 و طبرى، محمد بن جرير، همان، ج 7، ص 3006 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، همان، ج 2، ص 88.
9. ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 158 و طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 3006 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 181 و ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، مصحح على اكبر غفارى، مترجم سيّدهاشم رسولى محلاتى، نشر صدوق، چاپ تابش، بى تا، ص 118 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 88.
10. ابوالفرج اصفهانى، همان، ص 118 و مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، صص 52 ـ 51.
11. ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 83.
12. ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 50 و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 893.
13. همان، ص 893 و مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 337.
14. ابن عساكر، ابى القاسم على بن الحسن بن هبة الله بن عبد الله الشافعى الدمشقى، ترجمه ريحانه رسول الله الامام المفدى فى سبيل الله الحسين بن على بن ابى طالب7 من تاريخ مدينة دمشق، مصحح محمد باقر محمودى، مؤسسة المحمودى الطباعة والنشر، بيروت، لبنان، 1398 ق 1978 م، ص 155 و ذهبى، شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان، تاريخ الاسلام وفيات المشاهير والاعلام، به تحقيق عمر عبد السلام ترمزى، ناشر دارالعربى، بيروت، 1410 ق 1990 م، ج 5، ص 8.
15. قمى، شيخ عباس، منتهى الآمال، نشر مطبوعاتى حسينى، چاپ احمدى، 1368، ص 894.
16. ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 893.
17. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، صص 3007، 3006 و ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 159 و ابن اعثم كوفى، ابو محمد بن على، همان، ص 894 و ابو الفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 119، بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر انساب الاشراف، ج 2 جزء 3، ص 181 و دينورى، ابو حنيفه احمد بن داوود، اخبار الطوال، صص 302، 301 و علامه مجلسى، محمد باقر، «همان كتاب»، ج 44، ص 338.
18. مجلسى، محمد باقر، «همان كتاب»، ج 45، ص 4.
19. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 3021 و ابن اثير، عزالدين على كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 167.
20. طبرى، محمد بن جرير، همان، ج 7، ص 3029 و ابن اثير، عزالدين على همان، ج 5، ص 173 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 189، ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 902 و مفيد، محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 104.
21. ابن شهر آشوب، ابى جعفر، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 109 و ابن اعثم كوفى، ابومحمد احمد بن على، الفتوح، ص 907 و علامه مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 321.
22. «همان كتاب»، ج 4، ص 108.
23. همان، ج 4، ص 108.
24. همان، ج ، ص 304.
25. همان، ج 45، ص 41.
26. همان، ج 2، صص 114 ـ 113 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 201 و علامه مجلسى، محمد باقر، همان، ج ، 45، ص 50.
27. ابن شهر آشوب، ابى جعفر رشيد الدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 58 و علامه مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 51.
28. همان، ص 304.
29. ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيد الدين محمد بن على، همان، ج 4، ص 109 و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص 908 و ابن اثير، عزالدين على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 5، ص 186 و طبرى، محمد بن جرير، تاريخ طبرى، ج 7، ص 3055 و مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج 2، ص 112 و بلاذرى، احمد بن يحيى بن جابر، انساب الاشراف، ج 2، جزء 3، ص 201; قمى، شيخ عباس، نفس المهموم نفثة المصدور، نگارش آيت الله كمره اى، انتشارات كتابخانه اسلاميه، بى تا، صص 162 ـ 161.
شبکه المنار لبنان اعلام کرد که وضعیت جسمانی ملک عبدالله بشدت
وخیم است.
این در حالیست که ملک عبدالله با نوشابه های انرژِی زا،
داروهای گران قیمت غربی و … خود را در آستانه 91 سالگی ظاهر
سرحال نگاهداشته است ولی او با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
ملک عبدالله وهابی جنایتکار عربی،فردی خونخوار و تشنه به خون
مسلمانان خصوصا شیعیان است.
در پی وخامت حال وی عربستان به حال آماده باش درآمده و همچنین غرب
پیش بینی میکند در پی مرگ او جنگ قدرت تمام عیار میان شاهزادگان
سعودی شکل گیرد.
لطفاً برا ی نابود ی دشمنان اسلام بویژه وهابیت سه صلوات بفرستین
بيانات حضرت امام خامنه اي درباره محرم و عزاداري
خلاصه : اگر عاشورا نبود …اگر در جامعه ما‚ عشق به امام حسين(ع) و ياد او و ذكر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود‚ معلوم نبود كه نهضت با اين فاصله زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد‚ به پيروزي مي رسيد. عاشورا ؛ روح انقلاب اسلامي ايران: در مورد مساله محرم و عاشورا‚ بايد بگويم كه روح نهضت ما و جهتگيري كلي و پشتوانه پيروزي آن‚ همين توجه به حضرت ابي عبدالله(عليه الصلاه والسلام) و مسايل مربوط به عاشورا بود. 11/5/68
الهام امام خميني از نهضت عاشورا: در دو فصل‚ امام(ره) مساله نهضت را به مساله عاشورا گره زدند:
يكي در فصل اول نهضت -يعني روزهاي محرم سال 42- كه تريبون بيان مسايل نهضت‚ حسينيه ها و مجالس روضه خواني و هيئات سينه زني و روضه روضه خوانها و ذكر مصيبت گويندگان مذهبي شد و ديگري‚ فصل آخر نهضت -يعني محرم سال 57- بود كه امام(ره) اعلام فرمودند: ماه محرم گرامي و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا كنند . ايشان‚ عنوان اين ماه را ماه پيروزي خون بر شمشير قرار دادند و مجددا همان طوفان عظيم عمومي و مردمي به وجود آمد‚ يعني ماجراي نهضت كه روح و جهت حسيني داشت‚ با ماجراي ذكر مصيبت حسيني و ياد امام حسين(ع) گره خورد. 11/5/68 ما بيشتر از گذشتگان، قدر نهضت حسيني را مي دانيم: آنچه كه نهضت ما را جهت مي داد و امروز هم بايد بدهد‚ دقيقا همان چيزي است كه حسين بن علي(عليه السلام) در راه آن قيام كرد. ما امروز‚ براي شهداي خود كه در جبهه هاي گوناگون و در راه اين نظام و حفظ آن‚ به شهادت مي رسند‚ با معرفت عزاداري مي كنيم. آن شهيد و جواني كه يا در جنگ تحميلي و يا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و كفار به شهادت رسيده‚ هيچ شبهه يي براي مردم ما وجود ندارد كه اين شهيد‚ شهيد راه همين نظام است و براي نگهداشتن و محكم كردن ستونهاي همين نظام و انقلاب‚ به شهادت رسيده است‚. اگر عاشورا نبود …: اگر در جامعه ما‚ عشق به امام حسين(ع) و ياد او و ذكر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود‚ معلوم نبود كه نهضت با اين فاصله زماني و با اين كيفيتي كه پيروز شد‚ به پيروزي مي رسيد. قوي كردن نگاه عاطفي لازمه عزاداري: امام(ره) با ظرافت‚ آن تصور غلط روشنفكرمآبانه قبل از پيروزي انقلاب را كه در برهه يي از زمان رايج بود‚ از بين بردند. ايشان‚ جهتگيري سياسي مترقي انقلابي را با جهتگيري عاطفي در قضيه عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذكر مصيبت را احيا كردند و فهماندند كه اين‚ يك كار زايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعه ما نيست‚ بلكه لازم است و ياد امام حسين و ذكر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار -چه به صورت روضه خواني و چه به شكل مراسم عزاداري گوناگون- بايد به شكل رايج و معمول و گريه آور و عاطفه برانگيز و تكان دهنده دلها‚ در بين مردم ما باشد و از آنچه كه هست‚ قويتر هم بشود. ايشان‚ بارها بر اين مطلب تاكيد مي كردند و عملا هم خودشان وارد مي شدند. اثر محسوس محرم در زندگي ما: محرم دوران انقلاب‚ بامحرمهاي قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما‚ متفاوت است. اين محرمها‚محرمهايي است كه در آن‚ معنا و روح و جهتگيري‚ واضح و محسوس است. ما نتايج محرم را در زندگي خود مي بينيم. حكومت و حاكميت واعلاي كلمه اسلام و ايجاد اميد به بركت اسلام در دل مستضعفان عالم‚ آثار محرم است. عزاداري ميداني براي پيشرفت روحي: پروردگارا ! اين ماه محرم و ايام عزاداري را‚ براي ما ميدان پيشرفتي در معارف و عمل اسلامي قرار بده. 20/4/70 درس از محرم فقط به معني كشته شدن نيست: در ايام محرم و صفر‚ ملت عزيز ما‚ بايد روح حماسه را‚ روح عاشورايي را‚ روح نترسيدن از دشمن را‚ روح توكل به خدا را‚ روح مجاهدت فداكارانه در راه خدا را‚ در خودشان تقويت كنند‚ و از امام حسين‚ عليه السلام‚ مدد بگيرند.
مجالس عزاداري براي اين است كه دلهاي مارا با حسين بن علي‚ عليه السلام‚ و اهداف آن بزرگوار نزديك و آشنا كند. يك عده ي كج فهم نگويند كه امام حسين‚ عليه السلام‚ شكست خورد. يك عده ي كج فهم نگويند كه راه امام حسين‚ عليه السلام‚ معنايش اين است كه همه ي ملت ايران كشته شوند. كدام انسان ناداني‚ چنين حرفي را ممكن است بزند.‚ يك ملت از حسين بن علي‚ عليه السلام‚ بايد درس بگيرد. يعني از دشمن نترسد‚ به خود متكي باشد‚ به خداي خود توكل كند‚ 10/4/71 نوحه خواني و عروج معنوي مردم: نوحه و سينه زني خواندن هم شرايط دارد. بايد آن كساني كه اينها را تهيه مي كنند‚ مي سرايند‚ مي خوانند‚ مواظب باشند كه درست برطبق معارف اسلامي حرف بزنند‚ تا اين سينه زني‚ اين روضه خواني‚ اين نوحه خواني‚ قدمي باشد در راه عروج مردم به اوج قله ي افكار اسلامي.26/3/72 بهانه اي براي نوشيدن از چشمه عاشورا: از همان روزي كه موضوع ذكر مصيبت حسين بن علي‚ عليه السلام‚ مطرح شد‚ چشمه ي جوشاني از فيض و معنويت‚ در اذهان معتقدين و محبين اهل بيت‚ عليهم السلام‚ جاري گشت. اين چشمه ي جوشان‚ تا امروزهمچنان ادامه و جريان داشته است‚ بعد از اين هم خواهد داشت‚ و بهانه ي آن هم‚ يادآوري خاطره ي عاشوراست.17/3/73 وسيله اي براي ارتباط روحي و قلبي با اهل بيت: مسلما شركت در مجالس مذكور‚ ثواب اخروي دارد‚ اما ثواب اخروي مجالس عزا‚ از چه ناحيه و به چه جهت است‚ مسلما مربوط به جهتي است كه اگر آن جهت نباشد‚ ثواب هم نيست. بعضي از مردم متوجه اين نكته نيستند. همه بايد در اين مجالس شركت كنند‚ قدر مجالس عزاداري را بدانند‚ از اين مجالس استفاده كنند‚ و روحا و قلبا‚ اين مجالس را وسيله اي براي ايجاد ارتباط و اتصال هرچه محكم تر ميان خودشان و حسين بن علي‚ عليه السلام‚ خاندان پيغمبر‚ و روح اسلام و قرآن قرار دهند. اين‚ از وظايفي كه در اين خصوص مربوط به مردم است.
سه ويژگي عزاداري حسين بن علي (ع):
مجالس عزاداري ماه محرم‚ اين سه ويژگي‚ بايد وجود داشته باشد:
1. عاطفه را نسبت به حسين بن علي و خاندان پيغمبر‚ عليهم صلواه الله‚ بيشتر كند. (علقه و رابطه و پيوند عاطفي را بايد مستحكم تر سازد.) چون رابطه ي عاطفي‚ يك رابطه ي بسيار ذي قيمت است.
2. نسبت به حادثه ي عاشورا‚ بايد ديد روشن و واضحي به مستمع بدهد. 3. نسبت به معارف دين‚ هم ايجاد معرفت و هم ايجاد ايمان - ولو به نحو كمي – كند.
السلام علیک یا ابا عبدالله
عطر وبوی حسینی به مشامم می رسد
جشن عید غدیر مکان:حسینیه امام خمینی(ره) زمان:پنج شنبه 02/08/1392 ساعت 12-10 سخنران: حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا نعمت زاده به مناسبت جشن بزرگ غدیر مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) مرند ویژه برنامه ای به این مناسبت در سطح شهر برای عموم مردم اجرا کرد . مراسم جشن بزرگ غدیر در حسینیه امام خمینی(ره)با حضور طلاب و عموم مردم و با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا نعمت زاده برگزار شد. ایشان در سخنرانی خود به اهمیت غدیر و تبیین امامت وولایت در غدیر اشاره کرده ، به بیان احادیثی در رابطه با این روز پرداخته ،فرمودند: پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: عید غدیر بزرگترین عید اسلام است. وی در ادامه سخنان خود به ارزش غدیر در بین پیامبران و اینکه خدا هیچ پیغمبری رامبعوث نکرده مگر اینکه این روز را عید شمرده اند و از اول خلقت و بشریت تا خاتم انبیاء و جانشینان پیامبر و حتی پیامبران اولوالعزم این روز را بزرگ وگرامی شمرده اند. ایشان نقش طلبه ها و علمای علوم دینی را مهم شمرده و با بهره گیری ازاین روز بزرگ،طلاب رابه الگو گیری از این روز سفارش کردند.
من کنت مولا فهذا علی مولا
حلول عید ولایت و امامت را که به شکرانه ی تکمیل دین و تتمیم نعمت همگان با عرشیان و فرشیان است بر همه ی شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض می نمائیم.
رجای واثق داریم تا شما حق باوران ولایتمدار با تمسک به حبل المتین امامت و در ظل عنایت قطب عالم امکان ( عج ) و تجدید بیعت با ولی فقیه زمان تداوم بخش رسالت و امامت معصومین ( ع ) در عصر غیبت باشید.
یک مطلب خواندنی از قول یکی از نزدیکان آیت الله بهاء الدینی:
خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟
آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را، ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد:
1- عمدا نماز نخواندن. 2- به ناحق آدم کشتن. 3- عقوق والدین. 4- آبرو بردن
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: “به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!
” الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود . شما با این مشکل داری؟
دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند . فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم.
ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی
امام هادی (علیه السلام) با دید یک انسان مبارز به دربار متوکّل رفت و مجلسِ شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنى او را مغلوب کرد؛ به طورى که در آخر حرفهایش، متوکّل براى حضرت عطر آورد و او را با احترام بدرقه کرد. در مبارزهاى که شروع کنندهى آن، خلیفهاى تندخو و قدرتمند بود،امام هادی(علیه السلام) دست به یک جنگ روانى زد؛ مبارزهاى که در آن نیزه و شمشیر کاربُرد ندارد.
امام خامنه ای - ۱۳۸۰/۶/۳۰
بیانات امام خامنه ای در دانشگاه هوایی شهید ستاری
حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی در این مراسم، ورود به سِلک نیروهای مسلحِ شجاع و نام آور جمهوری اسلامی ایران را، برای جوانان تازه وارد، افتخار آمیز دانستند و با اشاره به لزوم تقویت آمادگی ها و استحکام دفاعی نیروهای مسلح در کنار تقویت ساخت درونی نظام اسلامی و وحدت ملی، تأکید کردند:
پیامبر خدا(ص) در بیست و پنجم ذیالقعده سال دهم هجرت از سوی خداوند متعال مأمور شد که در مناسک حج شرکت کند و انحرافاتی را که در این تکلیف باشکوه عبادی، سیاسی اجتماعی اسلام در طول تاریخ پیش آمده بود، به مردم گوشزد کند.
به دنبال این مأموریت الهی، رسول خدا(ص) در ماه ذی القعده سال دهم دستور داد که در شهر مدینه و میان قبایل اعلان کنند که رسول خدا عازم خانه خداست. بنابراین فراخوان عمومی هزاران نفر آمادگی خود را برای همراهی با پیامبر و حضور در مراسم حج اعلان کردند.
پیامبر در کدام محل احرام بستند و چگونه اعمال حج را انجام دادند؟
پیامبر ابودجانه را جانشین خود در مدینه قرار داد و در حالی که بیش از 60 شتر برای قربانی همراه داشت، به سوی مکه حرکت کرد. هنگامی که به ذوالحلیفه رسید، با پوشیدن دو پارچه ساده از مسجد شجره محرم شد و لبیکگویان از باب بنی شیبه وارد مسجدالحرام شد؛ در حالی که خدا را حمد و ثنا میگفت و به حضرت ابراهیم علیه السلام درود میفرستاد.
آنگاه در برابر حجرالاسود ایستاد و آن را استلام کرد و هفت بار دور خانه خدا طواف کرد. سپس پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواند و پس از نماز، سعی میان صفا و مروه را انجام داد. بعد رو به زائران کرد و فرمود:« هر کس همراه خود قربانی نیاورده، از احرام خارج شود و تمام محرمات احرام پس از تقصیر (کوتاه کردن موی و یا گرفتن ناخن) بر او حلال میشود؛ ولی هر کس همراه خود قربانی آورده باید در احرام باقی بماند تا لحظهای که قربانی خود را در منی ذبح کند.»
علی علیه السلام نیز از یمن در حالی که تعدادی قربانی همراه داشت به همراه جمعی از نیروهای اسلام خود را به مکه رساند و پیامبر از دیدن ایشان بسیار خوشحال شد. پیامبر اکرم تا روز هشتم ذی الحجه درون خیمهای که در بیرون مکه افراشته شده بود، اقامت کرد و آنگاه در روز هشتم ذی الحجه به سوی عرفات حرکت کرد و تا طلوع آفتاب روز نهم در منی ماند.
سپس بر شتر خود سوار شد و سواره به سمت عرفات حرکت کرد و در منطقهای به نام نمره در حالی که بر روی شتر سوار بود سخنان تاریخی خود را ایراد کرد. رسول خدا تا غروب روز نهم در عرفه ماند و قسمتی از شب دهم را در مزدلفه ماند و در فاصله طلوع فجر و آفتاب در مشعر به سر برد و روز عید قربان رهسپار سرزمین منی شد و مراسم رمی جمره و قربانی و تقصیر را به جا آورد و برای ادامه مناسک حج به سوی مکه حرکت کرد.
به این ترتیب پیامبر در این سفر که آخرین حج او بود و به «حجة الوداع» معروف شد، تمام اعمال مراسم حج را به مردم آموخت. به این آخرین حج پیامبر «حج بلاغ» و «حجة الاسلام» نیز گفته میشود.
روایتی زیبا از حضرت ابراهیم(علیه السلام) + مزار ش
در مهمان دوستی حضرت ابراهیم سخن های بسیار گفته اند: ازجمله اینکه روزی پنج نفر به
خانه ابراهیم(ع) آمدند. (آنها فرشتگان مأمور خدا همراه جبرئیل، به صورت انسان نزد
ابراهیم(ع) آمده بودند).
ابراهیم(ع) با اینکه آنها را نمی شناخت، گوساله ای را کشت و برای
آنها غذای لذیذی فراهم کرد و جلوی آنها برای پذیرایی نهاد.
آنان گفتند: از این غذا نمی خوریم مگر اینکه به ما خبر دهی که قیمت این گوساله چقدر
است؟!
ابراهیم گفت: قیمت این غذا آن است که در آغاز خوردن «بسم الله» و در پایان آن «الحمدلله»
بگویید. جبرئیل به همراهان خود گفت: سزاوار است که خداوند این مرد را به عنوان خلیل
(دوست خالص) خو د برگزیند.(۱)
مزار شریف حضرت ابراهیم خلیل الله
شهرها انگشترند و قم نگین قم هماره حجت روی زمین
تربت قم قبله عشق و وفاست شهر علم و شهر ایمان و صفاست
مرقد معصومه چشم شهرما مهر او جانهای ما را کهربا
در حریمش مرغ دل پر میزند هر گرفتار آمده در میزند
این حرم باشد ملائک را مطاف زائران را ارمغان، عشق و عفاف
حوزه قم هالهای بر گرد آن فقه واحکام خدا را مرزبان
در زمینه مقام حضرت معصومه علیهاالسلام در بین علما گفتهها فراوان است که در ادامه به صورت فهرستوار به نمونههایی اشاره میکنیم:
مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی - قدّس سره - بارها برای طلاب می فرمودند:
علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود - چهل شب در حرم امیر المۆمنین (ع) بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند. پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی (ع) را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم. حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها- عنایت فرموده اند؛ پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه ی زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه ی معصومه - سلام اللّه علیها - برود.[1]
مرحوم آیت الله طباطبایی - علامه، فیلسوف و عارف وارسته ی قرن اخیر - در ماههای رمضان، پیش از افطار به حرم ملکوتی کریمه ی اهل بیت، فاطمه ی معصومه - سلام الله علیها - مشرف می شدند و با بوسه زدن بر ضریح مطهر آن بانوی بزرگوار،روزه ی خود را افطار می کردند.[2]
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی می فرماید:
«روزی به حرم مطهر حضرت فاطمه ی معصومه (س) مشرف شدم و پس از اینکه زیارت را خواندم، خدمت آن حضرت عرض کردم که من امروز آمده ام و هیچ حاجت دنیوی ندارم. فقط یک حاجت دارم و آن این است که درفهم آیه ی «تطهیر» مورد عنایت شما واقع شوم و این آیه را درست بفهمم و مشکلاتم در این زمینه حل گردد. پس به خانه آمدم و مشغول نوشتن مطالبی پیرامون این آیه ی شریفه شدم؛ پس مسائل و مطالبی به برکت حضرت فاطمه ی معصومه (س) برای من روشن شد که شاید اگر پنجاه سال دیگر درس می خواندم آن مطالب برای ما روشن نمی شد!»[3]
آیت اللّه حاج سید محمد وحیدی (ره) از یکی از سادات برقعی نقل فرمودند که گفته بود:
«شبی در عالم رۆیا محضر مقدس حضرت معصومه (س) رسیدم. مانع و حجابی در بین نبود. احساس کردم که من محرم ایشان هستم و ایشان عمه ی سادات برقعی می باشند. از محضر مقدسشان سۆال کردم:
«آیا شما به اهل قم، شفاعت خواهید فرمود؟»
حضرت در پاسخ فرمودند: «میرزای قمی - رحمة الله علیه - برای شفاعت اهل قم کافی است. من برای همه ی شیعه شفاعت می کنم .[4] که این رۆیای صادقه، مۆیّد حدیثی از امام صادق (ع) است که می فرماید: «تدخَل بشفاعَتِها شیعَتی الجنّة بأجمعهم؛ به شفاعت او - حضرت فاطمه ی معصومه (س) - همه ی شیعیانم وارد بهشت خواهند شد.»[5]
این روضه ی صفیه ی حق، خواهر رضاست باخود اگر غلط نکنم، عرش کبریاست
معصومه، بنت موسی جعفر، که تربتش بر دیده ی اعاظم و اَعلام توتیاست
در احوال مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حایری نقل شده که ایشان به زیارت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام رفت و در نزدیک درب ایوان طلا و ضریح مطهّر، مشغول زیارت آن حضرت شدند، پس از اتمام زیارت، دو نفر از شاگردان آن بزرگوار آمدند و راجع به مکان زیارت در این حرم و معنای این جمله «عند رأسها» سۆال کردند.
وی در جواب آن دو روحانی اینگونه فرمود: «عند رأسها» غیر از «فوق رأسها» است و در این جا که من ایستاده ام (نزدیک درب ایوان طلا) هم عند رأسها صدق می کند و هم رو به قبله ایستاده ام.
سپس فرمودند: «من در خواب دیدم که حضرت ولی عصر امام زمان علیه السلام و دو نفر دیگر در همین جا که من ایستاده ام مشغول زیارت بودند».[6]
امام خمینی قدس سره به تحقق فرمایش امام صادق علیه السلام درباره قم اشاره می فرماید و از بركت انتشار علم از قم به سراسر كشور، همه ایران را قم می نامد:
«همان طوری كه در روایات ما هست كه از قم علم به جاهای دیگر منتشر می شود، بحمدالله مدت هایی است كه این معنا تحقق پیدا كرده است و امروز امیدواریم كه به همت علمای قم و مدرسین قم و خطبای قم این مسأله زیادتر بشود و امروز بحمدالله همه ایران، قم است و همه، علما هستند و همه، دانشمندان و همه، اشخاصی هستند كه اسلام از آنها بهره می گیرد و به آنها پشتیبانی می كند.»
پی نوشت ها:
[1]فروغی از کوثر، ص 55.
[2]مجله پیام زن، شماره 11، ص 17.
[3]بارگاه فاطمه معصومه (س) تجلیگاه فاطمه ی زهرا(س)، ص 120.
[4]همان منبع، ص 131.
[5]مجالس المۆمنین ج 1، ص 83.
[6]ستارگان حرم، ج 2، ص 204.
منبع:
ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان
سایت حوزه نت
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها
یكى از نظریات تحقیرآمیزى كه نسبت به «زن» وجود داشته است در ناحیه استعدادهاى روحـانـى و مـعـنوى زن است؛ عده ای مى گفتند زن به بهشت نمى رود، زن مقامات معنوى و الهى را نـمـى تـوانـد طـى كـنـد، زن نـمـى تـوانـد به مقام قرب الهى آن طور كه مردان مى رسند بـرسـد.
قـرآن در آیات فراوانى تصریح كرده است كه پاداش اخروى و قرب الهى به جـنـسـیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مـرد. قـرآن در كـنـار هـر مـرد بـزرگ و قـدسـى، از یك زن بزرگ و قدیسه یاد مى كند. از هـمـسـران آدم و ابـراهـیـم و از مـادران مـوسـى و عـیـسـى در نـهـایـت تـجـلیـل یـاد كـرده اسـت. اگـر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شـوهـرانـشـان ذكـر مـى كـنـد، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى كه گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نكرده است .
در تاریخ اسلام نیز زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند. كمتر مردى است به پایه خدیجه کبری علیهاالسلام برسد. و هیچ مردى جز پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله و امیرمومنان على علیه السلام به پایه حضرت زهرا علیهاالسلام نمى رسد. حضرت زهرا علیهاالسلام بر فـرزندان خود كه امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء صلی الله علیه وآله برترى دارد.
بطور کلی، اسلام در سیر من الخـلق الى الحـق یـعـنـى در حـركـت و مـسـافـرت بـه سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتى كه اسلام قائل است در سیر من الحق الى الخلق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسۆولیت پیغامبرى است كه مرد را براى اینكار مناسبتر دانسته است .وگرنه در اسلام تعبد هست و این تعبد مایه تقرب است، و هركس بنده تر باشد مقرب تر است.
بنابراین طرح چنین شبهاتی، در اثر عدم توجه به نظام ارزشى اسلام است. ملاكهاى نظام ارزشى اسلام غیر از معیارهاى مكاتب دیگر است.
این شبهه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله مطرح شده، و حضرت با جمله اى كوتاه به نوع این نقد و اشكالها، پاسخ داده است، این سۆال و جواب را، استاد علامه طباطبایى (ره) در تفسیر المیزان به نقل از كتاب «الدر المنثور فی التفسیر بالماثور» در خلال «بحث روائى» بخشى از آیات سوره نساء ذكر فرموده است. (تفسیر المیزان، ج4، ص37، چاپ اول)
در المنثور از بیهقى نقل مى كند كه: روزى رسول خدا صلی الله علیه وآله در جمع یاران و اصحابش نشسته بود، اسماء بنت یزید انصاریه، یكى از زنان انصار، به حضور پیامبر صلی الله علیه وآله رسید، عرض كرد: من نماینده تمام زنان هستم به سوى شما، این سۆال، تنها سۆال زنان انصار و زنان مدینه نیست، بلكه سۆال همه زنهاست و هیچ زنى در مشرق یا در مغرب نیست مگر این كه وقتى سخن مرا بشنود آن را مى پذیرد، پس من در حقیقت نماینده همه زنان عالم هستم، زیرا شما پیامبر همه جوامع بشرى اعم از زن و مرد هستید و این سۆال عموم زنان از شما است.
او در كمال ادب این سۆالها را طرح كرد. در آغاز سخنش جمله «بابی انت و امی» گفت، بعد هم گفت: «نفسی لك الفداء» یعنى من و پدر و مادرم فداى تو.
پس از ایراد خطبه به عنوان نماینده زنان جهان عرض كرد:
«ان الله عزوجل بعثك الى الرجال و النساء»؛
خداى سبحان تو را به عنوان پیامبر بشر مبعوث كرد چه براى مردان، چه براى زنان.
«فامنا بك و بالهك»؛
ما به مبدا و معاد و وحى و رسالت ایمان آوردیم، به خدایى كه تو را فرستاد ایمان آوردیم.
« و انا معشر النساء محصورات مقصورات قواعد بیوتكم و مقضى شهواتكم و حاملات اولادكم»؛
ما زنها خانه نشین و محصور و حامل فرزندان شما مردان هستیم.
تفكرى كه در آن روز رایج بود تفكر جاهلى بود. این زن در عین حال كه نماینده زنان جهان است نماینده زنان مسلمان نیز هست، ولى در متن سۆالش تفكر جاهلى را مطرح مى كند. او مى گوید، زن حامل فرزند شوهر است، غافل از این كه زن حامل فرزندى است كه به پدر و مادر به صورت مشترك منسوب است.
«و انكم معاشر الرجال فضلتم علینا بالجمع و الجماعات و عیادة المرضى و شهود الجنائز و الحج بعد الحج و افضل من ذلك الجهاد فی سبیل الله»؛
و شما مردها بر ما فضیلت دارید براى این كه در نماز جمعه و جماعت، در عیادت بیمار، در تشییع جنازه شركت مى كنید، شما مكرر مى توانید به حج بروید و بالاتر از همه جهاد فى سبیل الله وظیفه شماست و ما محرومیم.
«و ان احدكم اذا خرج حاجا او معتمرا او مجاهدا حفظنا لكم اموالكم و غزلنا اثوابكم و ربینا لكم اولادكم»؛
شما اگر به عنوان حج یا جهاد حركت كردید ما باید در خانه ها بنشینیم و اموالتان را حفظ كنیم، لباسهایتان را ببافیم، فرزندان شما را تربیت كنیم.
«فما نشارككم فی هذا الاجر و الخیر»؛
ما زنها با شما مردها در هیچ یك از فضیلتها شریك نیستیم.
حضرت رسول اعظم صلی الله علیه وآله با تمام صورت رو به اصحاب كرد و فرمود:
«هل سمعتم مسالة امراة قط احسن من مسالتها فی امر دینها من هذه»؛
شما تاكنون زنى به این فضیلت دیده اید كه در مسائل دینى این چنین سۆال كند؟
معلوم مىشود شنیدن صداى زن در اینگونه از مسائل دینى براى معصوم هم رواست و زن مى تواند در مجامع عمومى درباره مسائل دین سخن بگوید و مردها هم مى توانند سخن زن را درباره مسائل دینى بشنوند و یا گوش دهند.
اصحاب گفتند: ما فكر نمى كردیم زن به این مقام برسد. چرا كه زمینه اى نبود تا زن را بپروراند.
نباید توقع داشت، تفكر جاهلى توان تربیت اینگونه از زنها را داشته باشد.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله رو به این زن كرد:
«فقال افهمی ایتها المراة و اعلمی من خلفك من النساء ان حسن تبعل المراة لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها موافقته یعدل ذلك كله فانصرفت و هی تهلل حتى وصلت الى نساء قومها»؛
اى زن برگرد به همه زنهایى كه تو نماینده آنهایى، چه در مشرق و چه در مغرب، اعلام بكن كه مسۆولیت تربیت خانواده و تشكیل خانه، شوهردارى، حُسن تبعل - كه چشم شوهر در بیرون به گناه گشوده نشود و گوشش در بیرون منزل به گناه و آهنگ باطل باز نشود، و دستش به خیانت باز نشود - ، نیك شوهردارى كردن و خانواده را حفظ كردن و اركان خانه را به دوش كشیدن، حفظ اولاد و اموال و تامین آبرو، معادل همه آن فضائل است كه بر شمردى.
مگر نه آن است كه شما خواهان ثواب و تقرب الهى هستید، مگر نه آن است كه فروع دین تعبدى است و ذات اقدس پروردگار مصالح ما را بهتر از ما مى شناسد، آن خدایى كه به شما شش سال زودتر از دیگران دستور عبادى داد و زودتر از دیگران با شما سخن گفت و شما را شش سال زودتر از دیگران به حضور پذیرفت، اینچنین دستور داده است كه خانواده در اسلام اصل است. آنها كه خانه را منحل كرده و در حد یك خوابگاه به او مى نگرند، آنها جان و روح زن را از خانه بیرون آوردند و به مراكز فساد كشاندند. نمونه بارز انحطاط را در كشورهاى پیشرفته دیده و مى بینید.
مرحوم علامه طباطبایى در ذیل همین حدیث شریف بحث مبسوطى دارند و مى فرمایند:
آنها زن را تحت عنوان آزادى بازیچه قرار دادند. اما دین مى گوید زن گل است و نظیر ابزار بازى نیست، او را ضایع نكنید، كارهاى سنگین به اینها ارائه نكنید، نگذارید با نامحرم تماس بگیرند، نامحرم با او تماس بگیرد چرا كه این گل پژمرده مى شود، این فقط باید در بوستان منزل باشد، آنگاه است كه مى تواند پیغمبر تربیت كند.
اگر زنان، كانون خانه را متلاشى نكنند و گرم نگه دارند و گونهاى عمل كنند كه مرد، تمام تلاشش متوجه خانه باشد، با حُسن برخورد، با اداره صحیح شۆون منزل، با قناعت و كم توقعى، با تربیت دقیق فرزندان، با رفتار مۆدبانه داشتن و حفظ عفاف و لباس حتى در برابر اولاد، و در نتیجه تربیت فرزندانى وزین و عفیف، آنگاه مى توانند نقص آن فضائل را جبران كنند، چه این كه اینها معادل همه فضائلى است كه براى مردها وارد شده است.
ابوالفضل صالح صدر بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
زن در آیینه جمال و جلال، استاد عبدالله جوادی آملی.
نظام حقوق زن در اسلام، استاد شهید مرتضی مطهری.
به گزارش قسم ، طی حملهای که عصر روز ۱۰ شهریور توسط گروهی از شیعیان جنوب عراق به پادگان اشرف صورت گرفت، ۵۲ تن از اعضای گروهک تروریستی منافقین به هلاکت رسیدند. در میان معدومین این گروهک افرادی همچون زهره قائمی و گیتی گیوهچیانزاده از اعضاء رده بالای این گروهک تروریستی به چشم میخورند.
عصر روز گذشته، گروهی از بازرسان سازمان ملل متحد با حضور در پادگان اشرف اقدام به بازدید از آثار به جا مانده از این حمله و سرشماری از کشته شدگان پرداخته و اجساد معدومین این گروهک تروریستی را به مقر سازمان ملل در عراق منتقل کردند. همچنین برخی از احزاب کرد تجزیه طلب اقدام به محکومیت این عملیات نموده و آن را به ارتش و دولت عراق نسبت دادند. فرقه رجوی این عملیات را به نوری المالکی و ارتش عراق نسبت دادهاند.
گفتنی است که زهره قائمی از خودفروختگان گروهک تروریستی منافقین بود که مسئولیت عملیات ترور سپهبد شهید علی صیاد شیرازی را بر عهده داشت. وی از محافظان مسعود رجوی و معاون مریم قجر عضدانلو (رجوی) بود که در شورای مرکزی این گروهک تروریستی نیز حضور داشت. وی پس از مجروح شدن طی یک درگیری در سال ۲۰۰۹ با هلی کوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته بود. پس از استقرار منافقین در کمپ لیبرتی، وی به همراه تعدادی دیگر از اعضای فرقه رجوی در پادگان اشرف مستقر بود و مسئولیت این پادگان را بر عهده داشت.
عصر روز ۱۰ شهریور ماه، گروهی از مجاهدین مسلح به انتقام خون شهدای انتفاضه شیعیان کربلا و نجف و جنوب عراق که توسط این فرقه کثیف به خاک و خون کشیده شده بودند، با ورود به این پادگان؛ به روی اعضای این گروهک آتش گشودند.
برخی از تحلیلگران و نیز منابع نزدیک به این گروهک تروریستی معتقدند؛ سران این گروهک تروریستی عمدا اعضای سالخورده و رده بالای خود را در این پادگان مستقر کرده بود تا در دسترس مجاهدین عراقی قرار گیرند. رفتارشناسی این سازمان نیز این احتمال را دور از ذهن نمیداند که رجوی عامدانه و آگاهانه با بر جای گذاشتن اعضای شاخص خود در اشرف آنان را مشمول پاکسازی و تصفیه درون سازمانی دیگری نموده است.
به نقل از فرهنگ نیوز
امروز در دنیایی زندگی میکنیم که متاسفانه همه چیز جنبه نمادین دارد . کرامت انسان ها از هر قوم و مذهبی که باشند زیر چکمه های منافع استعمارگران شرق و غرب و نوکران حلقه به گوششان به راحتی پایمال میشود و آنانکه دم از حقوق بشر و کرامت انسان میزنند مهر سکوت بر لبانشان زده اند و چشمانشان را بسته اند و گوش هایشان کر شده است .سازمان هایی که فقط ادعا دارند وآنچه را به نفع سلطه گران و ستمگران بی شرم است جار می زنند و به نام دفاع از حقوق انسان مجوز قتل و غارت انسان های بی گناه را صادر می کنند .
همه ما عربستان را می شناسیم . کشوری که در آن مقدس ترین اماکن مورد احترام مسلمانان از شیعه و سنی قرار گرفته است. سرزمینی که خاستگاه دین مبین اسلام و حضرت محمد مصطفی (ص) ، پیامبر خاتم و اعظم و کتاب انسان ساز قرآن بود . در آن مقطع حساس عرب جاهلیت هر آنچه توان داشت به کار بست تا اسلام ظهور نکند و کتاب قرآن نور خود را به سینه ها نتاباند. اگرچه پس از رسول اعظم، عترت و سنت او که همانا آیینه تمام قد آن خاندان پاکش بودند را به شکل های مختلف از میان برداشت ، اما نتوانست نور قرآن و محبت رسول خدا واهل بیتش را از دل های آگاه براند ومی بینیم که امروز اسلام به عنوان یکی از بزرگترین ادیان اصیل جهان به شمار می رود و روز به روز به تعداد پیروان آن در دنیا افزوده می شود.
اما اکنون بر سرزمین وحی نا کسانی حکومت می کنند که از عرب جاهلیت جاهل ترند .آنان که خود را شیوخ حرم امن الهی و پرده داران مسجد الحرام می نامند ، بی صفتانی وهابی که به استناد به آیات قرآن از حیوانات هم کمترند.
وهابیت ، این وصله ناجور وخطرناک که با عقاید مسخره و منفور چون بختکی به جان دنیای اسلام افتاده اند و نفس را در سینه شیعه و سنی حبس کرده است. اینان که بویی از رحم و مروت نبرده اند ودر جنایت و برادر کشی گوی سبقت را از کافران بی دینی که به خدا اعتقاد ندارند هم ربوده اند. خائنینی که قصدشان زشت نشان دادن چهره زیبا و معصوم دین اسلام در جهان است.
قتل و کشتار زنان و مردان و کودکان بی گناه به نام شرک وارتداد دست مایه این فرقه ضاله برای رسیدن به اهداف شوم خود و ازبین بردن اصل اسلام و کتاب قرآن و توحید است که در این میان تیغ تیز خود را به روی شیعیان که رهروان راستین اسلام و قرآن و اهل بیت رسول اکرم (ص) می باشند بیشتر نمایان نموده و درریختن خون ایشان هیچ تردیدی به خود راه نمی دهند و آن را ثواب می دانند .اینان فرزندان خلف همان زنازادگانی چون شمر و معاویه و ابوسفیانند که درقتل و کشتار خاندان رسول خدا (ص)از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
سوریه ، عراق، بحرین ، مصر و … از قربانیان شیطان صفتی های حاکمان جور و ستم سعودی امروزند . آنچه امروز در این کشورها از کشتار مسلملنان و شیعیان می بینید دست پخت سران وهابیت و در راس آنها آل سعودی است که نه تنها از این جریانات حمایت ویژه می کند بلکه پایگاه استقرار دشمنان اسلام از جمله آمریکا و صهیونیست و متحدان آنان نیز هست.
امام امت خمینی کبیر(ره) فرمودند: حتی اگر از آمریکا و اسرائیل بگذریم از آل سعود نخواهیم گذشت. حساسیت موضوع و خطر این ناکسان را برای اسلام و بشریت در این سخن شیوا می توان یافت.
واما بعد ، آنچه گفتیم پیش درآمدی بود برای این مطلب که بگوئیم :
آیا وقت آن نرسیده که سکوت را بشکنیم و کاری انجام دهیم ؟
مگر نه اینکه ما خود را شیعه می نامیم؟
مگر نه اینکه بنی آدم اعضای یکدیگرند؟
مگر نه اینکه ما مسلمانیم؟
پس اگر اینها را قبول داریم آیا وقت عمل فرا نرسیده است ؟
در زیر دو سخن را ارایه کرده ایم که به گمان ما کوچکتربن کاری است که در این زمان می توان انجام داد تا ضربه ای بر پیکره این جریان انحراف در اسلام وارد آید:
سخن اول (تحریم حج عمره):
یک آمار:
کمیسیون گردشگری عربستان اعلام کرد درآمد این کشور از محل مناسک حج عمره در سال ۲۰۱۲ با افزایش ۱۰ درصدی نسبت به سال ۲۰۱۱ به ۱۶.۵ میلیارد دلار رسید. بر اساس این گزارش، درآمد پادشاهی عربستان از حج عمره در سال ۲۰۱۲ به ۱۶.۵ میلیارد دلار رسیده است. بیش از ۷ میلیون زائر از کشورهای مختلف هر سال به شهرهای مقدس حجاز سفر می کنند. هر زائر حدود ۱۰ هزار دلار بابت انجام سفر حج به عربستان هزینه می کند.
بر اساس گزارش کمیسیون گردشگری عربستان، گردشگری، دومین صنعت پردرآمد عربستان است که ۸ درصد از کل مشاغل موجود در این کشور را به خود اختصاص داده است.
آماری دیگر:
عربستان سعودی میلیون ها دلار پول به شورشیان عراقی و سوری می دهد و قسمت اعظم این پول صرف خرید سلاح از جمله موشک های ضد هوایی انفرادی می شود.در یکی از این موارد اخیراً مبلغ ۲۵ میلیون دلار از عربستان به یکی از روحانیون سنی مذهب داده شد و او آن را در اختیار افرادی قرار داد که دارای روابطی با بازار سیاه اسلحه دنیا هستند و این افراد تمام این مبلغ را صرف خرید اسلحه از رومانی کردند.
رئیسجمهور و پادشاه عربستان بر تعهد خود برای ارسال کمک به ائتلاف مخالفان سوریه و شورای عالی نظامی برای تقویت مخالفان تأکید کردند.
در بالا با بخشی از درآمد دولت خونخوار عربستان از حج عمره و نیز کمک میلیاردی به شورشیان و قاتلین شیعیان در کشورهای منطقه آشنا شدید.
حال با این اوصاف به نظر شما آیا ادامه اعزام کاروان های حج عمره مفرده به این کشوراز ایران که بعضا با تحقیرهایی نیز همراه است رواست؟
مگر نه اینکه فریاد میزنیم که بخشی از درآمد حاصل از فروش محصولات پپسی ، نستله ، کوکاکولا ، نوکیا ، موتورولا ،کمپانی والددیزنی و…. صرف گلوله هایی می شود که بر قلب فلسطینیان و بلکه بر قلب جهان اسلام می نشیند؟ پس آن ها را تحریم می کنیم و حکم بر نخریدن آن ها می دهیم ؟
آیا وقت آن نرسیده مستحبی را ترک کنیم و حکم به تحریم آن بدهیم که درآمد حاصله از آن به جیب دولتی می رود که فاسق و خون ریز بودن آن واضح و مبرهن است و از طریق آن دشمنان اسلام تقویت شده و خون برادران و خواهران شیعه ما را به راحتی بر زمین می ریزند؟
آیا واجب نیست حکم به تحریم مستحبی بدهیم که از زوال دین و کشته شدن پیروان دین جلوگیری می کند ؟
سخن دوم (معادل حج عمره و تمتع):
اگر چه حضور در سرزمین وحی و زیارت اماکن متبرکه آن و طواف خانه خدا آرزوی هر عاشق دلباخته و مومن واقعی است اما خداوند مهربان برای برخی اعمال عبادی دیگر نیز ثواب حج را به بندگان خود عطاء میکند؛ چه خوب است که با انجام آنها حج نرفته ثواب حج ببریم.
ذکر خدا پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب در سجاده؛ ثواب حج را دارد
ثواب زیارت امام رضا(ع) معادل حج تمتع
علاوه بر آن که ثواب داشتن معادل حج و بلکه یک میلیون حج که در روایت آمده است وقتی است که همراه با معرفت باشد. ابونصر بزنطی گوید: در نوشته ای از ابوالحسن الرضا (ع) خواندم: به شیعیان من ابلاغ کن: همانا زیارت من نزد خدا برابر هزار حج است.
راوی گوید با حضرت جواد (ع) گفتم: برابر هزار حج است؟ حضرت گفت: آری سوگند به خدا هزار هزار (یک میلیون) حج. اما برای کسی که با عارف به حقش او را زیارت کند.
مراد از عارف به حق آن حضرت طبق روایت امام صادق (ع) این است که امام صادق(ع) می فرماید. بداند او امامی است که اطاعتش (از طرف خدا) ورسولش واجب است او دور از وطن و شهید است.
نتیجه آن که ثواب زیارت امام رضا(ع) در روایات معادل حج تمتع یا هزار حج یا یک میلیون حج شده هیچ ایراد و اشکالی ندارد. چرا که حقیقت زیارت کعبه ، توجه به ولایت است که در روایات به این مسئله تصریح شده است . علاوه بر آن که در صورتی این ثواب است که زائر عارف به حق امام (ع) باشد.
و مسائلی از قبیل فراهم نمودن شرایط ازدواج و معیشت برای جوانان و …..
در پایان لازم می دانیم این مطلب را متذکر شویم که انتشار این مطالب صرفا به معنای ارایه پیشنهاد و راهکاری برای انجام وظیفه شرعی و انسانی هر مسلمان در وضعیت کنونی کشورهای اسلامی منطقه و اتفاقات شرم آوربوجود آمده در این مناطق علی الخصوص سوریه است و به معنای اظهار یک حکم و فتوا از جانب شخصی خاص نیست . توجه شود که روی سخن بیشتر باعزیزانی است که ۱ بار به سفر معنوی حج مشرف شده اند و قصد دارند دوباره عازم این سفر شوند . لذا خوانندگان گرامی با توجه به درک موضوعی از مطلب ارایه شده می توانند تصمیم گیرنده باشند.
امید است که هر چه زودتر فرج مولا و صاحبمان حضرت ولی عصر (عج) برسد و چشم ما و همه عاشقان ایشان به جمال نورانی آنحضرت روشن گردد و به دست ایشان زمین از وجود این خائنان به اسلام ومسلمین پاک گردد و انتقام خون های به ناحق ریخته برزمین تا قطره آخر به دست پیروان راستین آنحضرت از کفار و دشمنان اسلام گرفته شود .ان شاالله
نویسنده مطلب : خسروی
منبع :سایت رهبران شیعه
ساختمان جدید حوزه علمیه خواهران مرند احداث می شود
کلنگ احداث ساختمان جدید حوزه علمیه خواهران حضرت فاطمه الزهرا(س) شهرستان مرند به زمین زده شد.
با حضور امام جمعه محترم شهرستان مرند آقای نعمت زاده و با حضور شهردار بخشدارو فرمانده سپاه و هیئت امنای مدرسه ،مدیریت و کادر اداری مدرسه و مدیر حوزه برادران و دیگر مسئولین شهرستان این مراسم روز چهارشنبه برگزار گردید
امام جمعه شهرستان مرند با بیان اینکه حوزه علمیه خواهران شهرستان مرند هم اکنون با 150طلبه اقدام به ارایه آموزش های فقهی، علوم و معارف دینی می کند، تصریح کرد: پس از احداث این ساختمان چند منظوره ظرفیت پذیرش طلبه در حوزه علمیه فاطمه الزهرا(س) به بیش از 500 نفر افزایش خواهد یافت.
حجت الاسلام نعمتزاده با بیان اشاره به مشخصات پروژه ساختمان جدید حوزه علمیه خواهران مرند، یادآور شد: این مرکز علوم دینی در زمینی به وسعت یک هکتار با زیربنای یکهزار و 564 متر مربع و با اعتباری بالغ بر 10 میلیارد ریال به همت خیریت و مردم مؤمن و متدین مرند تا یک سال آینده به بهرهبرداری خواهد رسید.
امام جمعه مرند در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به موقعیت جغرافیایی و استراتژیک شهرستان مرند گفت: گسترش فعالیت های حوزوی و تعداد طلاب این منطقه از کشور برکات معنوی و اعتقادی فراملی خواهد داشت، مراکز علوم دینی این شهر در شاهرگ اروپا و آسیا قرار گرفت و با کشورهای تازه استقلالیافته آسیای میانه همجوار است.
وی با تشریح قابلیت های مهم و ظرفیت های بکر تبلیغی در مرزهای شمالغرب کشور خاطرنشان کرد: به دنبال استفاده از ظرفیتهای موجود مراکز حوزوی دینی برای جذب برادران و خواهران علاقهمند به تحصیل در حوزه از سایر کشورهای همسایه از جمله آذربایجان و ترکیه هستیم.
معاد و روز قیامت و عالم مرگ و قبر حقیقتی است که به واقع برای همه موجودات رخ خواهد داد. قرآن کریم در آیات بسیاری به این موضوع اشاره نموده و کوشیده به بیانات گوناگون حقیقت آن را برای انسان ها اثبات نماید و درباره آن هشدار دهد تا انسان ها خود را برای مواجهه و رویایی با آن آماده نمایند. اندیشمندان اسلامی نیز تلاش نموده اند با ذکر نکاتی به بیان عالم مرگ و قبر بپردازند.
علامه طباطبایی در پاسخ سوالی که حقیقت مرگ چیست؟ بیان می دارد:
خداوند سبحان حقیقت مرگ را در آیه ای از قرآن کریم اینگونه بیان کرده است:
«نَحْنُ قَدَّرنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ، و ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیم لا تعْلَمُونَ.»(واقعه: 60و 61)
یعنی ما مسبوق به عِلَل نیستیم، و کار ما یعنی میراندن شما روی این اساس است «عَلی اَنْ نُبَدِّلَ امْثالَکُمْ، وَ نُنْشِاکُمْ فیم لا تعْلَمُونَ». بنابراین مرگ انتقال از نشأه ای به نشأه دیگر است، و این کار به دست مَلکُ المُوت خواهد بود.
و در روایتی امام علی علیه سلام میفرمایند: المَوتُ بابُ الآخِرَةِ .
امام على علیه السلام : مرگ، دروازه آخرت است.
و در سفارشی امام علی علیه سلام به فرزندش می فرماید:
عنه علیه السلام - مِن وَصایاهُ لابنِهِ الحسنِ علیه السلام - : اعلَمْ یا بُنَیَّ أ نَّكَ إنّما خُلِقتَ للآخِرَةِ لا للدُّنیا ، وللفَناءِ لا للبَقاءِ ، وللمَوتِ لا للحَیاةِ ، وأ نَّكَ فی قُلعَةٍ ودارِ بُلغَةٍ وطَریقٍ إلَى الآخِرَةِ ، وأ نّكَ طَریدُ المَوتِ الّذی لایَنجو مِنهُ هارِبُهُ ، ولا یَفوتُهُ طالِبُهُ ، ولابُدَّ أ نّهُ مُدرِكُهُ ، فكُن مِنهُ على حَذَرٍ أن یُدرِكَكَ وأنتَ على حالٍ سَیِّئةٍ ، قد كنتَ تُحَدِّثُ نفسَكَ مِنها بالتَّوبَةِ فیَحولُ بینَكَ وبینَ ذلكَ ، فإذا أنتَ قد أهلَكتَ نفسَكَ .
امام على علیه السلام - از سفارشهایش به امام حسن علیه السلام: بدان اى فرزندم، كه تو در حقیقت براى آخرت آفریده شدهاى نه براى دنیا ، براى رفتن نه براى ماندن ، براى مردن نه براى زیستن . تو در منزلگاهى كوچ كردنى و در سرایى ناپایدار و عاریتى و در راه آخرت هستى . تو فرارى (و تعقیب شده) مرگ هستى ؛ مرگى كه نه گریزانش را از چنگ آن رهایى است و نه جویندهاش از دست او به در رود ، بلكه ناگزیر به او مىرسد . پس ، بترس از این كه مرگ تو را به هنگامى در رسد كه در حال گناهى باشى كه خودت را به توبه از آن وعده مىدادهاى و او نگذارد توبه كنى و آن گاه است كه خود را به هلاكت در افكندهاى .
با توجه به روایات و آیات مطرح شده بحث مرگ و قیامت از یقینیات اسلام است بطوری که هرکس نسبت به این مطلب یقین داشته باشد و زندگی خود را با توجه به این آموزه ها بچیند، در واقع خواهد توانست به یقین و سعادت نزدیک گردد.
در ادامه نکاتی از عارف سالک آیت الله کوهستانی در رابطه با مرگ و قبر و قیامت بیان خواهیم داشت.
آیت الله کوهشتانی در مورد مرگ و حال انسان در تشییع جنازه چنین بیان داشتند:
دامادی انسان آن روزی است که انسان را پس از شست شو و غسل آن هم با سدر و کافور و پوشاندن لباس سفید (کفن) روی دست می گیرند و از هر طرف صدا می زنند « لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون می آورم و خطاب به مردم می گویم : مردم قدر ـ لا اله الا الله ـ را بدانید ، ولی حیف که خدا چنین اجازه ای را نمی دهد .
چون در آن مجلس ایشان بسیار از مردن و زندگی پس از مرگ تعریف کرده بود، فرزند ارجمندشان ـ حجت الاسلام اسماعیل کوهستانی ـ گفت:
آقا جان! این گونه که شما از مرگ ستایش می کنید، پس مردم باید تقاضای مرگ نمایند و هر چه زودتر از این عالم به آن عالم رهسپار گردند.
آقا فرمود:
در حدیث آمده است « الدنیا مزرعه الاخره» هر چه در این عالم بیش تر باشیم، برای عالم پس از مرگ بیش تر کار می کنیم، از این رو تقاضای مرگ لازم نیست.
از جمله مطالبی که معظم له در آن شب فرمودند این بود که:
یکی از مشکلات قبر سۆال دو ملک مقرب خدا یعنی نکیر و منکر از میت است.
البته ایشان می فرمودند، برای مۆمنان بشیر و مبشرند ـ و سپس رو به ما بچه طلبه ها کردند و فرمودند:
آیا شما دعای رضیت بالله ربا و بالاسلام دیناً را از حفظ اید و بعد از هر نماز می خوانید یا نه؟
در پاسخ گفتیم، نه! نمی دانیم در کجا است.
آن گاه معظم له فرمودند:
این دعا در اعمال و تعقیبات مشترکه نماز در اوایل مفاتیح الجنان آقا شیخ عباس قمی است؛ شما آن دعا را ـ که متضمن اقرار به توحید و امامت و وحی و نوبت است ـ حفظ کرده و پس از هر نماز بخوانید، وقتی زبان شما به آن کلمات عادت پیدا کرد و هنگامی که شما را در قبر گذاشته و همه برگشتند و در حالت تنهایی قرار گرفتید چون عادت به آن دعا دارید شروع می کنید به خواندن آن دعا. این جا است که آن دو ملک برای سۆال قبر نزد شما می آیند و می بینید شما مشغول خواندن همان چیزی هستید که آن ها می خواستند از شما بپرسند. در این حال است که یکی از آن دو ملک می گوید: از این شخص بپرسیم! دیگری می گوید چه بپرسیم او که قبل از پرسش دارد می خواند. در نتبیجه تصمیم بر سۆال می گیرند و می گویند من ربک؟ من نبیک؟
شما در آن حال سربلند کرده و به آنها می گویید، مگر نمی شنوید که من دارم می خوانم: «رضیت بالله رباً و بالاسلام دیناً» دیگر این چه سۆالی است که از من می کنید.
آن دو ملک خوشحال می شوند و قبر تو باغی از باغ های بهشت می گردد.
در سفارش دیگری آیت الله کوهستانی در رابطه با یاد لحظات مرگ می فرماید:
همین قدر بدان ما ساعتی را در پیش داریم که در آن ساعت ماییم و مأمورهای بی نظر خدا، برای آن ساعت فکری بکن؛ سپس این رباعی منسوب به حضرت علی علیه السلام را می خواندند:
لا دار للمرء الموت یسکنها الا التی کان قبل الموت بانیها
فان بنیها بخیرٍ طاب مسکنها و ان بناها بشرٍ خاب ثاویها
برای مرد بعد از مرگشان جایی نیست که در آن جا ساکن شوند، مگر آن جایی که قبل از مرگ بنا کرده باشد. اگر آن را با خیر و خوبی ساخته باشد جای خوبی دارد و اگر با شر ساخته باشد جای گاه پرفقر و نیازی خواهد داشت.
امید است که از آیات و روایات نورانی مطرح شده و بیانات علمای بزرگوار درسی گرفته تا به شناخت واقعی قیامت برسیم.
منبع:
سایت راسخون
کتاب منتخب میزان الحکمه
پایگاه وارثون
te mso 9]>
ر مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س)شهرستان مرند
به مناسبت آغاز ماه مبارک رمضان و ایام تبلیغ قرآن و سنت پیامبر در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند با حضور امام جمعه شهرستان مرند حجت الاسلام و المسلمین آقای نعمت زاده ،کادر مدرسه و دانش آموختگان مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س)برگزار گردید.
آقای نعمت زاده در این جلسه به وظیفه روحانیت، طلاب حوزه های علمیه خواهران و برادران اشاره نموده و بیان کردند در این ماه مبارک که بهار قرآن و ماه نزول قرآن است باید بیش از هر زمان دیگر به دستورات و فرامین قرآن توجه نموده ودر زندگی ها عملی گردد.
در این زمینه ایشان از خواهران مبلغه خواستند که محور بحث فرهنگی و تبلیغاتی خود را قرآنی سازند تا از مهجوریت قرآن کاسته گردد.امام جمعه شهر مرند در ادامه افزودند:همکاری خواهران باید با حوزه و هیئت های قرآنی تداوم یابد و این منظور حاصل نمی گردد مگر با تعاملات رفتاری و حضور متواضعانه خواهران در هیئتها و مجامع قرآنی .
در پایان جلسه حجت الاسلام و المسلمین آقای نعمت زاده به سوالات خواهران در خصوص تبلیغ پاسخ داده و برای مبلغان خواهر مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند توفیق الهی را خواستار شدند.
به گزارش پیام مرند: محفل نورانی انس با قرآن کریم با حضور استاد عادل الباز از کشور مصر و اقشار مختلف مردم و مسئولین د محل حسینیه امام خمینی(ره) جنب مسجد جامع مرند برگزار شد.
گروه تواشیح و همخوانی طاها در این مراسم اجرای برنامه داشتند که درادامه مراسم استاد عادل الباز با تلاوت زیبای قرآن کریم در این ماه رمضان حس وحال معنوی به محفل قرآنی بخشیدند.
یک رویداد انسانی از واقعیت تا نتیجه گیری حقیقی در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)مرند
در این دنیای وانفسا که ارزش انسانی زیر سوال رفته و حتی با وجود مدافعین حقوق بشر ،انسانها زیر سلطه ظلم وستم کمر خم کرده اند. ماجرای واقعی زیر نشان از زنده بودن روحیات لطیف انسانی درمیان مسلمانان و شیعیان است.امیدواریم با ظهور منجی عالم بشریت ،انسانها از زیر یوغ استعمار رهایی یابند.
در پی اتفاق نامعلوم که منجر به معلولیت بچه گربه ای گردیده و موجبات تاسف و اندوه خواهران را فراهم آورده بود؛ در یک اقدام خداپسندانه یکی از خواهران کادر مدرسه با همت و تلاش خود اقدام به درمان این بچه گربه نموده وآن را به دامپزشک برده و در طی جلسات درمانی متوالی حال این بچه گربه رو به بهبود است این تلاش برای نجات حیوان ،نشان از عواطف لطیف انسانی وروحیات برتر انسانی نسبت به سایر مخلوقات الهی می باشد.
این نمونه ها درسی برای دستگیری از همنوعانمان باشد چرا که آنها در اولویت می باشند.
امیدواریم در این ماه مبارک یکی از همت هایمان دستگیری و کمک به نیازمندان و یکی ازدعاهایمان شفای تمام مریضان ،نجات مردم فلسطین،غزه،لیبی ،مصر و…باشد.
کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو«اللهم عجل لولیک الفرج»
ماههای مبارک رجب، شعبان و رمضان در کلام امام خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است. این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام رضوانالله علیه پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىآید و دوست دارید؟ فرمودند دعاى کمیل و مناجات شعبانیه. دل غافل در معرض هجوم شیطان قرار مىگیرد و وقتى شیطان بر دل و جان آدمى تسلّط پیدا کرد، شرّ و فساد در دنیا بهوجود مىآید. راه علاج عمیق و حقیقى در برخورد با هرگونه شرّ و فسادى در عالم، ارتباط با خدا و مصونیت بخشیدن به دل و جان خود از نفوذ و چیرگى شیطان است. اگر شیطان بر دلهاى انسانهایى که منشأ آثار بزرگى در جوامع جهانى هستند، مسلّط نمىشد، دنیا روى آرامش به خود مىدید و انسانها از امنیت و سلامت برخوردار بودند. همهى بدبختیهاى بشر ناشى از دورى از خداست. لذا در اسلام فرصتهایى براى ارتباط ویژه با خداوند متعال معین شده است. یکى از این فرصتها ماه رجب است. ماه رجب را قدر بدانید. همهى دعاهایى که در این ماه وارد شده، درس است؛ صِرف لقلقهى زبان نیست. این دعاها را با حضور قلب و با آگاهى از عمق معناى آنها، بر دل و زبانتان جارى کنید. اگر انسان مسلمان- جوان و پیر، زن و مرد- در ماه رجب و سپس ماه شعبان، رابطهى خود را با خداى متعال روان و نزدیکتر کند، با آمادگى به ماه رمضان مىرسد. آنگاه ماه رمضان ضیافت الهى مىشود. انسان باید آماده شود و سپس وارد ضیافت گردد. «شستوشویى کن و آنگه به خرابات خرام» انسان باید این شستوشو را در ماه رجب و شعبان بکند تا بتواند در ماه رمضان بر سرِ سفرهى الهى وارد شود و از آن سفره متنعّم گردد و فیض ببرد. اگر از ماه رمضان فیض بردیم، آنگاه اعمال و اخلاق و نگرش و افکار خود ما نشان خواهد داد که پیشرفت کردهایم؛ خودمان محکزنِ خویش مىشویم و پیشرفت را تشخیص مىدهیم. ما این امتحانها را نمىکنیم، آنگاه بدبختیها و گرفتاریهایش را در وجود خودمان و در فضاى جامعه لمس مىکنیم.
(بیانات در ۱۳۸۰/۷/۴)
سر سفره خدا انواع و اقسام ضیافتهاى الهى؛ رحمت الهى، عزت الهى، توفیق الهى، قرب الهى، استغناى ناشى از تفضل الهى، رزق مادى، رزق معنوى، همه در ماه رمضان هست. اینها را سر سفرهى ماه رمضان گذاشتهاند. بعضىها مىآیند و به این سفره نگاه نمىکنند و از وسط این سفره و اشیاء آن عبور مىکنند و مىروند و هیچى هم گیرشان نمىآید. بعضىها یک چیز مختصرى برمىدارند؛ یک روزهاى مىگیریم ما، یک مختصرکى، یک چیزى. اما بعضىها نه؛ حسابى مىنشینند سر این سفره و از رحمت الهى کیسهى خودشان را پر مىکنند. عزت مىخواهند. دنیا مىخواهند. آخرت مىخواهند. رفع گرفتارى مىخواهند. گشایش در زندگى مىخواهند. استغناى طبع مىخواهند. صفات و خلق حسنه مىخواهند. هرچه مىخواهند، براى خودشان و براى دیگران برمىدارند. براى این که انسان بتواند وقتى وارد این تالار شد، چشمش باز باشد، غافل نشود، دچار گیجى و گولى نشود که سرش را بیندازد پایین و از این در وارد شود و از آن در بیرون برود، نگاهى به دور و بر کند و استفادهاى ببرد و براى این که این آمادگى در من و شما پیدا شود، این ماه رجب و شعبان را قرار دادهاند. رجب یکجور، شعبان یکجور دیگر. رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است. این مناجات شعبانیه را ببینید. من یک وقتى از امام رضوانالله علیه پرسیدم در این دعاهاى مأثورى که وجود دارد، شما کدام دعا را بیشتر از همه خوشتان مىآید و دوست دارید؟ فرمودند دعاى کمیل و مناجات شعبانیه. اتفاقاً هر دو دعا هم مال ماه شعبان است. دعاى کمیل که مىدانید اصلاً ورود اصلبش مال شب نیمهى شعبان است، مناجات شعبانیه هم که از ائمه نقل شده، متعلق به ماه شعبان است. لحن این دو دعا به هم نزدیک است؛ هر دو عاشقانه است. در مناجات شعبانیه «وَ إنْ أدْخَلْتَنى النّارَ أعْلَنْتُ أهْلَها أنّى أحِبُّکَ. جهنم هم که من را ببرى، فریاد مىکشم تو را دوست دارم.» و در دعاى کمیل «لإنْ تَرَکْتَنى ناطِقاً لأضِجّنَّ إلیکَ بَیْنَ أهْلِها ضَجیجَ الامِلینَ وَ لأصْرُخَنّ إلَیْکَ صُراخَ المُسْتَصرِخینَ وَ لأبْکِیَنّ بُکاءَ الفاقِدینَ»؛ اگر به من در جهنم اجازه بدهى و نطق را از من نگیرى، فریاد مىکشم فریاد امیدواران، فریاد دلدادگان و فریاد دلباختگان را. … در این سه ماه، آنچه مىتوانید، براى ذخیرهگیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همهى چیزهاى جامعه اینگونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است. شاید در ماه شعبان، بتوانیم با ذخیرهاى که از این ماه گرفتهایم، آن مناجات پرسوز و گداز و پرمضمون را با نفس حقیقى بخوانیم- نهفقط الفاظ آن را مرور کنیم- و حقیقتاً از دل، با زبان آن مناجات با خدا حرف بزنیم. و اگر إنشاءالله این همه فراهم شد، در ماه رمضان آمادهى ورود بر سر سفرهى ضیافت الهى شویم و در اوج قلهى آن ماه، شایستهى ورود به لیلةالقدر گردیم.
(بیانات در ۸۳/۰۷/۱۳)
زدودن سیاهىها و تلخىها از جان رجب، ماه صفا دادن به دل و طراوت بخشیدن به جان است؛ ماه توسل، خشوع، ذکر، توبه، خودسازى و پرداختن به زنگارهاى دل و زدودن سیاهىها و تلخىها از جان است. دعاى ماه رجب، اعتکاف ماه رجب، نماز ماه رجب، همه وسیلهاى است براى این که ما بتوانیم دل و جان خود را صفا و طراوتى ببخشیم؛ سیاهىها، تاریکىها و گرفتارىها را از خود دور کنیم و خودمان را روشن سازیم. این فرصت بزرگى است براى ما؛ بهخصوص براى کسانى که توفیق پیدا مىکنند در این ایام اعتکاف کنند. خوشا به حالتان معتکفین عزیز. پدیدهى اعتکاف یکى از رویشهاى انقلابى است. ما اول انقلاب این چیزها را نداشتیم. اعتکاف همیشه بود. زمان جوانى ما وقتى ایام ماه رجب فرا مىرسید، در مسجد امام قم -آنهم فقط قم؛ در مشهد من اصلا اعتکاف ندیده بودم-، شاید پنجاه نفر، صد نفر فقط طلبه اعتکاف مىکردند. این پدیدهى عمومى؛ این که دهها هزار نفر در مراسم اعتکاف شرکت کنند، آن هم اغلب جوان، جزو رویشهاى انقلاب است. من یک وقت عرض کردم که انقلاب ما ریزش دارد، اما رویش هم دارد؛ رویشها بر ریزشها غلبه دارند. پس خوشا به حالتان معتکفین عزیز. توصیهى من این است که در این سه روزى که شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بکنید. حرف که مىزنید، غذا که مىخورید، معاشرت که مىکنید، کتاب که مىخوانید، فکر که مىکنید، نقشه که براى آینده مىکشید، در همهى این چیزها مراقب باشید رضاى الهى و خواست الهى را بر هواى نفستان مقدم بدارید؛ تسلیم هواى نفس نشوید. تمرین این چیزها در این سه روز مىتواند درسى باشد براى خود آن عزیزان و براى ماها که اینجا نشستهایم و با غبطه نگاه مىکنیم به حال جوانان عزیزمان که در حال اعتکاف هستند. با عملِ خودتان به ما هم یاد بدهید.
(بیانات در ۸۴/۵/۲۸)
نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان؛
بهترین توسل برای یک طلبه، دعای عهد است خبرگزاری رسا ـ حضرت آیتالله محمد تقی مصباح یزدی در پاسخ به پرسشی درباره میزان تقید به انجام مستحبات برای یک طلبه، گفت: در بین توسلات هم، خیال میکنم برای طلبهای که خودش را نوکر امام زمان میداند، بهترین توسل دعای عهد است. مقید باشد که هر روز با حضرت صاحب الامر (عج) تجدید میثاق کند.
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب «نسیم هدایت، رهنمودهای بزرگان به طلاب جوان» تدوین شده از سوی علی وافی، دربردارنده چهل پرسش و پاسخ درباره آداب و رموز طلبگی و صدها نکته آموزنده درباره شیوه طلبگی است. با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب به ویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در بخشی از این کتاب، حضرت آیتالله محمد تقی مصباح یزدی به این پرسش که «به نظر حضرتعالی انجام مستحبات، مثل اذکار، دعاها، نوافل، بخصوص نافله شب، برای یک طلبه، تا چه حدودی لازم است و اگر بنا باشد بعضی از اینها، استمرار داشته باشد، کدام را توصیه میفرمایید؟» اینگونه پاسخ داده است:
البته توصیه بنده که تعیین کننده نیست. خودم هم که خیلی اهل این چیزها نیستم، ولی خیال میکنم در بین عبادتها، دعاها و نمازها، بر نافله شب بیش از همه تأکید شده است، اما این هم معنایش این نیست که هر طلبهای فرض کنید دو ساعت سحر را به خواندن دعا و نافله شب اختصاص بدهد و بخواهد تهجد بکند. خیر، کافی است نیم ساعت قبل از اذان بلند شود برای نماز شب، ولی این را مقید باشد. حتی اگر قضا شد قضایش را بجا آورد، یعنی همان که گفتم، وقت کم ولی بازده زیاد. در بین نمازها به نافله شب اهمیت بدهد. حتما یک برنامه قرائت قرآن داشته باشد ولو یک ساعت. در روایات آمده است شبی پنجاه آیه. حالا این پنجاه آیه را ممکن است سوره توحید و آیههای کوتاه حساب کند. اما به هر حال یک یا دو صفحه قرآن را با تدبر بخواند نه یک روخوانی ساده و با عجله.
در بین توسلات هم، خیال میکنم برای طلبهای که خودش را نوکر امام زمان میداند، بهترین توسل دعای عهد است. مقید باشد که هر روز با حضرت صاحب الامر (عج) تجدید میثاق کند. در هفته یک برنامه دعای کمیل یا ندبه، در ماه یک برنامه توسل. ایام وفیات که از موارد استثنائی است، شرکت در یک مجلس عزا، داشته باشد. برنامه روزانه قرائت قرآن در حدود پنجاه آیه، اندکی کمتر یا بیشتر. در بین دعاها و توسلات، دعای عهد و در بین نمازها، نافله شب.
ان شاءالله خدا به گوینده و نویسنده نیز توفیق دهد که خودش هم عمل کند.
حضور مردم در انتخابات حماسی، دشمنشکن و لبیک به رهبری بود
حضور مردم در انتخابات حماسی، دشمنشکن و لبیک به رهبری بود .حضور مردم در پای صندوقهای رأی چشمگیر بود مردم با این حضور خود در واقع نظام جمهوری اسلامی را به عنوان یک حکومت اسلامی تأیید کردند.
مردم با حضور گسترده در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و چهارمین دوره شوراهای اسلامی از دستاوردهای نظام مقدس جمهوری اسلامی صیانت کرده و استکبار جهانی و معاندین نظام اسلامی را در رسیدن به اهداف شوم خود مأیوس کردند.
مردم در پای اصول و آرمانهای انقلاب هستندمردم با این حضور ثابت کردند که از هیچ چیزی هراس نداشته و در راه اسلام و مقام معظم رهبری هستند.
انتخابات 24 خردادامسال، همایش اقتدار، هوشیاری، بصیرت و خرد ورزی مردم بود. انتخابات 24 خرداد یکی از جلوه های بلوغ سیاسی مردم این کشور بود و شاهد خلق با شکوه حماسه سیاسی از سوی مردم بودیم.
حضور گسترده مردم برپای صندوق های رای نشان دهنده لبیک مردم به پیام مقام معظم رهبری بوده است و حقیقتا این حضور دشمنان را گیج کرد و آن ها نمی توانستند این حضور را تحلیل کنند. بصیریت و رشد مردم این کشور در حد بالایی است بار دیگر مردم این کشور به رسانه های خارجی و تبلیغات آن ها هیچ اعتنایی نکردند و به صورت پرشور بر پای صندوق های رای حاضر شدند.
واین حضور و پیروزی را تبریک می گوییم.
شنيع ترين اقدام هتاکانه خود از بدو آغاز فعاليت هاي فرقه اي در کشور سوريه که با هدف دامن زدن به آتش تفرقه بين مسلمانان انجام گرفته است، با حمله به مرقد مطهر “حُجر بن عدی” (رحمة الله عليه) و تخريب ضريح و نبش قبر آن صحابي جليل القدر، پيکر تازه و آغشته به خون او را بيرون کشيده و با خود به سرقت بردند. گزارش مشرق حاکي است یگان موسوم به “هماهنگي منطقه عدرا البلد در حومه دمشق” وابسته به ارتش آزاد سوریه، با انتشار اين خبر در صفحه فيسبوک خود و انتشار تصاوير اين هتک حرمت بی سابقه، اعلام کرد: «اين بارگاه “حجر بن عدی الکندی” یکی از قبور معروف نزد شيعيان در “عدرا البلد” در غوطه واقع در حومه دمشق است که قهرمانان ارتش آزاد سوريه، آن را نبش کرده و جنازه را به مکان ناشناخته دیگری منتقل کرده و دوباره دفن کردند تا ديگر اين مکان، مرکزي براي شرک ورزیدن به خدا نشود.» بر اساس اين گزارش، اين اقدام شنيع، ساعاتي پيش از سخنراني اخير دبيرکل حزب الله لبنان درباره هشدار به گروهک هاي وهابي فعال در سوريه انجام شده است. سید حسن نصرالله، دبیرکلحزبالله لبنان در جديدترين سخنراني خود با هشدار درباره هر گونه تعرض به اماکن مقدسه مسلمانان در سوريه از سوي گروه هاي وهابي و تکفيري، به حرم حضرت زینب سلامالله علیها اشاره کرده و گفته است: «برخی گروههای مسلح در فاصلهای حدود چند صد متر با حرم حضرت زینب(ع) در شام فاصله دارند و در این زمینه حساسیت بسیار زیادی وجود دارد چون این گروهها تهدید کردهاند در صورتی که بر این کشور سیطره یابند حرم حضرت زینب(ع) را نابود میکنند و شاهد آن هستیم که این افراد هنوز هم از این تصميم عقبنشینی نکردهاند. این اقدام، عواقب خطرناکی به همراه دارد همان طور که تکفیریها پس از آنکه اقدام به انفجار حرم امامان معصوم(ع) در سامراء عراق کردند عواقب و نتایج خطرناکی به وجود آمد.» وی با بيان اينکه: «کسانی که از این حرم دفاع میکنند و در دفاع از آن شهید میشوند کسانی هستند که مانع از ایجاد فتنه میشوند.»، تأکید کرد: «جلوگیری از تخریب حرم حضرت زینب(ع) و ایستادن در برابر تکفیریها برای مقابله با تخریب این حرم واجب است.» اما حجر بن عدي چه کرد که مورد کينه وهابيون قرار گرفت؟ او در نوجوانى همراه برادرش “هانى بن عدى” به حضور پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) رسيد و به دین اسلام گروید. پس از زمان اندکى که از اسلام آوردن او گذشت پیامبر(ص) از دنیا رفت. حجر در فتح شام، یکى از سربازان فاتح بود و هم او بود که “مرج عذرا” (عدرا البلد) را فتح کرد و در جنگ قادسیه هم شرکت داشت. در جریان فتح مدائن، او بود که به رود دجله زد و از آن عبور کرد. حجر در عین دلاورى، مرد تقوا و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را “حجر الخیر” مى نامیدند، در برابر حجر شر که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، پس از آن حتماً نماز مستحبی هم مى خواند. دعاى او در پیشگاه پروردگار به هدف اجابت مى رسید و نزد همگان به “مستجاب الدعوه” بودن شهره بود. حجر، مرد هدف و عقیده بود و به مردان حق و فضیلت، عشق مى ورزید. او هنگام مرگ “ابوذر غِفاری” در ربذه، همراه مالک اشتر بر بالین او حاضر شد. حجر در زمان امام علی(ع) او در میان یاران حضرت على(علیه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آن حضرت شمشیر مى زد. او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیر مؤمنان(علیه السلام) چنین اعلام کرد: «ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم؛ مى دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده و زود شناختیم. ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیده هستیم و اینک اختیار ما در دست توست يا اميرالمؤمنين! اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو خواهيم ماند و هر چه دستور دهى اطاعت مى کنیم.» امیر مؤمنان(علیه السلام) از این وفادارى خوشحال شد و درباره او دعا کرد. یکى ديگر از افتخارات حجر، مقابله با “ضحاک” یکى از فرماندهان نامدار لشکر شام بود که در این نبرد پیروز شد. حجر در جنگ صفین از طرف امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی میسره (سمت چپ) لشگر امام را بر عهده داشت. بعد از شهادت امام على(علیه السلام) و جریان صلح تحمیلى بر امام حسن(علیه السلام)، حاکمان شهرها به دستور معاویه شروع به شکنجه و آزار شیعیان کردند. یکى از این حاکمان، مغیره بن شعبه(عليه اللعنة) بود که چون از محبوبیت عمومى و شایستگى و فضیلت حجر آگاه بود ناگزیر به آن اعتراف مى کرد و مى گفت: «نمى خواهم بهترین مردان شهر را بکشم تا آنان را در پیشگاه خدا سعادتمند گردند و من بدبخت و تبهکار! با قتل حجر و یاران او معاویه در دنیا به عزت و سرورى مى رسد ولى مغیره روز قیامت ذلیل و مغذب مى گردد.» پس از شهادت امام حسن(علیه السلام) و افزايش رفتوآمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با امام حسین(علیه السلام)، دستنشاندگان معاویه، به دستور او، سختگیری بیشتری نسبت به شیعیان بهخصوص شیعیان کوفه میکردند و بعضی از چهرههای سرشناس شیعه را به بهانههای پوچ و بیاساس به قتل میرساندند که یکی از آنان “حجر بن عدی کندی” بود. بیان حجر در رثای امام علی (عليه السلام) حجر بن عدى، فرداى ضربت خوردن مولاى متقیان چنین گفت: تأسف و اندوه من، به خاطر سرور پرهیزگاران، پدر پاکان و شیرمرد پاکیزه خويى است که او را کافرى پست، گمراه، دور از رحمت خدا و گنهکارى مفسد و سنگدل کشت. لعنت خدا بر کسى باد که از شما خاندان دورى کند، زیرا شما خاندان پیامبر، راهنما و نقطه امید من در روز رستاخیزید. بشارت شهادت حجر از زبان امام علي(ع) چشمان نافذ و بصیر امیر مؤمنان(علیه السلام) به سوى حجر دوخته شد و او را مخاطب ساخته و فرمود: «چگونه خواهى بود هنگامى که تو را به تبرّى جويي از من فرا خوانند و چه خواهى گفت در آن حال که از تو بخواهند پیوند دوستى ات را از من بگسلى؟» حجر پاسخ داد: «به خدا سوگند، اگر با شمشیر بدنم را پاره پاره کنند و اگر خرمنى از آتش بیفروزند تا مرا در آن بیندازند، تمام اینها را مى پذيرم ولى تبراى از تو را، هرگز.» حضرت على(علیه السلام) هم شهادت حجر و یارانش را پیشاپيش مژده داد و فرمود: اي اهل کوفه! هفت نفر از بهترین مردان شما در عذراء کشته خواهند شد که وضع آنان، مانند “اصحاب اخدود” خواهد بود. زياد بن ابيه با حجر چه کرد؟ در سال 50 هجرى، دست مرگ طومار عمر “مغیره بن شعبه"(عليه اللعنة) را در هم نوردید و معاویه(عليه اللعنة) “زیاد بن ابیه"(عليه اللعنة) برادرخوانده بدنام و سفاک خود را که حکمران بصره بود همزمان، به حکمرانى کوفه نيز منصوب نمود اما با چنان اعتراض سختى و مبارزه بى امانى از جانب حُجر مواجه شد که بر فراز منبر رفت و چنین گفت: «اگر نتوانم این قریه ناچیز (یعنى کوفه) را از شر تحریکات حجر حفظ کنم مرد نیستم! من بلائى بر سر حجر بیاورم که براى آیندگان عبرت باشد.» او اما با سرسختى حجر و یارانش مواجه شد و ناگزیر پس از تلاشهاى فراوان از دستگیرى وى نا امید شد اما با بى وفایى و خیانت کوفیان، چندى بعد، حجر مجبور شد در عوض دادن اماننامه از طرف زیاد، خود را تسلیم کند چون همرزمان حجر، بازداشت و سرکوب شدند، زیاد براى اینکه معاویه را به کشتن حجر وا دارد، شروع به جمع آورى شهادتهاى دروغ و طومارى بىاساس بر ضد حجر و همرزمانش کرد و سرانجام حجر و 11 تن از یارانش را به شام حرکت داد و در نتیجه هفت تن از همراهان حجر، آزاد و باقى به مرگ محکوم شدند. ضريح مزار حجر بن عدي پيش از تخريب (عکس از وبگاه بعثه مقام معظم رهبری) کوتاهترين نماز در همه عمر هنگامى که نوبت قتل حجر رسید از دژخیم خود اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند؛ او موافقت کرد. حجر به نماز ایستاد و نماز را طول داد. پرسیدند: «آیا از ترس مرگ، نماز را طول دادى؟» گفت: «به خدا سوگند در عمرم هرگاه وضو ساختهام دو رکعت نماز هم خواندهام و هرگز نمازى به این کوتاهى نخواندهام و براى اینکه خیال نکنید من از مرگ مىترسم نمازم را اینقدر کوتاه خواندم.» و بعد گفت: «پس از مرگ من، زنجیر از دست و پایم باز نکنید و خون پیکرم را نشويید زیرا مىخواهم روز رستاخیز با همین وضع با معاویه روبرو شوم.» خبر شهادت حجر و همرزمانش، بازتاب وسیعی در جامعه داشت که شدیدترين اعتراض به اين اقدام را امام حسین(علیه السلام) عليه معاويه انجام داد. در این بین، عایشه نیز که از عظمت مقام حجر نزد پيامبر خدا(ص) آگاه بود معترض بود و شخصى را نزد معاویه فرستاده بود تا مانع کشتن حجر شود اما کار از کار گذشته بود. عایشه به معاویه گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «پس از من، هفت نفر کشته مى شوند که خدا و اهل آسمان از قتل آنان، خشمگین خواهند شد.» گويند معاويه، هنگام مرگ، دچار کابوس ترسناکى شده بود و در حالى که بهشدت دچار تشنج و درد بود تکرار مىکرد: «اى حجر! مؤاخذه و گرفتارى من به خاطر تو طولانى خواهد بود.» تأثیر شهادت حجر شهادت حجر، تأثیر بسیاری بر روحیه مردم گذاشت و موج نفرت از امويان، سراسر جامعه اسلامی را فرا گرفت به طوری که عایشه هنگامی که در موسم حج با معاویه ديدار کرد به او گفت: «چرا حجر و یاران او را کشتی و از خود شکیبایی نشان ندادی؟ بهراستي که از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود در «مرج عذراء» (عدرا البلد) جماعتی کشته میشوند که فرشتگان آسمان از کشتهشدن آنان، به خشم خواهند آمد.» معاویه برای اینکه عمل خود را توجیه کند، گفت: «متأسفانه در آن زمان، هیچ مرد عاقل و کاردانی نزد من نبود تا مرا از این کار باز دارد!»
حاضر جوابی های شنیدنی
حاضر جوابی حضرت علی علیه السلام
یکی از یهودیان، از روی غرض ورزی به امیر مؤ منان علی علیه السلام گفت: شما هنوز جنازه پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف نمودید! حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره وصی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اختلاف کردیم نه درباره خودش. اما شما…
برگزاري نشست علمي‘ پژوهشي
در صبح روز يكشنبه مورخه 92/2/1در مدرسه علميه فاطمه الزهرا مرند با حضور حجت الاسلام و المسلنين حاج آقاي نظري استاد حوزه و دانشگاه و با حضور خواهران طلبه و پايگاههاي بسيج خواهران و نيز با حضوراعضاي موسسات قرآني در سالن اجتماعات دفتر امام جمعه نشستي با عنوان آسيب شناسي رسانه ها و آسيب شناسي فرقه ها برگزار گرديد.
آقاي نظري با تاكيد برحضور در انتخابات رياست جمهوري با آگاهي و بينش سياسي به فرمايشات مقام معظم رهبري اشاره نمودند كه ايشان با درايت نام اين سال را حماسه سياسي و اقتصادي ناميدند.چرا كه دشمنان اسلام از مدتها پيش چشم طمع به ايران داشته و سعي در اختلاف افكني ميان مردم و عدم حضور در انتخابات را دارند .ايشان تاكيد كردن كه وظيفه طلاب و نيروهاي انقلابي اسلامي است كه با آگاهي از مسائل سياسي به راهنمايي و بيداري مردم به سمت انتخابات سالم بپردازند.به تاكيد ايشان اين جلسات در آينده نزديك ادامه خواهد يافت.
مقام معظم رهبري مي فرمايند:
علايم ايمان‘گناه نكردن ‘از خدا ترسيده‘با بندگان خدا خوب بودن ‘با دشمنان خدا خصم وسرسخت بودن‘از اختلافهاي كوچك برادران راحت ‘صرف نظر كردن و با دشمنان ذره ذره را به حساب آوردن است.در مقابل مومنين فروتن باشيد و خودتان را ذليل بگيريد.