رهبری
گردید شعار هـر مسلمان، صلوات
تاریخچه عتـــرت و قــــرآن، صلوات
بــر شیعه بوُُد نشانهی حق طلبی
از اول عمـــــــر تا به پایان، صلوات
شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور است کنون، رسد از ارض و سما و ملک و حور، گواهی که شب هجر سر آمد، سحر آمد، خبر آمد، خبری تازه به گوش آمده اکنون، نفس پادشهان حبس شده در دل و گشتند همه لال ز گفتار، به امر احد خالق دادار، دگر راه سماوات به شیطان شده مسدود، بتان یک سره بر خاک فتادند و نگویند مگر ذکر خداوند و رسول دو سرا را. عرش و فرش و، ملک و آدمی و، کوه و در و دشت و یم و قطره و مهر و مه و سیاره و منظومه شمسی و کرات و همه افلاک، الی این کره خاک، ز برگ و بر و ریگ و حجر و شاخه و نخل و ثمر و بام و در و مرد و زن و پیر و جوان، ابیض و اسود، همه گویند درود و صلوات از طرف ذات خداوند تبارک و تعالی و همه عالم خلقت، به خصال و به کمال و به جلال و به جمال و قد و بالای محمد(ص)، که خداوند و ملایک همه گویند درودش، همه خوانند ثنایش، همه مشتاق لقایش، همه عالم به فدایش، همه مرهون عطایش، که خدا خلق نموده است به یمن گل رویش فلک و لوح و قلم را، ملک و جن و بشر را و همه ارض و سما را. پیامبر خدا (ص) فرمودهاند: هر کس در نوشتهای بر من درود فرستد، تا زمانی که نام من در آن نوشته موجود باشد، فرشتگان، پیوسته برای او آمرزش طلبند. (کنز العمال: 2243 منتخب میزان الحکمة: 332)
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
چرا شيعيان در اذان و اقامه خود جمله «اشهد ان علي ولي الله » را ميگويند؟
پاسخ:
بسياري از شيعيان اين عبارت را در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند ، در ابتدا بايد گفت که اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند : نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»: در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ وکسي در اين زمينه اشکال نگرفته است . در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد . صاحب جواهر مى گويد: « الا انه لا بأس بذكر ذلك لا على سبيل الجزئية عملاً بالخبر المزبور ولا يقدح مثله فى الموالاة و الترتيب، بل هى كالصلاة على محمد عند سماع اسمه… بل لو لا تسالم الأصحاب لأمكن دعوى الجزئية بناء على صلاحيّه العموم لمشروعية الخصوصية. و الامر سهل.» جواهر الكلام 9: 87. « ولى اشكالى ندارد ذكر شهادت سوم نه به عنوان جزئيت، بلحاظ عمل كردن به روايت احتجاج و اين معنى شهادت سوم ضررى به موالات و ترتيب اذان و اقامه نمى زند، بلكه همانند صلوات بر محمد است به هنگام شنيدن اسم ايشان در اذان و بلكه اگر اتفاق و تسالم اصحاب و فقهاء بر عدم جزئيت نبود جا داشت ادعاى جزئيت آنرا مى كرديم، بنابراينكه عمومات صلاحيت دارند خصوصيت براى عبادت تشريع كنند. و اگر کسي در فتواي عده اي از علما ديده شود که حکم به تحريم آن کرده اند ، مقصود حکم به تحريم به نحو جزئيت بوده است ؛ يعني آن را نبايد به قصد جزء اذان گفت . اما اصل گفتن آن بدون اين قصد ، اشکالي ندارد . روايات بر جواز شهادت ثالثه : روايت اول : روى القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين. الاحتجاج : 158 از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که : به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!! پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و … پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد . تاييد اين مضمون در روايات اهل سنت : در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد : روايت اول : عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي . الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120. از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم . روايت دوم : عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب. معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 . از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب روايت سوم : عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم. فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 . از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟ گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما . روايت دوم : روايتي است که آن را سيد نعمت الله جزايري از استاد خويش مرحوم مجلسي مرفوعا از رسول خدا نقل مي کند که فرمودند : عن رسول الله (ص) قال: يا علي اني طلبت من الله ان يذكرك في كل مورد يذكرني فأجابني واستجاب لي . از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم روايت شده است که فرمودند : من از خدا خواسته ام که در هر جايي که من را ذکر مي کند تو را نيز ذکر نمايد ؛ پس درخواست من را قبول کرده و مورد اجابت قرار داد . طبق اين روايت در هر جايي که رسول خدا ذکر مي شود ( که اذان نيز از جمله آن هاست ) امير مومنان نيز ذکر خواهد شد . شاهد بر اين روايت در کتب اهل سنت : از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند : ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك . مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 . از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم . و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند : وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها . بحار الانوار ج 84 ص 111 . و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (طوسي ) و علامه (حلي ) و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است . بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود . حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند . شهادت ثالثه از چه زماني شروع شده و آيا جداي از روايات عامه روايت خاصي نيز دارد ؟ ابوذر در اذان شهادت به ولايت مىداد : در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گرانمرتبه سلمان فارسي نقل مي کند : روايت اول در مورد ابوذر: أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام . قال رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ . السلافة في أمر الخلافة، ص 32. شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟ روايت دوم در مورد سلمان : دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا. السلافة في أمر الخلافة، ص 32. شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟ پاسخ داد :سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !! بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .
ارکان فتوت :
حضرت امیر المۆمنین علیه السّلام فرمود :
كه فتوّت و جوانمردى در چهار چیز است،
تواضع نمودن با داشتن ثروت، عفو نمودن (از كسى كه بدى نموده) با داشتن قدرت انتقام، نصیحت و راهنمائى نمودن با داشتن عداوت و دشمنى، و بذل و بخشش نمودن بدون منّت گذاردن.
(إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى، ج2، ص: 274 )
با دقت در این روایت متوجه می شویم که داشتن"فتوت” فضیلتی است که برای داشتنش باید از خیلی چیزها گذشت از هجوم شیطانی غرور و خشم و دشمنی ، و دریا صفت بودن برای ایثار ،نه هر که سبیل کلفت کرد و کله کج نهاد جوانمرد شود . نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آیین سروری داند جوانمردی را باید از یگانه جوانمرد عالم آموخت همو که همه مردم اتفاق دارند كه در جنگ احد جبرئیل فرود آمد و اعلام نمود: «لا سیف الّا ذو الفقار و لا فتى الّا على» ؛ و جوانمردى در پهنه هستى جز على نبوده و نیست و شمشیر برندهاى جز ذو الفقار وجود ندارد. (آینه یقین (ترجمه كشف الیقین)ص 457) امیرمۆمنان علی علیه السلام ، در پاکدلی، مردانگی و گذشت حتی در برابر دشمنان و مخالفان، آن چنان بلند مرتبه بود که همگان را به شگفتی واداشت.
قوانين دهگانه شهید «سید مجتبی علمدار»
احتیاط کن! یک آقایی دارد ما را میبیند
هماتاقیهای شهید علمدار در بیمارستان درباره نحوه شهادتش میگفتند: لحظه اذان، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد، همه را نگاه کرد، بعد از شهادتین، گفت «خداحافظ» و شهید شد…
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، جانباز شهید «سیدمجتبی علمدار» در دوران دفاع مقدس، فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم بود و چندین مرتبه مجروح شد. پس از پایان جنگ، در واحد طرح و عملیات لشکر 25 کربلای ساری مشغول به خدمت شد. سید مجتبی مداح اهل بیت(ع) بود با نوایی گرم که او را زبانزد خاص و عام کرده بود، اما اخلاص او بسیاری از اوقات مانع میشد که دیگران او را بشناسند. حتی یکی از دوستانش در خاطرهای نمونهای از توجه او به اخلاص نقل میکند: «من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم، ناگهان شال سبزش را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: این چه کاری است؟ گفت: بگذار گردن تو باشد. بعد از لحظهای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: اشتباه گرفتهاید، مداح ایشان است. امّا سیّد کمی آنطرفتر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه میکرد.»
یکی از نکات جالب توجه در زندگی این سید شهید، توجه خاص او به امور معنوی بود. مواردی که شاید به نظرساده آید اما تقید او و حتی تعیین مجازات در صورت عدم انجام آن نشانگر باور قلبی و یقین این جانباز شهید به اعتقاداتش بود. در آستانه ماه مبارک رمضان به مرور دستنوشتههایی از او میپردازیم که قوانین دهگانه شهید علمدار اشاره دارد. باشد که به گوشهای از معرفت شهدا دست یابیم. *
قوانین دهگانه شهيد
قانون اول:
بارالها، اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم. اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم.(تاریخ اجرا 4 مرداد69)
قانون دوم:
پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم.(تاریخ اجرا 11 مرداد 69)
قانون سوم:
خدایا! اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.(تاریخ اجرا 26 مرداد 69)
قانون چهارم:
خدایا! اعتراف میکنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم. حداقل در هر هفته باید 2شب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .(تاریخ اجرا 16 شهریور 69)
قانون پنجم:
خدایا! اعتراف میکنم از اینکه «خدا میبیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم. حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعهای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم.(تاریخ اجرا 13 مهر 69)
قانون ششم:
حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجدههای نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.(تاریخ اجرا 18 آبان 69)
قانون هفتم:
حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل میشود.(تاریخ اجرا 30 آذر 69)
قانون هشتم:
هر کجا که نماز را تمام میخوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم. بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم، در هفته بعد به ازای 2 روز، 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم. (تاریخ اجرا 19 بهمن 69)
قانون نهم:
در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم. (تاریخ اجرا14 فروردین70)
قانون دهم:
در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم. (تاریخ اجرا15 خرداد 70) *
پای درس سید:
سیدمجتبی علاوه بر تهذیب خود، از دیگران و خصوصاً جوانان نیز غافل نبود. در ادامه نمونهای از سخنان این شهید بزرگوار خواهد آمد. «آدم باید توجه کند. فردا این زبان گواهی میدهد. حیف نیست این زبانی که میتواند شهادت بدهد که اینها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند: یا زهرا یا حسین (ع)، آن وقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفت، بیهوده گفت، آلوده کرد، ناسزا گفت، به مادرش درشتی کرد…؟ احتیاط کن! در ذهنت باشد که یکی دارد مرا میبیند، یک آقایی دارد مرا میبیند. دست از پا خطا نکنم، مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد. وقتی میرود خدمت مادرش که گزارش بدهد شرمنده نشود و سرش را پایین نبیندازد. بگوید: مادر! فلانی خلاف کرده، گناه کرده است. بد نیست؟! فردای قیامت جلوی حضرت زهرا(س) چه جوابی میخواهیم بدهیم.»
شهید علمدار در تاریخ 11 بهمن 1375 ـ همزمان با روز تولدش ـ در اثر جراحات شیمیایی در سن 30 سالگی به درجه رفیع شهادت رسید. هماتاقیهای شهید علمدار در بیمارستان درباره نحوه شهادتش میگفتند: لحظه اذان، بعد از یک هفته بیهوشی کامل، بلند شد، همه را نگاه کرد، بعد از شهادتین، گفت «خداحافظ» و شهید شد …
پیکر مطهر او در گلزار شهدای ساری به خاک سپرده شده است.
شناخت مسجد سهله
یکی از مشهورترین مساجد اسلامی که در قرن اول هجری توسط قبایل عرب در سمت شمال غربی مسجد جامع کوفه به فاصله حدود دو کیلومتر ساخته شده است؛ مسجد شریف «سهله» است که در منابع تاریخی از آن با نامهایی چون مسجد سهیل، بنی ظفر و عبدالقیس و …1 یاد شده است. این مسجد در زمینی خالی از سکنه که اطراف آن پوشیده از ماسه های قرمز است ساخته شده است. شکل هندسی آن تقریباً به صورت مستطیل با طول 140 متر، عرض 125 متر و مساحتی بالغ بر 17500 مترمربع است. ارتفاع دیوارهایی که آن را احاطه کرده حدود 22 متر است که هر یک از اضلاع چهارگانه آن به وسیله برجهای نیم دایره ای از طرف خارج و به فاصله های مساوی تقویت می شوند. در میانه ضلع شرقی دیوار، مناره ای به ارتفاع 30 متر وجود دارد. در اصلی مسجد در میانه ضلع شرقی در مجاورت این مناره قرار دارد. مجموع فضای مسجد از دو قسمت شبستان و صحن تشکیل شده است: شبستان که در قسمت جنوب به طول 120 متر و عرض 5/5 متر بنا شده است حدود 660 متر مربع مساحت دارد و از طریق ایوانکهایی به عنوان ورودیهای شبستان به صحن مسجد متصل می شود که قدمت تاریخی این ایوانکها به قبل از 750ق. می رسد. بقیه فضای مسجد به صحن اختصاص دارد. در طول اضلاع شرقی، غربی و شمالی مسجد نیز غرفه هایی ساخته شده است که در یک طرف 36 غرفه، در طرف دیگر 27 و در سمت در ورودی آن 19 غرفه به چشم می خورد. مقام های مختلف در بخشهای مختلف صحن مسجد محرابهایی ساخته شده است که به نام پیامبران و ائمه اطهار(ع) نامگذاری شده اند و در اصطلاح آنها را مقام می خوانند. این مقامها عبارتند از: مقام حضرت ابراهیم(ع): این مقام در جهت شمال غربی و بین دیوار غربی و شمالی قرار دارد. در روایتی آمده است این مسجد، خانه حضرت ابراهیم خلیل(ع) بوده است که از آنجا به سمت قوم «عمالقه» رفتند. مقام حضرت یونس(ع): این مقام در جهت جنوب غربی بین دیوار جنوبی و غربی قرار دارد. مقام حضرت ادریس(ع): این مقام در بین دیوار شرقی و شمالی قرار دارد. این مقام را مقام عیسی(ع) هم می نامند. این قسمت از مسجد به بیت الخضر هم معروف است. مقام حضرت صالح(ع): این مقام در سمت شرقی بین دیوار جنوبی و شرقی قرار دارد که به مقام صالحین، انبیا و مرسلین معروف است. مقام امام سجاد(ع): این قسمت در میانه مسجد کمی مایل به سمت شرقی قرار دارد. مقام امام صادق(ع): این مقام درست در وسط مسجد است. براساس روایات تاریخی، حضرت امام صادق(ع) مدتی در آنجا اقامت نموده و به عبادت و دعا مشغول بوده اند. مقام امام زمان(ع): این مقام هم در قسمت میانی مسجد، کمی مایل به سمت جنوب، در بین مقامهای امام سجاد(ع) و حضرت یونس(ع) قرار دارد. امروزه ساختمانی به طول 80 متر و عرض 5/5 متر در این محل بنا شده است. حضرت ولی عصر(ع) در این مقام، نماز و دعا و نیایش به جای آورده اند و عالم بزرگوار علامه بحرالعلوم آن حضرت را در این مکان شریف در حال مناجات با پروردگار زیارت کرده اند. گذشته از آن، گزارشهای بسیاری از ملاقات با آن حضرت در این مسجد مبارک در طول تاریخ نقل شده است که این امر سبب اقبال بسیار عاشقان و شیفتگان خالص آن حضرت به این مکان شریف گشته و در نتیجه ساختمان این قسمت، بارها توسط شیعیان مخلص تجدید بنا شده است. برای این مقام زیارتنامه مخصوصی در کتب روایی نقل شده است که به همراه سایر دعاها و عبادات به جای آورده می شود. فضایل مسجد سهله در مجموعه روایات با تعابیر مختلفی از جایگاه معنوی و منزلت مسجد سهله یاد شده است. می توان گفت از اخبار چنان معلوم می شود که بعد از مسجد اعظم کوفه مسجدی به فضیلت این مسجد وجود ندارد. در توصیف علل فضیلت آن به نکاتی اشاره شده است که در اینجا بعضی از آنها را یادآور می شویم. ابوبصیر نقل کرده است که امام صادق(ع) به ایشان فرمودند: ای ابابصیر! گویی روزی رامی بینم که حضرت مهدی(ع) با خانواده اش در مسجد سهله فرود می آیند. ابوبصیر می گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم آن مسجد منزل قائم(ع) خواهد بود حضرت فرمودند: آری، این مسجد منزل حضرت ادریس(ع) و حضرت ابراهیم(ع) بوده است و خداوند هیچ پیامبری را به پیامبری مبعوث نکرده است مگر آن که وی در این مسجد نماز گزارده است. مسکن حضرت خضر(ع) در این مسجد است. هر کسی دراین مسجد اقامت داشته باشد مثل آن است که در چادر پیامبر اکرم(ص) اقامت دارد… هر کس در این مکان شریف نماز به جای آورد و به دنبال آن با نیت خالص دعا کند؛ حاجت او برآورده می شود و اگر کسی از ترس امری به آنجا پناه ببرد خداوند وی را از آن خطر در امان نگه می دارد. ابو بصیر می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: به درستی که این مکان شریف بسیار فضیلت دارد. حضرت فرمودند: آیا باز فضیلتهای آن را بشمارم. عرض کردم: آری. حضرت صادق(ع) فرمودند: مسجد سهله از جمله مکانهایی است که خداوند تبارک و تعالی دوست دارد در آنجا دعا خوانده شود هیچ شب و روزی نیست مگر آن که ملائکه این مسجد را زیارت می کنند و در آنجا به عبادت خدا مشغول می شوند. اگر من در نزدیک این مسجد ساکن بودم همه نمازهایم را در آنجا به جای می آوردم… بعد ابوبصیر می گوید به حضرت صادق(ع) عرض کردم قائم(ع) همیشه آنجا خواهند بود؟ حضرت فرمودند: آری2… امام سجاد(ع) می فرمایند:من صلّی فی مسجد السهلة رکعتین. زاد اللَّه فی عمره سنتین. هر کس در مسجد سهله دو رکعت نماز به جای آورد خداوند دو سال بر عمر او می افزاید.3 حضرمی می گوید: از امام صادق(ع) سؤال کردم که با فضیلت ترین مکان بعد از حرم خداوند عزوجل کجاست؟ حضرت فرمودند: کوفه است… که مسجد سهیل در آنجاست؛ مسجدی که خداوند تبارک و تعالی هیچ پیامبری را مبعوث نکرده است مگر این که در آن مسجد نماز به جای آورده است. عدالت الهی از آن مسجد ظاهر خواهد شد و قائم(ع) در آنجا مستقر خواهد شد… آنجا منزل پیامبران و اوصیا و صالحان است.4 باز از امام صادق(ع) روایت شده است که: هر گرفتاری به مسجد سهله بیاید و بین عشائین دو رکعت نماز به جای آورد و خداوند را بخواند، خداوند گرفتاریش را برطرف می سازد5. آن حضرت همچنین در اشاره و تأکید به فضیلت بسیار زیاد این مسجد فرموده اند: اگر عمویم، زید بن علی قبل از قیام و آغاز جنگ در این مکان نماز و دعا به جای می آورد اجل او یک سال به تأخیر می افتاد6. باز در این باره «طیالسی از علا نقل کرده است که: روزی خدمت امام صادق(ع) شرفیاب شدم آن حضرت به من فرمودند: آیا در مسجدی که در کوفه هست و شما آن را مسجد سهله می نامید و ما آنرا مسجد شهری می خوانیم نماز به جای می آوری؟ عرض کردم: البته که در آنجا نماز می خوانم. سپس حضرت فرمودند: به آن مسجد حتماً برو هیچ گرفتاری و صاحب حاجتی به آنجا نمی رود مگر این که خداوند گرفتاری و حاجت او را برطرف می سازد7… آداب و اعمال مسجد سهله سید بن طاووس(ره) می نویسد: وقتی می خواهی به مسجد سهله بروی روز چهارشنبه و در بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز به جای آور. از امام صادق(ع) روایت شده است که هر گرفتاری چنین کند خداوند گرفتاری او را برطرف می سازد. و نقل شده است که وقتی به مسجد سهله رفتی در کنار در آن بایست و بگو: بسم اللَّه و باللَّه و من اللَّه و إلی اللَّه و ماشاء اللَّه و خیر الأسماء للَّه توکلّت علی اللَّه ولا حول ولا قوة إلاّباللَّه العلیّ العظیم. أللّهمّ اجعلنی من عمّار مساجدک و بیوتک أللّهمّ أتوجّه إلیک بمحمّد و آل محمد و أقدمهم بین یدی حوائجی فاجعلنی أللّهمّ بهم عندک وجیهاً فی الدنیا والاخرة و من المقرّبین. أللّهمّ اجعل صلواتی بهم مقبولة و دعائی بهم مستجاباً و ذنبی بهم مغفوراً و رزقی بهم مبسوطاً و حوائجی بهم مقضیّة و انظر إلیّ بوجهک الکریم نظرة رحیمة… أللّهمّ فأقبل إلیّ بوجهک و اقبل بوجهی إلیک.8 سپس آیةالکرسی و معوذتین را بخوان و هر یک از سبحان اللَّه و الحمدللَّه و اللَّه اکبر و لا إله إلاّ اللَّه را هفت مرتبه بگو و آنگاه در ادامه این دعا را بخوان: أللّهمّ لک الحمد علی ما هدیتنی و لک الحمد علی ما فضلّتنی ولک الحمد علی ماشرفتّنی و لک الحمد علی کل بلاء حسن ابتلیتنی. أللّهمّ تقبّل صلاتی و دعائی و طهّرقلبی و اشرح لی صدری و تب علّی إنّک ارحم الراحمین (یا انّک انت التّواب الرحیم). و بعد به داخل مسجد برو و در وسط مسجد دو رکعت نماز به نیت نماز تحیّت مسجد بخوان و پس از نماز این دعا را بخوان: أنت اللَّه لا إله إلاّ أنت مبدی الخلق و معیدهم و أنت اللَّه لا اله الاّ أنت خالق الخلق و رازقهم و أنت اللَّه لا إله إلاّ انت القابض الباسط… أن تصلّی علی محمد و آل محمد و أن تعّجل فرجنا و تقضی حاجتنا و ان تفعل بناکذا… (حاجت خودت را درخواست کن) یا مقلّب القلوب والأبصار یا سامع الدعاء انّک علی کلّ شی ء قدیر9 سپس سجده کن هر دعای دیگری را دوست داشتی بخوان… بعد در چهار گوشه مسجد نماز بخوان و دعا کن. در بعضی از اخبار وارد شده است هر گوشه این مسجد خانه پیامبری از پیامبران الهی بوده است و…10
—————————–
منابع:
1. بحارالانوار، ج97، ص435، ح3.
2. همان، ص436، ح6.
3. همان، ص440، ح17.
4. همان، ص436، ح8.
5. همان، ص437، ح9.
6. همان، ص435، ح3.
7. المزار الکبیر، ص140-136.
8. الصیحة المبارکة المهدیّه، ص679-678.
9. همان، ص680.
10. ر.ک: همان، ص684-682.
*سیدصادق سیدنژاد، ماهنامه موعود، شماره 39.