مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س)مرند

آمار

  • امروز: 629
  • دیروز: 50
  • 7 روز قبل: 220
  • 1 ماه قبل: 2084
  • کل بازدیدها: 150847
  • خانه 
  • عکس غرور 
  • تماس  
  • ورود 

رهبری

 

خاطراتی شیرین از حجاب

30 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

te mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

hida: 0%;">کلاس سوم ابتدایی برای هر دختری خاطره انگیز و به یادماندنی است.آنهم نه کل سال یا چند ماه و چندروز فقط یک روز و شاید نصف روز.

من نیز از این قاعده مستثنا نبودم؛از دوران ابتدایی مادرم همیشه مرا به نام غنچه اسلام صدا می کرد ولی منظورش را نمی فهمیدم.اما در کلاس سوم ابتدایی در آن روز بیادماندنی فهمیدم.

اولین روز چادرپوشیدنم،منتها نه به رسم امروز چادر سفید….

من متفاوتتر از دیگران بودم با چادری قرمز گلهایی برنگ آبی ،سبز ،سفید و با طرحی ابریشمین.اولش ناراحت شدم ودعوا کردم چرا چادرم سفید نیست.اما بعد آماده شدن علاقه شدیدی نسبت به چادرم پیدا کردم خصوصا وقتی فهمیدم تک است و تکراری نیست!

چه روزی بود آن روز،روزی که برای اولین بار چادر قشنگم را سر کردم از شوق سر از پا نمی شناختم با شور و عشقی وصف ناپذیر.با خواهرم و دوستانم راهی مدرسه شدیم ،در راه به خودم و نحوه پوشیدنم و حتی خود چادرم می بالیدم.و از اینکه سخن مادرم (غنچه اسلام بودن ) را دانسته بودم.

به مدرسه رسیدیم تا سرکلاس چادرم را باز نکرده بودم.وقتی به سر کلاس رفتم تازه فهمیدم:

وای کیف مدرسه ام را در خانه جا گذاشته ام.

بماند که برگشتیم و با دعوای خواهرم کیفم را آوردیم ولی شیرینی این خاطره هرگز از خاطرم نمی رود.

نویسنده:زهرا ناطق اینانلو

 1 نظر

بى‏حوصلگى ....

28 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

if gte mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

مانُ لاِبْنِهِ: يا بُنَىَّ ايّاكَ وَ الضَّجَرَ وَ سوءَ الْخُلْقِ وَ قِلَّةَ الصَّبْرِ فَلا يَسْتَقيمُ عَلى هذِهِ الْخِصالِ صاحِبٌ وَ اَ لْزِمْ نَفْسَكَ التُّؤَدَةَ فى اُمورِكَ وَ صَبِّرْ عَلى مَؤوناتِ الاِخْوانِ نَفْسَكَ وَ حَسِّنْ مَعَ جَميعِ النّاسِ خُلْقَكَ؛

لقمان به فرزندش فرمود: فرزندم! از بى‏حوصلگى و بد اخلاقى و بى‏تابى دورى كن كه هيچ دوستى تحمل اين خصلت‏ها را ندارد. در كارهايت آرام و بردبار، در تحمّل زحمات برادران صبور و با همه مردم خوش اخلاق باش.

(قصص الأنبياء، ص 198، ح 245)

 نظر دهید »

گزارش افتتاحیه مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها)در نیمسال اول تحصیلی 93-92

27 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

te mso 9]> Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ” UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

ng>(سلام الله علیها)در نیمسال اول تحصیلی 93-92

برنامه افتتاحیه و آغاز سال تحصیلی جدید مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(سلام الله علیها) با حضورموسس مدرسه حاج آقای نعمت زاده، اساتید بزرگوار وکادر اداری مدرسه و طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) در ساعت ده صبح 26 شهریور در سالن اجتماعات مدرسه با اجرای برنامه توسط پایه پنجم برگزار گردید. اهم برنامه ها به شرح ذیل بود:

-تلاوت آیاتی از کلا م الله مجید توسط خواهر یحیوی

-خیر مقدم گویی مدیریت مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) به حضور متولی مدرسه،اساتیدو طلاب خواهر وتبریک آغاز سال تحصیلی جدید و تاکید بر همت و پشتکار طلاب

-گزارش معاونت آموزشی از برنامه های آموزشی پیشرفتها و تلاشها وتبیین برنامه های آموزشی

-استفاده از بیانات و رهنمودهای حاج آقا نعمت زاده به عنوان موسس ومتولی مدرسه :(از اهم بیانات ایشان :تبریک آغاز ایام تحصیلی ومبارک شمردن آن با میلا د امام رضا (علیه السلام)،تاکید بر سنگین بودن وظیفه طلاب در مقام علم وعمل،تاکید بر اعتقاد قلبی قوی به همراه رفتار وعمل مناسب با بیان روایتی وتطبیق آن برشیعه ووظایف آن ، تاکید بر درس خواندن از طریق برنامه ریزی صحیح ومناسب وتقدیر وتشکر از معاونت فرهنگی سابق و اشاره به موفقیتهای آموزشی و فرهنگی سال گذشته وتاکید بر تلاش بیشتر در تمام زمینه های فرهنگی و آموزشی…)

- قرائت مقاله توسط خواهر مرامی با عنوان آشنایی با آیت الله میرزا علی اکبر مرندی ( بیان تلاش وپشتکار ایشان در تحصیل ،تزکیه نفس وتبلیغ وبیان توصیه های حکیمانه ایشان برای درس گیری از ایشان)

- اجرای طنز و دلنوشته توسط طلاب

- توصیه های معاونت فرهنگی برای رعایت زیّ طلبگی و تاکید بر پوشش ، رفتاروگفتار مناسب

- بیانیه تبریک آقای جمشیدی مدیر مدرسه های علمیه خواهران به مناسبت میلاد امام رضا(علیه السلام) و آغاز سال تحصیلی جدید

-مولودی خوانی توسط خانم ها رستمی و عراقی

-پذیرایی واتمام برنامه بادعای سلامتی آقا امام زمان(عج)

 نظر دهید »

سرخی خون من برای سیاهی چادرشما

25 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

 

سرخی خون من برای سیاهی چادرشما
خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همهٔ تصویر‌های آن روز‌ها یکی را که از همهٔ آن‌ها در ذهنش پر رنگ‌تر است، اینچنین روایت می‌کند…
در وبلاگ هیئت قرآنی مکتب الائمه آمده است، یادم می‌آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان‌های صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می‌کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آن‌ها، وضع یکیشان خیلی بد‌تر از بقیه بود. رگ‌هایش پاره پاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخم‌هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می‌بردیم و منتظر می‌ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده‌اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت‌تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم.
همان موقع که داشتم از کنار او رد می‌شدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروح که چند دقیقه‌ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می‌روم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می‌رویم… چادرم در مشتش بود که شهید شد.
از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم چادر را کنار نگذاشتم.
پ.ن: چه بسیار چفیه‌هایی که خونی شدند تا چادری خاکی نشود…و چه بسیار قلب‌هایی که مردانه ایستادند تا صورتی نیلی نشود…
“پایگاه خبری حجاب”
اللهم عجل لولیک الفرج…
 1 نظر

سبک زندگی شهید مهدی باکری

25 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

سبک زندگی شهید مهدی باکری

 

سبک زندگی شهید مهدی باکری

 

 

ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود و مهریه همسر، اسلحه کلت اش

مهدی باکری به سال ‌١٣٣٣ هجری شمسی در شهرستان میاندوآب آذربایجان‌غربی متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان همزمان با شهادت برادرش «علی باکری» به دست دژخیمان «ساواک» وارد جریانات سیاسی شد.

پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متأثر و متألم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش «حمید» را نیز به همراه خود به این شهر آورد. در طول فعالیت‌های سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود.

مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیت‌های گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.

مهدی باکری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت ‌٩ ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.

ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.

باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیت‌های شبانه‌روزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.

مهدی باکری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را پیرو خط امام می‌دانست و سعی می‌کرد زندگی‌اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند، با دقت به سخنان حضرت امام(ره) گوش می‌داد، آنها را می‌نوشت و در معرض دید خود قرار می‌داد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده‌اش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.

او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است،‌ باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 137
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

صلوات

موضوعات

  • همه
  • حدیث
    • پیامبر اعظم
  • مقالات
  • مناسبات
  • تاریخی
  • شهدا
  • یاران انتظار
  • پژوهش دینی
  • احکام
  • سیاست دینی
  • علمی
  • هنری
  • روایات
  • حکایات
  • دل نوشته ها
  • ناگفته ها
  • روانشناسی
  • نشست تبلیغی
  • جلسه کاری
  • مسابقات
  • همایش
  • فعالیت های تبلیغی
  • کلام رهبر

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

amar

وبلاگ استت

| وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس