مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س)مرند

آمار

  • امروز: 487
  • دیروز: 50
  • 7 روز قبل: 220
  • 1 ماه قبل: 2084
  • کل بازدیدها: 150847
  • خانه 
  • عکس غرور 
  • تماس  
  • ورود 

رهبری

 

خواص درمانی آب زرشک

03 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

خواص درمانی آب زرشک

آب زرشک خون را تصفیه و ضدعفونی می‌کند. عمل دستگاه گوارش را منظم کرده، قلنج کلیه و کبد، حالت تهوع، استفراغ، صفرا، کبد، سوء‌هاضمه و سنگ کلیه را از میان می‌برد.

آب زرشک در مخلوط با مقدار مساوی آب سیب و کمی آب لیمو و شکر برای بهبودی جهت مسمومیت توسط نیش مارو افعی مؤثر و جهت نارسایی‌های قلبی و تپش قلب و بی‌اشتهایی مفید است.

غرغره کردن آب زرشک، آنژین، گلو درد و آسم را برطرف کرده و دهان را ضدعفونی و زخم‌های گلویی را مرتفع می‌کند. از دیگر خواص آب زرشک می‌توان به ضد چربی بودن، ضد قند، پایین آورنده فشار خون، شستشو دهنده مثانه و کلیه، کوچک کردن شکم، تقویت قلب، باز کردن رگ‌ها، نابود کردن سنگ‌های کلیه و مثانه و قابلیت استفاده برای تهیه انواع ترشی‌های میوه و تسکین‌دهنده روح و روان و اعصاب اشاره کرد.

خواص ریشه و پوست ساقه

ریشه و پوست ساقه درخت زرشک، کبد را پاک و تقویت و اعمال دستگاه گوارش را منظم می‌کند. همچنین سوء هاضمه را از بین می‌برد، بی‌اشتهایی را برطرف کرده و نقرس و رماتیسم را برطرف می‌کند. برای رفع یبوست مفید است، در درمان یرقان و زردی موثر بوده و برای معالجه بواسیر نافع است و فشار خون را پایین می‌آورد. برای شست‌وشوی چشم نیز می‌توان از جوشانده ریشه و ساقه و زرشک استفاده کرد.

خواص برگ درخت زرشک برگ زرشک دارای مقدار زیادی ویتامین C است، بنابراین در درمان بیماری اسکوربوت اثر مفید دارد. جویدن برگ زرشک باعث محکم شدن لثه و دندان می‌شود و اسهال‌های مزمن را درمان می‌کند. درموقع آنژین و گلو درد، دم کرده برگ زرشک را غرغره کنید.

 نظر دهید »

کتک دو طرفه

03 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

کتک دو طرفه

جواني داراي زني بد اخلاق بود و ناچار هر روز او را کتک مي زد . زن شکايت شوهر را پيش پدر برد . پدر نيز او را کتک بيشتري زد و روانه ي خانه ي شوهر نموده و گفت : حالا برو به داماد بگو که اگر تو دختر مرا کتک زدي ، من هم تلافي نموده ودر عوض زن تو را کتک زدم !

 نظر دهید »

تجلی یار در جبهه

02 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

تجلی یار در جبهه

ائمۀ اطهار علاوه بر ولایت تشریعی، از ولایت تکوینی برخوردارند و در پرتو آن می‌توانند بسیاری از اموری را که در نگاه دیگران ناممکن می‌نماید، امکان‌پذیر کنند. در اصطلاح به چنین اموری که خارق عادت است، معجزه و کرامت گویند. این گونه افعال هر چند بر طبق نظام علّی و معلولی حاکم بر نظام هستی رقم می‌خورد، ولی برای غالب افراد، چندان شناخته نیست. البته معجزه بر خلاف کرامت، در مقام اثبات نبوت است و در همین جهت معنا و مفهوم می‌یابد.

در طول تاریخ معجزات و کرامت‌های فراوانی از سوی پیامبران و جانشینان آنان و اولیای بر حق الهی صورت گرفته است. بدون تردید معجزات و کرامت‌های رسول اعظم و عترت او که برترین انسان‌ها به شمار می روند، ارزش و جایگاه ویژه‌ای دارد. این امور خارق العاده به مناسبت‌های گوناگون از این فرزانگان وارسته به منصۀ ظهور رسیده است. در زمان حاضر نیز که حضرت مهدی سکان‌دار کشتی نجات بنی آدم است، کرامت‌های فراوانی به دست آن وجود نازنین تحقق یافته که پاره‌ای از این امور در دوران هشت سالۀ جنگ تحمیلی رخ داده است.

برخی از این کرامت‌ها در کتاب‌های مربوط به دفاع مقدس گرد آمده که پاره‌ای از آنها را در اینجا نقل می‌کنیم. پیش از آن، بیانات مقام معظم رهبری و امام خمینی(ره) را در این زمینه می‌آوریم. آیت الله خامنه‌ای(مدظله) می‌گوید: «من قویّاً معتقدم که وجود مقدس ولیّ عصر (صلوات الله علیه) همچنان که در میدان‌های بزرگ مبارزۀ بزرگ ملت مادر طول سالیان دراز حضور داشته است و به ما کمک کرده است، در این جنگ هم ـ این جنگی که مزدوران استکبار و امپریالیسم جهانی بر ما تحمیل کرده‌اند ـ در جبهه‌های جنگ حضور خواهد داشت. من معتقدم برکات و فضل و رأفت و رحمت پروردگار به خاطر حضور ولیّش امام برحق، مهدی موعود، در جبهه‌های ما در میان جوانان ما، بر ما بیشتر خواهد بود. امام زمان ]که[ این خون‌های پاک و عزیز را می‌بیند، یقیناً برای آنها دعا می‌کند و ما هم باید توجهمان و اظهار ارادتمان و ارتباطمان را با ولی عصر (صلوات الله علیه) هرگز کم نکنیم و قطع نکنیم. از خدا کمک بخواهیم، از آن بزرگوار دعا بخواهیم».[1]

امام خمینی در پی پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات فتح المبین فرمود: «این پیروزی ]فتح المبین[ و دیگر پیروزی‌ها مرهون عنایات غیبی خداوند متعال و پشتیبانی بقیة الله (ارواحنا له الفدا) و ادعیۀ خالصۀ صاحب نفسان و بزرگان است».[2]

جبهۀ میمک یکی از طلاب بسیجی می‌گوید: در تابستان 61 در جبهۀ میمک بودم. گرمای هوا غوغا می‌کرد. آب در منطقه نبود، حتی برای خوردن. دشمن از فرصت استفاده کرد و گاز شیمیایی تاول زا زد. علاج این عامل مخرّب، آب بود. بعد از زدن گاز شیمیایی تاول‌زا، بدن رزمندگان و برادران ما شروع کرد به متورم شدن و تاول زدن. بچه‌ها در حال از دست دادن امید خود بودند. ما سه طلبه بودیم که در آن جبهه به فعالیت می‌پرداختیم. به رزمندگان امیدواری داده، گفتیم: ما یک چیز را فراموش کرده‌ایم و آن دعاست که مهم‌ترین سلاح می‌باشد. ما هنوز از این فرایند برخوردار نیستیم. با گفتن این حرف، نور امیدی به دل برادران تابید. همگی تیمّم کرده، به نماز ایستادیم و بعد دعا خواندیم و خدا را به امام زمان(عج) سوگند دادیم و از حضرت ولی عصر(عج) یاری طلبیدیم. هنوز دعای ما تمام نشده بود که ابری سیاه با سرعتی زیاد آسمان را فراگرفت و بعد از چند ثانیه آن چنان بارید که لباس‌های ما خیس شد؛ به گونه‌ای که هر کس می‌دید، گمان می‌کرد لباس‌هامان را شسته‌ایم. این باران به مدت سه دقیقه بارید و تمام ظروف و کلاه‌های آهنی را پر از آب کرد و دیدیم آثار تاول‌ها از بین رفت و همه تندرستی خود را باز یافتند.[3]

راهکار آزاد سازی بستان از جایی که عملیات بستان برای آزادسازی این شهر صورت گرفت، تا خود شهر، شصت کیلومتر فاصله بود. بعد از پیشروی خوبی که برای آزادسازی صورت گرفت، تا ده کیلومتری شهر جلو آمدیم. از آنجا تا بستان با سه پل مواجه بودیم: سابلۀ اول و دوم و سوم. عراقی‌ها سعی می‌کردند نگذارند قوای اسلام از پل‌ها عبور کنند؛ زیرا عبور از آنها آزادی بستان را در پی داشت. نمی‌دانستیم چگونه از پل‌ها بگذریم. برای رفع آن مشکل به ائمۀ اطهار به ویژه آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) متوسل شدیم. هنگام غروب بود. ناگهان یک نفر روحانی با پوششی سبز به ما نزدیک شد. گمان کردیم از روحانیون رزمندۀ قمی است. ایشان فرمودند: من نقشۀ اطلاعات و عملیات را دارم. آن را به شما می‌دهم تا از پل عبور کنید. در کنار او نشستیم. او گفت: «دشمن، بیشتر متوجه بالای پل‌هاست. شما می‌توانید از زیر پل‌ها عبور کنید و شهر را دور بزنید». جمعی از رزمندگان اسلام از او پرسیدند: آیا ما می‌توانیم از زیر پل‌ها عبور کنیم؟ آن آقا فرمود: «آری، بعد از آنکه گروه اطلاعات و عملیات عبور کردند، شما هم پشت سرشان بروید». ما طبق دستور فوق عمل کردیم و بستان را محاصره و سرانجام آزادش کردیم. وقتی داخل شهر شدیم، دیگر آن فرد را ندیدیم. آزادی بستان را که جشن می‌گرفتیم، از فرماندمان پرسیدیم: آیا شما چنین شخصی را که نقشۀ اطلاعات و عملیات به همراه داشت، می‌شناسید؟ همگی آنها از آن موضوع اظهار بی‌اطلاعی کردند.[4]

یا صاحب الزمان! در خاطراتی یکی از جانبازان ساکن مشهد آمده است: در آخرین عملیاتی که شرکت داشتم. زخمی شدم. بعثی‌ها بعد از به اسارت درآوردن، من را بالای کامیون انداخته، به طرف عراق بردند. بین راه کامیون متوقف شد تا تعدادی دیگر از اسیران را سوار کنند. در آن بین، ناگهان یک سرباز عراقی اسلحه را مسلح کرد و مرا مورد هدف قرار داد. همان طور که با ترس و اضطراب به اسلحه نگاه می‌کردم، عرض کردم: یا صاحب الزمان، عنایتی فرما این سرباز عراقی من را نکشد! در آن لحظه یک افسر عراقی آمد با لگد سرباز را به گوشه‌ای پرتاب کرد. پیش من حضور به هم رسانده، گفت: انت شیعی؟ (تو شیعه‌ای) پاسخ دادم: نعم (آری). گفت: انا شیعی (من شیعه‌ام). آن گاه مرا بوسید، نوازش کرد و خداحافظی نمود و رفت.[5]

در ورای دیده‌ها برادر حسن عابدی ـ که در فاو ردای شهادت به تن کرد ـ در خاطره‌ای مربوط به «خط شیر» آبادان در ماه‌های اول جنگ گوید: عراقی‌ها از سلمانیه هم عبور کردند. دیگر در مقابل آنها نیرویی نمانده بود. البته بچه‌ها در کمین آنها نشسته بودند. ما چند نفر که با خمپارۀ 120 کار می‌کردیم، غافل‌گیر شدیم. ناگهان دیدیم از چپ و راست جاده، با نفر بر و به صورت نیروی پیاده در حال تهاجم هستند. صدای هلهله و صحبت آنها را به عربی می‌شنیدم. دیگر راهی برای عقب نشینی نمانده بود. قبضه 120 در حیاط یکی از خانه‌های روستایی بود. ما سلاح انفرادی هم نداشتیم. در خانه پنهان شدیم و در را از داخل بستیم. می‌دانستیم کشته یا اسیر می‌شویم. به امام زمان (عج) متوسل شدیم. یک ساعت گذشت. صدای رگبار دشمن که به هر طرف شلیک می‌کرد، قطع نمی‌شد. ناگهان اطراف خانه‌ای که بودیم، صدای «دخیل یا خمینی» شنیدیم. تعجب کردیم و با این گمان که نیروهای خودی عراقی‌ها را دستگیر کرده‌اند، از خانه بیرون آمدیم، ولی فقط چند عراقی دیدیم که دست‌ها را روی سر گذاشته‌ بودند و با التماس به ما نگاه می‌کردند و دخیل یا خمینی می‌گفتند. راحت باشید گردان ما 24 ساعت قبل از عملیات کربلای یک در شیاری مستقر شد. آن قدر به دشمن نزدیک بودیم که با پرتاب سنگ هم می‌توانست ما را مورد هدف قرار دهد. بعد از ظهر، گرما و تشنگی نفس همه را گرفته بود. ابوالفضل کوه پیما[6] درحالی که نشسته بود، به خواب رفت. بعد به طور ناگهانی بیدار شد و گریست. گفت: سیدی خوش‌سیما[7] و نورانی به خواب دیدم. بالای سر بچه‌ها در تردد بود و ذکر می‌گفت. به ایشان عرض کردم: آقا، بچه‌ها در دل مواضع دشمن هستند. تشنگی و گرما خیلی اذیت می‌کند. آقا فرمود: شما راحت باشید. ما پشتیبان شما هستیم و کمک می‌کنیم. نصرت و پیروزی از آن شماست. بچه‌ها با شنیدن رؤیای کوه‌پیما گریه کرذند. وقت عملیات، با اعتماد به نفس و اطمینان به پیروزی، حمله کردیم و مهران آزاد شد.[8] درک حضور اواخر سال 59 بود. ما که ده الی دوازده نفر نیرو بودیم، در جبهۀ فیاضیۀ آبادان، پشت خاک‌ریزی به طول 5/5 کیلومتر در حال نبرد باعراقی‌ها از زوایای مختلف بودیم تا دشمن تصور کند نیروهای زیادی پشت خاکریز قرار دارند. از طرف عراقی‌ها آن قدر خمپاره شلیک می‌شد که به آن عادت کرده بودیم. در یکی از آن روز‌ها که من مشغول تمیز کردن اسلحه‌ام بودم، خمپاره‌ای نزدیک من ـ در فاصله حدود 5/1 متر ـ منفجر شد و یکی از ترکش‌هایش به سرم اصابت کرد و باعث شد من بعضی از حواس خود را از جمله بینایی‌ام را از دست بدهم. بچه‌ها مرا به بیمارستان آبادان رساندند، دکتری که مرا معاینه کرد، گفت: اگر ایشان تا یکی ـ دو ساعت دیگر استفراغ نکند، خون‌ریزی مغزی پیدا کرده و شاید شهید بشود. تقریباً دو ساعت بعد استفراغ کردم و دکتر با خوشحالی گفت: شاید ایشان زنده بماند. یک هفته در بیمارستان تحت نظر پزشک بودم. در عین حال معمولاً شب‌ها خوابم نمی‌برد. در یکی از شب‌ها حالت توسلی پیدا کرده، حدود ساعت 2:30 دقیقه بعد از نیمه شب برای چند دقیقه به خواب رفتم و در همان مدت کوتاه حضور آقا امام زمان(ع) را در خواب درک کردم. یک مرتبه از خواب پریدم و احساس کردم حال خوبی دارم.[9]

در وصیت نامۀ شهیدان نیز جلوه‌های گوناگونی از معرفت و ارادت به پیشگاه امام مهدی(عج) مشاهده می‌شود؛ لذا یه یادآوری نمونه‌هایی، تبرّک می‌جوییم![10]

شهید محمد علی احصائی:

مژده که مهدی(ع) یار شماست! به خود سستی راه ندهید که صاحب اصلی این کشور و این انقلاب اوست، و مژده که او با ذوالفقار علی(ع) خواهد آمد!

شهید امین احمدی‌تبار :

می‌روم تا ثابت کنم که من مسلمانم و عاشق مهدی(ع). ای مادرم! به همه بگو که لاله ]و شهید[ من هم عاشق بود، عاشق مهدی(ع). شهید فرامرز بخشی‌پور اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تداوم نمی‌یابد مگر با کشته شدن من؛ و اگر فرج مولایم ولیّ عصر(ع) نزدیک نمی‌شود مگر با کشته‌شدن من؛ ای رگبارها و ای خمپاره‌ها! ]بدن[ مرا پاره پاره کنید.

شهید عبدالله بیژنی:

مردم! روزی امام زمان(ع) خواهد آمد؛ یاری‌اش کنید نه به عنوان تکلیف و با دو دلی، به عنوان عشق، به عشق سردادن.

شهید ضربعلی سرادی:

راستی باید بدانیم که چه زیباست موقعی که «شهادت» نصیب کسی می‌گردد و امام مهدی(ع) را فوراً می‌بیند!

شهید احمد گلزاری:

سلام بر مهدی (روحی فداه) منجی انسان‌ها، که عاشق دیدار او بودم؛ ولی تا به حال موفق نشدم و امیدم به این است که در لحظات آخر، بتوانیم روی مبارکش را ببینیم.

شهید محمدرضا مصلی نژاد:

ای بندگان خدا! … با انجام دادن کارهای پسندیده و ترک کارهای ناپسند، ظهور امام زمان(ع) را نزدیک کنید.

شهید الله بخش یزدان‌پناه:

امیدوارم فرزندم، سربازی سربلند برای امام زمان(ع) و نائبش خمینی به بار آید، حاضر نیستم که قلب نازنین امام زمان(ع) از ما و خانوادۀ ما ناراحت شود.


پی‌نوشت‌ها

[1] . در مکتب جمعه، ج2، ص382 و 383، به نقل از عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ج1، ص157 (علی تقی زاده، مرکز تحقیقات اسلامی، قم، چ اول،1380).

[2] . همان، ص231.

[3] . عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس، ج1، ص253و 254.

[4] . عنایات امام زمان(ع) در هشت سال دفاع مقدس، ص44 ـ 46. راوی: محمد پورپاریزی.

[5] . عنایات امام زمان(ع)، ص56 ـ 58.

[6] . او بعداً به خیل شهدا پیوست.

[7] . آن سید احتمالاً وجود نازنین مهدی فاطمه(ع) بوده است.

[8] . عطش (ویژه‌نامه یاد یاران، 30/3/84) ص9. راوی: علی‌رضا جان آبادی.

[9] . امام و دفاع مقدس، ص110و 111.

[10] . ر.ک: امام زمان(ع) و شهدا، سالم جعفری، ص 190 ـ 207، انتشارات محمد و آل محمد(ص)، قم،

محمد اصغری نژاد به سفارش سازمان تبلیغات اسلامی قم

 نظر دهید »

توصیه های مهم قرآن به زنان

02 شهریور 1392 توسط جعفرثانی

توصیه های مهم قرآن به زنان


 

مهم‌ترین دستورات قرآن به زنان


دیرگاهی است که حقوق زنان نقل محافل گوناگون اجتماعی و حقوقی در سرار جهان است ، و هر تشکلی به زعم خود سرمدار دفاع از حقوق زنان هستند و خود را منجی آنان در جهان هستی می دانند ،و شعار های فمنیستی به اشکال گوناگون طراحی می کنند و هدف خود را آزادی تمام زنان جهان از قید و بندها و سلطه مردان می دانند .

نمی خواهیم فعالیت همه آن ها را زیر سۆال ببریم یا به نقد آنان بپردازیم این درست است که در تمام نقاط دنیا و فرهنگ های گوناگون زنان دارای حقوق و وظایف تعریف شده ای هستند اما این بدان معنا نیست همگی ظلم به زنان است و نباید باشد .

در بنیش اسلامی هم حقوق و حد و مرز ها و وظایفی برای زنان تعریف شده است که اگر کسی خود را مسلمان می داند باید به آن ها ملتزم باشد ،اما متأسفانه امروزه ما در جوامع مسلمان شاهد این هستیم که زنان تحت تأثیر شعارهای فمنیستی و تبلیغات گسترده بر علیه دین اسلام ،خود را موجوداتی می بینند که در حق آن ها نهایت ظلم و ستم روا داشته شده است در حالی که زنان سایر ملت ها،موجوداتی خوشبخت هستند که هیچ محدودیتی ندارند ، آیا واقعا اینگونه است ؟

(همانطور که گفتیم ما در پی بررسی و مقایسه حقوق و امتیازات یک زن مسلمان و یک زن اروپایی نیستیم ،در این زمینه کتاب های زیادی نگاشته شده است و تحیقات فراوانی انجام شده که علاقه مندان می توانند برای اطلاع بیشتر به آن ها رجوع کنند.)

اما بحث ما چیست؟

روی صحبت ما با زنان مسلمانی است که با تمام وجود دین خود را پذیرفته اند به قرآن کریم اعتقاد ویژه دارند و در یگانگی خداوند متعال هیچ شک و شبهه ای ندارند ،اما تحت تأثیر یک سری تبلیغات و سم پاشی ها در دل آنان این شک به وجود آمده که چرا باید محدود باشد؟ چرا زندگی همه به کام مردان است ؟ چرا او باید محدود باشد تا یک مرد به گناه نیفتد ، و همه پاسخ های داده شده را کلیشه ای می دانند و کهنه و خاک خرده ،اما در پاسخ نه نظریه ای می آوریم نه توجیه این و آن را می خواهیم مستقیم برویم ببینیم خداوند متعال چه می گوید و از بنده ای که آفریده و مقدر کرده است که زن باشد و مسلمان چه انتظاری دارد؟

مهمترین دستورات قرآن به زنان

نخستین سفارش قرآن به خانم ها، رعایت حجاب است که در چند آیه مطرح شده است: در آیه ۳۱ سوره نور، مى‌خوانیم:وَ قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُۆْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ.

و به زنان با ایمان بگو: چشم هاى خود را [از نگاه هوس آلود ]فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را به جز آن مقدار که نمایان است، آشکار نسازند و [اطراف ]روسرى هاى خود را بر سینه خود بیفکنند [تا گردن و سینه با آن پوشانده شود ]و زینت خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدرشوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسرانِ خواهرانشان یا زنانِ هم کیششان یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانشان دانسته شود [و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد ]و اى مۆمنان! همگى به سوى خدا بازگردید تا رستگار شوید.

همچنین در آیه ۵۹ سوره احزاب آمده است: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُۆْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُۆْذَیْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً.اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنانِ مۆمنان بگو: جلباب هاى خود [= روسرى هاى بلند] را بر خویش فرو افکنند، و این کار، براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است [و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آن ها سر زده، توبه کنند]. خداوند، همواره آمرزنده رحیم است.

آیه پیشین شامل سفارش هایى به خانم ها در باره رعایتِ حجاب بود؛ امّا در همین زمینه، خداوند به مردان نیز توصیه هایى کرده است تا حرمتِ خانم ها به ویژه زنان پیامبر را پاس دارند: وَ إِذا سَأَلْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِنَّ….۲و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را [به صورت عاریت] از آنان [= همسران پیامبر ]مى خواهید، از پشت پرده بخواهید. این کار براى پاکىِ دل هاى شما و آن ها بهتر است.

دو آیه اخیر، درباره همسران پیامبر نازل شده است؛ امّا هیچ کدام ویژه آن ها نیست. حجاب میان همه زنان مسلمان مشترک است و در ضمن، جمله «ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» در آیه اخیر علّت حکم را بیان مى‌کند و مى‌توان آن را درباره همه زن ها تعمیم داد؛ بنابراین، آیه شریفه، مرد مسلمان را نیز به رعایت احترامِ حجابِ همه خانم هاى اجنبى، موظّف کرده است.

دومین توصیه به خانم ها این است که با مرد بیگانه کم تر اختلاط داشته باشند؛ البتّه اگر زن با رعایت حدود حجاب شرعى در بازار رفت و آمد کرد، از نظر قانونى قابلِ تعقیب نیست، مگر این که به فساد و فحشا کشیده شود؛ امّا از نظر اخلاقى، زن مسلمان موظّف است خود را از مرد اجنبى دور نگه دارد و بکوشد تا کارش در محیط خانه باشد.

گاهى ممکن است وضع خاصّى پیش آید و مصالح اجتماعى و سیاسى، اقتضاى شرکت زنان در اجتماع را داشته باشد که در این صورت نیز تا حدّ ممکن، باید اجتماع زنان از مردها جدا باشد. اختلاط زن و مرد بیگانه ـ به ویژه اگر زن آرایش کرده باشد ـ از نظر اسلام ارزش اخلاقى منفى دارد. قرآن کریم مى‌فرماید: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى….۳ و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیتِ نخستین [با آرایش میان مردم] ظاهر نشوید.

سومین سفارش به خانم ها، رعایت حیا است. حیا به این معنا است که انسان به سببب ترس از آلوده شدن به گناه، خود را از مظانِّ آلودگى به گناه دور بدارد؛ بنابراین، هرگونه کم رویى یا ضعف نفس را نمى‌توان حیا نامید. قرآن کریم، در داستان دختران شعیب مى‌گوید: فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاء….۴یکى از آن دو [دختر] به سراغ او [= حضرت موسى(علیه السلام) ]آمد؛ در حالى که با نهایتِ حیا گام برمى داشت.از این آیه استفاده مى‌شود که حیا براى زن، ارزش اخلاقى ویژه دارد.

سفارش چهارم به خانم ها آن است که هنگام سخن گفتن با مردان، وقار و متانت را رعایت کنند و کیفیّتِ سخن گفتنشان به گونه اى نباشد که هوس آنان را برانگیزد. خداوند در این باره مى‌فرماید: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً.۵ پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.

مخاطب این آیه، همسران پیامبر هستند؛ امّا به طور مسلّم این یک سفارش اخلاقى است که رعایت آن براى هر زن مسلمانى رجحان اخلاقى دارد. اگر کسی مسلمان است و می خواهد دیندار باشد خوب می داند که خداوند متعال بد او را نمی خواهد و همه دستوراتش بر اساس علم لایزالی است بدون اینکه ذره ای در آن خطا باشد .

اکنون خواهر عزیز من شما خود می دانید که می خواهید به دستور صریح خداوند عمل کنید یا باب میل این و آن که در شعارهای رنگی ، خود را رنگین تر کنی در کوچه و بازار آماج تیرهای شهوت مشتی انسان مریض و آلوده باشید . و حواسمان باشد که خداوند متعال هم به ظاهر و باطن ما آگاه است و هم همه آن بیمار دلانی که از حد حدود خود غافلند . ما مأموریم که خود را بپوشانیم ،عفت داشته باشیم و آنها هم همین دستور را دارند … نه اینکه ما مسۆل رفتار آن ها باشیم . خداوند متعال خود پاداش دهنده هر عملی است هم او که عادل است و به آنچه ما در سینه خود پنهان کرده ایم آگاه …

پی نوشت ها :

۱ ر.ک: محمّد تقى مصباح یزدى، اخلاق در قرآن، ج ۳، ص ۸۸.

۲. احزاب (۳۳)، ۵۳.

۳. احزاب (۳۳)، ۳۳.

۴. قصص (۲۸)، ۲۵.

۵. احزاب (۳۳)، ۳۲.

محمدی

منبع :کتاب اخلاق در قرآن ،آیت الله مصباح یزدی

 نظر دهید »

روز صنعت دفاعی کشور

31 مرداد 1392 توسط جعفرثانی
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 65
  • ...
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 137
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

صلوات

موضوعات

  • همه
  • حدیث
    • پیامبر اعظم
  • مقالات
  • مناسبات
  • تاریخی
  • شهدا
  • یاران انتظار
  • پژوهش دینی
  • احکام
  • سیاست دینی
  • علمی
  • هنری
  • روایات
  • حکایات
  • دل نوشته ها
  • ناگفته ها
  • روانشناسی
  • نشست تبلیغی
  • جلسه کاری
  • مسابقات
  • همایش
  • فعالیت های تبلیغی
  • کلام رهبر

جستجو

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

amar

وبلاگ استت

| وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس