رهبری
برخی اعمال ماه صفر
1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : ” لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . “
2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگیات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزهاش!
3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)
4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)
مناسبت های ماه صفر
اوّل ماه صفر:
آغاز جنگ صفّین، مطابق نقل مورّخان در سال 37 هجرى است. جنگ صفّین از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) و لشکریانش، در برابر معاویه و سپاه غارتگر شام، آغاز شد و مدّت 110 روز طول کشید،(2) و در آستانه شکست لشکر شام، عمرو عاص خدعه اى به کار زد و قرآن ها را بر سر نیزه کردند و داستان تأسّف بار حکمین پیش آمد.
همچنین در این روز در سال 61 هجرى (بنا بر روایتى) سرِ مبارک حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را همراه کاروان اهل بیت(علیهم السلام)وارد شهر شام کردند.
دوم ماه صفر:
روز شهادت زید بن على بن الحسین(علیه السلام) پس از قیام بر ضدّ بنى امیّه در سال 120 هجرى است; وى به هنگام شهادت 42 سال داشت.
هفتم ماه صفر:
بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.
همچنین ولادت امام کاظم(علیه السلام) طبق روایتى در سال 128، در این روز در منطقه «ابواء» (محلّى میان مکّه و مدینه) واقع شده است. این روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز سرور است.
بیستم ماه صفر:
روز اربعین امام حسین(علیه السلام) است; بنابر نقل جمعى از بزرگان مانند شیخ مفید، شیخ طوسى و کفعمى، جابر بن عبداللّه انصارى در این روز براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و همین روز، روزى است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) طبق روایتى از شام به مدینه آمدند.
ولى در ارتباط با آمدن اهل بیت حسینى(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا میان مورّخان گفتگوست; مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در «منتهى الآمال» از سیّد بن طاووس نقل مى کند که اهل بیت حرم حسینى(علیه السلام) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانى به آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم به زیارت امام حسین و یارانش آمده بودند (و با توجه به اینکه جابر در بیستم صفر به کربلا آمد، بنابراین اهل بیت نیز ورودشان به کربلا همان روز بود).
اما مرحوم حاج شیخ عباس قمى با توجه به نقل دیگر مورّخان و قرائن و شواهد دیگر، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در بیستم صفر (اربعین حسینى) به کربلا بسیار بعید مى داند و از شیخ مفید و شیخ طوسى نقل مى کند که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به مدینه مراجعت کردند.
بیست و هشتم ماه صفر:
در چنین روزى، در سال یازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) وفات یافت و همه مورّخان اتّفاق دارند که روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مبارکشان مى گذشت.
همچنین بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.
روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شیخ طبرسى» و «ابن اثیر» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(علیه السلام) است که در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فیض شهادت نائل آمدند.
e mso 9]>
“font-size: medium;">
جمهوریاسلامی ایران
شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
مدرسه علمیه فاطمه الزهراء ( علیهاالسلام) شهرستان مرند
عنوان مقاله:
ذوالقرنین در قرآن
پژوهشگر:
سمیه علیاری باروجی
پاییز1392
مقدمه
براي آگاهي و آمادگي ذهني خوانندگان قرآن، به ويژه نسل جوان به اختصار مطالبي درباره ذوالقرنین از تفاسير قرآن و آشنايي با علوم قرآني، ارائه ميشود:
«تفسير» به معني بيان كردن، فهماندن و پرده برداشتن است كه درجهاي بالاتر و گسترده تر از ترجمه ميباشد. زيرا گاهي ترجمه قرآن، به طور تحت اللفظي براي انتقال مفاهيم بلند آيات قرآن، كافي نيست.
قرآن در قالب بیان داستان به بعضی از تاریخ ها اشاره نموده است که بسیاری از آنها هنوز برای بشر ناشناخته است، از آنها داستان ذوالقرنین می باشد لذا جهت آشنایی خوانندگان به نمونه هایی از آیات و تفاسیر آنها اشاره می گردد.امید است گامی برای استفاده بهتر از قرآن و کشف ناگفته های قرآنی باشد.ان شاء الله
آیات مربوط به ذوالقرنین
سوره کهف آیه 83
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
و از تو در باره ذوالقرنين مىپرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند.
سوره کهف آیه 86
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا
تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمهاى گلآلود و سياه غروب مىكند و نزديك آن طايفهاى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مىكنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مىگيرى
سوره کهف آیه 94
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
گفتند اى ذوالقرنين ي يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ سخت در زمين فساد مىكنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى.
ذوالقرنین که بود؟
ذوالقرنین درباره کسی است که افکار فلاسفه و محققان را از دید زمان تاکنون به خود مشغول داشته و برای شناخت او تلاش فراوان کرده اند.
ما نخست به تفسیر آیات مربوط به ذوالقرنین که مجموعاً 16 آیه است می پردازیم.
نخستین آیه می گوید:
« از تو درباره ذوالقرنین سوال می کنند» و وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ.
بگو به زودی گوشه ای از سرگذشت او را برای شما بازگو می کنم «قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا»
تعبیر به «سَأَتْلُوا» با توجه به این که «سین» معمولا برای آینده نزدیک است- در حالی که در این مورد پیامبر بلافاصله از ذوالقرنین سخن می گوید: ممکن است برای رعایت ادب در سخن بوده باشد، ادبی که آمیخته با ترک عجله و شتابزدگی است. ادبی که مفهومش سخن از خدا و سپس بیان برای مردم است.
به هر حال آغاز این آیه نشان می دهد:
داستان «ذوالقرنین» در میان مردم قبلا مطرح بوده، منتها اختلافات یا ابهاماتی آن را فرا گرفته بود، به همین دلیل از پیامبر توضیحات لازم را در این زمین خواستند.
برداشت ها از داستان ذوالقرنین
از داستان ذوالقرنین در قرآن برداشت های زیر شده است.
وجود داستان پیش از اسلام
تعدادی از مردم مکه و مدینه از این داستان خبر داشته اند که گفته شده که بیشتر اهل کتاب بوده اند و این نکته از متن چند آیه با جمله «وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ» و «قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ» و «قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ» به خوبی مشخّص می شود، این داستان پیش از اسلام مطرح بوده ولی بسیاری از مردم به دلیل کسب آگاهی بیشتر با برای امتحان پیامبر اسلام درباره آن از وی سوال کرده اند.
مشخصات ذوالقرنین
ذوالقرنین دارای مشخصاتی بود. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد.
او شخصی با تاج یا کلاهی با دو شاخ است.
خداوند اسباب پیروزی ها را در اختیار او قرار داد.
او سه لشکرکشی مهم داشت: نخست به باختر، سپس به خاور و سرانجام به منطقه ای که در آن جا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد.
خداوند او را قدرتمند کرده بود و اختیار جان و مال انسان ها و عذاب و پاداش به آنها به او داده بود.
او انسان یکتاپرست و مهربانی بود، و از طریق دادگری منحرف نمی شد و به همین جهت مشمول لطف خاص پرودگار بود.
او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال دنیا و ثروت علاقه ای نداشت.
هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیر
او سازنده سوی است که در آن از آهن و مس استفاده شد. و هدف او ساختن این سد کمک به گروهی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ بوده است.
او از کسانی بوده که خداوند غیر دنیا و آخرت را به او عطا کرد. خیر دنیا در سلطنت و قدرت و اختیاری که به او عطا شده بود و خیر آخرت، برای این که او به گسترش داد و اقامه حق و به سطح و بخشش و کرامت نفس و گسترش خیر و دفع شر در میان آدمیان عمل کرد.
اما از قرآن چیزی که صریحاً دلالت کند او پیامبر بوده استفاده نمی شود. از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه نقل شده نیز می خوانیم: او پیامبر نبوده بلکه بنده صالحی بود.
از امیر مومنان علیه السلام آورده اند که در مورد ذوالقرنین فرمود:
او بنده شایسته کرداری بود که محبوب خدا و دوستدار خدا بود و مردم را به پروا پیشگی و درستکاری راه می نمود. مردم بداندیش شمشیری بر بخشی از سر او فرود آوردند و او برای مدتی از میان مردم ناپدید گردید پس از مدتی بازگشت دگرباره دعوت خویش را به سوی توحید و تقوا آغاز کرد. تبهکاران شمشیر دیگری به قسمت دیگر سرش زدند و به همین جهت «ذوالقرنین» نامیده شد. و آنگاه افزود: در میان شما نیز همانند او هست.
در مورد ذوالقرنین دیدگاه ها متفاوت است، به باور گروهی، از جمله «مجاهد و عبدالله بن عمر» نامبرده پیامبری از پیامبران خدا بود که جهان به دست او فتح شد. اما به جای برخی او پادشاه دادگر و شایسته کردادر بود.
چرا ذوالقرنین؟ در این مورد که چرا او را ذوالقرنین نامیده اند دیدگاه ها متفاوت است.
1- به باور «حسن» بدان دلیل او را به این نام می خواندند، که دو گیسو داشت و موهای خود را برد و بخش مرتب کرد.
2- و به باور «ابن عبید» بدان دلیل که در طرف سرش برآمدگی خاصی بسان دو شاخک بود که آنها را زیر کلاه نهان می داشت.
3- «زهری» و «زجاج» برآنند که بدان جهت او را به این نام می خواندند که فرمانروایان او شرق و غرب جهان را فرا گرفت.
4- و «وهب» می گوید: بدان سبب به این نام خوانده شد که در عالم رویا به گونه ای به خورشید نزدیک گردید که دو شاخ شرقی و غربی آن را فراگرفت. و هنگامی که داستان خواب خود را برای یاران خود بازگفت، او را «ذوالقرنین» یا کسی که شرق و غرب گیتی را گرفته است نامیدند به باور پاره ای از تاریخ نگاران او به مدت دو قرن زندگی کرد. و از سوی پدر و مادر اصیل و بزرگ و ریشه دار بود. و به باور «معاذ» او همان «اسکندر رومی» است که اسکندریه را بنیاد کرد.
به هر حال در ادامه آیه شریفه می فرماید:
«قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا»:
هان ای پیامبر! بگو: به زودی فشرده ای از داستان او را برای شما باز خواهم گفت: آنگاه به ترسیم سرگذشت او پرداخته و می فرماید: إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ. ما در روی زط به او قدرت و امکانات و حکومت و توانمندی بخشیدیم. و او نیز با بهره وری شایسته از نعمت خدا به سازندگی و آبادانی زمین و زمان و به سامان درآوردن تا به سامانی ها پرداخت. از امیر مومنان علیه السلام آورده اند که در این مورد فرمود:
آفریدگار هستی «ابو» را برای او رام ساخت و او بر آن سوار گردید؛ و افزون بر آن، همه وسایل و اسباب قدرت را به او ارزانی داشت؛ و همه جا را برای او روشن ساخت، به گونه ای که شب و روز برای او یکسان گردید. و این مفهوم اقتدار و امکاناتی بود که خدا در روی زمین به او ارزانی داشت وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا. و به او دانش ارزانی داشتیم که در پرتو او بتواند هر چیزی را از راه سبب آن بخواهد، و اسباب هر چیزی را در اختیارش نهادیم تا به هدف خود دست یابد.
به باور پاره ای منظور این است که:
هر آنچه را فرمانروایان بزرگ برای آفریدن پیروزی و سرافرازی لازم دارند، همه را در دسترس او قرار دادیم. اما به باور چاره ای دیگر منظور این است که، ما راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (درست نظیر پیام این آیه که می فرماید: لعلّی أَبلغ الاسباب اسباب)
2- ذوالقرنین که بود:
نظرات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است:
1- بعضی معتقدند او کسی جز « اسکندر مقدونی» نیست. لذا، بعضی او را به نام اسکندر و ذوالقرنین می خوانند، معتقدند: او بعد از مرگ پدرش بر کشور های روم، مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نمود، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطره خود گرفت، و از آن جا به ارمنستان رفت، عراق و ایران را فتح کرد، سپس قصد «هند» و «چین» نمود، و از آنجا به خراسان بازگشت، شهرهای فراوانی بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر «زور» بیمار شده و از دنیا رفت، و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد، جسد او را به اسکندریه بردند در آنجا دفن نمودند.
2- جمعی از مورخین معتقدند: ذوالقرنین یکی از پادشاهان «یمن» بوده: (پادشاه یمن به نام «تبع» خوانده می شدند که جمع آن تبابعه است.)
3- نظریه سوم ابوکلام آزاد نگاشته شده: طبق این نظریه، ذوالقرنین همان «کوروش کبیر» پادشاه هخامنشی است.[1]
از آن جا که نظریه اول و دوم، تقریبا هیچ مدرکی قابل ملاحظه تاریخی ندارد و از آن گذشته نه اسکندر مقدونی دارای صفاتی است که قرآن برای ذوالقرنین شمرده، و نه هیچ یکی از پادشاهان یمن.
به همین دلیل بحث بیشتری روی نظریه سوم متمرکز است. درست است که در این نظریه نیز نقطه های الحاحی وجود دارد ولی فعلاً می توان از آن به عنوان بهترین نظریه درباره تطبیق ذوالقرنین بر رجال معرفی تاریخی نام برد.
سد ذوالقرنین چگونه ساخته شد؟
آیات فوق به یکی از سفرهای ذوالقرنین اشاره کرده می گوید:
«بعد از این ماجرا باز از اسباب مهمی که در اختیار داشت بهره گرفت.»«ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا»
همچنان راه خود ادامه داد تا به میان دو کوه رسید و در آن جا گروهی غیر از آن دو گروه سابق یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند
سوره کهف آیه 93
«حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا»
اشاره به این که: او یک منطقه کوهستانی رسید و در آن جا جمعیتی (غیر از دو جمعیتی که در شرق و غرب یافته بود.)
مشاهده کرد که از تمدن در سطح بسیار پائینی بودند، چرا که یکی از روشن ترین نشانه های تمدن انسانی، همان سخن گفتن او است.
بعضی نیز این احتمال را داده اند: منظور از جمله «لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا» این است که:
آنها به زبان های معروف آشنا نبودند. بلکه آنها محتوای سخن را درک نمی کردند. یعنی از نظر فکری بسیار عقب مانده بودند.
در این هنگام به آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی به نام « يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ» در عذاب بودند. مقدم «ذوالقرنین» را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن زده گفتند:
ای ذوالقرنین يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ در این سرزمین فساد می کنند؟ آیا ممکن است ما هزینه ای را در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی؟[2]
این گفتار آنها با این که حداقل زبان ذوالقرنین را نمی فهمیدند ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد و یا لغت بسیار ناقصی که نمی توان آن را به حساب آورد.
این احتمال را نیز داده اند که: تفاهم میان آنها به وسیله بعضی از مترجمین یا به الهام الهی همچون سخن گفتن بعضی از پرندگان با «سلیمان» بوده است.
به هر حال، از این جمله استفاده می شود: آن جمعیت از نظر امکانات اقتصادی وضع خوبی داشتند اما از نظر صنعت، فکر و نقشه ناتوان بودند، لذا حاضر شدند هزینه این سد مهم را بر عهده گیرند مشروط بر این که «ذوالقرنین» طرح و ساختمان آن را پذیرا گردد.
اما «ذوالقرنین» در پاسخ آنها چنین اظهار داشت آنچه را خدا در اختیار من گذارده (از آنچه شما می خواهید بگذارید) بهتر است و نیازی به کمک مالی شما ندارم. «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ»
مرا با نیروئی یاری کنید تا میان شما و این دو قوم مفسد، سد نیرومندی ایجاد کنم.
«فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا»
«رَدْم» بر وزن مرد در اصل به معنی پر کردن شکاف به وسیله سنگ است ولی بعداً به معنی وسیع تری که شامل هر گونه سد و حتی شامل وصله کردن لباس می شود.
سپس چنین دستور داد: قطعات بزرگ آهن برای من بیاورید. «آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ»[3]
هنگامی که قطعات آهن آماده شد، دستور چیدن آنها را به روی یکدیگر صادر کرد «تا کاملاً میان دو کوه را پوشاند.»
سومین دستور ذوالقرنین این بود: به آنها گفت: مواد آتش زا هیزم مانند آن، بیاورید و آن را در دو طرف سد قرار دهید، و با وسایلی که در اختیار دارید «قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا»
در حقیقت او می خواست، از این طریق، قطعات آهن را به یکدیگر پیوند دهد و سد یکپارچه ای بسازد با این طرح عجیب همان کاری را که امروز به وسیله جوشکاری انجام می دهند انجام داد یعنی به قدری حرارت به آهن ها داده شد که کمی نرم شدند و به هم جوش خوردند.
سرانجام آخرین دستور را چنین صادر کرد: گفت: مس ذوب شده برای من بیاورید تا به روی این سد بریزم «قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا»
به این ترتیب مجموعه آن سد آهنین را با لایه ای مس پوشانید و آن را از نفوذ هوا و پوسیدن حفظ کرد این سد به قدری نیرومند و مستحکم شد که آن گروه مفسد، قادر نبودند از آن بالا بروند، و نه قادر بودند در آن نقبی ایجاد کنند. «فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا»[4]
سد ذوالقرنین کجاست؟
گرچه بعضی میل دارند. این سد را با دیوار معروف چین که هم اکنون برپاست و صدها کیلومتر ادامه دارد منطبق بدانند ولی روشن است: دیوار چین نه از آهن و مس ساخته شده و نه در یک تنگه باریک کوهستانی است، بلکه دیواری است که از مصالح معمولی بنا گردیده و همان گونه که گفتیم: صدها کیلومتر طول آن است و الان هم موجود است.
بعضی دیگر اصرار دارند: این همان سرما رب در سرزمین یمن می باشد در حالی که سرما رب گرچه در یک تنگه کوهستانی بنا شده ولی برای جلوگیری از سیلاب و ذخیره آب بوده و ساختمانش از آهن و مس نیست.
در سرزمین قفقاز میان دریای خزر و دریای سیاه سلسله کوه هایی است همچون یک دیوار که شمال را از جنوب جدا می کند، تنها تنگه ای که در میان این کوه های دیوار مانند وجود دارد تنگه «داریال» معروف است. و در همانجا تاکنون دیوار آهنین باستانی به چشم می خورد و به همین جهت بسیاری معتقدند سد ذوالقرنین همین سد است.
منابع:
1- تفسیر نمونه: آیت العظمی- مکارم شیرازی
2- نرم افزار ایمان. مجمع البیان
[1] نمونه ص 586 الی 587.
[2] تفسیر نمونه: آیت العظمی- مکارم شیرازی صفحه 576-577.
[3] تفسیر نمونه: آیت العظمی- مکارم شیرازی صفحه 577-578.
[4] تفسیر نمونه 579
معرفی یک کتاب مفید در باره امامت امام علی (علیه السلام)
امام علی (علیه السلام) در قرآن نوشته غلامرضا سلماسی از انتشارات قم مشهور چاپ اول1392
این کتاب در شش گفتار تالیف شده گفتار اول به نام ونسب حضرت علی(علیه السلام) گفتار دوم القاب آن حضرت گفتار سوم فضائل گفتار چهارم نمونه ای از مناظرات دانشمندان شیعه وسنی در باره علی (علیه السلام) و گفتار پنجمشمه ای از فرمایشات پیامبر در حق علی(علایه السلام) گفتارششم علی (علیه السلام)در قرآن که با استفاده از تفاسیر متعدد از جمله برهان ،عیاشی به امر ولایت پرداخته است در پایان به سوالات انحرافی و شبهه انگیز پاسخ مستدل داده است
امید است این کتاب و خواندن آن گامی در راستای تثبیت عقیده ولایی مان و مانعی برای تزلزل گامهای استوارمان باشد.
ان شاء الله
هوالحق فراخوان مقاله هفته پژوهش فراخوان مقاله به مناسبت هفته پژوهش توسط مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) با شعار سال( حماسه سیاسی-اقتصادی ) با محوریت ضرورتهای حماسه سیاسی-اقتصادی جامعه اسلامی در موضوعات ذیل تعیین گردید: 1- امنیت و رفاه سیاسی- اقتصادی در قرآن 2- سیره معصومین(علیهم السلام)در اقتصاد جامعه اسلامی (ترسیم الگوها ، راهبردها و راهکارها) 3- نقش حماسه حسینی در احیای سیاست اسلامی 4- سیاست حضرت زینب(سلام الله علیها) در تداوم پیام سیاسی قیام کربلا 5- راهکارهای توسعه و پیشرفت اقتصاد و سیاست اسلامی از منظر قرآن 6- ارزشهای اخلاق اقتصادی در تحقق اقتصاد اسلامی از دیدگاه نهج البلاغه 7- مشارکت های سیاسی- اجتماعی زنان مسلمان 8- زنان مسلمان حوزوی و تحقق اقتصاد اسلامی شرایط مقاله نویسی و نیازمندیها در فراخوان · صفحۀ مشخصات نويسنده: (صفحۀ بدون شماره) شامل عنوان كامل مقاله (عنوان مقاله بايد كاملاً گويا و بيانگر محتواي مقاله باشد)، نام و نام خانوادگي نويسنده شماره تلفن · چكيده فارسی- مقدمه- متن؛ متن مقاله (با فونت: فارسي B-Nazanin سايز 12 – نتيجه- فهرست منابع **آخرین مهلت ارسال مقالات 27 آذر زمان اعلام مقالات برگزیده 1 دی 1392 . از صاحبان آثار برگزیده با تقدیم هدایایی قدردانی می شود.
**علاقمندان جهت ارائه اصل مقاله به همراه WORD یا PDF می توانند به امور پژوهش حوزه علمیه فاطمه الزهرا(سلام الله علیها) یا پست الکترونیک marand@gmail.comارسال نمایند.