رهبری
مـادران پاکنـد، همچـون یـاسها
گـوهـرانـی ، بهتـر از المـاسها
قلبشان دشتی ز مهـر و عاطفه
روحشان لبریز از، احسـاسـها
شاعر : خانم زرناز
ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر بر شما مبارک باد.
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
مادر
تنها کسیست که میتوان “دوستت دارم”هایش را باور کرد
حتی اگر نگوید
- See more at: http://www.tebyan-zn.ir/News-Article/entert/Short_message_service/2014/4/20/173441.html#sthash.49Oh9oiA.dpuf
پسرک از پدربزرگ پرسید:
پدربزرگ در باره چه می نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد: مهمتر از آنچه می نویسم،
مدادی است که با آن می نویسم
می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی
در آن ندید
- این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام
پدر بزرگ توضیح داد در این مداد پنج صفت هست
که اگر به دست بیاوری برای تمام عمر به آرامش
می رسی؛
صفت اول: می توانی کارهای بزرگ انجام دهی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد
که حرکت تو را هدایت می کند. این دست، خداست
صفت دوم: باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی
این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود و اثری که
از خود به جای می گذارد ظریف تر و باریک تر
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی که باعث می شود انسان بهتری شوی
صفت سوم: مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم
بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست
در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، تصحیح خطا مهم است
صفت چهارم: چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است
پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است
و سر انجام پنجمین صفت مداد: همیشه اثری از خود به جای می گذارد
هر کار در زندگی ات می کنی، ردی به جای می گذارد
پس سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی وبدانی چه می کنی
دعوت
* خدایا، چقدر ما انسان ها در اجابت دعاهای مان عجولیم. گاهی اصلاً با واژه ی « صبر » آشنایی نداریم و آن را نمی شناسیم. مگر غیر این است که اجابت دعاها را ضمانت کرده ای، خودت ما را امر به دعا کردن نموده ای؛ (ترجمه ی عباراتی از جملات پایانی دعای شریف کمیل)، تو که خُلف وعده نخواهی کرد. برای نگرانی مان دلیلی نداریم و هر کاری که برهان و دلیلی برایش نباشد، عبث و بیهوده است. خدایا، به من بیاموز که در اجابت دعاهایم شتاب زده عمل نکنم و هیچگاه از رحمت نامتناهی ات نا امید نشوم. خدایا، نکند با دانستن اینگونه مسائل، باز طوری عمل کنم که شایسته ی شأن انسانی ام نباشد.
حل مشکلات دشوار با خواندن زیارت عاشورا
آقای . . . می نویسد دوبار با مشکلات دشواری مواجه شدم که با خواندن زیارت عاشورا همه مشکلاتم حل شد .
اولین توسل :
با سه مشکل مهم رو به رو شدم ، و به شدت از آنها متأ ثر شدم .
1 برای خرید منزل دویست هزار تومان مقروض بودم و در طی نه سال قادر به ادای قرض نبودم .
2 با مشکل سخت دیگری مواجه شدم که قادر به گفتن آن نیستم .
3 از لحاظ رزق و روزی در مضیقه بودم .
این مشکلات به من بسیار فشار می آوردند و برای حل آنها از همه چیز نا امید شدم ، به حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام متوسّل شدن و به ذهنم خطور کرد که زیارت عاشورا به مدت چهل روز بخوانم ، و ثوابش را به حضرت نرجس خاتون اهدا کنم ، و با شفاعت این خاتون نزد فرزندش امام زمان همه این مشکلات حل شود .
توسل را به این ترتیب آغاز کردم :
هر روز بعد از نماز صبح زیارت امین اللّه را به قصد زیارت حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام می خواندم و سپس زیارت عاشورا را با صد بار لعن و صد بار سلام می خواندم و سجده زیارت را به جای می آوردم ، و دو رکعت نماز زیارت را می خواندم پس از آن دعای معروف به دعای علقمه را می خواندم ، در روز بیست و هشتم و به طریقه ای شگفت مشکل دوم من حل شد .
در روز سی و هشتم یکی از دوستانم که به قرض منزلم آگاه بود آمد و حالم را پرسید ، سپس مبلغ دویست هزار تومان به من داد و گفت : این مبلغ برای قرض منزل توست .
بعد از چهل روز وضع اقتصادی من نیز بهتر شد ، و پس از آن با مشکل اقتصادی مواجه نشدم .
دومین توسّل :
پس از گذشت یک سال از اولین توسّل ، با مشکل دیگری مواجه شدم : یکی از تجار تهران نزد من آمد و گفت : ما کالاهای بسیاری برای شما می فرستیم تا بفروشی و مبالغ آن را ارسال کنی . با بعضی از دوستان و تجار در این باره مشورت کردم گفتند : مبلغ هفتصد هزار تومان به عنوان پیش پرداخت برای او بفرست تا رضایت او را جلب کنی ، من نیز مبلغ یکصد هزار تومان از قرض الحسنه تهیه کردم و یکی از دوستان پانصد هزار تومان به من داد ، به هر حال برای او مبالغ را جور کردم و فرستادم و به مدت سه روز منتظر ماندم تا اجناس برسد ، اما متأ سفانه برایمان آشکار شد که تاجر از حقه بازان بوده ، و پس از گرفتن پولها از بانک متواری شده و بدهی بسیاری دارد که بالغ بر هفتاد میلیون تومان می شود . . . مدّت سه ماه دنبال او جستجو کردیم ولی اثری از او نیافتیم تا ما را به او برساند .
با استفاده از اولین تجربه ام که آن را از خواندن زیارت عاشورا به دست آورده بودم ، این بار نیز با همان نیّت و با همان سبک متوسل شدم ، پس از بیست روز این تاجر با من تلفنی تماس گرفت و مبلغ را پس داد ، بعد از چند روز او را بازداشت کردند و به تهمت حقه بازی و مال مردم خوری به زندان انداختند ، و هیچ طلبی به دیگران مسترد نشد .
مایلم متذکر شوم که در هر دو بار با قلبی اندوهگین و با قطع امید از همه به وسیله این زیارت به سرور شهیدان متوسل شدم .
دوبـاره بـوی بقیــــع و مـدینــه می آيــــد دوباره زمزمه غم ز ســــــــینه می آیـد
دوبـاره مـرغ دلـم ســــــر به زیـر پر بـرده که سوز ناله به سودای چشم تر برده
نشـسته گوشــه اندوه و ناله ســـر داده ز ســـــــوز ناله ام البنین خبـــــر داده:
« منـم که سـایه نشین و جـود مـولایم کنیز خانه غم ، خـــــــاک پای زهرایم
منم که خانه به دوش غم علی هستم منم که همقدم محنت ولی هســتم
پس از آنكه امير المؤ منين على بن ابى طالب عليه السلام به سوگ پاره تن و ريحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلى الله عليه و آله يعنى سرور زنان عالميان حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليه شهيده راه ولايت و امامت نشست ، برادرش عقيل بن ابى طالب عليه السلام را كه آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برايش همسرى از تبار دلاوران برگزيند تا پسر دليرى براى مولا به ارمغان آورد كه سالار شهيدان حسين بن على عليه السلام را در كربلا يارى كند