رهبری
سیزدهم صفر سال 303 هجرى قمرى ·
وفات احمدنسایى صاحب سنن نسایى ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن على ، و به روایتى دیگر احمد بن على بن شعیب بن على ، معروف به نسایى ، صاحب کتاب السّنن الکبیر یکى از منابع معتبر و معروف روایى اهل سنّت ، در سال 215 قمرى در منطقه نساء از مناطق خراسان بزرگ دیده به جهان گشود. در آغاز نوجوانى به دنبال تحصیل علم رفت . بدین منظور از روستاى خود به بغلان در طخارستان در نزد قتیبة بن سعیدبن جمیل عالم معروف منطقه رفت . پس از چندى به نیشابور، سپس به حجاز، مصر، عراق ، جزیره سرزمین هاى دجله و فرات ، شام و ثغور مهاجرت کرد. وى پس از مدتى گشت و گذار علمى و زیارتى ، در محله قنادیل مصر، ساکن گردید نسایى پس از تلاش هاى فراوان علمى ، به یکى از دانشمندان بزرگ عصر خویش تبدیل شد. درباره ویژگى هاى شخصى اش گفته شد: داراى چهار همسر، خوش خوراک و یک روز در میان روزه مى گرفت و هر روز یک مرغ بریان تناول مى کرد نسایى در رشته هاى حدیث ، فقه ، رجال و درایه ، سرآمد روزگار خود بود. به طورى که برخى گفته اند: وَ کان اءفقه مَشایخ مِصر فى عصره ، و اءعلمهم بالحدیث و الرّجال وى داراى تاءلیفات چندى است که برخى از آن ها، معروف و مشهور است . برخى از نوشته هاى وى عبارتند از: 1 - السنن الکبیر جامع روایى اهل سنت . 2 - خصائص على علیه السّلام . این کتاب که جزئى از سنن کبیر او است ، درباره ویژگى ها و فضایل امام على بن ابى طالب علیه السّلام به رشته تحریر آورده است . نوشتن این کتاب براى وى سنگین تمام شد و در جوامع اهل سنت ، به ویژه در میان نواصب و خوارج منطقه شام ، به شیعه گرى متهم شد و با وى در این باره برخورد نامناسب و ناروایى به عمل آوردند. 3- مسند على علیه السّلام . 4 - عمل یوم و لیلة . این کتاب در برخى از چاپ هاى سنن کبیر، جزیى از این کتاب به حساب مى آید و گاهى به طور جداگانه چاپ و منتشر شده است . 5 - التفسیر. درباره تفسیر قرآن کریم است . 6 - فضائل الصّحابة . 7 - کتابى درباره کنیه ها درباره وى گفته شد: مدتى امارت شهر حمص از توابع شام را بر عهده داشت نسایى در اواخر عمر خود از مصر به شام مسافرت کرد. در آن هنگام نوشتن کتاب خصائص على علیه السّلام بسیار معروف شده بود. به همین جهت هنگامى که وارد شام شد، به تحریک بدخواهان و رشک ورزان هر روز عده اى براى وى مزاحمت هایى به وجود مى آوردند. در این باره ، تاریخ نگاران و سیره نویسان سخن هاى زیادى گفته اند. از جمله این که گفته شد: گروهى بر او خورده گرفته و وى را مورد اعتراض قرار دادند. چون او درباره امام على بن ابى طالب علیه السّلام کتاب خصائص را نوشته بود ولى درباره شیخین ابوبکر و عمر کتابى تاءلیف نکرده بود. این گلایه به وى گفته شد. وى در پاسخ منتقدان خود گفت : هنگامى که وارد دمشق شده بودم ، در مردم انحراف هاى زیادى درباره حضرت على علیه السّلام مشاهده کردم . همین امر سبب گردید که کتابى درباره فضایل آن حضرت به عنوان خصائص تاءلیف کنم . تا شاید خداوند سبحان به وسیله آن ، اهالى دمشق را هدایت کند. نسایى پس از کتاب خصائص على علیه السّلام ، کتابى با عنوان فضایل صحابه تاءلیف کرد. در آن زمان به وى گفتند: چرا فضایل معاویه را در این کتاب ، نقل نکردى ؟ وى در پاسخ گفت : براى معاویه چه فضیلتى نقل کنم ؟ من فضلى براى او نیافتم مگر این که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره او فرموده بود: اءللّهم لاتشبع بطنه ؛ خدایا هیچ گاه شکمش را سیر مگردان پس از این گفت وگو، بدخواهان و بى خردان دمشق بر وى هجوم آورده و به صورت تحقیرآمیزى ، شکنجه و آزار دادند و وى را بیمار نمودند. نسایى از آن ماجرا، جان سالم به در نبرد و بر اثر همان آزارها، بدرود حیات گفت . وى سفارش کرد که او را از دمشق خارج کرده و به رمله در منطقه فلسطین ببرند. به روایتى دیگر سفارش کرد که وى را به مکه معظمه ، منتقل نمایند. درباره تاریخ وفات ، محل وفات و محل دفنش ، اتفاقى در میان تاریخ نگاران نیست . برخى مى گویند: وى در رمله ، وفات یافت و در بیت المقدس دفن شد. برخى دیگر مى گویند: وى در شام یا رمله وفات یافت و جسدش را به مکه منتقل کردند. برخى هم گفته اند: وى در حال بیمارى از شام به مکه رفت و در مکه وفات یافت و میان صفا و مروه دفن شد. تاریخ وفات وى را برخى شعبان سال 302 قمرى و برخى دیگر صفر سال 303 قمرى دانسته اند اکثر مورخان ، سیزده صفر سال 303 قمرى را صحیح تر از موارد دیگر مى دانند. به هر تقدیر، مردى از دانشمندان اهل سنت ، به جرم دوستى امام على بن ابى طالب علیه السّلام و خاندان رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله ، به دست سنیّان متعصّب و نادان کشته گردید
رویکرد فرا روی تحقق مولفه های رسانه ای در امر تبلیغ با استفاده از فضایل والای امامزادگان
1-تغییر متناوب در برنامه های اجرایی مناسب با اهداف فرا رو در عین تبعیت از برنامه جامع کلی: در اینجا می بایست 4 عامل را مد نظر قرار داد
الف-نگاه به آینده
ب- تضمین کیفیت برنامه های اجرایی همراه با مدیریت
ج-تغییرات ایجابی برای دستیابی به وضعیت مطلوب از طریق گذر از وضعیت موجود
د- تبدیل تهدیدها به فرصت ها و شکار یا کشف فرصت ها از طریق خلق راهبردهای ناظر بر برنامه ریزی های عملیاتی.
2- فرایندمداری با رویکرد پیامدمحوری در اینجا می بایست هدف نگاه به فرایندهای اجرایی و قابل تحقق به جای درجا زدن و توقف در ورودی برنامه های بعضا ناکار امد امروزی باشد . اصل بر این قرار گیرد که اجزا و مؤلفه های برنامه به مثابه یک فرایند کلان و بر اورنده اهداف و انتظارات درون و برون سازمانی باشد
3- مخاطب محوری: اطمینان از کسب رضایت جامعه هدف در برنامه ریزی ها برای پاسخگویی به نیازهای به حق آنان در عین احترام و توجه به اصل کرامت انسانی و عدالت فردی و اجتماعی
مبانی الگوی برنامهریزی راهبردی برای استفاده از اموزه های رسانه ای در امر تبلیغ با استفاده از فضایل والای امامزادگان
به نقل از راسخون
وقایع نهم صفر
شهادت عمار و خزیمه(ع)
در این روز در سال ۳۷ هـ عمار یاسر به سن ۹۳ سالگی سالگی و خزیمه بن ثابت در جنگ صفین به شهادت رسیدند. پدری عمار جناب یاسر بن عامر است، و او اول مردی در اسلام بود که در مکه به دست مشرکین به شهادت رسید. مادر عمار جناب سمیه بود که بر اذیت کفار مکه صبر فراوان کرد، و اولین زن شهیده در اسلام بود که به دست ابو جهل به شهادت رسید. اما عمار را ابوالعادیه و ابوحواء سکسکی شهید کردند. زمانی خبر به امیر المومنین(ع) رسید بسیار محزون شد و بر بالین عمار آمد و سر او را بر زانو نهاد و با حزن و اندوه فراوان اشعاری در بی وفایی دنیا و دوری از دوستان قرائت فرمود. سپس فرمود:« انا لله و انا الیه راجعون. هر کس بر قتل عمار غمگین نباشد او را از مسلمانی بهره ای نیست. بهشت نه یک بار بلکه بارها بر عمار واجب شده است».
جنگ نهروان در نهم صفر سال ۳۹هـ فتح نهروان واقع شد، و ذوالثدیه رئیس خوارج به درک واصل شد. التماس دعا!
سلمان فارسی: از شش چیز در شگفتم
از شش چیز در شگفتم: سه چیز آن مرا می خنداند و سه چیز دیگر به گریه ام می اندازد. آن سه چیز که مرا به گریه می اندازد: جدایی از دوستان محمد(ص)، هراس و وحشت قیامت و ایستادن در پیشگاه خدای عزوجل است، و اما آن سه چیزی که مرا به خنده وا می دارد: یکی کسی است که در پی دنیاست، حال آنکه مرگ در پی اوست؛ دیگری کسی که در غفلت به سر می برد، حال آنکه از او غافل نیستند؛ و سومی کسی که دهانش به خنده باز می شود، در صورتی که نمی داند آیا خداوند از او خشنود است یا ناخشنود.