بهترین دست ها
بهترین دست ها
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اَلأَیْدِى ثَلاثَهٌ: سائلَةٌ وَمُمْسِكَةٌ وَ مُنْفِقَةٌ وَخَیْرُ الأَیْدِىْ مُنْفِقَه!
بهترین دست ها
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود:
اَلأَیْدِى ثَلاثَهٌ: سائلَةٌ وَمُمْسِكَةٌ وَ مُنْفِقَةٌ وَخَیْرُ الأَیْدِىْ مُنْفِقَه!
به مناسبت ١٨ ربیع الاول سالروز بنای مسجد النبی به دست نبی اکرم(ص)
پس از ورود حضرت محمد(ص) به مدینه، ایشان دستور ساخت مسجد را صادر کرده با کمک مهاجرین و انصار، شروع به بنای آن نمودند.
زمانی که رسول خدا(ص) وارد یثرب شد، همه طوایف و افراد سرشناس این شهر مایل بودند تا حضرت به منزل ایشان وارد شود و هر یک از آنان دوست داشتند میزبان وی باشند اما آن حضرت فرمود: درجایی توقف خواهد کرد که شترش زانو بزند. شتر در زمینی که اکنون مسجد است، زانو زد. نزدیک ترین خانه به محل زانو زدن شتر، خانه ابوایوب انصاری بود که دو اتاق یکی بر بالای دیگری داشت و حضرت در آنجا اقامت گزید.
زمین مسجد النبى از آنِ دو یتیم به نام های سهیل و سهم بود که در آن جا خرما خشک مى کردند. رسول خدا (ص) آن زمین را به مبلغ ده دینار از ولىّ دو طفل خرید تا در آن جا خانه و مسجدش را بنا نهد. مساحت این زمین در آن روز حدود ٢٠٧١ متر مربع بوده که صحن آن را با ریگ سیاه فرش کردند و دیوارها را با خشت و گل بالا بردند.
پس از تغییر سوی قبله از بیت المقدس (شمال مسجد) به کعبه (جنوب مسجد(، پیامبر(ص) درِ گشوده در دیوار جنوبی را مسدود کرد و در دیگری گشود که شاید به گفتهٔ حافظ محمد بن محمود بن نجار با واقعیت مطابق باشد که درِ بر روی دیوار شمالی و روبروی دری بوده است که پس از تغییر قبله بسته شده بود. در سال هفتم هجری پس از فتح دژهای خیبر به دست مسلمانان، سوی مدینه بازگشتند و کم کم ضرورت توسعهٔ مسجد به خاطر افزایش روزانهٔ جمعیت مسلمانان، در نظر پیغمبر(ص) و اصحابش آمد.
به گفته جعفرمحمدصادق در کتاب اخبار الهجره، رزین و… پیامبر(ص) مسجد را از درازا و پهنا چنان فراخ کرد که چون مربعی ١٠٠× ١٠٠ ارشی (ذرعی) درآمد. با توجه به برابری نسبی اَرَش با متر، مساحت مسجد در سال هفتم می بایست ٢٤٣٣ متر مربع شده باشد و این متراژ عینی از بنای مسجد، طبق معیارهای نقشه ای که کارشناسان ترک در اواخر سده ششم خورشیدی که ٢٤٧٥ متر مربع ارایه داده اند، مطابقت محاسباتی دارد.
محله ای که پیامبر(ص) در آن اقامت گزید، در قیاس با طول و عرض منطقه ـ میان حره شرقی و غربی و احد و قبا ـ نقطه میانی به حساب می آمد و این یکی از دلایل اصلی انتخاب این نقطه برای مسجد بوده است.
چندی پس از ورود رسول خدا(ص)، سنگ بنای مسجد نهاده شد و همه اصحاب از زن و مرد با اشتیاق شروع به ساختن مسجد کردند. خود رسول خدا(ص) نیز با تمام توان در ساختن مسجد شرکت کرد.
مسجدی که رسول خدا(ص) بنا کرد، از جهات زیادی با آنچه امروز در جای آن ساخته شده، تفاوت دارد؛ زیرا در زمینی محدودتر و با بنایی ساده تر و خلوص بیشتر بنا شده بود.
طول مسجد هفتاد ذراع، عرض شصت ذراع ـ هر ذراع حدود نیم متر ـ و ارتفاع آن ۷۵/۱ متر بود، به طوری که سر برخی افراد به سقف می رسید.
نخستین بنای آن از شاخ و برگ و تنه درخت نخل و پس از سال چهارم هجری از خشت و گِل بود.
مکان های مسجدالنبی
صُفّه
در داخل مسجد النبى صفه یا ایوانچه مانندى آماده ساخته بودند که مهاجران بى سر پناه در آن جا به سر مى بردند. اینان همان دسته از مسلمانان اند که به «اصحاب صُفه» معروف گشتند. پیش از آن که قبله از بیت المقدس به طرف کعبه تغییر کند محراب رسول خدا (ص) در ناحیه شمال مسجد بود. پس از تغییر قبله به دستور پیامبر(ص)، آن قسمت را مسقف کردند و آن مکانى براى استراحت و سکونت مسلمانان مهاجر و بى پناه گردید که در توسعه مسجد در سال هفتم هجرى داخل مسجد قرار گرفت. آن چه امروزه به صفه معروف است، روزگارى «دکة الاغوات» و جایگاه خواجه هاى حرم بوده که وظیفه حراست و خدمتگزارى حرم را به عهده داشته اند.
روضه شریفه
روضه شریفه قسمتی از مسجد النبی(ص) است که در ناحیه جنوب شرقی قرار دارد. حدود روضه ٣٣٠ متر است و طول آن ٢٢ متر و عرض آن ١٥ متر است و در محدوده آن سه مکان مقدس دیگر با نام های مرقد مطهر پیامبر(ص)، منبر و محراب نیز وجود دارد.
١. مرقد مطهر رسول خدا
یکی از بهترین نقاط مسجد، مدفن رسول خداست. در کناره شرقی مسجد، پیامبر(ص) حجره هایی برای زندگی همسران خود ساخته بود که تا قریب نود سال پس از رحلت آن حضرت برپا بود. مورخان نوشته اند رسول خدا در حجره ای که وفات یافت دفن شد.
.
٢. منبر
در روایات آمده است که پیامبر(ص) در آغاز با تکیه بر درخت خرما خطبه می خواند. یکی از اصحاب پیشنهاد ساختن منبری را داد که رسول خدا روی آن بنشیند تا هم مردم او را ببینند و هم آن حضرت از ایستادن خسته نشود. منبری که در حال حاضر وجود دارد در سمت غربى محراب مسجد قرار گرفته که سلطان مراد عثمانی آن را در محرم سال ٩٩٨ هجرى به مسجد هدیه کرده است. این منبر دارای دوازده پله است که یک اثر ارزشمند هنری می باشد.
٣. محراب
محراب جایگاه نماز پیامبر(ص) بوده است که در جریان توسعه مسجد در زمان ولیدبن عبدالملک اموی، در محل نماز پیامبر(ص) ساخته شد.
به جز محراب اصلی، دو محراب دیگر هم در سمت قبله مسجد با عنوان های محراب عثمانی در دیوار جنوبی مسجد و محراب سلیمانی در سمت مغرب محراب پیامبر(ص) قرار دارد. به علاوه در انتهای دیوار شمالی ضریح پیامبر(ص)، «محراب تهجد» قرار دارد که رسول خدا در برخی شب ها نماز شب را در آن جا اقامه می کردند.
ستون های مسجدالنبی(ص)
ستون هاى مسجد النبی ستون هایى است که هر یک نامى خاص دارد. هشت ستون از زمان پیامبر (ص) هنوز در مسجد باقى است که با رنگ سفید مشخص شده اند و عبارتند از:
١. ستون حنانه: ستونی است که پیامبر(ص) در هنگام خواندن خطبه بر آن تکیه مى کرد و پس از آن که براى آن حضرت منبرى ساختند از آن ستون ناله اى برخاست و به همین دلیل به آن ستون «حنّانه» مى گفتند.
٢. ستون توبه: آن را ستون « ابولبابه» نیز مى نامند. پس از شکست بنوقریظه ابولبابه به خاطر گناهى که مرتکب شد، مورد بى توجهى پیامبر(ص) و یاران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن که آیه اى در پذیرفته شدن توبه او به رسول خدا (ص) نازل شد.
٣. ستون توبه: آن را ستون « ابولبابه» نیز مى نامند. پس از شکست بنوقریظه ابولبابه به خاطر گناهى که مرتکب شد، مورد بى توجهى پیامبر (ص) و یاران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن که آیه اى در پذیرفته شدن توبه او به رسول خدا (ص) نازل شد.
٤. ستون مَحرَس: در کنار این ستون، على (ع) مى ایستاد و از رسول خدا(ص) محافظت مى کرد. این ستون را به نام «استوانه على (ع)» نیز مى شناسند؛ زیرا جایگاه نماز آن حضرت بوده است.
٥. ستون وُفُود: در کنار این ستون، رسول اللَّه (ص) با سران قبایل و هیأت هاى نمایندگى و سیاسى دیدار می کردند و آنان را به حضور مى پذیرفتند.
٦. ستون سریر: رسول خدا (ص) در کنار این ستون تختى از شاخه هاى خرما مى گذاشت و شب بر روى آن استراحت مى کرد.
٧. ستون مربعه القبر (مقام جبرئیل امین) : این ستون چسبیده به ضلع شمالی ضریح مطهر است و در خانه حضرت فاطمه از آن جا گشوده می شده است. این همان دری است که به روایت ابن عباس، حضرت محمد هر روز پنج بار در وقت نمازهای پنج گانه به مدت نه ماه کنار آن می ایستاد و می گفت: السلامُ علیکم و رحمه اللهِ وَ برکاتُهُ انما یُریدُ الله لیذهبَ عنکمُ الرجسَ اهلَ البیتِ و یطهرَ کُم تَطهیراً.(٧)
زمانى که مسجد النبى ساخته شد، سه در براى ورود و خروج مردم ساختند، برخى از اصحاب نیز در حاشیه مسجد خانه ساخته و درى به درون مسجد باز کردند. در سال سوم هجرت، قبل از غزوه احد، به دستور پیامبر (ص) همه درهاى خانه ها به جز در خانه على (ع) به مسجد بسته شد.
درهای مسجدالنبی
تعداد درهاى مسجد در امتداد زمان تغییراتى یافته است. مشهورترین آن ها عبارتند از:
١. باب الرحمه
٢. باب جبرئیل
٣. باب السلام
http://www.sunna.info/souwar/data/media/2/al_salam_gate.JPG
٤. باب النساء
مسجد النبى هم اکنون ٧ در دارد. در توسعه زمان ولید بن عبدالملک بر چهار گوشه مسجد النبى چهار مناره ساخته شد، پس از آن مناره دیگرى نیز ساخته شد که مناره اصلى مسجد عبارت بود ازمناره هاى سلیمانیه، مجیدیه که در دو سوى ضلع شمالى قرار داشت و مناره هاى قایتباى و باب السلام که در دو سوى ضلع جنوب شرقى و ضلع غربى مسجد واقع بود.
در افزوده هاى جدید مسجد، ٦ مناره دیگر ساخته شده و بدین ترتیب مجموع آنها به ١٠ عدد مى رسد.
منابع:
١. سوره مومنون. آیه ١٩.
٢. حافظ محمد بن محمود بن نجار، اخبار مدینه الرسول، ص ٦٩.
٣. ابوبکر احمد بیهقی، دلائل النبوة، جلد١، ص١٥٨.
٤. سامعی، احمد، راهنمای زائران مکه و مدینه، ص ٢٦٨.
٥. همان، ص٢٦٩.
٦. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص ٢٢٢.
٧. سوره احزاب/ آیه ٣٣.
٨. نجفی، محمد صادق، مدفن حضرت زهرا از دیدگاه روایات، میقات شماره ٧، ص ٩٤
٩. جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، به نقل از کافی، ج ٤، ص ٥٥٦
قرآن کریم: وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِيعاً و لاتَفَرَّقُوا همگی به ريسمان الهي چنگ زنيد و پراكنده نشويد
آل عمران ، آيه ۱۰۳ .
پيامبرصلي الله عليه وآله : أيُّهَا النّاسُ! عَلَيكُم بِالجَماعَةِ و إيّاكُم و الفُرقَةَ اي مردم! بر شما باد به جماعت و بپرهيزيد از جدايي
ميزان الحكمه ، ح ۲۴۳۴ .
پيامبرصلي الله عليه وآله : الجَماعَةُ رَحمَةٌ و الفُرقَةُ عَذابٌ وحدت مايه رحمت ، و تفرقه موجب عذاب است
كنزالعمّال ، ح ۲۰۲۴۲ .
پيامبرصلي الله عليه وآله :
يَدُاللَّهِ عَلَي الجَماعَةِ و الشَّيطانُ مَعَ مَن خالَفَ الجَماعَةَ يَركُضُ دست خدا بر سر جماعت است و شيطان با كسي همراه است كه با جماعت ناسازگاري كند
كنزالعمّال ، ح ۱۰۳۱ .
پيامبرصلي الله عليه وآله : عَلَيكَ بِالجَماعَةِ ؛ فَإنَّما يأكُلُ الذِّئبُ القاصِيَةَ
با جماعت همراه شو ؛ زيرا گرگ ، گوسفند دورمانده را ميخورد
مسند أحمد ، ج ۶ ، ص ۴۴۶ .
امام علي عليه السلام : لَوسَكَتَ الجاهِلُ مَااختَلَفَ النّاسُ اگر نادان خاموشي ميگزيد ، مردم دچار اختلاف نميشدند
بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۸۱ .
امام علي عليه السلام : عَلَيكُم بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ و إيّاكُم و التَّدابُرَ والتَّقاطُعَ بر شما باد به ارتباط و بخشش به يكديگر و دوري گزيدن از جدايي و پشت كردن به يكديگر
نهج البلاغه ، نامه ۴۷ .
پیامبر و مرد بیابانی
مرد ازهیبت پیامبری که همه ی قبایل به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. خواسته بود جمله ای بگوید اما کلماتش بریده بریده شده بود. پیامبراز جایش بلند شده بود. آمده بود نزدیک و او را در آغوش گرفته بود- تنگ تنگ. در گوش او گفته بود:« فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟! آن سلطان که خیال می کنی من نیستم. من محمدم. پسر همان بیابان هایی که تو از آن آمده ای.» حتی نگفته بود که پسرعبدالله و آمنه است. حرفِ «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید.» را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. دست گذاشته بود روی شانه ی او: «آسان بگیر، من برادر توام.» مرد بیابانی صورت رسول الله را بوسیده و گفته بود : «عجب پیغمبری دارم من ..»
پیامبر و مرد بیابانی
مرد ازهیبت پیامبری که همه ی قبایل به او ایمان آورده بودند، لکنت گرفته بود. خواسته بود جمله ای بگوید اما کلماتش بریده بریده شده بود. پیامبراز جایش بلند شده بود. آمده بود نزدیک و او را در آغوش گرفته بود- تنگ تنگ. در گوش او گفته بود:« فکر می کنی من کی ام؟ فکر می کنی پادشاهم؟! آن سلطان که خیال می کنی من نیستم. من محمدم. پسر همان بیابان هایی که تو از آن آمده ای.» حتی نگفته بود که پسرعبدالله و آمنه است. حرفِ «من پسر زنی هستم که با دست هایش از بزها شیر می دوشید.» را پیش کشیده بود که مرد راحت باشد. دست گذاشته بود روی شانه ی او: «آسان بگیر، من برادر توام.» مرد بیابانی صورت رسول الله را بوسیده و گفته بود : «عجب پیغمبری دارم من ..»
من در اتاق یک رئیسی رفتم، کار داشتم. تا در را باز کردم دیدم یک دختری
حالا یا دختر یا خانم خیلی خوشگل است. تا در را باز کردم، اوه… چه شکلی!
داخل اتاق رئیس رفتم گفتم: شما با این خانم محرم هستی؟
گفت: نه!
گفتم: چطور با یک دختر به این زیبایی تو در یک اتاق هستی و در هم بسته
است.
گفت: آخر ما حزب اللهی هستیم.
گفتم: خوشا به حالت که اینقدر به خودت خاطرت جمع است. حضرت امیر
به زنهای جوان سلام نمیکرد.
گفتند: یا علی رسول خدا سلام میکند تو چرا سلام نمیکنی؟
گفت: رسول خدا سی سال از من بزرگتر بود. من سی سال جوان هستم.
میترسم به یک زن جوان سلام کنم یک جواب گرمی به من بدهد، دل
علی بلرزد.
گفتم: دل علی میلرزد، تو خاطرت جمع است.
بعضیها خودشان را از امیرالمؤمنین حزب اللهیتر میدانند.
بعضی خودشان را از مراجع تقلید حسینی تر میدانند.
استاد محسن قرائتی
در سيره عملى پيامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نيك و زيبا وجوددارد كه هر كدام نشانگر قطره اى از اقيانوس عظيم حسن خلق آن حضرت است، همان گونه كه خداوند با تعبير «و انك لعلى خلق عظيم; و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى» به اين مطلب اشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب مىكنيم: 1- عدى بن حاتم مىگويد: «هنگامى كه خواهرم سفانه به اسارت سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گريختم، پس از مدتى خواهرم با كمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد اين كه گريخته ام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد، عذرخواهى كردم، پساز چند روزى از او كه بانويى خردمند و هوشيار بود، پرسيدم:«اين مرد (پيامبر اسلام) را چگونه ديدى؟» گفت: «سوگند به خدا او را رادمردى شكوهمند يافتم، سزاوار است كه به اوبپيوندى كه در اين صورت به جهانى از عزت و عظمت پيوسته اى». با خود گفتم به راستى كه نظريه صحيح همين است، به عنوان پذيرش اسلام، به مدينه سفر كردم، پيامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به محضرش رسيدم، سلام كردم، جواب سلامم را داد و پرسيد:كيستى؟ عرض كردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به سوى خانه اش برد، در مسير راه با اين كه مرا به خانه مىبرد،بانويى سالخورده و مستضعف با او ديدار كرد، اظهار نياز نمود،پيامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف كرد و آن بانو را درمورد تامين نيازهايش راهنمايى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا اين شخص پادشاه نيست.» سپس از آن جا گذشتيم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پيامبر (ص) از من استقبال وپذيرايى گرمى نمود، زيراندازى كه از ليف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشين. گفتم: بلكه شما بر آنبنشينيد. فرمود: نه، شما بر آن بنشين، خود آن حضرت بر روىزمين نشست، با خود گفتم: اين نيز نشانه ديگر كه آن حضرت،پادشاه نيست. سپس مطلبى از دينم را كه راز پوشيده بود بيانفرمود، دريافتم كه او بر رازها آگاهى دارد، و فهميدم كهپيامبر مرسل مىباشد، بيانات و پيشگوييها و مهربانىهايش مراشيفتهاش كرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خيبر كه با حضور شخص پيامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پيروزى سپاه اسلام بر سپاه كفر، جمعى از يهوديانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، يكى از اسيران، صفيه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس يهود) بود.بلال حبشى، صفيه را به همراه زنى ديگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پيامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعايت نكرد، و آنها را از كنار جنازههاى كشتهشدگان يهود حركتداد، صفيه وقتى كه پيكرهاى پاره پاره يهوديان را ديد بسيارناراحتشد و صورتش را خراشيد، و خاك بر سر خود ريخت، و سختگريه كرد. هنگامى كه بلال آنها را نزد پيامبر (ص) آورد،پيامبر (ص) از صفيه پرسيد: «چرا صورتت را خراشيدهاى و اينگونه خاكآلود و افسرده هستى؟! » صفيه ماجراى عبورش از كنارجنازهها را بيان كرد، رسول اكرم (ص) از رفتار غير انسانى و خلافاخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شده و بلال را سرزنش كرده و فرمود: «ا نزعت منك الرحمة يا بلال حيث تمر بامراتين على قتلىرجالهما; اى بلال! آيا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رختبربسته كه آنها را از كنار كشتهشدگانشان عبور مىدهى؟! چرابىرحمى كردى؟» جالب اين كه پيامبر اكرم (ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاىصفيه، با او ازدواج كرد، سپس او را آزاد، و بار ديگر باپيش نهاد صفيه با او ازدواج نمود و به اين ترتيب، ناراحتىهاى اورا به طور كلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنين كه در سال هشتم هجرت رخ داد، شيماءدختر حليمه كه خواهر رضاعى پيامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانشبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، پيامبر (ص) هنگامى كه شيماء را درميان اسيران ديد، به ياد محبتهاى او و مادرش در دورانشيرخوارگى، احترام و محبتشايانى به شيماء كرد. پيش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمين گستراند، و شيماء را روى آننشانيد، و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى كرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى كه در روزگار شيرخوارگى به من محبتكردى…» (با اين كه از آن زمان حدود شصتسال گذشته بود). شيماء از پيامبر (ص) تقاضا كرد، تا اسيران طايفهاش را آزادسازد، يامبر (ص) به او فرمود:«من سهميه خودمرا بخشيدم،و در مورد سهميه ساير مسلمانان،به تو پيشنهاد مىكنم كه بعد از نماز ظهر برخيز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسيله خود قرار بده تا آنها نيز سهميه خودرا ببخشند. شيماء همين كار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نيز بهپيروى از پيامبر (ص) سهميه خود را بخشيديم.» سيرهنويس معروفابن هشام مىنويسد: «پيامبر (ص) به شيماء فرمود: اگر بخواهى باكمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى كن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و به سلامتى به سوى قومخود بازگرد؟» شيماء گفت: مىخواهم به سوى قوم خود بازگردم.پيامبر (ص) يك غلام و يك كنيز به او بخشيد و اين دو با همازدواج كردند، و به عنوان خدمتكار خانه شيماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نيكوى پيامبر (ص) در حدى بود كه امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعتخواند، مردم بسيارى بهاو اقتدا كردند، ولى آنها ناگاه ديدند آن حضرت بر خلاف معمولدو ركعت آخر نماز را با شتاب تمام كرد (مردم از خودمىپرسيدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده كه پيامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام كرد؟!) پس از نماز از پيامبر (ص)پرسيدند: «مگر چه شده؟ كه شما اين گونه نماز را (با حذفمستحبات) به پايان بردى؟» پيامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آيا شما صداى گريه كودك رانشنيديد؟» معلوم شد كه كودكى در چند قدمى محل نمازگزارانگريه مىكرده، و كسى نبود كه او را آرام كند، صداى گريه او دلمهربان پيامبر (ص) را به درد آورد، از اين رو نماز را با شتابتمام كرد، تا كودك را از آن وضع بيرون آورده، و نوازش نمايد. 5- عبد الله بن سلام از يهوديان عصر پيامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبههاى اخلاق پيامبر (ص) موجب شد كه اسلام را پذيرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از يهوديان به نام«زيد بن شعبه» داشت، عبدالله پس از پذيرش اسلام همواره زيدرا به اسلام دعوت مىكرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرحمىداد بلكه به اسلام گرويده شود، ولى زيد هم چنان بر يهودىبودن خود پافشارى مىكرد و مسلمان نمىشد. عبدالله مىگويد: روزىبه مسجدالنبى رفتم ناگاه ديدم، زيد در صف نماز مسلمانان نشستهو مسلمان شده است، بسيار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسيدم «علتمسلمان شدنت چه بوده است؟» زيد گفت: تنها در خانهام نشستهبودم و كتاب آسمانى تورات را مىخواندم، وقتى كه به آياتى كهدر مورد اوصاف محمد (ص) بود رسيدم، با ژرفانديشى آن را خواندمو ويژگى هاى محمد (ص) را كه در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است كه نزد محمد (ص) روم و او رابيازمايم، و بنگرم كه آيا او داراى آن ويژگىها كه يكى از آنها«حلم و خويشتندارى» بود هستيا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حركات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقيق خود قراردادم، همه آن ويژگىها را در وجود او يافتم، با خود گفتم تنهايك ويژگى مانده است، بايد در اين مورد نيز به كند و كاو خودادامه دهم، آن ويژگى حلم و خويشتندارى او بود، چرا كه درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است، جاهلانهرچه به او جفا كنند، از او جز حلم و خويشتندارى نبينند.» روزى براى يافتن اين نشانه از وجود آن حضرت، روانه مسجد شدم،ديدم عرب باديهنشينى سوار بر شتر به آنجا آمد، وقتى كهمحمد (ص) را ديد، پياده شد و گفت: «من از ميان فلان قبيله بهاينجا آمدهام، خشكسالى و قحطى باعثشده كه همه گرفتار فقر ونادارى شدهايم، مردم آن قبيله مسلمان هستند، و آهى در بساطندارند، وضع ناهنجار خود را به شما عرضه مىكنند، و اميد آن رادارند كه به آنها احسان كنى.» محمد (ص) به حضرت على (ع)فرمود:آيا از فلان وجوه چيزى نزد تومانده است؟ حضرت على (ع) گفت: نه،پيامبر (ص) حيران و غمگين شد، همان دم من به محضرش رفتم عرضكردم اى رسول خدا! اگر بخواهى با تو خريد و فروش سلف كنم،اكنون فلان مبلغ به تو مىدهم تا هنگام فصل محصول، فلان مقدارخرما به من بدهى، آن حضرت پيشنهاد مرا پذيرفت، و معامله راانجام داد، پول را از من گرفت و به آن عرب باديهنشين داد. منهم چنان در انتظار بودم تا اين كه هفت روز به فصل چيدن خرمامانده بود، در اين ايام روزى به صحرا رفتم، در آنجا محمد (ص)را ديدم كه در مراسم تشييع جنازه شخصى حركت مىكرد، سپس درسايه درختى نشست و هر كدام از يارانش در گوشهاى نشستند، من گستاخانه نزد آن حضرت رفتم، و گريبانش را گرفتم و گفتم:«اى پسر ابو طالب! من شما را خوب مىشناسم كه مال مردم رامىگيريد و در بازگرداندن آن كوتاهى و سستى مىكنيد، آيا مىدانىكه چند روزى به آخر مدت مهلت بيشتر نمانده است؟» من با كمال بىپروايى اين گونه جاهلانه با آن حضرت رفتار كردم (با اين كهچند روزى به آخر مدت مهلت باقىمانده بود) ناگاه از پشتسر آنحضرت، صداى خشنى شنيدم، عمر بن خطاب را ديدم كه شمشيرش را ازنيام بركشيده ، به من رو كرد و گفت: «اى سگ! دور باش.» عمرخواست باشمشير به من حمله كند، محمد (ص) از او جلوگيرى كرد وفرمود:«نيازى به اين گونه پرخاشگرى نيست، بايد او (زيد) را به حلمو حوصله سفارش كرد، آن گاه به عمر فرمود:«برو از فلان خرمافلان مقدار به زيد بده.» عمر مرا همراه خود برد و حق مرا داد،به علاوه بيست پيمانه ديگر اضافه بر حقم به من خرما داد. گفتم: اين زيادى چيست؟ گفت:چه كنم حلم محمد (ص) موجب آن شده است، چون تو از نهيب وفرياد خشن من آزرده شدى،محمد (ص) به من دستور داد اين زيادىرا به تو دهم، تا از تو دلجويى شود، و خوشنودى تو به دست آيد. هنگامى كه آن اخلاق نيك و حلم عظيم محمد (ص) را ديدم مجذوب اسلامو اخلاق زيباى محمد (ص) شدم، و گواهى به يكتايى خدا، و رسالت محمد (ص) دادم و در صف مسلمانان درآمدم.
اينها چند نمونه از سلوك اخلاقى پيامبر اسلام (ص) بود، كه هركدام چون آيينه اى شفاف ما را به تماشاى جمال زيباى اخلاق نيكآن حضرت دعوت مىكند، و يكى از راز و رمزهاى مهم پيشرفت اسلام در صدر اسلام را كه بسيار چشمگير بود، به ما نشان مىدهد. در فرازى از گفتار حضرت على (ع) در شان اخلاق پيامبر (ص) چنين آمده:«رفتار پيامبر (ص) با همنشينانش چنين بود كه دائما خوشرو،خندان، نرم و ملايم بود، هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بدزبان،عيبجو و مديحهگر نبود، هيچ كس از او مايوس نمىشد، و هر كس بهدر خانه او مىآمد، نوميد باز نمىگشت، سه چيز را از خود دوركرده بود; مجادله در سخن، پرگويى، و دخالت در كارى كه به اومربوط نبود، او كسى را مذمت نمىكرد، و از لغزشهاى پنهانى مردم جستجو نمىنمود، جز در مواردى كه ثواب الهى دارد سخن نمىگفت،در موقع سخن گفتن به قدرى گفتارش نفوذ داشت كه همه سكوت نموده و سراپا گوش مىشدند… .»
pan>
جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال
پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، خداوند مىفرماید:” جوانِ معتقد به قضا و قدر من، خشنود از كتاب من، قناعت كننده به روزى من، و رها كننده خواسته هاى نفس به خاطر من، مانند یكى از فرشتگان من است".
ورام ابن ابى فراس، مجموعة ورام( تنبیه الخواطر)، نشر مكتبه فقیه، قم، بیتا، ج1، ص37 و محمدى رى شهرى و همكاران، حكمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم( فارسى)، پیشین، ج7، ص 387.
te mso 9]>
ص قانع نزد خداوند متعال
پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند، خداوند مىفرماید:” جوانِ معتقد به قضا و قدر من، خشنود از كتاب من، قناعت كننده به روزى من، و رها كننده خواسته هاى نفس به خاطر من، مانند یكى از فرشتگان من است".
ورام ابن ابى فراس، مجموعة ورام( تنبیه الخواطر)، نشر مكتبه فقیه، قم، بیتا، ج1، ص37 و محمدى رى شهرى و همكاران، حكمت نامه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و سلم( فارسى)، پیشین، ج7، ص 387.
ابوذر میگوید: عرضه داشتم یا رسول اللَّه، آیا آن كسانى كه از خدا ترساناند و در مقابل وى خضوع و فروتنى مىورزند و ذكر خدا را بسیار میگویند، هم آنان بسوى بهشت سبقت می گیرند؟ پیغمبر(ص) فرمود: نه! بلكه آنان فقراء مسلمین اند. مراد از فقراء مسلمین آن مؤمنى است كه به حلال اندك قناعت میكنـد كه پاى بر گردن مردم میگذارند تا به بهشت میرسند، نگهبانان جنّت میگویند آیا به حساب شما رسیدگى شده است؟ میگویند ما به چه چیز محاسبه شویم؟ مالى نداشتیم تا بوسیله آن ستم یا عدالت كنیم و از دنیا چیزى به دست ما نرسیده است تا امساك نموده نگه داریم یا میان مردم پخش كنیم، ما فقط پروردگارمان را پرستش مینمودیم تا آن زمان كه ما را به سراى جاودان خواند و ما هم او را اجابت كردیم و بدین جهان آمدیم! خراسانى علم الهدى، نهج الخطابة، سخنان پیامبر ص و امیرالمؤمنین ع، ج1، ص 447.
پیامبر خدا(ص) در بیست و پنجم ذیالقعده سال دهم هجرت از سوی خداوند متعال مأمور شد که در مناسک حج شرکت کند و انحرافاتی را که در این تکلیف باشکوه عبادی، سیاسی اجتماعی اسلام در طول تاریخ پیش آمده بود، به مردم گوشزد کند.
به دنبال این مأموریت الهی، رسول خدا(ص) در ماه ذی القعده سال دهم دستور داد که در شهر مدینه و میان قبایل اعلان کنند که رسول خدا عازم خانه خداست. بنابراین فراخوان عمومی هزاران نفر آمادگی خود را برای همراهی با پیامبر و حضور در مراسم حج اعلان کردند.
پیامبر در کدام محل احرام بستند و چگونه اعمال حج را انجام دادند؟
پیامبر ابودجانه را جانشین خود در مدینه قرار داد و در حالی که بیش از 60 شتر برای قربانی همراه داشت، به سوی مکه حرکت کرد. هنگامی که به ذوالحلیفه رسید، با پوشیدن دو پارچه ساده از مسجد شجره محرم شد و لبیکگویان از باب بنی شیبه وارد مسجدالحرام شد؛ در حالی که خدا را حمد و ثنا میگفت و به حضرت ابراهیم علیه السلام درود میفرستاد.
آنگاه در برابر حجرالاسود ایستاد و آن را استلام کرد و هفت بار دور خانه خدا طواف کرد. سپس پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز خواند و پس از نماز، سعی میان صفا و مروه را انجام داد. بعد رو به زائران کرد و فرمود:« هر کس همراه خود قربانی نیاورده، از احرام خارج شود و تمام محرمات احرام پس از تقصیر (کوتاه کردن موی و یا گرفتن ناخن) بر او حلال میشود؛ ولی هر کس همراه خود قربانی آورده باید در احرام باقی بماند تا لحظهای که قربانی خود را در منی ذبح کند.»
علی علیه السلام نیز از یمن در حالی که تعدادی قربانی همراه داشت به همراه جمعی از نیروهای اسلام خود را به مکه رساند و پیامبر از دیدن ایشان بسیار خوشحال شد. پیامبر اکرم تا روز هشتم ذی الحجه درون خیمهای که در بیرون مکه افراشته شده بود، اقامت کرد و آنگاه در روز هشتم ذی الحجه به سوی عرفات حرکت کرد و تا طلوع آفتاب روز نهم در منی ماند.
سپس بر شتر خود سوار شد و سواره به سمت عرفات حرکت کرد و در منطقهای به نام نمره در حالی که بر روی شتر سوار بود سخنان تاریخی خود را ایراد کرد. رسول خدا تا غروب روز نهم در عرفه ماند و قسمتی از شب دهم را در مزدلفه ماند و در فاصله طلوع فجر و آفتاب در مشعر به سر برد و روز عید قربان رهسپار سرزمین منی شد و مراسم رمی جمره و قربانی و تقصیر را به جا آورد و برای ادامه مناسک حج به سوی مکه حرکت کرد.
به این ترتیب پیامبر در این سفر که آخرین حج او بود و به «حجة الوداع» معروف شد، تمام اعمال مراسم حج را به مردم آموخت. به این آخرین حج پیامبر «حج بلاغ» و «حجة الاسلام» نیز گفته میشود.
از حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله) روايت شده است كه در عالم رويا عمويم حمزه و برادرم جعفر بن ابيطالب را ديدم كه در پيش آنها طبقي است از سدر،پس يك ساعتي از آن ميل كردند .پس آن سدر مبدل شد به انگور ،پس ساعتي از آن هم خوردند و سپس آن انگور مبدل به رطب شد،پس ساعتي هم از آن خوردند،پس از آن نزديك رفتم و گفتم :پدرم فداي شما باد .چه عملي يافتيد افضل از همه اعمال ،گفتند :پدر و مادرم فداي تو باد يافتيم افضل اعمال را صلوات بر تو و سقايت آب و محبت علي بن ابي طالب(عليه السلام).
منبع:كتاب مدينه المعاجزو منازل الاخره
به منظور بزرگداشت مقام نبوت و عرض ارادت برآنيم تا روز پنج شنبه هديه به پيامبر خوبيها ختم 1433 صلوات به روح آن بزرگوار داشته باشيم.
در صورت تمايل تعداد صلواتهاي خود را برايمان در ارسال نظرات بيان كنيد تا سهمي در بزرگداشت مقام نبوت داشته و اداي احترام به ساحت آن بزرگوار داشته باشيم.
اللهم صلّّعلي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
پشت پرده و سازندگان فیلم موهن
چه کسانی پشت تولید این فیلم موهن بوده اند؟ اهداف این افراد چه بوده است؟محتوای فیلم موهن به ساحت پیامبر اسلام چیست؟
اگرچه در سالهای اخیر پدیده “اسلام هراسی” در جهان غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا به عنوان فضای رسانه ای رایج و مضمون تکرار شونده در رسانه ها شکل گرفته است، اما این امر به این جا متوقف نشده و به شکل “اسلام ستیزی” تغییر شکل یافته است. اگرچه در سالهای گذشته و به ویژه پس از حوادث یازده سپتامبر که به گروه القاعده منتسب شد، اسلام هراسی در ابعاد رسانه ای، سیاسی و اجتماعی دنبال شد و مسلمانان در جوامع غربی با انواع و اقسام تضییقات و تبعیضات روبرو شدند و رسانه ها، تصویری سیاهی از مسلمانان به مخاطب غربی ارائه می کردند، اما اخیرا چندی است که نه تنها مسلمین مورد تعرض و اتهام قرار می گیرند که ستیزه جویی علیه خود اسلام شکلی علنی یافته است. اگر در سالهای گذشته هالیوود و فیلمهای آمریکایی مسلمین را مردمی خشن، تروریست، بی فرهنگ و …. تصویر می کردند ، اخیر تحرکات برای تخریب بنیانهای معنوی اسلام شدت گرفته است. در جهان غرب که پرسیدن درباره چرایی موجودیت اسراییل و کم و کیف هولوکاست حکم ذنب لایغفر دارد و با آن برخوردهای هم رسانه ای و هم حقوقی می شود، به نام آزادی بیان و اندیشه زمینه برای انواع و اقسام اهانت های موج آفرین علیه مقدسات مسلمانان فراهم است. اگر حمایت از کاریکاتورهای علیه پیامبر اعظم(ص)، سکوت دربرابر آتش زدن قرآن توسط کشیش هتاک و حمایت از خوانندگان هتاک علیه ائمه را از نمونه های اولیه اسلام ستیزی در جوامع غربی بدانیم، تولید فیلم اهانت آمیز درباره رسول گرامی اسلام(ص) نمونه اعلای گرایش های اسلام ستیزانه در این جوامع است. فیلمی که با واکنشهای شدید مردم مسلمان کشورهای مختلف روبرو شد و موجی از احساسات پاک مردم در اعلام انزجار ار این جنایت شنیع را به همراه داشت. اما سوال اصلی این است که محتوای این فیلم چه بوده، چرا تولیده شده و حامیان آن چه کسانی هستند؟ ما در این نوشتار به این سوال پاسخ خواهیم داد.
با مطرح شدن برنامه پخش این فیلم در سالگرد حادثه 11 سپتامبر توسط تری جونز کشیش هتاک و سفیهی که سال گذشته برنامه قرآن سوزی را ارائه کرده بودحساسیتهای درباره این فیلم و محتوای آن شدت گرفت
محتوای این فیلم شنیع چیست؟
اعتراضهای مردمی در جهان اسلام همه در واکنش به فیلم «معصومیت مسلمانان» بود؛ فیلمی که در ابتدا اعلام شد حاصل کار یک کارگردان آمریکایی ـ اسراییلی به نام سام باسیل است و اما پس از مدتی تلاش شد افراد دیگری در آن ذی مدخل معرفی شوند
این فیلم با صحنههایی از حملات گروههای تندروی اسلام گرا به یک داروخانه مربوط به یک پزشک قبطی( نام اقلیت مسیحی در مصر) آغاز میشود. در این صحنه چند نفر با ریش بلند با چوب و چماق به داروخانه این پزشک حمله میکنند و با حمله ناجوانمردانه به همسر وی، مغازه اش را ویران می کنند؛ اما پلیس تنها نظاره گر این حادثه است.
فیلم پس از این بخش، به حیات پیامبر اعظم(ص) در صدر اسلام منتقل میشود و با پخش صحنه های مبتذل (که از بیان آنها معذوریم)، علاوه بر توهین به پیامبر اکرم(ص)، دین اسلام به عنوان “سرطان” و مسلمانان را افرادی خشن، عقب مانده و طرفدار خونریزی نشان می دهد.
رسانه ها گزارش داده اند که گذشته از محتوای ضعیف، سخیف و مغرضانه درباره پیامبر اسلام که ارزش بیان ندارد، یکی از شیطنتهای فیلم آن است که مسلمانان را افرادی شکنجه گر معرفی کرده است و در صحنه ای از فیلم یک زن سالخورده به نحو عجیبی شکنجه می شود؛ در حالی که در تاریخ اسلام چنین چیزی مشاهده نمی شود.
چگونه این فیلم به نمایش درآمد؟
رسانه ها گزارش داده اند که این فیلم چند ماه پیش در بیتفاوتی کامل در سینمایی در لسآنجلس اکران شد و تبلیغ آن در ماه جولای درسایت یوتیوب قرار گرفت .
این اکران محدود و بی سرو صدا چندان حساسیتها را برنیانگیخت. اما با مطرح شدن برنامه پخش این فیلم در سالگرد حادثه 11 سپتامبر توسط تری جونز کشیش هتاک و سفیهی که سال گذشته برنامه قرآن سوزی را ارائه کرده بودحساسیتها درباره این فیلم و محتوای آن شدت گرفت. اما این نمایش لغو شد.
این کشیش طبق اعلام قبلی، حرکت موهن دیگری به نام «محاکمه مردمی محمد[ص]» برگزار کرد و به زعم خود آن حضرت را محاکمه نمود. قرار بود این فیلم در کنار این محاکمه نمایش داده شود.
اما علیرغم لغو پخش رسمی فیلم موهن، بخشهایی از این فیلم در فضای مجازی منتشر گردید و چون این کار از سوی قبطیان مهاجر مصری انجام شد، نخستین واکنشها از مصر علیه این اقدام برخاست و سپس به لیبی، یمن و دیگر کشورها کشیده شد.
سام باسیل یک شهروند اسرائیلی ـ آمریکایی ایالات متحده است. وی یک مشاور املاک و مدیر شرکتهای ساختمانی است که در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکند و دشمن قسمخورده اسلام است؛ سام باسیل، یک نام مستعار نیست
چه کسانی این فیلم سخیف را تولید کردند؟
در روزهای ابتدایی پس از انتشار این فیلم ، برخی رسانه های غربی یک فرد با تابعیت دوگانه اسرائیلی و آمریکایی را به عنوان سازنده این فیلم معرفی کردند. روزنامه وال استریت ژورنال این فرد را این گونه معرفی می کند: سام باسیل یک شهروند اسرائیلی ـ آمریکایی ایالات متحده است. وی یک مشاور املاک و مدیر شرکتهای ساختمانی است که در کالیفرنیای جنوبی زندگی میکند و دشمن قسمخورده اسلام است؛ سام باسیل، یک نام مستعار نیست .
باسیل از سه شنبه (11 سپتامبر 2012 ـ 21 شهریور 1391) که با روزنامه صهیونیستی “هاآرتص” و روزنامه آمریکایی “وال ستریت ژورنال” مصاحبه کرد ناپدید شد و از مکان اختفای وی اطلاعی در دست نیست.
والاستریتژورنال مینویسد، سام باسیل نویسنده و کارگردان این فیلم، پس از این اتفاقات متواری شده و کسی از جایش خبر ندارد. او البته در گفتوگویی با این روزنامه، گفته فیلمش یک فیلم بلند سیاسی است، نه مذهبی و ضمن توهین دوباره، اسلام را «سرطان» دانسته است. به نوشته این روزنامه پنج میلیون دلار از سوی صد خیر یهودی برای تولید این فیلم دو ساعته که ظرف سه ماه در کالیفرنیا ساخته شده، جمعآوری شده است. باسیل با آسوشیتدپرس هم گفتوگو کرده و با ابراز تأسف از مرگ کارکنان سفارت امریکا از اینکه از سفارتخانهها خوب مراقبت نمیشود، انتقاد کرده است.
اما با ایجاد موج ضد آمریکایی و اسراییلی در جهان اسلام که در واکنش به تولید و نمایش این فیلم موهن بود، جبهه رسانه ای استکبار در غرب و جهان عرب کوشید که آمریکا و اسراییل را از این اتهام مبرا سازند. برای مثال العربیه وابسته به خانواده سلطنتی سعودی می کوشد کل ماجرای این فیلم را زیر سوال ببرد. العربیه می کوشد باسیلی را شخصی خیالی معرفی کند و می نویسد : «ابهامات موجود درباره شخصیت باسیلی و ناشناس بودن او در سینمای آمریکا موجب شد، خبرنگاران و کاربران اینترنتی به دنبال حل معمای صاحب واقعی این نام بگردند.
این شبکه سعودی ادامه میدهد: پایگاه اطلاع رسانی صهیونیستی «تایمز اسرائیل» به نقل از مقامات آمریکایی بدون اشاره به نام آنها نوشت که آنها در اسناد رسمی خود اصلا چنین فردی با این نام و نشان نیافتهاند، همچنین نام این فرد در هیچ مجوز خرید و فروش منازل و هیچ تلفنی به نام او ثبت ثبت نشده است.
در ادامه این گزارش که بیشتر به نظر میرسد، با هدف تبرئه آمریکا و رژیم صهیونیستی ارائه شده، آمده است: با افزایش سئوالات درباره هویت واقعی سام باسیلی، یک شخصیت دیگر با معرفی خود به عنوان مشاور تولید این فیلم به صحنه آمد و تاکید کرد که باسیلی «اسرائیلی» نیست، در واقع «استیون کلین» است که یک فعال تندرو انجیلی مسیحی است که به دلیل فعالیتهایش علیه مسیحیان کاتولیک و مسلمانان معروف است.
با ایجاد موج ضد آمریکایی و اسراییلی در جهان اسلام که در واکنش به تولید و نمایش این فیلم موهن بود، جبهه رسانه ای استکبار در غرب و جهان عرب کوشید که آمریکا و اسراییل را از این اتهام مبرا سازند. برای مثال العربیه وابسته به خانواده سلطنتی سعودی می کوشد کل ماجرای این فیلم را زیر سوال ببرد
استیون در گفتوگوی تلویزیونی در آمریکا گفته است که باسیلی نام مستعار گروهی از مسیحیان عرب و آمریکایی است که پیشتر در خاورمیانه فعالیت داشته و با گروه خود توافق کرده بود، فیلمی ضد اسلامی تولید کنند و فردی که خود را به عنوان باسیلی معرفی کرده، یک قبطی است که از ترس جان خانواده خود در مصر نام واقعی خود را پنهان کرده است.
در واقع العربیه می کوشد این فیلم را به جامعه قبطی های مصر در آمریکا نسبت دهد.گروه موسوم به «قبطیان مهاجر» در واقع نماد این جریان به شمار می آید. دکتر عصمت زقلمة از شخصیتهای قبطی مهاجر و ساکن در آمریکا، در سال گذشته میلادی با ادعای اینکه مسیحیان قبطی مصر در معرض ظلم و قتل هستند “حکومت قبطی در تبعید” را تشکیل داد و خود را رییس آن اعلام کرد. حالا یکی از اعضای این جامعه به عنوان فرد پشت پرده این فیلم معرفی شده است. این شخص پنجاه و پنج ساله در جنوب کالیفرنیا سکونت دارد و از او با نام ناکولا (یا نقوله) باسلی نام برده شده است.
حرف آخر
مسوولیت پخش و ساخت این فیلم شنبع و منزجر کننده توسط هر فرد یا گروهی که در آمریکا ساخته شده باشد برعهده خود آمریکا است. دولت آمریکا که هم اکنون با خشم امت اسلامی روبرو شده ، تلاش می کند خود را از این اقدام موهن تبرئه کند؛ اما آیا می توان پذیرفت که ساخت چنین فیلمی با سرمایه هنگفت و نیز اقدامات مستمر کشیش هتاک و سفیه بدون اطلاع و رضایت مقامات آمریکا انجام شده باشد؟
از سوی دیگر با این اقدام، ادعای احترام به عقاید سایرین و به رسمیت شناختن تفاوتها که از مفاد جدی تبلیغات درباره ارزشهای جوامع غربی است زیر سوال رفت. برای مثال بسیاری از ویدئوها و فیلمهای مربوط به فعالان ضدصهیونیسم و یا حزب الله لبنان، به دلایل واهی چون ضدیهود بودن و یا ترویج نفرت و خشونت از یوتیوب حذف می شود، اما گوگل حاضر به حذف این فیلم موهن از سایت خود نیست! سایت یوتیوپ که در مالکیت شرکت گوگل قرار دارد اعلام کرد فیلم توهین آمیز علیه پیامبر اسلام را از این سایت حذف نمی کند اما مانع از دسترسی به این فیلم در دو کشور مصر و لیبی می شود. این گونه تبعیضها و فعالیتهای اسلام ستیزانه ماهیت جریانهای پشت پرده تمدن غرب را بیش از پیش برای ما آشکار می نماید.
در نهایتما حوزویان نیزبه عنوان عضوی کوچک از خانواده بزرگ اسلام این جنایت شنیع را به حضرت بقیه الله الاعظم(عج) تسلیت عرض نموده و و با قلم خود و تحصن این عمل را محکوم کرده وخواستار پیگیری و برخورد با این هتاکان از سوی تمام مسلمین جهان و نهادهای بین المللی هستیم. ما بر این باوریم که که اگرچه این اقدام با خیال خام ضربه به بنیانهای اسلام صورت می گیرد اما این کفار باید بداند که چراغ هدایت با این اعمال خاموش شدنی نیست
یُرِیدُونَ لِیُطْفِۆُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
مطالب مربوط به فیلم از بخش سیاست تبیان
1- فضيلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَكَ طَريقًا يَطْلُبُ فيهِ عِلْمًا سَلَكَ اللّهُ بِهِ طَريقًا إِلَى الْجَنَّةِ… وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَيْلَةَالْبَدْرِ.»:
هر كه راهى رود كه در آن دانشى جويد، خداوند او را به راهى كه به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر ديگر ستارگان است.
2- دين يابى ايرانيان
« لَوْ كانَ الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى يَتَناوَلَهُ.»:
اگر دين به ستاره ثريّا رسد، هر آينه مردى از سرزمين پارس ـ يا اين كه فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند يازيد.
3- ايمان خواهى ايرانيان
« إِذا نَزَلَتْ عَلَيْهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ. قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ يا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ يُراجِعْهُ النّبِىُّ(صلى الله عليه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلاثًا. قالَ وَفينا سَلْمانُ الفارْسىُّ قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ يَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ كَانَ الاِْيمانُ عِنْدَ الثُّرَيّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ.»:
وقتى كه سوره جمعه بر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) نازل گرديد و آن حضرت آيه وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ را خواند.
مردى گفت:اى پيامبر خدا! مراد اين آيه چه كسانى است؟ رسول خدا به او چيزى نگفت تا اين كه آن شخص يك بار، دوبار، يا سه بار سؤال كرد.
راوى مىگويد: سلمان فارسى در ميان ما بود كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ايمان به ستاره ثريّا برسد، هر آينه مردانى از سرزمين اين مرد به آن دست خواهند يافت.
4- مشمولان شفاعت
« أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفيعُ لَهُمْ يَوْمَ القِيمَةِ:1ـ مُعينُ أَهْلِ بَيْتى.
2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ.
3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ.
4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِيَدِهِ.»:
چهار دسته اند كه من، روز قيامت، شفيع آنها هستم:1ـ يارى دهنده اهل بيتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بيتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بيتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع كننده از اهل بيتم با دست و عمل.
5- ملاك پذيرش اعمال
« لا يُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِيَّة وَ لا يُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِيَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ.»:
نزد خداوند سخنى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه همراه با نيّت خالص باشد، و سخن و عمل و نيّتى پذيرفته نمىشود، مگر آن كه مطابق سنّت باشد.
6- صفات بهشتى
« أَلا أُخْبِرُكُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النّارُ غَدًا؟ قيلَ بَلى يا رَسُولَ اللّهِ.
فَقالَ: أَلْهَيِّنُ الْقَريبُ اللَّيِّنُ السَّهْلُ.»:
آيا كسى را كه فرداى قيامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نكنم؟ گفتند: آرى، اى پيامبر خدا.
فرمود: كسى كه متين، خونگرم، نرمخو و آسانگير باشد.
7- نشانه هاى ستمكار
« عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: يَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِيَةِ، وَ يَمْلِكُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ يُبْغِضُ الْحَقَّ وَ يُظْهِرُ الظُّلْمَ.»:
نشانه ظالم چهار چيز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم مىكند،2ـ به زيردستش با غلبه فرمانروايى مىكند،3ـ حقّ را دشمن مىدارد،4ـ و ستم را آشكار مىكند.
8- شعبه هاى علوم دين
« إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَريضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ.»:
همانا علم دين سه چيز است، و غير از اينها فضل است:1ـ آيه محكمه (كه منظور از آن علم اصول عقائد است)،2ـ فريضه عادله (كه منظور از آن علم اخلاق است)،3ـ و سنّت قائمه (كه منظور از آن علم احكام شريعت است).
9- فتواى نااهل
« مَنْ أَفْتى النّاسَ بِغَيْرِ عِلْم… فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ.»:
كسى كه بدون صلاحيّت علمى براى مردم فتوا دهد، خود را هلاك ساخته و ديگران را نيز به هلاكت انداخته است.
10- روزه واقعى
« أَلصّائِمُ فى عِبادَة وَ إِنْ كانَ فى فِراشِهِ ما لَمْ يَغْتَبْ مُسْلِمًا.»:
روزه دار ـ مادامى كه غيبت مسلمانى را نكرده باشد ـ همواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
11- فضيلت رمضان
« شَهْرُ رَمضانَ شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ يُضاعَفُ فيهِ الْحَسَناتُ وَ يَمْحُو فيهِ السَّيِّئاتُ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَكَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الاِْنابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ.
أَلا فَاجْتَنِبُوا فيهِ كُلَّ حَرام وَ أَكْثِرُوا فيهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ….»:
ماه رمضان، ماه خداوند عزيز و جليل است، و آن ماهى است كه در آن نيكيها دوچندان و بديها محو مىشود، ماه بركت و ماه بازگشت به خدا و توبه از گناه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ و كاميابى به بهشت است. آگاه باشيد! در آن ماه از هر حرامى بپرهيزيد و قرآن را زياد بخوانيد.
12- نشانه هاى شكيبا
« عَلامَةُ الصّابِرِ فى ثَلاث:أَوَّلُها أَنْ لا يَكْسَلَ،و الثّانِيَةُ أَنْ لا يَضْجَرَ،وَ الثّالِثَةُ أَنْ لا يَشْكُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ. لاَِنـَّهُ إِذا كَسِلَ فَقَدْ ضَيَّعَ الْحَقَّ،وَ إِذا ضَجِرَ لَمْ يُؤَدِّ الشُّكْرَ،وَ إِذا شَكى مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصاهُ.»:
علامت صابر در سه چيز است:اوّل: آن كه كسل نشود،دوّم: آن كه آزرده خاطر نگردد،سوّم: آن كه از خداوند عزّوجلّ شكوه نكند،زيرا وقتى كه كسل شود، حقّ را ضايع مىكند،و چون آزرده خاطر گردد شكر را به جا نمىآورد،و چون از پروردگارش شكايت كند در واقع او را نافرمانى نموده است.
13- بدترين جهنّمى
« إِنَّ أَهْلَ النّارِ لَيَتَأَذُّونَ مِنْ ريحِ الْعالِمِ التّارِكِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النّارِ نِدامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعا عَبْدًا إِلَى اللّهِ فَاسْتَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطاعَ اللّهَ فَأَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدّاعِىَ النّارَ بِتَرْكِهِ عِلْمَهُ.»:
همانا اهل جهنّم از بوى گند عالمى كه به علمش عمل نكرده رنج مىبرند، و از اهل دوزخ پشيمانى و حسرت آن كس سختتر است كه در دنيا بنده اى را به سوى خدا خوانده و او پذيرفته و خدا را اطاعت كرده و خداوند او را به بهشت درآورده، ولى خودِ دعوت كننده را به سبب عمل نكردن به علمش به دوزخ انداخته است.
14- عالمان دنيا طلب
« أَوْحَى اللّهُ إِلى داوُدَ(عليه السلام) لا تَجْعَلْ بَيْنى وَ بَيْنَكَ عالِمًا مَفْتُونًا بِالدُّنْيا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَريقِ مَحَبَّتى فَإِنَّ أُولئِكَ قُطّاعُ طَريقِ عِبادِى الْمُريدينَ، إِنَّ أَدْنى ما أَنـَا صانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنـْزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتى عَنْ قُلوبِهِمْ.»:
خداوند به داود(عليه السلام) وحى فرمود كه: ميان من و خودت، عالِم فريفته دنيا را واسطه قرار مده كه تو را از راه دوستىام بگرداند، زيرا كه آنان، راهزنانِ بندگانِ جوياى مناند، همانا كمتر كارى كه با ايشان كنم اين است كه شيرينى مناجاتم را از دلشان بركنم.
15- نتيجه يقين
« لَوْ كُنْتُم تُوقِنُونَ بِخَيْرِ الاْخِرَةِ وَ شَرِّها كَما تُوقِنُونَ بِالدُّنيا لاَثَرْتُمْ طَلَبَ الآخِرَةِ.»:
اگر شما مردم يقين به خير و شرّ آخرت مىداشتيد، همان طور كه يقين به دنيا داريد، البته در آن صورت، آخرت را انتخاب مىكرديد.
16- نخستين پرسش هاى قيامت
« لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ يَوْمَ القِيمَةِ حَتّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَع: عَنْ عُمْرِهِ فيما أَفـْناهُ، وَ عَنْ شَبابِهِ فيما أَبـْلاهُ، وَ عَنْ عِلْمِهِ كَيْفَ عَمِلَ بِهِ، وَ عَنْ مالِهِ مِنْ أَيـْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فيما أَنـْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنا أَهـْلَ الْبَيْتِ.»:
هيچ بنده اى در روز قيامت قدم از قدم برنمىدارد، تا از اين چهار چيز از او پرسيده شود:1ـ از عمرش كه در چه راهى آن را فانى نموده،2ـ و از جوانىاش كه در چه كارى فرسوده اش ساخته،3ـ و از مالش كه از كجا به دست آورده و در چه راهى صرف نموده،4ـ و از دوستىِ ما اهل بيت.
17- محكم كارى
« وَ لكِنَّ اللّهَ يُحِبُّ عَبْدًا إِذا عَمِلَ عَمَلاً أَحـْكَمَهُ.»:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) وقتى كه با دقّت قبر سعد بن معاذ را پوشاند فرمود: مىدانم كه قبر سرانجام فرو مىريزد و نظم آن بهم مىخورد، ولى خداوند بندهاى را دوست مىدارد كه چون به كارى پردازد، آن را محكم و استوار انجام دهد.
18- مرگ، بيدارى بزرگ
« أَلنّاسُ نِيامٌ إِذا ماتُوا انْتَبَهُوا.»:
مردم در خواباند وقتى كه بميرند، بيدار مىشوند.
19- ثواب اعمال كارساز
« سَبْعَةُ أَسـْباب يُكْسَبُ لِلْعَبْدِ ثَوابُها بَعْدَ وَفاتِهِ:رَجُلٌ غَرَسَ نَخْـلاً أَوْ حَـفَـرَ بِئْـرًا أَوْ أَجْرى نَهْـرًاأَوْ بَنـى مَسْجِـدًا أَوْ كَتَبَ مُصْحَفًا أَوْ وَرَّثَ عِلْمًاأَوْ خَلَّفَ وَلَـدًا صالِحـًا يَسْتَغْفِرُ لَـهُ بَعْـدَ وَفاتِـهِ.»:
هفت چيز است كه اگر كسى يكى از آنها را انجام داده باشد، پس از مرگش پاداش آن هفت چيز به او مىرسد:1ـ كسى كه نخلى را نشانده باشد (درخت مثمرى را غرس كرده باشد)،2ـ يا چاهى را كنده باشد،3ـ يا نهرى را جارى ساخته باشد،4ـ يا مسجدى را بنا نموده باشد،5ـ يا قرآنى را نوشته باشد،6ـ يا علمى را از خود برجاى نهاده باشد،7ـ يا فرزند صالحى را باقى گذاشته باشد كه براى او استغفار نمايد.
20- سعادتمندان
« طُوبى لِمَنْ مَنَعَهُ عَيـْبـُهُ عَنْ عُيـُوبِ الْمُـؤْمِنينَ مِنْ إِخْوانِهِ طُوبى لِمَنْ أَنـْفَقَ الْقَصْدَ وَ بَذَلَ الفَضْلَ وَ أَمْسَكَ قَولَهُ عَنِ الفُضُولِ وَ قَبيحِ الْفِعْلِ.»:
خوشا به حال كسى كه عيبش او را از عيوب برادران مؤمنش باز دارد، خوشا به حال كسى كه در خرج كردن ميانه روى كند و زياده از خرج را ببخشد و از سخنانِ زائد و زشت خوددارى ورزد.
21- دوستى آل محمّد
« مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهيـدًا.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مَغْفُورًا لَهُ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ تائِبـًا.
أَلا وَمَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مُؤْمِنًا مُسْتَكْمِلَ الإِيمانِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد جاءَ يَوْمَ الْقِيمَةِ مَكْتُوبٌ بَيْنَ عَيْنَيْهِ مَأْيُوسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد لَمْ يَشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةِ.»:
كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، شهيد مرده است.
آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، آمرزيده مرده است.
آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، توبه كار مرده است.
آگاه باشيد كسى كه با دوستى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، باايمان كامل مرده است.
آگاه باشيد كسى كه با دشمنى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، در حالى به صحراى قيامت مىآيد كه بر پيشانىاش نوشته شده: نااميد از رحمت خدا.
آگاه باشيد كسى كه با دشمنى آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) بميرد، بوى بهشت به وى نمىرسد.
22- سزاى زن و مرد همسر آزار
«أَيُّمَا امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ يَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِيَهُ وَ إِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَيْلَها وَ كانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النّارَ وَ كَذلِكَ الرَّجُلُ إِذا كانَ لَها ظالِمًا.»:
هر زنى كه شوهر خود را با زبان بيازارد، خداوند هيچ جبران و عوض و نيكى از كارش را نمىپذيرد تا او را راضى كند، اگرچه روزش را روزه بگيرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنين زنى اوّل كسى است كه داخل جهنّم خواهد شد، و همچنين است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
23- سزاى زن ناسازگار با شوهر
«أَيُّمَا امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا يَقْدِرُ عَلَيْهِ وَ ما لا يُطيقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَيْها غَضْبانُ.»:
هر زنى كه با شوهر خود مدارا ننمايد و او را به كارى وادار سازد كه قدرت و طاقت آن را ندارد، از او كار نيكى قبول نمىشود و در روز قيامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد كرد كه بر وى خشمگين باشد.
24- نخستين رسيدگى در قيامت
«أَوَّلُ ما يُقْضى يَوْمَ القِيمَةِ الدِّماءُ.»:
اوّلين كارى كه در روز قيامت به آن رسيدگى مىشود، خون هاى به ناحقّ ريخته شده است.
25- بى رحمى و ترحّم
«إِطَّلَعْتُ لَيْلَةَ أَسْرى عَلَى النّارِ فَرَأَيْتُ امْرَأَةً تُعَذَّبُ فَسَأَلْتُ عَنْها فَقيلَ إِنَّها رَبَطَتْ هِرَّةً وَ لَمْ تُطْعِمْها وَ لَمْ تَسْقِها وَ لَمْ تَدَعْها تَأْكُلُ مِنْ خَشاشِ الاَْرْضِ حَتّى ماتَتْ فعَذَّبَها بِذلِكَ وَ اطَّلَعْتُ عَلَى الْجَنَّةِ فَرَأَيْتُ امْرَأَةً مُومِسَةً يَعنى زانِيَةً فَسَأَلْتُ عَنْها فَقيلَ إِنَّها مَرَّتْ بِكَلْب يَلْهَثُ مِنَ الْعَطَشِ فَأَرْسَلَتْ إِزارَها فى بِئْر فَعَصَرَتْهُ فى حَلْقِهِ حَتّى رَوِىَ فَغَفَرَ اللّهُ لَها.»:
در شب معراج از دوزخ آگاهى يافتم، زنى را ديدم كه در عذاب است. از گناهش سؤال كردم. پاسخ داده شد كه او گربه اى را محكم بست، در حالى كه نه به آن حيوان خوراكى داد و نه آبى نوشاند و آزادش هم نكرد تا خود در روى زمين چيزى را بيابد و بخورد و با اين حال ماند تا مُرد.
خداوند اين زن را به خاطر آن گناه، عذاب كرده است. و از بهشت آگاهى يافتم، زن آلوده دامنى را ديدم و از وضعش سؤال كردم. پاسخ داده شد اين زن به سگى گذر كرد، در حالى كه از عطش، زبانش را از دهان بيرون آورده بود، او پارچه پيرهنش را در چاهى فرو برد، پس آن پارچه را در دهان سگ چلاند تا آن حيوان سيراب شد، خداوند گناه آن زن را به خاطر اين كار بخشيد.
26- عدم پذيرش اعمال ناخالص
«إِذا كانَ يَوْمُ الْقِيمَةِ نادى مُناد يَسْمَعُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَيْنَ الَّذينَ كانُوا يَعْبُدُونَ النّاسَ قُومُوا خُذُوا أُجُورَكَمْ مِمَّنْ عَمِلْتُمْ لَهُ فَإِنّى لا أَقـْبـَلُ عَمَلاً خالَطَهُ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْيا وَ أَهْلِها »:
چون روز قيامت فرا رسد، ندا دهنده اى ندا دهد كه همه مردم مىشنوند، گويد: كجايند آنان كه مردم را مىپرستيدند؟ برخيزيد و پاداشتان را از كسى كه براى او كار كرديد بگيريد! چون من عملى را كه چيزى از دنيا و اهل دنيا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمىكنم.
27- دنيا طلبى، عنصرِ حبط اعمال
«لَيَجيئَنَّ أَقوامٌ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ أَعْمالُهُمْ كَجِبالِ تِهامَة فَيُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَـىالنّارِ قالُوا يا رَسـُولَ اللّهِ مُصَلّينَ؟ قالَ نَعَمْ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَيَأْخُذُونَ هِنْـأً مِنَ اللَّيْلِ فَـإِذا عَرَضَ لَهُمْ شَىْءٌ مِنَ الـدُّنْيا وَثَبُوا عَلَيْهِ.»:
در روز قيامت گروهى را براى محاسبه مىآورند كه اعمال نيك آنان مانند كوه هاى تهامه بر روى هم انباشته است! امّا فرمان مىرسد كه به آتش برده شوند! صحابه گفتند: يا رسول اللّه! آيا اينان نماز مىخواندند؟ فرمود: بلى نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مىبردند! امّا همين كه چيزى از دنيا به آنها عرضه مىشد، پرش و جهش مىكردند تا خود را به آن برسانند!
28- با هر كهاى با اوستى
«أَلـْمَرْءُ مَـعَ مَـنْ أَحَـبَّ.»:
آدمى (در قيامت) با كسى است كه او را دوست دارد.
29- دوستى اهل بيت
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيى حَياتي وَ يَمُوتَ مَماتي وَ يَسْكُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّي فَلْيُوالِ عَلِيًّا مِنْ بَعْدي وَلْيُوالِ وَلِيَّهُ وَلْيَقْتَدِ بِالاَْئِمَّةِ مِنْبَعْدي فَإِنَّهُمْ عِتْرَتي وَ خُلِقُوا مِنْ طينَتي رُزِقُوا فَهْمًا وَ عِلْمًا وَوَيْلٌ لِلْمُكَذِّبينَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمـَّتي الـْقاطِعينَ فيهمْ صِلَتي لا أَنـَا لَهُمُ اللّهُ شَفاعَتي.»:
هر كس دوست داشته باشد كه چون من زندگى كند و چون من بميرد و در باغ بهشتى كه پروردگارم پرورده جاى بگيرد، بايد بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پيشوايان بعد از من اقتدا كند كه آنان عترت من هستند و از طينتم آفريده شدهاند و از درك و دانش برخوردار گرديده اند، و واى بر آن گروه از امّت من كه برترى آنان را انكار كنند و پيوندشان را با من قطع نمايند كه خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد كرد.
30- ولايت على(عليه السلام) شرط قبولى اعمال
فوالذی بعثنی بِالْحَقِّ نَبِيًّا لَوْ جاءَ أَحـَدُكُمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ بِأَعْمال كَأَمـْثالِ الْجِبالِ وَ لَمْ يَجىءَ بِوِلايَةِ عَلِىِّ بْنِ أَبيطالب لاََكَبَّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِي النّارِ.»:
سوگند به خدايى كه مرا به حقّ برانگيخته، اگر يكى از شما در روز قيامت با اعمالى همانند كوه ها بيايد، امّا فاقد ولايت و قبول حاكميّت على بن ابيطالب باشد، خداوند او را به رو در آتش افكند.
31- پاداش مريض
«إِذا مَرِضَ الْمُسْلِمُ كَتَبَ اللّهُ لَهُ كَأَحْسَنِ ما كانَ يَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ وَ تَساقَطَتْ ذُنُوبُهُ كَما يَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ.»:
وقتى كه مسلمان، بيمار شود، خداوند همانند بهترين حسناتى كه در حال سلامت انجام مىداده در نامه عملش مىنويسد و گناهانش همچون برگ درخت فرو مىريزد.
32- مسئوليت مسلمانى
«مَنْ أَصْبَحَ لايَهْتَمُّ بِأمُوُرِالْمُسْلِمينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادي يالَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم.»:
هر كه صبح كند و به امور مسلمين همّت نگمارد، از آنها نيست; و هر كس بشنود كه شخصى فرياد مىزند: «اى مسلمان ها به فريادم برسيد» ولى جوابش نگويد، مسلمان نيست.
33- پيوستگى ايرانيان با اهل بيت
«قالَتِ الرُّسُلُ مِنَ الْفُرْسِ لِرَسُولِ اللّهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) إِلى مَنْ نَحْنُ يا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ أَنـْتُمْ مِنّا وَ إِلَيْنا أَهْلَ الْبَيـْتِ.»:
فرستادگان باذان، پادشاه يمن، تحت الحمايه ايران كه اصالتاً ايرانى بودند به حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اى رسول خدا: سرانجامِ ما فارسيان به نزد چه كسى خواهد بود؟حضرت فرمود: شما فارسيان از ما هستيد و سرانجامتان به سوى ما و خاندان ما خواهد بود!
قال ابن هشام: فَبَلَغَنى عَنِ الزُّهْرِىِّ إِنّه قالَ: فَمِنْ ثَمَّ قالَ رَسُولُ اللّهِ: سَلْمانُ مِنّا أَهـْلَ الْبَيْتِ.
ابن هشام از قول زهرى گويد: و از همين جا بود كه پيامبر فرمود: سلمان از اهل بيت ماست.
34- خيانت بزرگ (تقدّم مفضول)
«مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمينَ وَ هُوَ يَرى أَنَّ فيهِمْ مَنْ هُوَ أَفـْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمينَ.»:
كسى كه بر مسلمانان پيشى گيرد، در حالى كه مىداند در ميان آنها كسى افضل و بهتر از او وجود دارد، چنين كسى به خدا و رسولش و همه مسلمانان خيانت كرده است.
35- ارزش هدايت
«لأََنْ يَهْدِىَ اللّهُ بِكَ رَجُلاً واحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ.»:
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) خطاب به حضرت على(عليه السلام) فرمود:در صورتى كه خداوند يك نفر را به دست تو هدايت كند، براى تو از حكومت كردن بر آنچه آفتاب بر آن مىتابد بهتر است.
36- مردمان آخرالزّمان
«يَـأْتى عَلَىالنّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فيهِ سَرائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فيهِ عَلانِيَتُهُمْ طَمَعًا فِى الدُّنْيا، لا يُريدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، يَكُونُ دينُهُمْ رِياءً لا يُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، يَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَيَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَريقِ فَلا يَسْتَجيبُ لَهُمْ!»:
زمانى بر مردم فرا مىرسد كه براى طمعِ در دنيا، باطنشان پليد و ظاهرشان زيبا باشد، علاقهاى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دين آنها ريا شود و خوفى ]از خدا[ در دلشان آميخته نشود، خداوند همه آنان را به عذاب سختى گرفتار كند، پس مانند دعاى شخص غريق دعا كنند، ولى دعايشان را اجابت نكند!
37- راستگوترين صحابه
«ما أَظَلَّتِ الْخَضْراءُ وَ لا أَقَلَّتِ الْغَبْراءُ مِنْ ذى لَهْجَة أَصـْدَقُ مِنْ ابی ذر
آسمان سايه نينداخته و زمين دربرنگرفته، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
38- پرسش از عالمان و همنشينى با فقيران
«سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُكَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ.»:
از دانشمندان بپرسيد و با فرزانگان سخن بگوييد و با فقيران بنشينيد.
39- دستبوسى نه!
«هذا تَفْعَلُهُ الأَعاجِمُ بِمُلُوكِها وَ لَسْتُ بِمَلِك إِنَّما أَنـَا رَجُلٌ مِنْكُمْ.»:
مردى خواست تا بر دست رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) بوسه زند، پيامبر دست خود را كشيد و فرمود: اين كارى است كه عَجَم ها با پادشاهان خود مىكنند و من شاه نيستم، من مردى از خودتان هستم.
40- مهربانى با همنوعان
«ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ أَهـْلِ قَرْيَة يَبيتُ وَ فيهِمْ جائِعٌ لا يَنْظُرُ اللّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيمَةِ.»:
به من ايمان نياورده كسى كه سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد، و اهل يك آبادى كه شب را بگذرانند و در ميان ايشان گرسنه اى باشد، خداوند در روز قيامت به آنها نظر رحمت نيفكند.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :
الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات شهیدً
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) شهید مرده است.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مغفوراً له
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) آمرزیده است.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات تائباً
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) تائب مرده است.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات مستکمل الایمان
الا و من مات علی حبّ آل محمّد فتح فی قبره بابان من الجنّه
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) باز می شوند دو در از بهشت در قبر او.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد بشره ملک الملک با الجنه ثم منکر و نکیر
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) بشارت میدهد ملک الملک او را به بهشت سپس منکر و نکیر.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد یزف الی الجنه کما تزف العروس الی بیت زوجها
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) می شتابد به سوی بهشت مانند عروسی که می شتابد به خانه همسرش.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد جعل الله تعالی زوار قبره ملائکه و الرحمه
آگاه باشید که کسی که بمیرد بر دوستی خاندان پیامبر (ص) قرار می دهد خداوند تعالی ملائکه را زوار قبر او و رحمت.
الا و من مات علی حبّ آل محمّد مات علی السّنّه و الجماعه
>>>
الا و من مات علی بغض آل محمّد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینه آیس من رحمت الله
آگاه باشید که کسی که بمیرد با بغض خاندان پیامبر (ص) نوشته شده بین چشم هایش ناامیدی از رحمت خدا
الا و من مات علی بغض آل محمّد مات کافرا
آگاه باشید که کسی که بمیرد با بغض خاندان پیامبر (ص) کافر مرده است.
الا و من مات علی بغض آل محمّد لم یشمّ رائحه الجنّه
منابع:
امان الامه
من اضلال و الاختلاف
آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
(اخرج اثعلبی فی تفسیره عن محمد بر اسلم الطوسی ، عن یعلی بن عبید ، عن اسماعیل بن ابی خالد، عن قیس ابن ابی حازم ، عن جریربن عبد اللهالبجلی.
و صلوات بر محمد و آل او