رهبری
فعالیت گروههای جهاد آموزشی خواهران طلبه در تابستان 94 برگزار می گردد.
باسمه تعالی
«اَلَّذینَ امَنوُا وَهاجَرُوا وَجاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَاوُلئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ»(3)؛ «آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند درجه بزرگتری نزد خدا دارند و آنها رستگارند». توبه/20.
فعالیت گروههای جهاد آموزشی خواهران طلبه در تابستان 94 برگزار می گردد.
گروههای جهاد سازندگی طلاب خواهر با اعزام خواهران طلبه به روستاهای اطراف شهرستان مرند آغاز گردید. اردوهای جهادی خواهران شامل برگزاری کلاسهای احکام و مباحث اعتقادی و اخلاقی در سطح مدارس در تابستان 94 می گردد.
شناخت عبد العظیم حسنی
ولادت و نسب
عبدالعظیم حسنی، در روز پنج شنبه ۴ ربیع الثانی سال ۱۷۳ه.ق در مدینه (درباره محل ولادت وی اختلاف است) در زمان هارون الرشید چشم به جهان گشود.[۱] پدرش عبدالله بن علی قافه و مادرش دختر اسماعیل بن ابراهیم بوده که به «هیفاء» موسوم است.[۲] نسب وی به امام مجتبی(ع) میرسد. نجاشی از عالمان شیعی میگوید: پس از رحلت وی به هنگام غسل، رقعهای در لباسش یافت شد که نسب وی در آن بدین صورت آمده است: من ابوالقاسم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند حسن بن علی بن ابی طالب هستم.[۳] محقق میرداماد نیز درباره وی مینویسد: او (عبدالعظیم) دارای نسب روشن و شرافت آشکار است.[۴]
همسر و فرزندان
همسر عبدالعظیم، دختر عمویش، خدیجه، دختر قاسم بن حسن امیر، مکنّی به ابومحمد بود. عبدالعظیم از او صاحب دو فرزند به نامهای محمد و ام سَلَمِه شد.[۵]شیخ عباس قمی در وصف یکی از فرزندان او میگوید: محمد مردی بزرگوار بود و به مقام زهد و عبادت شهرت داشت.[۶]
مصاحبت با ائمه(ع)
آقا بزرگ تهرانی نقل میکند: عبدالعظیم حسنی، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده و ایمان خویش را بر امام هادی(ع) عرضه داشته و در زمان وی وفات یافته است.[۷]اما آیت الله خویی هم عصر بودن عبدالعظیم با امام رضا(ع) را نپذیرفته و رد میکند.[۸]
شیخ طوسی در کتاب رجالی خویش، وی را در زمره اصحاب امام عسکری(ع) نام میبرد.[۹] عزیزالله عطاردی نیز تصریح میکند با توجه به حالات عبدالعظیم حسنی و تحقیق در روایات وی، میتوان دریافت که او امام کاظم(ع)، امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) را درک کرده است.[۱۰]
زندگی در دوران سرکوب شیعیان
دوران زندگی عبدالعظیم مصادف با شرایط خفقان و سرکوب شیعیان توسط بنی عباس بود. عبدالعظیم نیز همچون پدرانش سالها تحت تعقیب بود. به همین دلیل، گرچه وی زمانی که در مدینه، بغداد و سامرا میزیست دارای روش تقیه و پنهان داشتن عقیده و مرام بود، بااین حال مورد غضب متوکل و معتز قرار داشت.[۱۱]
فضائل و مقامات
علامه حلی در شرح حال وی، او را عالمی پرهیزکار معرفی میکند.[۱۲] محدث نوری درباره فضائل عبدالعظیم حسنی از رساله صاحب بن عباد نقل میکند: او مردی با ورع، پارسا، معروف به امانت، صداقت در گفتار، عالم به امور دین، قائل به توحید و عدل و دارای احادیث بسیار بود.[۱۳] تقوا پیشگی و درستکاری عبدالعظیم حسنی باعث بلندی جایگاه و مقام وی نزد ائمه اطهار بود.[۱۴]
در بیان امام معصوم(ع)
امام هادی(ع) در سفری که عبدالعظیم به سامرا داشته، او را تصدیق میکند. امام هادی(ع) وی را این گونه خطاب میکند: یا اباالقاسم! تو به حق ولی ما هستی… تو همان دینی را که پسندیده خداست، از ما گرفتهای… خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند.[۱۵] این گفتگو میان امام و عبدالعظیم به «حدیث عرض دین» مشهور است.
مقام علمی
ابو تراب رویانی میگوید: شنیدم که ابو حماد رازی میگفت در سامرا بر امام هادی(ع) وارد شدم و از بعضی مسائل حلال و حرام پرسیدم. چون قصد وداع داشتم حضرت فرمود: چنانچه در امور دینی در [تشخیص] حلال و حرام، مسئلهای بر تو دشوار شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی سؤال کن و سلام مرا به او برسان.[۱۶]
روایات عبدالعظیم
در کتب حدیثی و متون روایی، بیش از صد روایت از عبدالعظیم حسنی آمده است. صاحب بن عباد میگوید: وی کثرت روایت و حدیث دارد و از امام جواد(ع) و امام هادی(ع) روایت میکند.[۱۷]
از وی کتابهایی در دست است؛ مانند کتاب «خُطَب امیرالمؤمنین»[۱۸]و کتاب «یوم و لیله»[۱۹] که ظاهرا اعمالی است که بر حسب اخبار ائمه اطهار(ع) با اذکار خاصه روایت شده است و هر مکلفی میتواند در تمام روز و شب از مستحبات و واجبات به جا آورد.[۲۰] از وی کتابی با عنوان «روایات عبدالعظیم حسنی» نیز شهرت دارد.[۲۱]
عدهای از بزرگان شیعه احادیثی را از عبدالعظیم حسنی روایت کردهاند و شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان «جامع اخبار عبدالعظیم» گردآوری کرده است.[۲۲]در شمار احادیثی که وی بیواسطه از امامان(ع) نقل میکند، دو روایت از امام رضا(ع)، ۲۶ روایت از امام جواد(ع) و ۹ روایت از امام هادی(ع) است و روایات باواسطه وی هم به ۶۵ حدیث میرسد.
هجرت به ری
بنابرگزارشهای تاریخی، عبدالعظیم در زمان معتز خلیفه عباسی، به جهت اذیت و آزار و خوف از قتل، به امر امام هادی(ع) از سامرا به ری - که از پایگاههای مهم عباسیان بود - هجرت کرد. برخی هم نقل کردهاند به قصد زیارت قبر علی بن موسی الرضا(ع) به قصد خراسان هجرت کرد و در ری برای زیارت حمزة بن موسی بن جعفر(ع) توقف کرد و در آن جا مخفی شد.[۲۳]
نجاشی میگوید: احمد بن محمد بن خالد برقی ماجرا را این گونه روایت میکند: عبدالعظیم در حال فرار از سلطان، به ری آمد و در سرداب خانه مردی از شیعه در محله «سکة الموالی» ساکن شد. او در همان سرداب به عبادت میپرداخت. روز را روزه میگرفت و شب را به عبادت میگذراند. وی مخفیانه از منزل بیرون میآمد و به زیارت قبری میرفت که میگفت: این قبر مردی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) است. پیوسته در آن سرداب بود و خبر ورود او به شیعیان آل محمد یکی پس از دیگری میرسید تا اکثر شیعیان با وی آشنا شدند.[۲۴]
رحلت عبدالعظیم و چگونگی آن
گفته شده رحلت عبدالعظیم حسنی در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ هق و در زمان امام هادی(ع) بوده است.[۲۵]آن چه درباره چگونگی رحلت عبدالعظیم حسنی آمده است، دو قول مرگ طبیعی و شهادت او را روایت کردهاند. نجاشی نقل میکند: عبدالعظیم مریض شد و از دنیا رفت.[۲۶] یا شیخ طوسی میگوید: عبدالعظیم در ری مُرد و قبر او در آن جاست.[۲۷]
در مقابل، روایتی نیز هست که قائل به زنده به گور کردن و شهادت عبدالعظیم شده است. طریحی مینویسد: از اولاد ابوطالب، کسی که در ری زنده مدفون شد عبدالعظیم حسنی است.[۲۸] واعظ کجوری در این باره تصریح میکند: در کتاب رجال و انساب، از احوال حضرت عبدالعظیم تفحص نمودم و از شهادت آن جناب خبری صحیح و موثق نیافتم.[۲۹]
مدفن و ثواب زیارت عبدالعظیم
بنا بر نقل محدث نوری، فردی از شیعیان، رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا زیارت میکند که به او میفرماید: فردا یکی از اولاد من در باغ سیب در منزل عبدالجبار بن عبدالوهاب رازی تشییع و دفن خواهد شد. وی آن باغ را خرید و وقف عبدالعظیم و دیگر شیعیان کرد که در آن دفن شوند.[۳۰] به همین علت، آرامگاه وی به «مسجد شجره» یا «مزار نزدیک درخت» معروف است.[۳۱]
شیخ صدوق در باب زیارت مرقد وی، روایتی را نقل میکند که فردی از اهالی ری بر امام علی النقی(ع) وارد شد و گفت: به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) مشرف شدم. امام(ع) فرمود: ثواب زیارت قبر عبدالعظیم که نزد شماست مانند کسی است که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کرده است.[۳۲]
آثار درباره عبدالعظیم
برای معرفی شخصیت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در خرداد سال ۱۳۹۲، کنگرۀ بزرگداشت حضرت عبد العظیم حسنی(ع) در تالار شیخ صدوقِ آستانه مقدس ایشان برگزار شد و مجموعه آثار این کنگره در ۲۹ جلد منتشر گردید، واز جمله آثار:
رسالة فی فضل سیدنا عبد العظیم الحسنی المدفون بالری، نوشته صاحب بن عباد.
أخبار عبد العظیم بن عبد الله بن علی بن الحسن بن زید بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)، نوشته شیخ الصدوق، و در الذریعة به نام “حیاة عبد العظیم الحسنی” ذکر کرد.
جنات النعیم فی أحوال سیدنا الشریف عبد العظیم، عربی، نوشته ملا اسماعیل کزازی اراکی متوفای سال ۱۲۳۶ ه.
روح وریحان، یا جنة النعیم والعیش السلیم فی أحوال السید الکریم والمحدث العلیم عبد العظیم الحسنی (علیهالسلام)، فارسی، نوشته : الحاج الشیخ باقر کجوری مازندرانی متوفای سال ۱۲۵۵ ه.
التذکرة العظیمیة، عربی، نوشته الحاج الشیخ محمد إبراهیم الکلباسی متوفای سال ۱۳۶۲ ه.
الخصایص العظیمیة فی أحوال السید أبی القاسم عبد العظیم بن عبد الله الحسنی(ع)، نوشته شیخ جواد شاه عبدالعظمی متوفای سال ۱۳۵۵ ه.
عبد العظیم الحسنی حیاته ومسنده،
مسند حضرت عبد العظیم حسنی، فارسی، نوشته عزیز الله عطاردی قوچانی، متوفای ۳ مرداد ۱۳۹۲.
آشنائی با حضرت عبد العظیم حسنی(ع) ومصادر شرح حال او، نوشته رضا استادی.
بررسی کلی روایات حضرت عبد العظیم حسنی(ع)، نوشته محمد کاظم رحمان ستایش.
شناخت نامه حضرت عبد العظیم حسنی وشهر ری، نوشته سید محمد حسین حکیم و علی أکبر زمانی نژاد.
مجموعة مقالات کنگره حضرت عبد العظیم حسنی(ع).
همچنین:
حکمت نامه حضرت عبد العظیم الحسنی(ع)، فارسی، نوشته محمد محمدی ریشهری.
عبدالعظیم الحسنی العالم الفقیه والمحدّث المؤتمن، سیرته ومسنده، عربی، نوشته أحمد بن حسین العبیدان.
1-الذریعه، ج۷، ص۱۶۹. بر آستان کرامت، ص۵.
2- عمده الطالب، ص۹۴.
3-رجال نجاشی، ص۲۴۸.
4-الرواشح السماویة، ص۸۶.
5- جنه النعیم، ج۳، ص۳۹۰. عمده الطالب، ص۹۴.
6-منتهی الآمال، ج۱، ص۵۸۵.
7- الذریعه، ج۷، ص۱۹۰.
8-معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۵۳.
9-رجال طوسی، ص۴۰۱.
10-عبدالعظیم الحسنی حیاته و مسنده، ص۳۷.
11-بر آستان کرامت، ص۷.
12-خلاصه الاقوال، ص۲۲۶.
13- خاتمه مستدرک، ج۴، ص۴۰۴.
14- بر آستان کرامت، ص۹.
15-امالی، ص۴۱۹ و ۴۲۰. روضه الواعظین، ص۳۱ و ۳۲.
16-مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۲۱.
17-مسند الامام الجواد، ص۳۰۲.
18- رجال نجاشی، ص۲۴۷.
19- الذریعه، ج۷، ص۱۹۰.
20 -جنه النعیم، ج۵، ص۱۸۲.
21- خاتمه مستدرک، ج۴، ص۴۰۴.
22- الهدایه، ص۱۷۴. (مقدمه)
23- جنه النعیم، ج۴، ص۱۳۱.
24- رجال نجاشی، ص۲۴۸.
25-الذریعه، ج۷، ص۲۹۰.
26-رجال نجاشی، ص۲۴۸.
27-الفهرست، ص۱۹۳.
28-المنتخب، ص۸.
29-جنه النعیم، ج۵، ص۳۶۰.
30-خاتمه مستدرک، ج۴، ۴۰۵.
31- عمده الطالب، ص۹۴. بر آستان کرامت، ص۱۲.
32- ثواب الاعمال، ص۹۹.
شناخت نیازهای همسران(در خانواده خوشبخت)
درک متقابل برای شادی و سلامت رابطه عاطفی در بلند مدت ضروری است. اگر چه فهرستی که در اینجا برایتان نام برده ایم، برای تمام زوج ها یکسان عمل نمی کند (زیرا هر یک از ما شخصیت خاص خود را داریم) اما برای اکثر مردها صادق است.
1. احترام
یک مرد همان قدر که به رابطه زناشویی نیاز دارد به احترام نیز محتاج است حتی زمانی که همسر شما عکس العملی نسبت به رفتارتان نشان نمی دهد، از احترام به او دست نکشید.
باید بگوییم که او حتی زمان هایی که تظاهر می کند احتیاجی به رفتارهای احترام آمیز شما ندارد، بیش از هر زمان دیگری به آن محتاج است. در ازدواج، اختلاف نظر طبیعی اما احترام به یکدیگر واجب است و این شما هستید که با انتخاب خود آن را در رفتارتان نشان می دهید یا به راحتی از آن می گذرید.
2. تنهایی
مردها در طول روز احتیاج به زمانی برای تنهایی دارند. آنها دوست دارند گاهی گوشه ای آرام بگیرند و دقایق یا حتی ساعاتی را در سکوت سپری کنند. اگر چه این نیاز بهانه ای برای ساعت ها نشستن در مقابل تلویزیون و عدم گفتگو با شما نیست اما بهترین راه این است که گاهی به آنها فرصت دهید تا با خود خلوت کنند.
3. رابطه زناشویی
تمایل مردها به برقراری رابطه جنسی همیشه بیشتر از زنان نیست اما اکثر آقایان رابطه زناشویی را در ابتدای فهرست نیازهای خود برای ازدواج قرار می دهند. لازم نیست هر روز با همسر خود رابطه زناشویی داشته باشید اما آن را در اولویت برنامه های زندگی خود قرار دهید.
4. مفید بودن
مردها دوست دارند بدانند که شغل و فعالیت روزانه آنها تاثیر مثبتی بر جای می گذارد و از طریق رضایت کاری است که آنها انرژی و اعتماد به نفس خود را به دست می آورند. وظیفه شما این است که هم در داخل و هم در خارج از خانه او را برای کاری که انجام می دهد و تلاش می کند، تشویق کنید.
5. حس قدرت
حتما شما هم دیده اید که تمام پسر بچه ها دوست دارند هر چه سریع تر بزرگ و تبدیل به یک ابر قهرمان شوند. این حس قدرت در آنها از بین نمی روند و حتی در دوران بزرگسالی نیز همراه آنها خواهد بود. آنها دوست دارند برای خانواده و شریک زندگی خود یک قهرمان باشند و این شما هستید که می توانید با کلام خود به او قدرت دهید. با به کار بردن القاب مناسب، بهترین احساس را به او دهید.
منبع:تبیان زنجان
تاریخچه قبرستان بقیع
بقیع تنها یک گورستان نیست، بلکه گنجینه تاریخ اسلام است. قبور چهار امام معصوم شیعیان و نیز قبور همسران، دختران، برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و بستگان پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) و نزدیک به ده هزار نفر از شخصیتهای نامدار تاریخ اسلام در آنجا واقع است. پیشینه این قبرستان به دوران قبل از اسلام میرسد، لیکن در اسناد به روشنی مشخص نیست که قدمت آن به چه تاریخی مربوط است و از چه زمان مردمان مدینه جنازه درگذشتگان خود را در این گورستان به خاک میسپردهاند.
منابع تاریخی گواهی میدهد که پیش از هجرت، مردم مدینه اجساد مردگان خود را در دو گورستانِ «بنی حرام» و «بنی سالم» و گاهی نیز در منازل خود دفن میکردند.( تاریخ حرم ائمّه بقیع، 61) لیکن با هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع تنها قبرستان مسلمانان گردید و به مرور زمان و با دفن اجساد تعدادِ زیادی از صحابه و تابعین و نیز همسران و دختران و فرزندان و اهلبیت رسول الله(صلی الله علیه وآله) از اهمیت ویژهای برخوردار شد.( مدینه شناسی، 1/321) و گورستانهای پیشین، رفته رفته به حالت متروکه در آمد و از میان رفت.
در بقیع اولین کسی که از انصار دفن شده است «اسعد بن زراره» و از مهاجرین «عثمان بن مظعون» بوده است. پس از فوت ابراهیم فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن حضرت به صحابه فرمودند ابراهیم را به سلف صالح ما عثمان لاحق کنید و در کنار او به خاک بسپارید. پس از دفن شدن ابراهیم در بقیع، مردم مدینه علاقهمند شدند پیکر اقوام و عشیره خود را در آنجا دفن کنند و هر یک از قبایل مدینه درختان و ریشههای بخشی از بقیع را قطع و زمین آن را برای همین منظور آماده نمودند. در روایت آمده است که: رسول الله(صلی الله علیه وآله) به دستور خداوند، کنار این قبرستان حضور می یافت و به مدفونین آن سلام میکرد و برای آنان از خداوند آمرزش میطلبید(اصول کافی، 4/559)
بقیع را از آن رو «بقیع الغرقد» نامیده اند که نوعی درخت خاردار در آنجا میروییده و نامش «غرقد» بوده است. سپس آن درخت از میان رفت اما نامش ماندگار شد.(لسان العرب، 1/462) بقیع تا یکصدسال پیش، دیوار و حصاری نداشت، اما اکنون با دیواری بلند محصور گشته و از گذشته تاکنون مسلمانان از هر فرقه و مذهبی، پس از زیارت پیامبرخدا(صلی الله علیه وآله) به اینجا آمده، اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و دیگر آرمیدگان در این گورستان را زیارت میکنند. قبر امامان معصوم(علیهم السلام) و تعداد دیگری از دفن شدگان در بقیع نیز دارای قبه و سایبان بوده، که در حمله وهابیان تخریب گردید و اکنون این قبرستان به صورت فضای باز و سادهای درآمده و تنها برخی از قبور از دیوارههای کوتاهی برخوردار است.
*ساخت حرم و بارگاه برای مدفن ائمه اطهار(علیهمالسلام)
ساخت حرم و بارگاه در بقیع در چند مرحله صورت گرفت. پس از زمان بنیامیه که شیعیان در سختترین شرایط به سر میبردند و حتی جرأت اظهار عقیده خود را نداشتند عباسیها به روی کار آمدند و در این زمان بود که شیعیان به آزادیهایی دست یافتند، تا جایی که سفاح به حقانیت امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) اعتراف کرد و اقدام به بازگرداندن فدک به بنیالحسن نمود. طبیعی است در چنین شرایط و با برداشته شدن همه موانع، شیعیان خاندان عصمت و به ویژه سادات بنیالحسن در تعمیر و توسعه مدفن ائمه بقیع و تبدیل خانه عقیل به حرم به عنوان یک وظیفه دینی و نماد مذهبی اهتمام ورزند. همچنین انتساب عباسیها به عباس؛ عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) مهمترین انگیزه برای شیعیان آن دوره بود که به تعمیر و توسعه بارگاه جد خود اقدام کنند. بر اساس مدارک تاریخی پیکر مطهر امام صادق(علیهالسلام) در سال 148 هـ . ق و پس از دوران خلافت سفاح و منصور در سالهای 136 تا 157هـ . ق در داخل حرم و پس از تبدیل شدن خانه عقیل به مسجد و زیارتگاه عمومی در کنار قبور ائمه سهگانه دفن شده است.
متأسفانه در مورد تغییر و تحولی که پس از این تاریخ تا قرن پنجم در این حرم شریف به وجود آمده است، اطلاع دقیق و مستند تاریخی در دست نیست ولی با توجه به بحثهای گذشته به یقین این حرم در طول این سه قرن نیز مورد توجه عباسیان و شیعیان بوده و در هر فرصت ممکن به تعمیر و تجدید بنای آن اهتمام ورزیدهاند.
اما مرحله بعدی تجدید بنای حرم از قرن پنجم آغاز شده که خوشبختانه اسناد و مدارک تاریخی زیادی در این زمینه وجود دارد. طبق مدارک مسلم تاریخی، گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع که از نظر استحکام و ارتفاع، ظرافت و زیبایی بر همه قبههای موجود در بقیع تفوق داشته و به مدت هشتصد سال سر بر آسمان میسوده و نظر مورخان و جهانگردان را به خود جلب میکرد، به دستور «مجدالملک ابوالفضل اسعد بن محمد بن موسی البراوستانی القمی»، وزیر برکیارق از سلاطین سلجوقی در بین سالهای 486 الی 498 هـ . ق ساخته شده است.
در این زمینه مورخ معروف ابن اثیر در حوادث سال 495 هـ . ق میگوید: «در این سال امیر مدینه؛ منظور بن عماره حسینی دنیا را وداع گفت و او معماری را که از اهالی قم بود و از سوی مجدالملک براوستانی برای ساختن قبه حسن بن علی و عباس عموی پیامبر در مدینه به سر میبرد، به قتل رسانید.»
همچنین عبدالجلیل قزوینی زنده (در سال 556 ق) در کتاب النقض میگوید: «قبه حسن بن علی که عباس بن عبدالمطلب پدر خلفا آنجا مدفون است مجدالملک فرموده است». شاید بهترین راه برای به دست آوردن کیفیت این بنای شریف و مشخصات آن مراجعه به ثبت مشاهدات و خاطرات مورخان و جهانگردان باشد. مشخصات «قبهای بزرگ و سر به فلک کشیده و بسیار مستحکم» مشترک در بین مشاهدات مورخان میباشد؛ جهانگردانی همچون ابن جبیر ابن نجار در قرن هفتم، خالد بن عیسی البلوی المغربی و ابن بطوطه (جهانگرد معروف) در قرن هشتم.
اولین تعمیر در حرم ائمه بقیع در سال 519 هـ.ق و پس از گذشت بیست و چهار سال از ایجاد ساختمان آن میباشد که به دستور مسترشد بالله، خلیفه عباسی انجام گرفته است. دومین تعمیر در حرم بقیع بین سالهای 623 و 640 هـ. ق به وسیله یکی دیگر از خلفای عباسی به نام مستنصر بالله انجام گرفته است. تعمیر سوم حرم شریف متعلق به اوایل قرن سیزدهم هجری است که به دستور سلطان محمود عثمانی انجام گرفته است. فرهاد میرزا که در سال 1292 هـ . ق به حج مشرف شده است، مینویسد: «تعمیر بقعه مبارکه در بقیع از سلطان محمودخان در سنه 1234 هجری به دست محمدعلی پاشای مصری و به امر سلطان واقع شده است.»
ویژگیها و خصوصیتهای معماری حرم شریف: آنکه حرم بقیع هشت ضلعی بوده است. برای نمونه میرزا محمدحسین فراهانی که در سال 1302 هـ.ق این حرم شریف را زیارت کرده است، میگوید: «چهار نفر از ائمه اثنی عشر ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ است که در بقعه بزرگی که به صورت هشت ضلعی ساخته شده است واقعاند و اندرون و گنبد آن سفیدکاری است.»
حرم بقیع دارای دو در بوده است. ابن نجار مدینهشناس معروف متوفای 647 هـ.ق میگوید:«بقیع دارای دو در بوده است که یکی از آنها همیشه و در تمام ساعات روز به روی زائرین باز بوده است.» بارگاه بقیع محرابی هم داشته است. حرم بقیع خادمانی نیز داشته است. این خدام شامل کفشدار و زیارتنامهخوان بود. امینالدوله در سفرنامه خود مینویسد: «یکشنبه یازدهم محرم 1316 هـ.ق هوای بقیع و زیارت ائمه هدی کردم. آنجا جز حاج صادق یزدی و یک ضعیفه کفشدار و یک سقا کسی نبود. کلیددار، متولی و زیارتنامهخوان هنوز نیامده بودند.» همچنین در برخی سفرنامهها برای حرم تزئیناتی ذکر شده و اینکه این حرم صحن نداشته است.
آنچه از تاریخ به دست میآید این است که قبور ائمه بقیع و جناب عباس از قدیمالایام و بلکه پیشتر از قرن هفتم تا زمان تخریب دارای ضریحهای متعددی بودهاند که به مناسبت نزدیکی و اتصال قبور ائمه (علیهمالسلام) همه آنها در داخل یک ضریح و قبر عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به علت فاصله آن با این قبور دارای ضریح مستقل بوده است. همه مورخان از ظرافت و زیبایی این ضریحها تعریف و تمجید کردهاند.
در تاریخ برای اولین بار که از صندوق قبور ائمه بقیع سخن به میان آمده به وسیله جهانگرد معروف ابن جبیر (متوفای 614 هـ . ق) میباشد. او میگوید: «قبرشان بزرگ و از سطح زمین بلندتر و دارای ضریحی از چوب میباشد که بدیعترین و زیباترین نمونه از نظر فن و هنر است و نقوشی برجسته از جنس مس بر روی آن ترسیم و میخکوبیهایی به جالبترین شکل در آن تعبیه شده که نمای آن را هرچه زیباتر و جالبتر نموده است» و عدهای مورخ دیگر که شبیه به این تعابیر را به کار بردهاند.
این ضریحها به دستور مجدالملک ساخته شده است، میتوان گفت اولین ضریح بقیع نیز به دستور مجدالملک ساخته شده است. همچنین دو ضریح دیگر نیز برای بقیع ساخته و نصب شده است که سومین آنها تا زمان تخریب این حرم پا برجا بوده است. مرحوم سید محسن میگوید: «در اصفهان ضریح دیگری از فولاد به صورتی ظریف و زیبا ساخته شد که در قسمت بالای آن اسماء حسنی با آب طلا و خط زیبا ترسیم شده بود که با سختی فراوانی به جده منتقل و به خاطر ممانعت سران مدینه سه سال متوقف و با پرداخت مبالغ کلانی به مخالفان، در حرم نصب گردید.»
تخریب بقیع
بیش از سیصد سال است که جامعه بزرگ اسلامی از پدیده ای به نام وهابیت رنج میبرد که پیامدهای جبران ناپذیر و زیان بار این گروه سالهاست که جهان اسلام را مورد تهدید قرار داده است.
اندیشه های مخرب و بدعت گذار وهابی براساس اعتقادات موجود در فقه حنبلی در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هشتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت و در قرن چهاردهم هجری این مکتب به عنوان کالای سیاسی ازنقطهای به نقطه دیگر صادر می گردید. تاریخچه و جریان شناسی این گروه نشان از توطئههایی دارد که دولتهای استعمارگر علیه مسلمین طراحی کردهاند تا با ایجاد انشقاق و تفرقه بین امت اسلامی و تزریق ادبیات زور و بدون پشتوانه عقلی در اعتقادات اسلامی، راه را برای حاکمیت خویش بر جهان اسلام باز نموده و تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن را در جهان اسلام عملی کنند.
محققان تاریخ وهابیت ثابت کردهاند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت بریتانیا ایجاد شد. به عنوان مثال کتابهایی چون “پایه های استعمار” از خیری حماد و “تاریخ نجد” از سنت جان ویلبی یا و “خاطرات حاییم وایزمن” اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز “خاطرات مستر همفر” و …، پرده از این راز برداشته و نقش جاسوسان وزارت مستعمرات انگلیس را در شکل گیری و تثبیت این فرقه، حکایت میکند.
همفر در خاطرات خویش آشنایی خود را با محمد ابن عبدالوهاب مؤسس فرقه وهابیت اینگونه بیان می کند:« این جوان مغرور (محمد بن عبدالوهاب) در فهم قرآن و سنت از درك خودش پیروی میكرد، و آراء و نظریات بزرگان مذاهب را طرد میكرد. نه تنها بزرگان زمانش و بزرگان مذاهب اربعه بلكه حتی درباره ابی بكر و عمر نیز ـ در صورتیكه از كتاب و سنت چیزی خلاف نظریات آنان مییافت ـ آراء آنان را هم به دیوار میزد. من گمشده خودم را در محمد بن عبدالوهاب یافته بودم، زیرا آزادگی و غرور و منش و تنفری كه از علمای عصر خود داشت و استقلال نظرش كه حتی به خلفای چهارگانه نیز اهمیتی نمیداد، و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتكاء میكرد… سخت نسبت به ابوحنیفه میتاخت، و درباره خودش میگفت: من از ابوحنیفه خیلی بیشتر میفهمم و مدعی بود که: نصف كتاب بخاری باطل است.»(دستهای ناپیدا، 32)
همفر میگوید زمانی که در لندن بودم، دبیر كل گفت: وزارت مستعمرات نقشه دقیقی برای شیخ عبدالوهاب تهیه نموده است كه آن را باید اجرا كند، و این نقشه عبارتست از:
1. تكفیر تمام مسلمانان و مباح بودن قتل آنان، و غارت كردن اموالشان، و هتك آبروی آنان، و فروختن آنان در بازار برده فروشان، و جواز برده ساختن مردانشان و كنیز گرفتن زنانشان.
2. نابود ساختن كعبه به نام اینكه جزء آثار بت پرستی است ـ اگر بتواند ـ و مانع شدن مردم از حج، و تحریك عشایر و قبایل به غارت قافلههای حجاج و كشتن آنان.
3. كوشش به منظور ایجاد روح نافرمانی نسبت به خلیفه عثمانی و تحریك مردم برای جنگیدن با او و تجهیز لشكرهایی برای این منظور، و نیز لازم است با شریفهای حجاز با تمام وسائل ممكنه مبارزه شود، و از نفوذ آنان كاسته گردد.
4. ویران ساختن قبهها و ضریحها و اماكن مقدسه مسلمانان در مكه و مدینه و دیگر بلاد اسلامی كه برایش امكان داشته باشد، به نام اینكه اینها بتپرستی و شرك و نوعی اهانت به شخصیت پیامبر و خلفای او و رجال اسلام است.
5. ایجاد هرج و مرج و آشوب در بلاد به هر اندازه كه بتواند.
انتشار قرآنی دست کاری شده، که احادیثی كه ناظر به تحریف قرآناست در آن عملی شده باشد.(دستهای آلوده،92)
از اینرو همفر پس از بازگشت از انگلستان به سوی بصره روانه شد و پس از آن در جستجوی محمدابن عبدالوهاب عازم نجد گردید. وی با هماهنگی وزارت مستعمرات بریتانیا دور جدیدی از رایزنیهای خویش را برای قیام علیه حکومت عثمانی شروع کرد و در نهایت با همکاری محمدابن سعود حاکم درعیه و محمدابن عبد الوهاب مکتب وهابیت را به عنوان یک مکتب ابداعی به جوامع اسلامی تحمیل نمودند.
اعتقاد وهابیان درباره عموم مسلمانان این است که مسلمین پس از ایمان به کفر برگشتهاند و پس از توحید به شرک گراییدهاند. زیرا آنان در دین بدعت گذاشتهاند و به جهت زیارت و تبرک جستن به انبیاء و صالحین به کفر و شرک روی آوردهاند، لذا جنگ با آنان واجب و ریختن خون آنان و تصرف اموالشان بر مسلمانان (وهابیان) حلال است.
پس از تسلّط سعودیان بر حجاز، با توجه به پیوند فکری و مذهبی آنان با محمدبن عبدالوهاب، در هر شهر و منطقه ای که وارد میشدند، آثار و ابنیه ساخته شده بر روی قبور بزرگان صدر اسلام را خراب و ویران میکردند.
وهابیان، بار نخست در سال 1221هـ.ق بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران نموده و سپس با تکمیل سلطه خود بر حجاز در شوال سال 1344هـ.ق کلیه این بناها و گنبدها و آثار را ویران و اموال و اشیای گرانقیمت موجود در این اماکن را به تاراج بردند و نه تنها در مدینه، بلکه در هرجا گنبد و بارگاه و زیارتگاهی بود، به ویرانی آن اقدام کردند.
مرحوم سید محسن امین، ابعاد ویرانیهای وهابیان در حجاز را اینگونه وصف میکند:« وقتی وهابیان وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنانکه یکبار دیگر این کار را کرده بودند. آنان هنگامی که وارد مکه شدند، گنبدهای قبر عبدالمطّلب، ابوطالب و خدیجه امالمؤمنین(علیها السلام) را ویران نمودند و زادگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فاطمه زهرا(علیها السلام) را با خاک یکسان کردند و آنگاه که وارد جده شدند، گنبد و قبر حوا را خراب کردند و به طور کلی، تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده، طائف و نواحی آنها ویران نمودند و زمانی هم که مدینه منوره را محاصره کردند، به ویران کردن مسجد و مزار حمزه پرداختند. پس از تسلط وهابیان بر مدینه منوره، قاضیالقضات وهابیان، شیخ عبدالله بن بلیهد، در رمضان 1344هـ.ق. از مکه به جانب مدینه حرکت کرد و اعلامیه ای صادر نمود و ضمن آن، جواز ویران کردن گنبدها و زیارتگاهها را از مردم سؤال کرده بود. بسیاری از مردم از ترس به آن پاسخ نداده و برخی نیز لزوم ویران کردن را خواستار شده بودند.(مدینه شناسی، 1/333)
البته هدف او از این اعلامیه و سؤال، نظرخواهی واقعی نبود، بلکه می خواست در میان مردم آمادگی ایجاد کند، چون وهابیان در هیچ یک از اعمال خود و در ویران کردن گنبدها و ضریحها، حتی گنبد مرقد حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) منتظر نظر مردم نبودند و این اعمال، پایه مذهب آنان است. شاهد سخن آنکه، آنان پس از نشر این اعلامیه و سؤال و جواب، همه گنبدها و زیارتگاهها را در مدینه و اطراف آن ویران کردند و حتی گنبد مضاجع ائمه اهلبیت(علیهم السلام) را در بقیع، که قبر عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز در کنار آنها بود، خراب نمودند و دیوارها و صندوق ها و ضریحهایی که روی قبرهای شریف قرار داشت، همه را از بین بردند، آنها در این زیارتگاهها، جز تلّی سنگ و خاک، به عنوان علامت باقی نگذاشتند.
از جمله تخریبها، از میان بردن گنبد مرقد عبدالله و آمنه، پدر و مادر حضرت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و نیز مزار همسران آن بزرگوار و قبر عثمان بن عفان و قبر اسماعیل بن جعفرالصادق(علیه السلام) و قبر مالک، امام دارالهجره و غیر آن بود که بیان همه آنها به طول میانجامد و به طور خلاصه، تمام مزارات مدینه و اطراف آن و ینبع را خراب کردند و پیش از آن، قبر حمزه عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و قبور بقیه شهدای احد را از بین برده بودند و از آنها جز مشتی خاک برجای نمانده بود و کسی که بخواهد قبر حمزه را زیارت کند، در صحرا جز تپه ای از خاک نمیبیند.
وهابیان از ترس نتیجه کارشان، از خراب کردن گنبد و بارگاه حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و کندن ضریح آن بزرگوار خودداری کردند وگرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثنا نکردهاند، بلکه قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از آن جهت که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از دیدگاه آنها و از نظر دلایل وهابیان، اولی به خرابی است و اگر از این نظر خاطرشان جمع بود، حتماً قبر پیامبر(صلی الله علیه وآله) را نیز ویران میکردند! بلکه پیش از مزارهای دیگر، به تخریب آن اقدام میکردند. در کتاب تاریخ حرم ائمّه بقیع اینچنین نقل شده: این اقدام دقیقاً در هشتم شوال 1344هـ. ق. انجام گرفت و به کارگرانی که این عمل ننگین را انجام دادند مبلغ هزار ریال مجیدی دست مزد پرداخت گردید. (تاریخ حرم ائمه، 51)
درباره شهید قامت بیات
شهید قامت بیات : فرمانده تیپ مستقل الهادی (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
در روستای قره آغاج زنجان در سال 1340 به دنیا آمد . او دومین فرزند یک خانواده پر جمعیت بود ، دو خواهر و پنج برادر داشت . پدرش (یحیی ) در قره آغاج ، کشاورزی می کرد . وقتی قامت یک ساله شد خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند و پدر به شغل گاریچی و پس از مدتی به رانندگی مشغول شد . به این ترتیب وضع اقتصادی خانواده بهتر شد . مادر قامت مه پاره بیات ، نیز برای کمک به در آمد خانواده قالی بافی می کرد .
قامت قبل از ورود به دبستان مدتی به مکتبخانه نزد فردی به نام ملاعزت رفت و قرآن را فرا گرفت . تمام کوشش وی در مکتبخانه بر یادگیری سریع و بی وقفه قرآن بود . علاوه بر کلام قرآن ، پیش از رسیدن به سن هفت سالگی در کلاسهای شبانه مدرسه ابتدایی شرکت می کرد . پس از ورود به کلاسهای روزانه در کلاسهای شبانه هم با جدیت درس می خواند که پس از مدتی اولیا مدرسه از این مسئله اطلاع یافتند و از ثبت نام وی در کلاسهای شبانه خود داری کردند . او در کلاسهای روزانه درس خود را دنبال کرد . قامت در دبستان خاقانی دوره ابتدایی را به پایان برد و در مدرسه راهنمایی انوری و سپس دبیرستان شریعتی (کنونی) تحصیل خود را ادامه داد . او همواره دوستان کمی داشت . وقتی مادر علت این امر را سوال می کرد که چرا فقط با چند نفر از بچه های محل رفت و آمد می کند ؟ می گفت : همین حد که اینها اهل نماز هستند برای من کافی است که با اینها دوست شوم . مادرش می گوید :
قامت با دیگر فرزندان من خیلی فرق داشت . او پسری نظیف و مسئولیت پذیر بود . زمانی که من منزل نبودم به خوبی از خواهران و برادران کوچک تر از خود مواظبت می کرد و خانه را مرتب و تمیز می کرد و به خوبی از عهده کارها بر می آمد .علاوه بر این بسیار پر انرژی بود . وقتی پدرش به او و خواهر و برادرانش پول توجیبی می داد تنها کسی که آن را پس انداز می کرد قامت بود . او از همان پول توجیبی روزانه، یک دست کت و شلوار برای مدرسه اش به قیمت چهل تومان خرید .
با آغاز نهضت اسلامی مردم ایران برعلیه حکومت خود کامه شاه، قامت وارد مبارزه وسیاست شد . قامت و دوستانش به شیشه های سینما سنگ می زدند .آنها می گفتند :چرا باید سینما باز ولی مسجد بسته باشد . در درگیری با پلیس به طرف آنها آجر پرت می کردند و یا کوکتل مولوتف که شیشه را پر از بنزین بودرا آتش می زدند و از پشت بامها به طرف نیروهای انتظامی شاه ستمکار پرتاب می کردند . ا و به نوارهای سخنرانی امام خمینی گوش می داد . چون فعالیت قامت و برادرانش در انقلاب زیاد بود پدرشان تصمیم گرفت آنها را به روستا ببرد . با حیله های مختلف آنها را سوار ماشین کرد ولی قامت ، یوسف و کریم در اواسط راه از ماشین پیاده شدند و به شهر بازگشتند . وقتی مادرشان علت مراجعت شان را پرسید ، قامت گفت : همه در شهر می خواهند انقلاب کنند ، ما به روستا فرار کنیم ؟!
عاقبت شاه ستمکار مجبور شد تسلیم اراده مردم ایران شود ودر26دی ماه 1357از کشور فرار کند.چند روز بعد از آن همبا آمدن امام خمینی به کشورانقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
قامت بیات حالا با خیال راحت تر درس می خواند .در خرداد 1358 دیپلم گرفت و پس از آن وارد سپاه پاسداران شد . بیشتر در سپاه بود، بقیه وقت خود را مطالعه می کرد .
مادرش می گوید :اغلب تا نیمه شب بیدار می ماند و کتاب می خواند . علی رغم اصرار خانواده هر گز به ازدواج تن نداد . او می گفت : در صورتی که ازدواج کنم نمی توانم به جبهه بروم . این امر ، مرا از پرواز به درگاه حق محروم می کند .نیمه دوم سال 1358 که دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا که مرکزی برای جاسوسی وخرابکاری برعلیه انقلاب اسلامی تبدیل شده بود،هجوم بردند اوحضورداشت.
به دلایل امنیتی این گروگانها را در تهران نگه نداشتند و به صورت پراکنده به شهرهای مختلف فرستادند .
تعدادی از آنان را نیز به زنجان بردند . مسئول گروه حافظ گروگانها ،مرکب از عده ای از دانشجویان،پاسداران و افسران ، قامت بیات بود .
بیات در غائله کردستان در مبارزه با ضد انقلابیون تجزیه طلب نیز شرکت داشت و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359 به فرمان امام مبنی بر عزیمت به جبهه ها بدون آنکه منتظر اعزام بسیج و یا ستادی بشود به جبهه رفت .
بیات دو ماه بعد از اولین عزیمتش به جبهه به زنجان بازگشت و به منظور تشکیل بسیج فعالیت پرداخت . او از میان افراد سپاه زنجان برای آموزش مربیگری انتخاب و به تهران اعزام شد . پس از باز گشت از این دوره مدتی در جبهه سومار فرماندهی یک گروه از پاسداران را به عهده داشت . بیات به دلیل سوابق بسیار در جبهه و مدیریت بالا به فرماندهی رسید . او اولین فرمانده اعزامی از زنجان به منطقه جنگی بود و سایر نیروها زیر نظر او با دشمن می جنگیدند . او در میان افراد تحت فرماندهی اش از محبوبیت خاصی بر خوردار بود .
بیات ،در جبهه هم در اوقات فراغت را مطالعه می کرد . با آنکه اوسمت فرماندهی داشت ،به کارهای خدماتی وخدمت رسانی به نیروهای تحت امرش اقدام می کرد. در زمینه انجام فرائض دینی ، اکثر اعمالش را در خفا انجام می داد .
در عملیات محرم در منطقه سپنتا ، بیات فرماندهی عملیات را بر عهده داشت . در مرحله اول عملیات ، آتش دشمن بسیار سنگین بود و قامت از ناحیه چشم ، پشت و پا مجروح شد ؛ ولی هیچ شکایتی نداشت . همرزمان وی بعد از چند روز که درد شدید شده بود از حرکات صورت وی متوجه درد و جراحت شدند و به اصرار َ، او را به تهران اعزام کردند . پس از اینکه تا حدودی بهبودی یافت به منزل رفت اما از مجروحیت خود به خانواده چیزی نگفت و تنها به این جمله که زخمی شدم و در حال بهبودی است . اکتفا کرد .
بیات با حاج میرزا علی رستم خانی ؛ ابوالفضل پاکداد ، حمید احدی ، محمد ناصر اشتری ، مهدی میر محمدی ، محمود صدر محمدی دوست بود . همه ی اینها شهید شده اند.هر گاه اینها در مکانی جمع می شدند ؛ کشتی می گرفتند ، به طوری که افراد تحت فرماندهی آنها تعجب می کردند . بیات به محسن جزیمی که از نیروهای تحت امرش بود گفته بود تو به من کاراته یاد بده و من به تو مسائل عقیدتی . بیات در عملیات بسیاری مانند طریق القدس ، فتح المبین و … فرماندهی نیروها را بر عهده داشت . او در وصیت نامه اش خود را چنین توصیف می کند : من پاسدارم و وارث خون های پانزده قرن خط سرخ شهادت تشیع که در عصری استثنایی و پر خاطره قرار گرفته ام و مسئولیتها بر دوشم سنگینی می کند .
قامت بیات در عملیات والفجر مقدماتی ، در منطقه رقابیه در 18 بهمن 1361 به هنگام انجام عملیات شناسایی به همراه چند تن از فرماندهان دیگر ، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سرش به شهادت رسیدند . او اولین شهید خانواده بود پس از شهادت قامت ، برادرش رحیم که در منطقه جنگی حضور داشت روی چهار پایه ای رفت و خطاب به رزمندگان گفت : اگر برادرم شهید شده من هستم .
او نیز بعد ها در جزیره مجنون به شهادت رسید . جسد قامت بیات بعد از زیارت حضرت معصومه به زنجان منتقل و در قبرستان پایین شهدا به خاک سپرده شد .
منبع:/qamat-bayat.blogfa.com/